spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۸۹ گوش کن! صدا، صدای بازیهای کودکانه نیست. گوش کن! در خطوط خیابانها، روی پلهای عابر پیاده، پارکها، زیر سایه درخت ، توی ماشین و... یه آدامس بخر، خودت نمیخوای برای بچت بخر. خانوم یه گل بخر بده مامانت تورو خدا یکی بخر، خانوم تور خدا...یه گل بخر برا دوست پسرت ... خانوم فال دارم، تورو خدا یکی بخر، خانوم دعا میکنم بچت به حق علی سلامت باشه ... خانوم بذار کفشهات روواکس بزنم . به خدا برق میندازم برات . . . اینها جملاتی ست که روزانه ممکن است بشنویم وخیلی راحت از کنار این کودکانی که این جملات را میگویند رد شویم . غافل از اینکه چه پدیده وحشتناکی است این کودکان خیابانی یا همان کودکان کار . ویکی پدیا نوشته : (( کودکان کار به کودکان کارگری گفته میشود که به صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته میشوند . کار کودک نزد بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی فعالیتی استثماری تلقی میشود . کار کودکان بسیار معمول است و میتواند شامل کار در کارخانه، معدن ، روسپیگری ، کشاورزی ، کمک در کسب و کار والدین ، داشتن کسب و کار شخصی (مانند فروش غذا) یا کارهای نامتعارف باشد . ناپذیرفتنیترین شکلهای کار کودکان استفاده نظام از کودکان و تنفروشی کودکان است. موارد کمتر جنجالی و معمولا قانونی (با بعضی محدودیتها) شامل کار کشاورزی در ایام تعطیلی مدرسه (کار فصلی) ، کسب و کار خارج از ساعات مدرسه و همچنین بازیگری یا آوازخوانی کودکان میباشد . کار کودک در درجات مختلف در طول تاریخ وجود داشت اما با آغاز سوادآموزی همگانی و تغییراتی که در شرایط کار طی صنعتی شدن به وجود آمد و ظهور مفاهیم حقوق کارگر و حقوق کودکان مورد نقد و بحث عمومی قرار گرفت . کار کودکان همچنان در جاهایی که سن ترک مدرسه پایین است شیوع دارد . )) بیش از نیم قرن از تصویب اعلامیه حقوق کودکان می گذرد ولی براساس آخرین آمار سازمان جهانی کار(ILO) ، سالانه 250 میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در جهان محروم از اقتضائات دوران کودکی، مشغول به کار می شوند که به آنها "کودکان کار" می گویند. که یک سوم آنان به خود فروشی و تجارت مواد مخدر و ۱۰۶ میلیون نفر دیگر به کارهای قابل تحمل و تقریبا سبک اشتغال دارند . گزارش منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران نشان می دهد، بیش از 2 میلیون و 500 هزار کودک کار در کشور وجود دارد که در معرض جدی کودک آزاری جسمی، جنسی و اعتیادقرار دارند . ولی آمار دقیقی از این کودکان در ایران در دست نیست . به تصور من اگر از این کودکان حمایتهای همه جانبه از طرف ارگانهای دولتی صورت نگیرد در آیندهای نه چندان دور بسیاری از آنان در صف مجرمان جامعه قرار میگیرند و قطعا بهتر است هزینه ای که در آینده برای مقابله با جرم در نظر گرفته میشود امروز برای با سواد شدن و دیگر حمایتهای اجتماعی این کودکان صرف شود. فقر و بی عدالتی و نبود فضای آموزشی و زندگی مناسب و تورم موجب میشود که این بچه ها در خیابانها باقی بمانند و با اشتغالی کاذب نظیر فروش گل، فال، آدامس و روزنامه و ... کسب درآمد کنند. هر سال برای روز جهانی کودک در ایران جشن گرفته میشود و صدا و سیما برنامه های مختلفی در مورد کودکان میدهد ولی هرگز حرفی از این بچه ها که به اجبار به کار گماشته میشوند به میان نمی آید . کسی نمیگوید که چرا این پدیده وحشتناک بوجود آمده و راه مقابله با آن چیست . مگر این کودکان خیابانی و کار جزء بچه های این مملکت نیستند ؟ مشکل کودکان کار که ناشی از پدیده فقر است را نمیتوان با بزرگداشت «یک روز جهانی» از بین برد! بلکه باید ریشههای اقتصادی و اجتماعی آن را پیدا کرد و از بین برد . در اعلامیه جهانی حقوق کودک ، کار کودکان زیر ۱۵سال و نیز بهرهکشی از کودکان به هر نحو، چه در مناسبات اقتصادی و چه درمنازعات سیاسی منع شده است. همچنین کودک باید در برابر کاری که رشد و سلامت او را تهدید میکند، حمایت شود . و ایران هم به این اعلامیه پایبند است . شاید بزرگترین ترس بچه های کار هراس از مرگی فجیع و دردناک باشد . یک مرگ نامعلوم، مرگی در روزمره ترین حالت زندگی !! اصلا زندگی این بچه ها مرگ است . مرگ کودکی و مرگ لحظه ها و مرگ آینده شان است شاید هم مرگ به معنای پایان زندگی ، مرگی که درست چند لحظه پس از فروش آدامس یا فال به ما رخ می دهد .کسی چه میداند این کودکی که امروز جلوی چشمان من در اثر تصادف با یک ماشین برای همیشه چشمانش را بست آخرین آدامس زندگی اش را به کدام مان فروخته بود ؟ و چرا در این سن کم (حدود 7 یا 8 سال) گرفتار این سرنوشت شوم شده ؟ یاد فیلم زاغه نشین میلیونر افتادم و فکر کردم در اطراف ما چقدر بچه هایی هستند مشابه این فیلم . بچه هایی که گاه گرفتار باندهایی میشوند و گاها عمدا سلامتی آنها را فدای منافع خود میکنند . مثلا چشمانشان را از آنها میگیرند . چه کسی مسئول مرگ این دختر بچه بی گناه آدامس فروش است ؟؟؟؟؟؟؟ چه کسی مسئول کودکی از دست رفته این بچه هاست ؟ چه کسی مسئول از دست رفتن روح لطیف آنهاست ؟ به نقل از یه جای خوب! 2 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۸۹ عزیزم چرا میلیونر زاغه نشین.تو بچگی هات صمد بهرنگی نمیخوندی؟تو la بزرگ شدی انگاری.بشین بخون داستان هاشو.دقیقا یکیش مربوط به همین میشه البته به نوعی دیگه.بچه ای پا برهنه که پاهاشو سیاه کرده که بقیه فکر کنند یه کفش نو پوشیده.یا اون بچه ای که از پشت مغازه با شتر حرف میزنه. عذابم وقتی بود که ظهر کلاس داشتم.خدا رو شکر من هیچ وقت از سلف غذا نمیگرفتم.بچه های دانشگاه که از سلف غذا می گرفتن میبردن خونشون اونور خیابون که می رسیدن پسر و دخترای کوچیکی بودن که ازشون آویزون میشدن برای غذا و جوابشون هل دادن بود و بد و بیراه.آخ که ریشه ات بخشکه فقر 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده