saray89 3,064 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۲ تقریبا داره یه سال میشه پارسال شب قدر بود... تو این یه سال اتفاقای خیلی زیادی افتاد باور بعضیاش برام محال بود یه روزی بعد مدت ها میرسی به یه جا که ارزوشو داشتی فکر میکنی دیگه تمومه دیگه هرچی می خواستی رو داری دیگه از همه چی مطمئنی... اما بازم میاد سراغت تردید... شک.... سردرگمی...از دست دادن همه اون چیزا ....گیج میشی بعد اون همه اتفاقا که نمیدونم اسمش قسمت بود یا نه حالا بازم داره اتفاقای جدیدی توزندگیم میفته عقلم بهم میگه تغییرات خوبیه اما احساسم هنوز باور نکرده دوباره رسیذم به تردید اما اینبار عقلم میگه: برو جلو... برو جلو که حسرت گذشته ها رو نخوری... 2 نقل قول لینک به دیدگاه
saray89 3,064 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۳ به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری! به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگر دردم دمار از من براوردی نمی گویی براوردم.................................................................... نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .