danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۸۹ كشاورزی الاغ پیری داشت كه یك روز اتفاقی به درون یك چاه بدون آب افتاد. كشاورز هر چه سعی كرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد. پس برای اینكه حیوان بیچاره زیاد زجر نكشد، كشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاك پر كنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود. مردم با سطل روی سر الاغ خاك می ریختند اما الاغ هر بار خاك های روی بدنش را می تكاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاك زیر پایش بالا می آمد، سعی می كرد روی خاك ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینكه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ... مشكلات، مانند تلی از خاك بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینكه اجازه بدهیم مشكلات ما را زنده به گور كنند دوم اینكه از مشكلات سكویی بسازیم برای صعود 6 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۸۹ مرسی دانی از تاپیکت واقعا اگه مشکلات و واسه خودم تلی از خاک نکنیم و زیرش گیر نکنین نصف بیشتر مشکلات حل میشه ولی خودمونیما الاغ با این همه شعور کم پیدا میشه 2 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۸۹ خیلی جالب بودخیلی ......... مرسی 2 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۸۹ برای اولین بار بود که از گفتن واژه الاغ به بعضی ها شرمنده شدم !!!! 2 لینک به دیدگاه
zahra-d 4993 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۸۹ خدایا منو ببخش واسه اینکه بعضی وقتا به یکی میگم الاغ واسه مسخره کردنش اما نگو که تحسینشون میکردم چرا از اول به شعور الاغ پی نبرده بودم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده