khargoosh 223 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۸ سلام به همگی تو این تاپیک هر کی میتونه بیاد و یه خاطره ریاضی تعریف کنه خاطرات بامزه باشن بهتره تا یه خنده ای رو لبهای این ریاضیدانان بی ذوق بیاد و ذهنشون شکوفا بشه و بیشتر تو انجمن فعالیت داشته باشن :ws2: منم به زودی یه خاطره کم نمک ریاضی براتون میگم :pot: 4 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120454 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۸ خوب اولیش رو خودت تعریف کن تا ما هم ایشالا ادامه بدیم 2 لینک به دیدگاه
Bahram Sh مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۸ آقا منم اخر همه می گم............ لینک به دیدگاه
khargoosh 223 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۸ باشه اول من می تعریفم : یکی بود یکی نبود ....... دوران راهنمایی یه شب داشتم برا امتحان ریاضی می خوندم ( البته شب امتحانی نبودما :ws2: ) مباحث درجه و رادیان و اینا رو می خوندم یه دفعه به ساعت دیواری نگاه کردم ببینم ساعت چنده ، چقدر وقت دارم ، میرسم تموم کنم یا نه و ..... ولی به جای نه و ده دقیقه ساعت رو نه و ده درجه خوندم :ws10: خوب دیگه این هم از زیادی ریاضی خوندنه !! حالا اگه نمکش کمه به بانمکیه خودتون صرف کنین 5 لینک به دیدگاه
Ariyayi-eng 1648 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۸ آخه ریاضی هم میشه خاطره ...اما خاطره با معلم ریاضی دارم....یه خواهر دوقلو دارم که سوژه بودیم برای معلمها.....یادمه یک بار برای یه امتحان رباضی که داشتیم نمره هامون شبیه هم بود هیچ که ورقه هامون هم کپی هم بود یه طورهایی بود که به هیچ طریقی نمی تونستی معلم رباضی رو راضی کنی که از روی دست هم ننوشتیم...این یه خاطر بد بود برای اون روزها که بچه بودم اما الان میگم یادش بخیر چه دورانی بود 5 لینک به دیدگاه
Amin 6457 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۸ تو دانشگاه ترم دوم بودیم که استاد نمرات ریاضی را اعلام کرد .همه بیشتریها 25 صدم گرفته بودن بعضی ها هم نبم (از بیست) خلاصه کلی نمرات زیر 5 داشتیم .نمره خودمو نمی گم فقط بدونید بالای 5 بود .خلاصه بعد از اعتراض های زیاد نمرات رفت زیر نمودار و 7 تا 9 نمره اضافه شد با این وجود خیلی ها رد شدند 6 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120454 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۸۸ تو ریاضی 1 استادمون 3،4 برگه تمرین داده بود که حل کنیم بیاریم. یادم نیست تو چه مبحثی بود. ابوذر این چیزا رو بیشتر یادش میمونه. منو رفیقم جواد بازم تقسیم کار کردیم قرار شد من سوالای ریاضی رو حل کنم و بعدش از رو من بنویسه اونم کار یه درس دیگه رو انجام بده. هیچی من نوشتم آوردم و جوادم نشست بدون جا انداختن یه نقطه و خط همه رو عیناً نوشت. دادیم به استاد و رفت جلسه بعد اومد برگه ها رو داد و رو برگ من نوشته بود آقای عارف از روی برگه آقای جمشیدی نوشتی :icon_pf (34): 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده