غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۸۹ اگر سقراط به خواب شما بیاید از او چه می پرسید؟ اگر متوجه شوید تکه سنگ کوچکی که زیر پا افتاده از راز کائنات آگاه است چه احساسی نسبت به آن خواهید داشت؟آیا باز هم آنرا شوت می کنید؟ اگر یک اسب داشتید و سوارکاری بلد بودید با آن به کجا می تاختید؟ اگر اسب پرنده بود به کجا؟ اگر می فهمیدید که یک ماه بیشتر زنده نیستید چه می کردید؟ اگر می فهمید که هفتصد سال عمر خواهید کرد چه؟ اگر من و شما در حال بحث و مجادله کلامی باشیم و من وسط بحث به خل بودن خودم اعتراف کنم شما چه عکس العملی خواهید داشت؟ اگر مورچه زبان داشتند و از آنها می پرسیدیم این جهان برای چه خلق شده چی می گفتند؟ میدونید چرا اینا رو اینجوری پشت سر هم و تو یه تاپیک نوشتم؟ 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۸۹ اگر به این تاپیک امدی اماده یک چالش عالی باش 2 لینک به دیدگاه
partow 25305 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۸۹ میدونید چرا اینا رو اینجوری پشت سر هم و تو یه تاپیک نوشتم؟ چرا؟ :JC_thinking: 1 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۸۹ اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده. بدان عاشق شدست و گریه کرده. 1 لینک به دیدگاه
غایب 4790 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۸۹ اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده.بدان عاشق شدست و گریه کرده. میگم خوبه فعلا راجع به اون اگر هایی که من نوشتم صحبت کنیم بعد میایم سراغ آن جوون تا ببینیم دلیل اصلی گریه ش چیه؟ فعلا این یکی ها رو نقد بکنیم اونم چشم. لینک به دیدگاه
غایب 4790 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۸۹ چرا؟ :JC_thinking: دردِ من، دردِ کمی نیست... دردِ کوچکی نیست... اگر بود، می گفتمش! گفتنی نیست! :icon_gol: لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده