رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

باید عاشق شد و خواند

باید اندیشه کنان پنجره را بست و نشست

پشت دیوار کسی می گذرد ، می خواند

باید عاشق شد و رفت

چه بیابانهایی در پیش است

رهگذر خسته به شب می نگرد

می گوید : چه بیابانهایی ! باید رفت

باید از کوچه گریخت

پشت این پنجره ها مردانی می میرند

و زنانی دیگر به حکایت ها دل می سپرند

پشت دیوار دریاواری بیدار

به زنان می نگریست

چه زنانی که در آرامش رود

باد را می نوشند

و برای تو

برای تو و باد

آبهایی دیگر در گذرست

شب و ساعت دیواری و ماه

به تو اندیشه کنان می گویند

باید عاشق شد و ماند

باید این پنجره را بست و نشست

پشت دیوار کسی می گذرد

می خواند

باید عاشق شد و رفت

  • Like 5
لینک به دیدگاه

عجبــــ وفـــايـــي دآرد اين دلتنگــــي...!

 

تنهـــــاش که ميـــذآري ميــري تو جمـــع و کلّي ميگـــي و ميخنــــدي...

 

بعد کـــه از همه جـــدآ شدي از کـُنـــج تآريکـــي ميآد بيرون

 

مي ايستـــه بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو ميذاره رو شونتــــ

 

بر ميگـــرده در گوشــتـــ ميگـــه:

 

خـــوبــي رفيـــق؟؟!!بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ ...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

مَـטּ هـر روز و هـر لحظـﮧ نگرانت مے شوم

ڪـﮧ چـﮧ مے ڪُنے ؟

ڪُجایے ؟

در چـﮧ حالے ؟

پـنـجـره اُتـاقـم را بـاز مے ڪُنم

و فـریـاد مے زنـم

تنهـاییـت بـراے مَـטּ

غُصـه هـایـت بـراے مَـטּ

هـمـﮧ بُـغـض ها و اشڪهایـت

بـراے مَـטּ

تــــღـــو فـقـط بـخـنـد

آنقـدر بـلـند تـا مَـטּ هـم بشـنوم

صـداے خـنـده هـایـت را

صـداے هـمـیشـﮧ خـوب بـودنـت را

 

.

 

.

 

.

 

.

 

 

+همیشه به خاطر داشته باش . . .

کسی در جایی بخاطر وجود تـــღــــو خوشبخت است . .

لینک به دیدگاه

هر چند نمی*دانم

 

خواب*هایت را با که شریک می*شوی

 

اما هنوز

 

شریک تمام بی*خوابی*های من

 

تویی

 

11264d8710b40ad9b7719ffb24974829-425

  • Like 2
لینک به دیدگاه

اي روي آبسالي

اي روشناي بيشه تارک خواب

يک شب مرا صدا کن در باغ هاي باد

يک شب مرا صدا کن از آب

ره بر گريوه افتادست

اين کاروان بي سالار

يابوي پير دکه روغن کشي

با چشم هاي بسته

گر مدار گمشدگي مي چرخد

اي روح غار

اي شعله تلاوت ياري کن

تا قوچ تشنه را که از آبشخوار

از حس کيد کچه رميده

از پشته هاي سوخته خستگي

و تشنگان قافله هاي کوير را

به چشمه سار عافيتي راهبر شوم

اي آفتاب! گفتارم را

بلاغتي الهام کن

و شيوه فريفتني از سراب

تا خستگان نوميد را

گامي دگر به پيش برانم

اي خوابناک بيشه تاريک

اي روح آب

يک شب مرا صدا کن از بيشه هاي باد

يک شب مرا صدا کن از قعر باغ خواب

  • Like 3
لینک به دیدگاه

بیشترین عشق جهان را به سوی تو می‌آورم

از معبر فریادها و حماسه‌ها

چرا که هیچ چیز در کنار من

از تو عظیم ‌تر نبوده است

که قلبت

... چون پروانه‌ای

ظریف و کوچک و عاشق است

 

ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی

و به جنسیت خود غره‌ای

به خاطر عشقت

ای صبور! ای پرستار

ای مومن

پیروزی‌ تو میوه‌ ی حقیقت توست

 

رگبارها و برف را

توفان و آفتاب آتش‌بیز را

به تحمل و صبر

شکستی

باش تا میوه‌ی غرورت برسد

 

ای زنی که صبحانه‌ ی خورشید در پیراهن توست

پیروزی‌ عشق نصیب تو باد

 

 

احمد شاملو

  • Like 4
لینک به دیدگاه

بی شک " آغوش تو "

 

هشتمین عجایب دنیاست

 

واردش که میشوی زمان بی معنا میشود

 

هیچ بُعدی ندارد

 

بی آنکه نفس بکشی روحت تازه میشود

 

تمام ثروت دنیا را به یک وجبش خواهم بخشید

  • Like 5
لینک به دیدگاه

چـگـونـه مـي خـواهـي دوسـتـت دارم هـايـت را...

 

بـاور كـنـد؟!

 

وقـتـي رد دنـدان هـاي مـن را

 

گـوشـه ي شـكـلـات هـديـه ي تـو

 

در روز عـشـاق مـي بـيـنـد؟!

 

كـاش مـي فـهـمـيـدي كـاغـذ كـادو را

 

مـخـفـيـانـه بـاز كـرده ام!!!

  • Like 5
لینک به دیدگاه

ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ

ﺑﺎﺭﻭﻥ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﺩ

ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﻪ ﺑﺮﯼ

ﻗﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﺰﻧﯽ

ﺗﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ

ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺁﯾﻨﻪ ﺧﯿﺲ ﻭ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﻧﺒﯿﻨﯽ

ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﺲِ ﺑﺎﺭﻭﻧﯽ

ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮊﺍﮐﺘﺶ ﺭﻭ ﺭﻭﯼ ﺩﻭﺷﺖ ﺑﻨﺪﺍﺯﻩ

ﺩﺳﺘﺎﺕ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﺟﯿﺒﺶ ﺑﺒﺮﻩ

ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ

ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﯾﻪ ﻫﺎﺕ ﭼﺎﮐﻠﺖِ ﺩﺍﻍ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﻫﻮﺍﯼ

ﺑﺎﺭﻭﻧﯽ ،

ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﮐﺎﻓﮥ ﺩﻧﺞ ﺑﻬﺖ ﺑﺪﻩ

ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻞِ ﻧﺎﺯِ ﻧﺮﮔﺲ ،

ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﮎِ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﺮﺍﺕ ﺑﺨﺮﻩ

ﻫﻮﺍ ﺑﺎﺭﻭﻧﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﯾﺎ ﺳﻨﮓ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﺑﺒﺎﺭﻩ

ﺑﺮﺍﺕ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ

ﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﻭﻧﺶ ﺧﯿﺴﯽ ﻭ

ﻧﻪ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﺶ ﺩﻟﺨﻮﺭ

ﻧﻪ ﻭﻟﻨﺘﺎﯾﻦ ﻣﻬﻤﻪ ﻧﻪ ﻋﺰﺍﯼ ﻋﻤﻮﻣﯽ !

ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻧﮕــــــــــــــــــﺎ� � ﺗﻮ ﻫﻢ

ﻧﯿﺴﺘﯽ . . .

  • Like 4
لینک به دیدگاه

صبح در خلوت بـــــــــــــــــــاغ

گل نسرین و شقایق با هـــــــــــــــم

سخن از داغ جدایی گفـتـــــــــــن

و شقایق گل خون گشته عاشــــــــــــــق

از عشق رازهایی می گفــــــــــــــت

 

و سپیدار کهنســــــــال

به لبخندی تــــــــلخ

پاسخش داد چنیـــــــــن :

عشق در دوره مــــــــا

بجز از نفرت و بی زاری نیســــــت

 

و شقایـــــــــق خندید

و به پاسخ گفتـــــــــش

عشـــــــــــق یعنی که

فـــــــــــدا گشتــــــــــــــن

و

جـــــــــــان دادن

و

خــــــــــاموش شدن

و چــــــــه زیبــــــــا سخنـــــــــی بــــــــــــــــــود

  • Like 5
لینک به دیدگاه

تو که آمدی

 

خدا به قهر از من رفت.

 

سعدی گفته بود وُ

 

من گوش نگرفته بودم:

 

"دو پادشاه در یک اقلیم نگنجد!"

( رضا کاظمی)

  • Like 5
لینک به دیدگاه

بــاور کنیـد ...

 

یـک جــایـی کـه هنـوز نـمیـدانـم ......

 

در زمـانــی کـه هنـوز نـمـی فهـمـم ...

 

کنـار کســی کـه هنــوز نمــی شنــاســم ...

 

جـای مـن خالیســت...

 

بــاور کنــید ...!

  • Like 3
لینک به دیدگاه

نزدیک می شوی به من

 

 

در من خانه می کنی

 

 

در من حضور می یابی

 

 

لحظه به لحظه

 

 

هرجا و هر کجا

 

 

توی انگشت هایم جاری می شوی!

 

 

سطرسطر خاطراتم را می نگاری

 

 

روی لبم می نشینی

 

 

خنده می شوی

 

 

حرف می شوی

 

 

دلم که می گیرد از چشم هایم می باری!

 

 

کیستی؟

 

 

کیستی تو ؟

 

 

کیستی تو که این همه در من می تابی؟!

 

 

بی آنکه کاسته شوی...

 

 

بی آنکه غروب کرده باشی...

 

 

کیستی؟

 

 

کیستی تو که این همه سزاوار حرفهای عاشقانه ای؟!

 

 

کیستی تو که دیدنت زندگی، رفتنت مرگ است...

 

 

بمان مهربانم ...

 

 

از هنوز تا همیشه ....:ws37:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

من

 

منتظرم که توی بهار که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل

بگم: میای بریم زیر این رگبار و هوای خوش قدم بزنیم؟

در جوابم فقط بگی: نیم ساعت دیگه کجا باشم...

 

 

 

توی تابستون که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل

بگم: میای بریم خیابون ولیعصر از ونک تا هر جا شد قدم بزنیم؟

در جوابم فقط بگی: ناهار اونجایی که من میگم...

 

 

 

... توی پاییز زنگ بزنم بدون هیچ دلیل

بگم: میای صدای ناله ی برگای سعدآباد رو در بیاریم خش خش صدا بدن؟

در جوابم فقط بگی: دوربینتم بیار...

 

 

 

توی زمستون زنگ بزنم بدون هیچ دلیل

بگم چنارای ولیعصر منتظرن با یه عالمه برف، بعد با تردید بپرسم: میای که؟

در جوابم بدون مکث بگی : یه جفت دستکش میارم فقط .

یه لنگه من یه لنگه تو...سر اینکه دستای گره شدمون توی

جیب کی باشه بعدا تصمیم میگیریم...

 

 

 

 

واما من یعنی نازنین

 

منتظر کسی هستم که دلش چون یاس است

 

چشم هایش به صفای گل سرخ

 

دستهایش پلی از احساس است

 

من منتظر کسی هستم که سرانجام نگاهش آبیست

 

سینه اش داغ شقایق دارد

 

آسمان دل او مهتابیست

 

من من منتظر کسی هستم در قنوت چشم های غم زده

 

در حریر خاطرات کودکی

 

در سکوتی سربی ماتم زده

 

من من منتظر کسی هستم در غروب غربت آینه ها

 

درطلسم غصه های شاپرک

 

در تمام عقده ها و کینه ها

 

من من منتظر کسی هستم عاشق بال کبوتر باشد

 

دستهای او چنان پروانه ای

 

روی گلهای معطر باشد

 

من من منتظر کسی هستم موج در دریای عمرش بی قرار

 

اشکها در چشم او چون آینه

 

عشق او تنها عبور از انتظار

  • Like 7
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...