غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 بهمن، ۱۳۸۹ پیامهای ذهنی صاحبان صنایع و تولید کنندگان کالا , و مهندسان معماری و سایر هنرمندان و هنرکاران انسان زمانی انسان شد که به کمک دستان خود , کار کردن با اشیاء طبیعی را فرا گرفت. بشر در طول تاریخ همواره به تلاش های گوناگونی دست زده , تا باور ها و آرمانهای انسانی خویش را در قالب شکل های مختلف بیان و به دیگران منتقل کند. بی تردید تا کنون اهمیت هیچ یک از این تلاش ها به اندازه هنر , در نمایان ساختن جوهر پندار و اندیشه انسان , در طول تاریخ فرهنگ و تمدن بشر گویا و ارزشمند نبوده است. در معماری , پیام ذهنی هنرمند باید در قالب واسطه ای به نام ساختمان , به دیگران انتقال یابدو یا در نقاشی , آرمانهای ذهنی هنرمند , توسط شکل ها و خط ها و رنگ های قابل رویت همگان بیان میشود و نیز در شعر , کلمات , نقش انتقال مفاهیم ذهنی شاعر را به عهده میگیرند. انسان , از انزوای فردیت خویش , راهی به سوی جامعیت می یابد و هنر را وسیله ای جهت سهیم شدن در احساس و پندار دیگران میبیند. عواطف و احساسات و ذهنیت خود را توسط مواد در قالب شکل های گوناگون به حیطه دید میکشاند و از این راه پیوند های حسی خویش را با دیگران محکم میکند. همانطور که , طرح های منقوش بر دیوار غار های محل زندگی انسان بدوی , سرآغازی بر پیدایش بیان تصویری در دنیای هنر های تجسمی شدند. در جهان امروز هم انسانهای ساکن این دوران هر یک به سهم خود تلاش میکنند که تصویری از ذهنیت و بودن خود را در جهان پیرامونشان بیافرینند . اما خوب , همه که نمیتوانند میکل آنژ و یا پیکاسو شوند . ولی انسان امروزی دیگر نمیخواهد و نمیتواند مثل آنان باشد . بنابر این چاره کار را در آفرینش صنعت و تولید جستجو میکند و تلاش میکند که برای بیان اندیشه و پندار خویش از جنبه های بشدت نمادین یه خلق اثر بپردازد. آنجا که تلاش مشاورین صنعتی برای ایجاد تغییر در کار و نحوه مدیریت صاحبان صنایع ران به جایی نمیبرد و همه آموزشها منتج به نتایج درخشان نمیشود , باید پی برد که این فرد با کار و بارش به دنبال کسب پول و در آمد نبوده , بلکه بیشتر از آن , میخواهد اندیشه و ذهنیت خود را با این کار به دیگران بیان نماید. و هر گونه دخالت و ایراد گیری از کیفیت مدیریت این فرد , معنایی بجز دخالت در هویت های ذهنی را برایش تداعی نمیکند . لذا این انسان در مقابل مشاور می ایستد , مقاومت میکند و در نهاین با او همسو و همراه نمیشود. در روند افرینش یک اثر هنری , هنرمند از طریق دریافت های حسی خویش از جهان پیرامون , شکلی را برگزیده و آنرا در مسیر جریانات تحلیل ذهنی قرار میدهد و در اثر دخالت های عناصر ذهنی هنرمند , شکل مورد نظر , صورتی نمادین به خود میگیرد , سپس آنرا در جریان مرحله آفرینش قرارداده و تبدیل به آفریده هنری میکند. در مرحله آفرینش , علاوه بر انتخاب صحیح مواد و مصالح و ابزار کار و تعیین سبک هماهنگ موضوع و محتوای اثر , او نیاز به درک و شناختی عمیق از عوامل و عناصری دارد , تا شکل ها و صورت های برگزیده شده توسط ذهن به عرصه بیان در آمده و پیام های ذهنی هنرمند را به دیگران انتقال دهدت. اگر خوب دقت کنید , یک نفر کارآفرین هم دقیقآ با همین ذهنیت کارش را شروع میکند . پس لازم است برای آموزش مبانی و اصول مدیریت به او , اول او را با این ذهنیت بشناسیم , پس از آن , با رعایت اصول و قواعد روانشناسی , کم کم حس اعتماد او را نسبت به خود برانگیخته و پس از آن , قواعد مورد نیاز او را شناخته و مطابق سلیقه اش به او یاد بدهیم . شناخت و شناساندن تکتیک های فردی و تکنیک های جمعی هر یک در جای خود از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و کارشناسان روانشناسی کار باید , خود , به این قواعد مسلط بوده و راهها و روشهای آموزش آنرا هم بلد باشند, تا نتجه مورد نظر بدست بیاید. تکنیک در کار و تولید , همپای دگرگونیهای اجتماعی , در راستای تاریخ تحولات جوامع بشری , همواره دچار تغییرات بسیاری میشود و هر دوره از تاریخ بشر , هماهنگ با بینش های اجتماعی , هنری , سیاسی , مذهبی و صنعتی , سبک و تکنیک های ویژ ای در آفریده های هنری و صنعتی آن دوره را به خود گرفته است. بنابراین مشاورین و کارشناسان مدیریت باید با اشراف به کلیت این واقعیات ,طرح و برنامه ای را تدوین و تعریف نمایند که در این فرآیند , کارائی و نتیجه بخشی لازم را در تمام ابعاد , بدست آورد. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده