hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 29 خرداد، 2011 ای که دور از من و در یاد منی با خبر باش که دنیای منی از بهر چه گویم هست از خود خبرم چون نیست.......... 1
ali6668 1159 ارسال شده در 29 خرداد، 2011 ای که دور از من و در یاد منی با خبر باش که دنیای منی از بهر چه گویم هست از خود خبرم چون نیست.......... از بهر چه گویم هست از خود خبرم چون نیست وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست ای سیب سرخ چرخ زنان در مسیر رود 1
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 30 خرداد، 2011 دیشب بدر خانه یار رفتم مست انگشت بدر زدم گمان بردم هست خوب الان این یه مصرع بود یا یه بیت ای سیب سرخ چرخ زنان در مسیر رود یک شهر تا به من برسی عاشقت شده ست چیزی زماه بودن تو کم نمی شود ..................... 2
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 30 خرداد، 2011 چیزی ز مـــاه بودن تو کم نمی شود گیرم که برکه ای نفسی عاشقت شده است ... مه جلوه مينمايد بر سبز خنگ گردون ............. 1
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 30 خرداد، 2011 دیشب بدر خانه یار رفتم مست انگشت بدر زدم گمان بردم هست همسایه سراز خانه برون آورد وگفت او ماه عسل رفت, سپس پنجره بست
ali6668 1159 ارسال شده در 31 خرداد، 2011 همسایه سراز خانه برون آورد وگفتاو ماه عسل رفت, سپس پنجره بست قضیه چیه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! چرا همه چه قاطی شده؟ الان تک مصرعت کوش سفید برفی؟
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 31 خرداد، 2011 مه جلوه مينمايد بر سبز خنگ گردون ............. اینا هاش 2
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 31 خرداد، 2011 مه جلوه مينمايد بر سبز خنگ گردون ............. تا او به سر در آيد بر رخش پا بگردان کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار 1
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 31 خرداد، 2011 برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام که من پیمودم این صحرا ؛ نه بهرامست و نه گورش نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست 1
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 31 خرداد، 2011 نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست سیلمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش لبت شکر به مستان داد چشمت می به می خواران ... 2
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 31 خرداد، 2011 لبت شکر به مستان داد و چشمت می به میخواران منم کز غایت حرمان نه با آنم نه با اینم ابلهان را همه شربت زگلابست و شکر 2
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 31 خرداد، 2011 ابلهان را همه شربت زگلابست و شکر قوت دانا همه از خون جگر مي بينم اگر دشنام فرمائی وگر نفرین دعا گویم 2
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 31 خرداد، 2011 اگر دشنام فرمایی وگر نفرین دعا گویم جواب تلخ می زیبد لب لعل شكر خارا گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید 2
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 31 خرداد، 2011 گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید*گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم 2
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 31 خرداد، 2011 گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی نبودی بی تو تنها گریه کردم 2
دلوار 284 ارسال شده در 31 خرداد، 2011 همسایه سراز خانه برون آورد وگفتاو ماه عسل رفت, سپس پنجره بست همسایه ز پنجره برون امد و گفت رفت ماه عسل سپس پنجره را بست:icon_pf (34): 2
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 31 خرداد، 2011 همسایه ز پنجره برون امد و گفت رفت ماه عسل سپس پنجره را بست:icon_pf (34): ولی به جون خودت همون که نوشتم اومد خودمم تعجب کردمها:icon_pf (34): 1
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 1 تیر، 2011 نبودی بی تو تنها گریه کردم تو را دیدم و خندان گریه کردم دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت 2
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 1 تیر، 2011 دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود دل میرود زدستم صاحبدلان خدایا 2
ارسال های توصیه شده