surgun 729 ارسال شده در 12 مرداد، 2011 آتش عشق تو عمری دل و جانم را سوخت ... آتش عشق تو عمری دل و جانم را سوخت نیست جز دود بجا، زان همه شور و شر ما در هر شکست فتح دگر هست عشق را 2
unique1366 1752 ارسال شده در 12 مرداد، 2011 در هر شکست فتح دگر هست عشق را پر میشود ز سنگ ملامت سبوی دل....... دلم خانهي مهر يارست و بس........ 3
surgun 729 ارسال شده در 13 مرداد، 2011 دلم خانهي مهر يارست و بس........ دلم خانهٔ مهر یارست و بس از ان مینگنجد در آن کین کس ای دیر به دست آمده بس زود برفتی 2
//\// 1806 ارسال شده در 13 مرداد، 2011 ای دیر به دست آمده بس زود برفتی ای دیر به دست آمده بس زود برفتی آتش زدی ام در من و چون دود برفتی ! هر چه کنی بکن ، مکن ترک من ای نگار من ... 3
surgun 729 ارسال شده در 14 مرداد، 2011 ای دیر به دست آمده بس زود برفتی آتش زدی اندر من و چون دود برفتی! 1
surgun 729 ارسال شده در 14 مرداد، 2011 هر چه کنی بکن ، مکن ترک من ای نگار من ... هرچه کنی بکن مکن ترک من ای نگار من هر چه بری ببر مـــــبر سنگ دلی به کار من نگارینا به وصل خود دمی ما را ز ما بستان 2
ali6668 1159 ارسال شده در 17 مرداد، 2011 هرچه کنی بکن مکن ترک من ای نگار من هر چه بری ببر مـــــبر سنگ دلی به کار من نگارینا به وصل خود دمی ما را ز ما بستان نگارینا، به وصل خود دمی ما را ز ما بستان, دل ما را به آن بالا ز دست این بلا بستان حس میکنی بهشت به کاکل کشیده است 2
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 18 مرداد، 2011 حس میکنی بهشت به کاکل کشیده است از بس که روی روسری اش گل کشیده است ملکا،مها،نگارا،صنما،بتا،بهارا 1
* v e n o o s * مهمان ارسال شده در 18 مرداد، 2011 ملکا،مها،نگارا،صنما،بتا،بهارا متحیرم ندانم که تو خود چه نام داری هر چيز که بشکند ز بها افتد و ليک ؟؟؟؟؟
ali6668 1159 ارسال شده در 19 مرداد، 2011 متحیرم ندانم که تو خود چه نام داری هر چيز که بشکند ز بها افتد و ليک ؟؟؟؟؟ هر چيز که بشکند ز بها افتد و ليک دل را بها و قدر بود تا شکسته است از دست من و قافیه هایم گله مند است 1
surgun 729 ارسال شده در 19 مرداد، 2011 از دست من و قافیه هایم گله مند است از دست من و قافیه هایم گله مند است ماهی که دچارش غزلم بند به بند است سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی 6
* v e n o o s * مهمان ارسال شده در 19 مرداد، 2011 سر [/url]آن ندارد امشب که بر آید آفتابی چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی من از آن روز که دربند توام آزادم
ali6668 1159 ارسال شده در 6 شهریور، 2011 سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم قصه ی لیلی و مجنون پای تا سر خوانده ام... 3
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 1 مهر، 2011 قصه ی لیلی و مجنون پای تا سر خوانده ام هم تو از لیلی فزونی، هم من از مجنون او * * * * چو شکست توبه ی من، مشکن تو عهد، باری 3
ali6668 1159 ارسال شده در 1 مهر، 2011 چو [/url]شکست توبه ی من، مشکن تو عهد، باری به من شکسته دل گو که چگونه ای کجایی فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست... 3
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 2 مهر، 2011 فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست کجاست شیر دلی کز بلا نپرهیزد * * * * هر کجا عشق آيد و ساکن شود 3
Mitra 1723 ارسال شده در 4 مهر، 2011 هر کجا عشق آيد و ساکن شود هرچه ناممکن بود ممکن شود وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید 1
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 4 مهر، 2011 وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید مــــطرب بـــزن نوایی ساقی بده شرابی می خواره و سرگشته و رندیم و نظرباز 2
Mitra 1723 ارسال شده در 6 مهر، 2011 می خواره و سرگشته و رندیم و نظرباز وان کس که چو ما نيست در اين شهر کدام است __________________________ تو که نوشم نئی نیشم چرایی ... 1
real 1797 ارسال شده در 13 مهر، 2011 تو که نوشم نئی ، نیشم چرایی ؟ تو که یارم نئی ، پیشم چرایی ؟ تو که مرهم نئی به داغ ریشم زگوش تاسردم نازکی وحسن سکون 1
ارسال های توصیه شده