رفتن به مطلب

داستان يك ضربل مثل


ارسال های توصیه شده

يه ضربل مثل هس كه ميگه حرف حرف مياره باد برف.

يه ضربل مثل ديگه ئم هس كه هيچي نميگه .

ساكته كلن

نشسته يه گوشه

واسه خودش ، تو لاك خودش ...

داره خورد خورد با پرز قالي بازي ميكنه

نمي دونه چشه

فك كنه لال شده نمي تون بگه چه مرگشه

يه بوي سوختگي بدي ئم ازش متصاعد ميشه

بي ادبي نباشه يه وخت فكر كنيد اونجاش سوخته نه ..

فك كنم از قلبشه ، چون دود نداره كه!!

به قول ننجون خدابيامرز كه ميگفت:

دل ادمها بي صدا ميشكنه و بي دود ميسوزه گر ميگره

حالا حكايت اونه !!

الانم با اون سگرمه هاي تو همش بلند شد رفت بيرون

داستان تمام قررربون همگي خداحافظ :ws3:

 

 

نتيجه گيري تكميلي : ميخواي نسوزي بهترين را فراموش كردنه مث يه ليوان اب خوردن البته يه وقتايي همين اب

خوردن گلوي ادمو ميگره مجبورش ميكنه تا اخر عمر به صرفه كنه .

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...