رفتن به مطلب

مبارزه بيولوژيكي با علفهاي هرز در مزارع چغندرقند


ارسال های توصیه شده

مديريت و دخالت در وضعيت موجودات زنده، اساس مبارزه بيولوژيك با علف‌هاي هرز مي‌باشد و از اواسط قرن نوزدهم قسمتي از برنامه مديريت علف‌هاي هرز كشاورزي بوده است. علفهاي هرز موجود در اكوسيستم‌هاي نسبتاً پايدار مانند چمن زارها و محيط‌هاي آبي بخوبي تحت كنترل درآمده اند. مبارزه بيولوژيك تنها در مورد گياهان هرز پهن برگ چند ساله و دو نوع يك ساله به نام‌هاي تريبولوس و كاردووس موفقيت آميز بوده و گزارشي مربوط به كنترل انواع باريك پهن با استفاده از اين روش ارائه نشده است (چاروداتان و دولوچ 1988). از آن گذشته، هيچ يك از اين دسته علفهاي هرزي كه كنترل شده اند، مشكلي در زراعت چغندرقند ايجاد نمي‌نمايند.

دو هدف اساسي از مبارزه بيولوژيك عليه علف‌هاي هرز دنبال مي‌شود، اول تحقيق مرتب و منظم در مورد روشهاي كنترل مربوط به نقاط ديگر و دوم تحقيق وسيع تر و گسترده تر در مورد علف‌كش‌هاي بيولوژيك با استفاده از توليد انبوه موجودات زنده يا ساير روشهاي دخالت در اكوسيستم. در سالهاي اخير از روش مبارزه بيولوژيك عليه علفهاي هرز مزارع چغندرقند استفاده نمي‌شود و انتظار تغيير و تحول عمده اي نيز در اين روند نمي‌رود. به همين دليل استفاده از اين روش مبارزه در مزارع چغندرقند با شروع قرن بيست و يكم ممكن است امكان پذير گردد.

تحقيقات اخير در مورد اين روش نشان داد وارد نمودن يك عامل زيستي كنترل كننده به مزرعه در مقياس وسيع، انواع حساس را نابود مي‌كنند (تمپلون و همكاران، 1986). چندين نوع قارچ، باكتري و ويروس داراي توانايي بالقوه جهت كنترل علفهاي هرز مي‌باشند، ليكن در حال حاضر تنها دو نوع قارچ در سطح تجارتي توليد مي‌شوند كه عبارتند از:

يك گونه كولتوتريكوم جهت كنترل علف هرز آسكاينومن در مزارع برنج و سويا و فايتوفتورا براي كنترل علف مورينا، در باغات مركبات. كسب موفقيت كاربرد اين دو نوع علف‌كش زيستي تاثير قابل ملاحظه اي بر روي تمركز منابع به سمت تحقيقات مربوط به مبارزه زيستي در دهه آينده خواهد داشت.

در حال حاضر چندين نوع قارچ بيماري زا جهت مبارزه با علفهاي هرز مزارع مختلف (به استثناء چغندرقند) تحت مطالعه مي‌باشند (چاروداتان و دو لوچ 1988) كه امكان استفاده از پنج نوع قارچ بيماري‌زا براي كنترل علفهاي هرز مانند گاوپنبه، سلمك، تاتوره، سوروف و قياق را فراهم

مي‌آورد.

استفاده بالقوه از اين روش محدوديت‌هايي نيز به همراه دارد، از جمله طولاني لازم جهت ثبت روش در ادارات دولتي، زمان طولاني مورد نياز جهت توقف رشد واز ابين رفتن گياهان مزاحم، تاثير عوامل محيطي مانند دما و رطوبت روي عملكرد اين علف‌كش‌ها و تعداد كم ميزبان‌هاي اختصاصي (خاچاطوريان 1986، تمپلتون و همكاران، 1986، چاروداتان و دولوچ1988) يك روش ممكن جهت بالا بردن تعداد علفهاي هرزي كه تحت تاثير عوامل بيماري زا قرار مي‌گيرند، تهيه عامل زيستي است كه دامنه فعاليتش تابع عامل خارجي اضافه شده به محيط باشد. در اينصورت زمانيي كه آن عامل خارجي در محيط عمل نباشد، علف‌كش زيستي فعاليت كمي داشته واز بين خواهد رفت (سندز و همكاران 1989).

با توجه به موانع ذكر شده و ساير تنگناهاياقتصادي، جوتسوم (1988) عنوان نمود اين روش در جائيكه مبارزه شيميايي كافي نباشد با مواد شيميايي گران بوده و يا دولت مصرف آنرا ممنوع كرده است، كاربرد خواهد داشت، احتمالاً به خاطر توجه بيشتر دولت به آلودگي آبها، هوا و انقراض موجودات در معرض خطر، ممكن است كه در آينده علفهاي هرز بيشتري در مزراع چغندرقند با استفاده از اين روش تحت كنترل درآيند.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...