"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۲ نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم! نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند! آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی! ... از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم! باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده ! قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند! و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها ! سر میگذارم بر روی شانه های تو ، آرامش میگیرم از صدای تپشهای قلب تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت ! تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم! تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که بیدار میشوم حقیقت میشود همه ی رویاها ! و اینجاست که عاشق خیالات با تو بودن میشوم ، و به عشق این خیالات دیوانه میشوم ! حالا من لیلا ام و تو مجنون من ، همیشه میمانیم برای هم ، و میسازیم یک قصه ی عاشقانه دیگر با هم ! بر میگردیم به دیروزی که گذشت ، خاطره ی شیرین فردا بدجور به دل نشست ! و میدانیم زندگی مان عاشقانه خواهد گذشت ، هم دیروز و امروز و هم فرداهایی که خواهد رسید! 7 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ من نوشتم شعری برای تو... اما بی قافیه..بی وزن... اما در خاطره تو می شود موزون... اگر با منظور بخوانی! 9 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ دوری مان برای تو نمی دانم چگونه می گذرد ... اما برای من .... انگار بر گلویم خنجر گذاشته اند و نمیبُرند .... !!! 6 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟ مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟ من به آن محتاجم ! 6 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ شاید ای خستگان وحشت دشت! شاید ای ماندگان ظلمت شب! در بهاری که میرسد از راه گل خورشید ارزوهامان سر زد از لای ابرهای حسود شاید اکنون کبوتران امید بال در بال امدند فرود... پیش پای سحر بیافشان گل سر راه صبا بسوزان عود به پرستو به گل به سبزه درود! 5 لینک به دیدگاه
venoos*m 593 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ این شعر برای توست زندگی من .........صدای تپش های قلبم .......شعریست برای تو ........و زندگی من که توئی ...... 5 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ گفتی دهانت بوی شیر میدهد… و… رفتی … آهای عشق من … امشب به افتخار تو دهانم بوی مشروب، بوی سیگار، بوی دروغ میدهد … برمیگردی ؟؟ 8 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۲ از دل و دیده، گرامیتر هم آیا هست ؟ - دست، آری، ز دل و دیده گرامیتر : دست ! زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان، بیگمان دست گرانقدرتر است. هر چه حاصل كنی از دنیا، دستآورد است ! هر چه اسباب جهان باشد، در روی زمین، دست دارد همه را زیر نگین ! سلطنت را كه شنیده ست چنین ؟! شرف دست همین بس كه نوشتن با اوست ! خوشترین مایه دلبستگی من با اوست. در فروبستهترین دشواری، در گرانبارترین نومیدی، بارها بر سرخود، بانگ زدم : - هیچت ار نیست مخور خون جگر، دست كه هست ! بیستون را یاد آر، دستهایت را بسپار به كار، كوه را چون پر كاه از سر راهت بردار ! وه چه نیروی شگفتانگیزی است، دستهایی كه به هم پیوسته است ! به یقین، هر كه به هر جای، درآید از پای دستهایش بسته است ! دست در دست كسی، یعنی : پیوند دو جان ! دست در دست كسی یعنی: پیمان دو عشق ! دست در دست كسی داری اگر، دانی، دست، چه سخنها كه بیان میكند از دوست به دوست ؛ 5 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۲ تنها دلیل من که خدا هست و این جهان زیباست وین حیات عزیز و گرانبهاست لبخند چشم توست ! هر چند با تبسم شیرینت آن چنان از خویش می روم که نمی بینمش درست ! لبخند چشم تو در چشم من ، وجود خدا را آواز می دهد در جسم من ، تمامی روح حیات را پرواز می دهد جان مرا ، که دوریت از من گرفته است شیرین و خوش دوباره به من باز می دهد 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۲ چقَـــدر دلــَـــــم می خواهد نامه بنویسم ... کاغذ و پاکت هم هست ... و یک عالمه حرف ... کاش ... کسی ... جایی ... منتظرم بود ... 8 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۲ اگر نفسی در سینه است ، تو خودت میدانی برای تو نفس میکشم برای تویی که تمام وجودم هستی ، بی تو جای من در اینجا نیست تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۲ انــــــــــــــگار میدآטּ اωـت . . . בلــــــــــــم رآ میگویґ . . هر ڪـﮧ از رآه میرωـــــــــــــــد בפּرش میزند . . .! 8 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۲ ♥ دارایی های من ♥ چشم هايم؛ براي ديدن بهترين هاي وجود تو.... گوشهايم؛ آماده شنيدن حرف و درد و دل هاي تو... دهانم؛ براي گفتن حقايق و صحبت با تو در لحظه هاي دشوار و سخت و زندگي... شانه هايم؛ قوت قلب تو وقتي که احتياج به پشتيبان و تکيه گاه داري... بازوهايم؛ براي در آغوش گرفت تو... دست هايم؛ براي نوازش و حمايت و تو... پاهايم؛ براي در کنار تو بودن و قدم زدن زدن باتو... و قلبم؛ محلي براي بودن تو... اينا تمام دارايي هام بود که همه تقديم به تو. 4 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۲ مــــیـدانــــــی ؟ همه را امـــتــحــــان کــــــــــــــرده ام ! قرص خــــواب و مـسکن روانـشـنــــاس خــــنـــده هـای زورکــــی . . . هـنـدزفـری تـوی گـوش و گــــریــه کـردن دوســتـــــــــــان جـــــدیــد. . . دل من این حـــــــــرفـهـا حـــالـیـش نـمیشود ! آغــو.شـتـــــــ را مـیـخـــــــــــواهـم . . . بـــــــرگــــــرد . . . . . . . 5 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ در ها را می گشایم پشت پنجره می نشینم به تو و تمامی خاطرتمان می اندیشم!!! و به باران که بر لبان زمین بوسه میزند می نگرم مجنون من می دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم . . . 1 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ گاهـی میان وسعــت دستان خالیــم حس می کنــم تمـــام دار و ندارم نگـاه توســت ...! 3 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ تمام خشمم از جهان و التهاب نفسم از گریه و لرزش دستانم از زمان در آغوش تو پر پر می شد تا فردا مهیای زخم های دوباره باشم 11 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ من زندگي را در عشق ، عشق را درقلب .قلب را درچشم . چشم را به خاطر ديدن تو دوست دارم ، من عشق را در سكوت ، سكوت را درقلب . قلب را به خاطر اين كه خانه توست دوست دارم ، من اندوه را در اشك ، اشك را در تنهايي ، تنهايي را به خاطر تپيدن قلبم ، قلبم را براي تو و تو را همچون قلبم دوست دارم 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ من مي خواستم تو به من عادت نکني من به تو عادت کردم مي خواستم تو عاشقم نباشي من عاشقت شدم مي خواستم من برات مثل بقيه باشم تو برام از همه مهم تر شدي مي خواستم تو هيچ وقت سکوت نکني من سکوت کردم مي خواستم بري دنبال زندگيت اما تو همه ي زندگيــــم شدي ....... !!! 8 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ چشمها را بر دریچه ی انتظار پلک نمی زنم. اشکها در بستر گونه ها سرود دلتنگی سر می دهند. آن سوی وسعت بارانی دل آفتاب یاد تو جاریست. ساحل ماسه ای دستانم هنوز از عشق تو نمناک است. نیلوفران خیس از شرم نگاه شعر شادی زمزمه می کنند. نبض زمان نفس نفس میزند از حسرت دیدارت . آغوش سرد دشت روزهاست گرمی عشق تورا منتظراست. بیا که غروب دیگرازغربتش به تنگ آمده است. بیا دیگر... 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده