spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۸۹ با عرض سلام خدمت دوستان صنایعی دوست خوبمون مهسیما درمورد نحوه انتخاب مدیر درکارخانه سوالی پرسیده بود که مطلبی دراین زمینه خوندم وگفتم استارت اولیه موضوع زده بشه تا دوستان عزیز تکمیل ترش کنن ممنون وموفق باشید 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۸۹ شرکت سهامی عام و خاص بوسیله هیئت مدیره ای که از بین سهامداران انتخاب شده و کلا یا بعضا قابل عزل می باشند. اداره می شود. به موجب ماده ١٠٧ لایحه اصلاحی قانون تجارت مصوب ١٣٤٧ سهامدار بودن اعضای هیئت مدیره الزامی است. اما به نظر می رسد این الزام برای هیئت مدیره که از مهم ترین ارکان شرکت و مغز متفکر و موتور محرکه آن به شمار می رود. منطقی نباشد. زیرا امروزه مدیریت به صورت یک امر تخصصی درآمده و ثابت شده است که اکثر صاحبان شرکت ها مانند صنایع حمل و نقل و ... با همه علاقه و دلسوزی دیگر نمی توانند مدیری موفق باشند. بنابراین محروم کردن شرکت ها از استفاده چنین افرادی لایق نوعی علم گریزی وعین ضرر است .هر چند درعمل برای جبران این نقیصه سهامداران قسمتی از سهام خود را به فردی که متخصص امر مدیریت است تملیک می کنند تا او واجد شرایط عضویت در هیئت مدیره شود. اما به موجب یک قرراداد از وی تعهد گرفته میشود که پس از اتمام دوره مدیریت سهم مزبور را به تملیک کننده مسترد دارد. قانونگذار واژه اداره شرکت توسط هیئت مدیره را برای اولین بار در لایحه اصلاح قانون تجارت مصوب ١٣٤٧ به کار برده است. اما در آن تعریفی از مدیران به عمل نیاورده است و صرفا در ماده ١٠٧ لایحه مذکور چنین مقرر کرده است: (شرکت سهامی به وسیله هیئت مدیره ای که از بین صاحبان سهام انتخاب شده وکلا یا بعضا قابل عزل می باشند اداره خواهد شد. به نظر نمی رسد با پرهیز از تعریف عناوینی با چنین اهیمت بتوان مشکلات مربوط به آن را حل نمود. درهر حال در مقام تعریف مدیران شاید بتوان گفت: مدیران افراد با صلاحیتی هستند که به وسیله صاحبان سهام برای مدت معینی انتخاب شده و کنترل و اداره شرکت را به عهده دارند. با وجود آنکه طبق ماده ٤٧ قانون تجارت مصوب ١٣١١ داره شرکت سهامی به عهده یک یا چند نماینده (که از میان شرکا به سمت مدیری انتخاب می شدند) قرار داشت و در هیچ یک از مواد قانون اخیر الذکر نیز اشاره ای به هیئتی بودن مدیریت شرکت سهامی نشده بود ولی عملا هیئت مدیره اداره امور شرکت را بر عهده داشت. هم چنین حداقل تعداد اعضای هیئت مدیره در شرکت های سهامی عام را ماده ١٠٧ تعیین نموده. به موجب قسمت اخیر این ماده اعضای هیئت مدیره درشرکت های سهامی عام نباید کمتر از پنج نفر باشد ولی راجع به حداقل تعداد اعضای هیئت مدیره در شرکت های سهامی خاص صراحتی ندارد. ماده ٣ (ل.ا.ق.ت.) بطور اطلاق بیان می دارد که تعداد شرکا در شرکت های سهامی نباید از سه نفر کمتر باشد. متعاقب آن در ماده ٤ شرکت سهامی را به دو نوع عام و خاص تقسیم می کند بنابراین حداقل تعدا اعضای هیئت مدیره مندرج در ماده ٣ باید هر دو نوع شرکت سهامی عام و خاص را شامل گردد که چنین نیست زیرا ماده ١٠٧ حداقل تعداد اعضای هیئت مدیره را در شرکت سهامی عام ٥ نفر ذکر میکند. یدین ترتیب ملاحظه می گردد که بین مواد ٣ و ١٠٧ قانون مذکور تعارض وجود دارد. یعنی چگونه ممکن است شرکت سهامی عام که می تواند با سه نفر عضو تشکیل شود باید حداقل ٥ مدیر داشته باشد؟ برای رفع این تعارض می توان چنین توجیه نمود که ماده ١٠٧ وارد بر ماده ٣ بوده و اطلاق آن را در مورد شرکت های سهامی عام ازبین برده و بدین نحو ماده ٣ را تخصیص می دد. از طرفی چون در هیچ یک از مواد (ل.ا.ق.ت.) در مورد تعداد اعضای هیئت مدیره شرکت های سهامی خاص جاری است و بدین ترتیب اعضای هیئت مدیره درشرکت های سهامی خاص نمیتواند از سه نفر عضو کمتر باشد. به طوری که ملاحظه میگردد قانونگذار حداقل اعضای هیئت مدیره شرکت های سهامی را بر شمرده اما حداکثر تعداد آنان را پیش بینی نکرده است. از این رو تعداد اعضای هیئت مدیره در هر دو نوع شرکت سهامی می تواند به هر تعداد باشد و این امر ممکن است نظم اداره شرکت را مختل نماید. به نظر میرسد چنانچه مقنن سقفی برای تعداد اعضای هیئت مدیره تعیین یا تناسبی بین تعداد سهامداران از یک سو و تعداد مدیران از سوی دیگر برقرار نماید مفید خواهد بود. به موجب ماده ١٠٧ (ل.ا.ق.ت.) شرکت سهامی بوسیله هیئت مدیره ای که از بین صاحبان سهام انتخاب شده وکلا یا بعضا قابل عزل می باشند اداره خواهد شد. عده اعضای هیئت مدیره در شرکت های سهامی عمومی نباید از پنج نفر کمتر باشد.ژ 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۸۹ با توجه به مفاد ماده مذکور: اولا: اشخاصی به عضویت هیئت مدیره پذیرفته خواهند شد که سهامدارشرکت باشند به عبارت دیگر عضو هیئت مدیره را نمی توان از غیر سهامداران شرکت انتخاب نمود. ثانیا: اعضای هیئت مدیره در هر موقع توسط مجمع عمومی قابل عزل می باشند. هر چند ماده مذکور صراحتا مرجع عزل مدیران را مشخص نکرده است ولی عبارت صاحبان سهام در آن مجمع عمومی متبادر به هن میگردد. چنانچه ماده ٧٢ (ل.ا.ق.ت.) می گوید: مجمع عمومی شرکت سهامی از اجتماع صابحان سهام تشکیل می شود... بنابراین مجمع عمومی شرکت هر زمان می تواند تمام یا بعضی از اعضای هیئت مدیره را از سمت مدیری عزل نماید و این مهم را بدون ارائه هیچ گوه دلیلی عملی سازد. در توجیه این امر گفته اند که در واقع رابطه مجمع عمومی با هیئت مدیره رابطه وکیل و موکل است. لذا مجمع عمومی که صابحان سهام تشکیل شده است. هر زمان اختیار دارد با رعایت مقررات و تشریفات مندرج در قانون تمام یا بعضی از اعضای هیئت مدیره را از سمت خود عزل نماید. بعضی از علمای حقوق تجارت نیز با عزل اعضای هیئت مدیره به نحوی که در ماده ١٠٧ مذکور پیش بینی گردی موافق گردید موافق نیستند و معتقدند که مدیر جزیی از ارکان شرکت است و همانطور که نمی تواد درهر شرایطی استعفا کند نباید درهر شرایطی هم قابل عزل باشد (معذلک با توجه به قاعده آمره عزل مدیر این راه حل اجتناب ناپذیر است) این گروه مخالف استعفای بلاتوجیه مدیر نیز هستند. ثالثا: عضو یا اعضای هیئت مدیره که توسط مجمع عمومی عزل گردیده اند نمی توانند به سبب عزل از شرکت مطالبه ضرر و زیان کنند مگر آنکه عزل ایشان مطابق قواعد عام در شرایطی صورت گرفته باشد که موجد مسئولیت مدنی مسئولان عزل باشد. به موجب اصل چهلم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (هیچ کس نمی تواند اعمال حق خویش راوسلیه اضرار به غیر یا تجاوزبه منافع عمومی قراردهد.) اجرای این قانون که از مصادیق نظریه سو استفاده از حق است به مدیر معزول اجازه می دهد خسارت خود را مطالبه کند. مطالبه خسارت مذکور باید از دادگاه های دادگستری به عمل آید. رابعا: اعضای هیئت مدیره شرکت سهامی از ارکان شرکت بوده و به هیچ وجه مشمول مقررات قانون کار نیستند بدین ترتیب در صورت معزول یا مستعفی شدن و به طور کلی قطع رابطه مدیریتی آنها با شرکت مراجع حل اختلاف مذکور در قانون کار ماذون رسیدگی به شکایت ایشان نیستند زیرا رابطه هیئت مدیره با شرکت رابطه کارگری و کارفرمایی نیست. و همانطور که بیان گردید چنانچه فرد یا افراد معزول در مورد عزل خود مدعی ورود خساراتی به خود باشند باید به مراجع دادگستری مراجعه نمایند. گفتیم که اعضای هیئت مدیره کلا یا بعضا از سوی مجمع عمومی قابل عزل می باشند. ولی اشکال که عملا برای عزل پیش می آید این است که مجامع عمومی معمولا اختیار دارند فقط درباره موضوعهایی که در دستور جلسه است بحث کرده و تصمیم بگیرند و مدیران شرکت های سهامی حاضر به درج این موضوع در دستور جلسه شرکت نمی شوند . برای رفع این اشکال صاحبان سهام دو وسیله دردست دارند یکی آنکه چنانچه صاحبان سهام از عملیات هیئت مدیره راضی نباشند در مجمع عمومی ترازنامه و حساب سود و زیان شرکت را تصویب نکنند این موضوع به عنوان رای عدم اعتاد نسبت به مدیران تلقی شده و چون امور شرکت مختل می ماند مدیران مجبور به استعفا میشوند . دیگر آنکه یک پنجم سهامداران به ترتیبی که در مواد ٩٥ و ٩٦ (ل.ا.ق.ت.) بیان شد. کتبا تقاضای تشکیل مجمع عمومی را برای عزل مدیران بنمایند. دراین صورت هیئت مدیره مکلف است مجمع عمومی عادی را بطور فوق العاده دعوت کند. دراین مورد نیز گفته شده که مجمع می تواد مدیر را عزل کند حتی اگر عزل او جز دستور جلسه نباشد. دو نکته دیگر قابل ذکر درمورد عزل مدیران یکی آن است که هرگاه عضو هیئت مدیره شرکت از کارکنان شرکت باشد عزل او خللی به رابطه استخدامی او با شرکت وارد نمی آورد و او هم چنان درشرکت به کار خود ادامه خوهد داد. دیگر آنکه عزل مدیر به منزله عزل او از شرکت نیست و او همچنان در زمره یکی از سهامداران شکرت می باشد. خامسا: سمت مدیری در هیئت مدیره شرکت سهامی مباشرتی بوده و قابل واگذاری نیست. از این رو مدیران نمی توانند سمت خود را به دیگران انتقال دهند. چون اداره شرکت در واقع وظیفه مدیران است نه حق آنها لذا وظیفه مذکور قابل واگذاری نیست. لیکن در مقررات شرکت های سهامی موضوع قانون تجارت مصوب ١٣١١ چنین اجازه ای به مدیران داده شده بود. مقررات مذکور با دو شرط اجازه می داد که عضو هیئت مدیره برای خود جانشین تعیین نماید یکی اینکه اساسنامه چنین موضعی را تصریح کرده بود (حق وکالت در توکیل) و دیگر اینکه مدیران دیگر نیز این موضوع را تایید می کردند. ولی به هر حال مسئولیت اعمال شخص خارج به عهده خود مدیران بود (ماده ٤٩ قانون اخیرالذکر). در (ل.ا.ق.ت.) مصوب ١٣٤٧ واگذاری سمت مدیریت از سوی هئیت مدیره فقط به مدیر عمل پیش بینی شده است. به موجب قسمت اول مده ١٢٤ قانون مذکور هیئت مدیره مکلف است اقلا یک شخص حقیقی را به مدیرعاملی شرکت برگزیند. به موجب ماده ١٠٨ (ل.ا.ق.ت.) . مدیران شرکت توسط مجمع عمومی موسس و مجمع عمومی عادی انتخاب می شوند. بدیهی است که فقط اولین مدیران شرکت توسط مجمع عمومی موسس انتخاب می شوند. قانونگذار درشرکت های سهامی خاص تشکیل مجمع عمومی موسس را الزامی ننموده (ماده ٨٢ قانون فوق الذکر) لذا این نوع شکرت مخیر در تشکل مجمع عمومی موسس یا عدم آن می باشد. معمولا رویه چنین است که به هنگام تاسیس شرکت های سهامی خاص انتخاب اولین مدیران برابر ماده ٢٠ (ل.ا.ق.ت.). در صورتجلسه ای قید می شود و به امضای کلیه سهامداران می رسد. صورتجلسهه مذکور به انضمام سایر مدارکی که در ماده اخیر بدانها اشاره شده به ضمیمه اظهارنامه برای ثبت و تشکیل شرکت به اداره کل ثبت شرکت ها ارسال می گردد. طبق بند ٣ ماده مذکور که مقرر می دارد: انتخاب اولین مدیران و بازرس یا بازرسان شرکت که باید در صورتجلسه قید و به امضای کلیه سهامداران رسیده باشد. ظاهرا به نظر می رسد که اعضای هیئت مدیره باید مورد تائید همه سهامداران باشند. حال اگرشرکت مذکور بخواهد از طریق تشکیل مجمع عمومی موسس اعضای هیئت مدیره خود را انتخاب کند لزوما نحوه تشکیل مجمع عمومی موسس اعضای هیئت مدیره خود را انتخاب کند لزوما نحوه تشکیل جلسه مجمع عمومی اخذ را می باید طبق ماده ٧٥ (ل.ا.ق.ت.). انجام گیرد. ماده مذکور دراین خصوص مقرر می دارد: (درمجمع عمومی موسس حضور عده ای از پذیره نویسان که حداقل نصف سرمایه شرکت را تعهد نموده باشند ضروری است .اگر در اولین دعوت اکثریت مذکور حاصل نشد. مجامع عمومی جدید فقط تا دو نوبت توسط موسسین دعوت می شوند.. مجمع عمومی جدید وقتی قانونی است که صاحبان لااقل یک سوم سرمایه شکرت در ان حاضر باشند. درهر یک از دو مجمع فوق کلیه تصمیمات باید به اکثریت دو ثلث آرا حاضرین اتخاذ شود... به طوری که ملاحظه می گردد ماده ٧٥ و بند ٣ ماده ٢٠ (ل.ا.ق.ت.) از نظرکسب تعداد آرا ماخوذه برای عضویت در هیئت مدیره شرکت سهامی خاص تعارض دارد. این تعارض ظاهری است. اعضای اولین هیئت مدیره شرکت سهامی خاص چه در مجمع عمومی موسس انتخاب گردند و چه توسط سهامداران شرکت (بدون تشکیل مجمع عمومی موسس). بایستی با اکثریتی که در ماده ٧٥ مذکور پیش بینی شده انتخاب گردند. فقط بند٣ ماده ٢٠ کلیه سهامداران شرکت سهامی خاص را مکلف نموده که ذیل صورتجلسه مذکرو را (که مسلما حاوی نحوه انتخاب اعضای هیئت مدیره و تعداد آرایی هر یک از آنها به دست آورده نیز می باشد) امضا نمایند. 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۸۹ انتخاب هیئت مدیره های بعدی در طول حیات شرکت توسط مجمع عمومی عادی به عمل خواهد آمد ماده ٨٨ (ل.ا.ق.ت.) در این خصوص مقرر می دارد: در مجمع عمومی عادی تصمیمات همواره با اکثریت نصف بعلاوه یک ارا حاضر در جلسه رسمی معتبر خواهد بود مگر در مورد انتخاب مدیران و بازرسان که اکثریت نسبی کافی خواهد بود. درمورد انتخاب مدیران تعداد آاری هر رای دهنده درعدد مدیرانی که باید انتخابشوند ضرب می شود و حق رای دهند برابر حاصل ضرب مذکور خواهد بود رای دهند می تواند آرای خود را به یک نفر بدهد یا آن را بین چند نفری که مایل باشد تقسیم کند. اساسنامه شرکت نمی تواند خلاف این ترتیب را مقرر دارد. مجمع عمومی مذکور (موسس وعادی) علاوه بر انتخاب اعضای اصلی هیئت مدیره معمولا چند نفر را نیز به عنوان اعضای علی البدل هیئت مدیره انتخخاب می نمایند تا در صورتی که بر اثر فوت یا استعفا یا سلب شرایط از یک یا چند نفر از مدیران تعداد آنها از داقل مقرر در قانون کمتر شود اعضای علی البدل به ترتیب مقرر در اساسنامه یا به ترتیب مقرر توسط مجمع عمومی جای آنان را بگیرند . ضمنا اعضای علی البدل در صورت عدم حضور موقت اعضای هیئت مدیره در جلسات هیئت مدیره مدیران در اساسنامه معین می شود لیکن این مدت از دو سال تجاوز نخواهد کرد.انتخاب مجدد مدیران بلامانع است. در صورت عدم ذکر مدت در اساسنامه مجمع عمومی عادی می تواند مدت تصدی مدیران را تعیین نماید لیکن اساسنامه وتصمیم مجمع عمومی صاحبان سهام نمی تواند برخلاف نص ماده فوق الذکر مدت ماموریت مدیران را بسش از دو سال تعیین کند. در صورتی که مدت مزبور در اساسنامه قید شده باشد تغییر آن به مدتی کمتر از ٢ سال از طریق تغییر اساسنامه توسط مجمع عمومی عادی باشد مجمع مذکور می تواند هر زمان مطابق مقررات مندرج در اساسنامه تشکیل جلسه داده و به مدیریت ماموریت مدیران خاتمه دهد و اعضای دیگری را حداکثر تا دو سال جایگزین آنان بنماید. قبل از اصلاح قانون تجارت دوره مدیریت طرح ماده ٤٦ ق.ت. مصوب ١٣١١ چهارسال و تجدید انتخاب آنان بلامانع بود مگر آنکه اساسنامه شرکت غیر از این مقرر میداشت و در صورتی که طبق مقررات اساسنامه تعیین مدیران موکول به تصویب مجمع عمومی نبود فرضا اساسنامه تعیین آنان را به سازمانهایی غیر از صاحبان سهام محول نموده بود دروه مدیریت نمی توانست از دو سال تجاوز کند. اعضای هیئت مدیره ممکن است از اشخاص حقیقی باشند در مقررات مربوط به شرکت های سهامی مذکور ق.ت. مصوب ١٣١١ پیش بینی نشده بود که شخص حقوقی بتواند به مدیریت شرکت سهامی انتخاب گردد. اما با توجه به ماده ٥٨٣ ق.ت. که مقرر می دارد: کلیه شرکت های تجاری مذکور در این قانون شخصیت حقوقی دارند و نیز ماده ٥٨٨ بدین شرح که : شخص حقوقی می تواند دارای کلیه حقوق و تکالیفی شود که قانون برای افرادا قائل است مگر حقوق و وظایفی که بالطبیعه فقط انسان ممکن است دارای آن باشد مانند حقوق و وظایف ابوت بنوت و امثال ذلک. می توانستند به سمت مدیریت شرکت سهامی انتخاب شوند. ماده ١١٠ (ل.ا.ق.ت.) صراحت دارد بر اینکه : اشخاصی حقوقی را می توان به مدیریت شرکت انتخاب نمود. در این صورت شخص حقوقی همان مسئولیت های مدنی شخص حقیقی عضو هیئت مدیره را داشته و باید یک نفر را به نمایندگی دائمی خود جهت انجام وظایف مدیریت معرفی نماید. چنین نماینده ای مشمول همان شرایط و تعهدات و مسئولیت های مدنی و جزایی عضو هیئت مدیره بوده از جهت مدنی با شخص حقوقی که او را به نمایندگی تعیین نموده است مسئولیت تضامنی خواهد داشت. شخص حقوقی عضو هیئت مدیره می تواند نماینده خود راعزل کند به شرط آنکه درهمان موقع جانشین او را کتبا به شرکت معرفی نماید و گرنه غایب محسوب می شود. با توجه به ماده فوق اولا شخص حقوقی عضو هیئت مدیره دارای همان مسئولیت مدنی است که شخص حقیقی عضو هیئت مدیره داراست. ثانیا شخص حقوقی با نماینده خود از جهت مدنی مسئولیت تضامنی دارد. ثالثا نماینده شخص حقوقی هم مشمول همان شرایط و تعهدات و مسئولیت های مدنی و جزایی شخص حقیقی عضو هیئت مدیره می باشد. نکته قابل ذکر درمورد مسئولیت مدنی نماینده شخص حقوقی این است که نماینده مذکور که در حکم وکیل شخص حقوقی و باید دستورات اویعنی موکل را در هیئت مدیره اجرا کند چگونه می تواند در قبال اجرای این دستورات مسئولیت شخصی داشته باشد؟ منطق این راه حل این است که نماینده شخص حقوقی درعین اینکه وکیل شخص اخیر است رکنی از ارکان شرکت محسوب می شود (رکن مدیریت) و بنابراین باید مسئولیت شخصی داشته باشد. اما قانونگذار پیش بینی نکرده است که در صورت اختلاف نظر میان شخص حقوقی و نماینده او و ابزار این اختلاف در هیئت مدیره مدیر نماینده مسئول خواهد بود یا خیر؟ به نظر می رسد با رعایت مقررات عام راجع به وکالت در صورتی که نماینده صرفا دستور شخص حقوقی را انجام داده باشد پس از پرداخت خسارت ناشی از عمل خود در هیئت مدیره حق دارد به شخص حقوقی مراجعه کند. مسئله دیگی که قانونگذار معین نکرده این است که چه کسی نماینده شخص حقوقی را برای عضویت درهیئت مدیره شرکت انتخاب می کند. بدیهی است این سئوال بیشتری در مورد شرکت هایی مطرح می شود که عضو هیئت مدیره شرکت دیگری هستند نه اشخاص حقوقی دیگر در مورد این اشخاص حقوقی مانند وزارتخانه ها معمولا بالاترین مقام شخص حقوقی مانند وزیر حق انتخاب نماینده شخص حقوقی را در شرکت دارد. در این صورت مسئله این است که انتخاب نمانیده با هیئت مدیره شخص حقوقی مدیر است یا با مجمع عمومی آن . به نظر می رسد هیئت مدیره که اداره شرکت به عهده اوست حق انتخاب نماینده برای عضویت در هیئت مدیره شرکت دیگر را دارد. معذلک با توجه به عدم منع آن توسط قانونگذار هیئت مدیره می تواد اختیار تعیین نماینده را به مدیرعامل واگذار کند. به هر حال مدت ماموریت نماینده شخص حقوقی در هیئت مدیره شرکت تحت تاثیر دو عامل خواهد بود یکی آنه به محض اتمام مدت ماموریت شخص حقوقی مدت ماموریت نماینده مذکور هم تمام می شود. دیگر اینکه اگر مدت ماموریت هیئت مدیره به اتمام برسد نماینده شخص حقوقی هم دیگر سمت نمایندگی شخص مذکور را نخواهد داشت. نکته قابل ذکر اینکه در صورتیکه شخص حقوقی عضو هیئت مدیره باشد لازم نیست شخص حقیقی نماینده وی هم دارای سهم درشرکت مذکور باشد. 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۸۹ اینم یه مقاله جالب: انتخاب مدير عالي با به كارگيري فن فرايند تحليل سلسله مراتبي فازي در اين مقاله يك الگوريتم براي انتخاب مدير عالي پردازش شده است الگوريتم ياد شده يك ساختار سلسله مراتبي را ايجاد كرده كه به كمك فن تحليل سلسله مراتبي فازي حل مي شود اين الگوريتم قادر است بهترين فرد را براي تصدي سمت مديريت عالي سازمان از بين افراد با صلاحيت برگزيند برتري اصلي اين مدل در تيكه بر تناسب ويژگي هاي نامزدهاست سمت مديريت با ويژگي هاي سازمان يا شركت مربوط است دقت فن تحليل سلسله مراتبي فازي براي انتخاب به دليل تركيب مفاهيم كمي و كيفي و نيز در نظر گرفتن يك طيف در محدود ه هر پاسخ بسيار بيشتر از فنون ديگر است از اين رو روش ارائه شده در اين تحقيق يك فرايند معتبر در امر انتخاب مدير عالي سازمان است نتيجه اين تحقيق مدلي شامل چهار جز ورودي ويژگي هاي نامزد و مشخصات سازمان فرايند تلفيق و تركيب معيارها با محاسبات فن تحليل سلسله مراتبي فازي خروجي ( درجات تناسب هر يك از نامزدها براي تصدق سمت مديريتي مورد نظر و مشخص شدن مدير مناسب ) و با زخور است . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۸۹ ملاک های انتخاب مدیر پروژه بیشک موفقیت یا شکست پروژهها، سیستمها یا سازمانها را میتوان بصورتی مستقیم به توانایی یا عدم توانایی مدیر سیستم/پروژه یا سازمان مرتبط دانست. این مطلب که به نقل از سایت آفتاب در این سایت آورده شده به ارائه ملاکهایی برای سنجش توانایی یک فرد در امر مدیریت پروژه (قابل تعمیم به سایر حوزههای مدیریت) بر اساس مستندات آکادمیک میپردازد و حاوی مطالبی بسیار کلیدی در امر انتخاب مدیر پروژه میباشد. از دیدگاه دیگر مطالب مندرج در این مقاله میتواند در خودارزیابی افراد برای مدیریت در امور مختلف مورد استفاده قرارگیرد. برای مثال افراد میتوانند با تطبیق ویژگیهای شخصیتی خود بر معیارهای ذکر شده در مطلب، خود را برای امر مدیریت ارزیابی و نسبت به رفع نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت خود تدابیر لازم را بکاربندد. به نظر این حقیر هر شخصی میتواند از مهارتهایی که در این مطلب ذکر شده در افزایش سطح "مدیریت خود" نیز استفاده نموده و سطح زندگی خود را ارتقاء بخشد. انتخاب مدیر پروژه گزینش و انتخاب مدیر پروژه توانا و مناسب برای پروژه یکی از تصمیمات مهم برای شرکتها و سازمانها است زیرا روش مدیریت و عملکرد مدیر پروژه نقش مهمی در موفقیت اجرای یک پروژه دارد. برای آنکه در سازمانی یک پروژه به مراحل اجرائی برسد و با موفقیت اجرا شده و در نهایت خاتمه یابد ، اتخاذ تصمیمات مختلفی در برهه های زمانی متفاوت ضرورت دارد . گزینش یا انتخاب مدیر پروژه یکی از دو یا سه تصمیم مهم در اجرای پروژه است . در حقیقت با انتخاب مدیر پروژه است که پروژه ، متولی اصلی پیدا می کند و کارهای مقدماتی اجرای آن شروع خواهد شد . برای انتخاب مدیر پروژه مناسب که بتواند پروژه را به موفقیت نائل نماید معیار هائی باید مد نظر قرار گرفته و لازم است مدیر پروژه از دانش و مهارتهائی برخوردار باشد . مهارتها ، توانائی ها و قابلیت هائی اصلی که در انتخاب مدیر پروژه مد نظر مدیران عالی سازمانها و شرکتها ، قرار می گیرند ، به شرح زیر هستند : ▪ زمینه قوی دانش فنی ▪ توان مدیریتی ▪ بلوغ فردی ▪ توان تصمیم گیری داشتن ▪ انعطاف پذیری ▪ آشنائی نسبی با قوانین و مقررات اجرای پروژه ▪ دارای مهارت ارتباطات کلامی ▪ شناخت کامل سازمان اصلی ▪ داشتن قدرت نامه نگاری و گزارش نویسی ▪ داشتن روحیه کار گروهی ▪ دارا بودن توان تجزیه تحلیل مسائل و مشکلات ▪ فردی که در دسترس مدیران و کارکنان باشد . ▪ فردی که روابط مناسبی با مدیران رده بالای سازمان داشته باشد ▪ فردی که بتواند کارکنان پروژه را سرزنده و شاداب نگه دارد . ▪ فردی که ترجیحا در واحدهای مختلف سازمان کارکرده باشد . ▪ فردی که قادر به انجام کارهای خطیر باشد . موارد بالا برای انتخاب مدیر پروژه نه کامل هستند و نه کاملا درست . این موارد ملاکها و معیارهای اصلی هستند . با توجه به ملاکهای ذکر شده ، بهر حال بهترین مدیر پروژه کسی است که بتواند پروژه را به روشی مناسب هدایت کند . مدیران ارشد سازمانها و موسسات میدانند که یافتن فردی که سخت کوش است آسان می باشد ، اما فردی که کمیاب است کسی است که توانائی انجام کارهای دشوار و پر مسئولیت را داشته باشد . از خصوصیاتی که برای انتخاب یک مدیر پروژه واجب است روحیه انجام کار پروژه به صورت کامل و اتمام آن است . بطور کلی چهار ملاک و معیار اصلی برای انتخاب مدیر پروژه وجود دارد . تنها در نظر گرفتن این چهار ملاک برای انتخاب مدیر پروژه توسط مدیران عالی سازمان ، کافی نیست بلکه برداشت و درک آنها توسط سایر افراد نیز اهمیت دارد ، وجود ملاکها و درک و حس آنها ، نقش یکسانی دارند . ● اعتبار مدیر پروژه به دو نوع اعتبار نیاز دارد . اول ، اعتبار فنی است . دانش فنی و توان مدیریتی مدیر پروژه بایستی توسط کارفرما ، مدیران عالی سازمان ، واحدهای عملیاتی و کارکنان پروژه قابل پذیرش باشد . مدیر پروژه الزاما نبایستی توان تخصصی بالا و دانش بیشتراز هر یک از اعضا گروه پروژه ، توانائی کنترل جزء به جزء ، قابلیت تفکر کلی و اظهار نظر در همه زمینه ها را داشته باشد . در عوض مدیر پروژه باید قادر باشد فهم و درک منطقی از مبانی تکنولوژی های پروژه داشته ، بتواند تکنولوژی و موارد فنی پروژه را به مدیران ارشد توضیح دهد و توانائی انتقال نیازهای فنی و خواسته های کارفرما را به کارکنان پروژه دارا باشد . دوم ، مدیر پروژه باید اعتبار مدیریتی و اداری داشته باشد . مدیر پروژه علاوه بر وظایف فنی ، مسئولیت های مهم مدیریتی هم دارد که باید با مهارت و دقت آنها را انجام دهد. یکی از این مسئولیت ها در مقابل کارفرما و مدیران ارشد ؛ هدایت پروژه در قالب زمان بندی و بودجه و هزینهای تعیین شده ، و اطمینان از اینکه گزارش های پروژه به موقع و دقیق ارائه خواهد شد . این موضوع می تواند گاهی اوقات مدیر پروژه را در وضعیت چالشی و دشوار قرار دهد . مسئولیت دیگر مدیر و گروه پروژه آنست که اطمینان حاصل نمایند که مواد و مصالح ، تجهیزات ، و نیروی کار در مواقه مورد نیاز در دسترس باشد . مدیر پروژه از دیدگاه مدیریتی مسئول آنست که در هر حال حافظ منافع طرف های درگیر پروژه باشد . در حقیقت مدیر پروژه نقش واسطی دارد . بالاخره مدیر پروژه فردی است که مسئولیت اتخاذ تصمیمات درست در باره پروژه را دارد و بایستی همچون مدیری با بلوغ فکری توان قضاوت داشته و وظایفش را به صورت مستمر به انجام دهد . ● حساسیت و هشیاری مدیر پروژه برای انجام کارهای پروژه بایستی نسبت به امور و شرایط محیطی حساسیت و هشیاری داشته باشد . مدیر پروژه برای اداره بهینه پروژه به درک و حس به موقع از بروز تعارض بین کارکنان و تضادهای بیرونی ، نیاز دارد . بلکه حتی مدیر پروژه قبل از ظهور تعارض در محیط داخلی یا بیرونی پروژه و نفوذ آن بر رفتا کارکنان باید از آن مطلع شده و سعی کند تعارض را اداره نموده و محیط پروژه آرام نگه دارد تا به اهداف پروژه خدشه وارد نشود . در محیط پروژه مانند هر محیط انسانی دیگر ، انواع گروههای انسانی ، چشم هم چشمی ، حسادت ، رفتارهای دوستانه و خصمانه وجود دارد . مدیر پروژه باید بتواند بدون در نظر گرفتن احساسات فردی و تمایلات ، افراد را به هماهنگی و همکاری تشویق کند و بر دستیابی به اهداف پروژه تمرکز داشته باشد . در نهایت مدیر پروژه به مجموعه ای از حس گرهای فنی و شاخک های اطلاعاتی نیاز دارد . متاسفانه در سازمانها و پروژه ها معمول است که کارشناسان و اعضاء پروژه ، بر شکست ها و ناکامی ها سرپوش بگذارند و یا خبر بد را دیر به مدیران اطلاع میدهند . به همین علت اگر اطلاعات با تاخیر به مدیر پروژه برسد و تصمیم لازم به موقع اتخاذ نگردد موجب اتلاف زمان و هزینه خواهد شد ، پس مدیر پروژه موظف است وقوع این عوارض را در زمان مناسب حس کرده و از آن اطلاع یابد . معمولا کسانی که در پروژه منصوب می شوند افرادی وظیفه گرا هستند ، چنین افرادی به راحتی حاضر به قبول شکست نیستند اگر چه در حوزه کاری آنها وقوع ناکامی هم قابل پذیرش باشد. بهر حال مدیر پروژه باید قادر باشد اینگونه موارد را در مراحل اولیه و تا پیشرفت نکرده ، کشف و راه حل مناسب را اتخاذ نماید . ● هدایت و رهبری اگر هدایت و رهبری را به شرح : « نفوذ بر افراد ، استفاده از موقعیت ها و اعمال هدایت از طریق فرایند ارتباطات در جهت حصول به هدف یا اهداف » تعریف کنیم ، این سئوال مطرح می شود که نفوذ بر افراد چگونه محقق می گردد ؟ برای تکمیل تعریف رهبری می توان علاوه بر مهارت ها و گرایشات پیش گفته ، مواردی مانند ؛ جدیت ، نیک بینی ، با انرژی بودن ، توجه ، تشویق و بلوغ فردی را اضافه کرد . ولی بهر حال بیان موجز و دقیق تعریف رهبری دشوار است . در تبیین رهبری ، بیشتر توجه به عمل گرائی است تا شرح وضعیت قبل از اقدام و عمل . این تعریف مبنتی بر واقعیت امر است و معمولا گفته می شود که فلانی مانند یک رهبر عمل می کند . مدیر پروژه باید بیشتر به توان افراد توجه نماید ، ضعف های آنها را پوشش دهد ، بداند که چه هنگامی وارد قضایا شود و چه موقع گروه را رهبری نماید . مدیر پروژه میداند که کی تنبیه را اعمال کند ، چه زمانی پاداش بدهد ، درچه مواردی در کاردخالت کند و در چه مواردی سکوت اختیار نماید . علاوه بر اینها مدیر پروژه باید بداند که چگونه دیگران را در انجام تعهدات ، سهیم نماید و به طور کلی مدیر پروژه باید رهبر هم باشد . جنبه دیگر رهبری در وجود مدیر پروژه ، حس قوی رعایت ادب و احترام به دیگران است . مدیر پروژه در اجرای پروژه با نهادها، موسسات ، شرکتها و افراد مختلفی در سطوح گوناگون سازمانی و موقعیت اجتماعی ، سر و کار دارد ، بنابراین رعایت آداب اجتماعی ، کاری و اداری درکلیه موارد ضرورت دارد . این آداب و احترام به سازمانها و افراد ملاک هائی دارد که مدیر پروژه باید آنها را رعایت نماید و به آنها پای بند باشد، که به شرح زیر است : ▪ ملاک ۱ : استاندارد بالا در روابط فردی و حرفه ای الف) مسئولیت اعمال و رفتار خود را پذیرا باشد ب) تعهد نسبت به پروژه داشتن و زمانی مسئولیت را می پذیرد که در آن مورد آموزش و تجربه کافی داشته باشد . ج) مهارتهای حرفه ای خود را بکار گیرد و اهمیت تداوم توسعه دانش کارکنان را تشخیص دهد . د) با روش تکریم ، پرستیژ حرفه ای را تقدم دهد . ه) از رفتار با احترام وادب حمایت کند و همکاران وکارکنان را به رعایت آنها تشویق نماید ز) از انجمن حرفه ای حمایت نماید و همکاران را نیز در این جهت تشویق کند . ح) از قوانین کشور متابعت نماید . ▪ ملاک ۲ : رعایت موارد در حین انجام کار الف) ابزارهای لازم رهبری را برای حداکثر نمودن بهره وری و حداقل کردن هزینه ، فراهم نماید . ب) کلیه عوامل ، ابزار و روش ها را بکار گیرد تا از تحقق زمان بندی ، برنامه ریزی مناسب و هماهنگی در پروژه ، اطمینان یابد . ج) همه کارکنان پروژه ، همکاران و کارگران را بدون در نظر گرفتن نژاد ، مذهب ، جنسیت ، سن یا ملیت ، آموزش دهد . د) حفاظت از کارکنان و کارگران پروژه در مقابل آسیب ها جسمی و روانی . ه) فراهم کردن شرایط مناسب محیطی و فرصت رشد برای کارکنان پروژه . ز) کاووش و پذیرش پیشنهادهای صادقانه و انتقاد ها نسبت به کار و قائل شدن اعتبار مناسب برای کسانی که درکار مشارکت دارند . ح) مساعدت با کارکنان پروژه و همکاران برای توسعه حرفه ای آنها ▪ ملاک ۳ : روابط مدیر پروژه با کارکنان و کارفرما الف) اقدام به عنوان نماینده صالح یا معتمد برای کارکنان یا کارفرما در موارد حرفه ای یا مسائل بازرگانی . ب) حفظ اطلاعات تجاری یا سیستم ها و فرایند های فنی کارفرما یا صاحب کار به عنوان نماینده مورد اعتماد . ج) ارائه اطلاعات لازم به کارفرما ، صاحب کار ، انجمن های حرفه ای یا موسسات دولتی در باره وضعیت پروژه و مواردی که ممکن است موجب تضاد منافع گردد . ه) در ارتباط با صاحب کار یا کارفرما ، هیچکونه هدیه یا وجهی را ( غیر از موارد قراردادی ) به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ، نه بدهد و نه قبول نماید . ز) در مورد ارائه گزارش هزینه ، زمان بندی یا عملکرد ، صادق باشد . ▪ ملاک ۴ : انجام مسئولیت اجتماعی الف) پروژه به صورت ایمن ، بهداشتی و با حفظ منافع کلی جامعه به اجرا در آید . ب) به دنبال توسعه دانش اجتماعی بودن و مدافع نتایج مدیریت پروژه به صورت حرفه ای باشد . ● توانائی اداره فشار روانی در گروه اجرائی پروژه ماهیت کار پروژه به صورتی است که سکون و آرامش در مراحل اجرای آن ، به ندرت پیش می آید . فعالیت تعدادی از سازمانها و شرکتها نیز با نا آرامی مستمر همراه است واین امر در پروژه ها هم مشابه است . در سازمانها و بخصوص در پروژه ها چهار عامل موجب ایجاد فشار روانی برای کارکنان پروژه می گردد . اول ، تعدادی از مدیران پروژه ها ، برای انجام کار ، روش و فنون مدونی تنظیم و ارائه نمی کنند . دوم ، بعضی از مدیران پروژه ها عادت دارند که حجم زیادی از کارها را به تنهائی و یکجا انجام دهند . سوم . تعدادی از مدیران به شدت احساس می کنند باید به چیزهائی دست یابند که از نظر اهداف پروژه ، مواردی خنثی و غیر لازم است . چهارم ، در دروه اجرای پروژه ، سازمان مادر یا اصلی در حال تغییر و تحول است . بهر حال مدیر پروژه باید بتواند انواع فشارهای روانی ایجاد شده در پروژه را به موقع کشف نموده و آن را به صورتی معقول ، هدایت و رهبری کند که کمترین آسیب و صدمه به کارکنان و اهداف پروژه وارد آید . ● نتیجه گیری برای گزینش یک مدیر پروژه کارا و کارآمد ، در نظر گرفتن کلیه معیار ها و ضوابط پیش گفته و تجربیات هر سازمان بایستی مد نظر مدیران عالی سازمان قرار گیرد و بهر حال هشت رفتار به شرح زیر که در فعالیت های روزانه یک مدیر پروژه وجود داشته باشد نشانه موفق شدن با احتمال زیاد چنین مدیری در رسیدن به اهداف پروژه است : ۱) تعهد قوی داشتن به ماموریت روشن و مشخص ۲) داشتن یک تصویر بلند مدت در ذهن از اجرای کار ۳) تفکر منظم و نوآور ۴) یافتن و جذب بهترین نفرات برای پروژه ۵) حالت گزینشی داشتن در انجام تعهدات پروژه ۶) تمرکز بر تحقق نظرات کارفرما یا سهامداران شرکت ۷) بکار گیری موفق روابط و نفوذ بر دیگران ۸) گردآوری فعال اطلاعات و پافشاری بر نتایج بهر حال مدیر پروژه در سازمانهای امروزی باید قادر باشد منابع ، فرایندها ، ابزار و روش های مختلف را به صورت کارا و کارآمد در جهت موفقیت پروژه بکارگیرد . روشن است که برای انجام هرکاری مهارت های رفتاری بسیار مهم است و اغلب این مهارتها را نمی توان به سرعت آموزش داد یا به دیگران انتقال داد و بهتر است بجای بکار گیری روشهای پیچیده ارزیابی و گزینش ، مدیران عالی سازمان حداقل مطمئا شوند که کاندیدای مدیر پروژه علاوه بر مهارتهای فنی ، از مهارتهای رفتاری لازم برخوردار است . 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده