*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۸۹ در اين نوع مشاعره يک بيت شعر و در زير شعر اسم يک شاعر نوشته خواهد شد. ( هر شاعری كه مد نظرتون هست، البته بايد شاعر شناخته شده باشد. ) نفر بعد بیتی از آن شاعر خواهد نوشت. 4 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۸۹ تو رفته ای که بی من، تنها سفر کنی من مانده ام که بی تو شب ها سحر کنم تو رفته ای که عشق من از سر بدر کنی من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم _ _ _ _ _ _ _ _ ( سهراب سپهری) 4 لینک به دیدگاه
نیمه ماه 2908 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۸۹ آسمان، آبیتر، آب آبیتر. من در ایوانم، رعنا سر حوض. رخت میشوید رعنا. برگها میریزد. مادرم صبحی میگفت: موسم دلگیری است. من به او گفتم: زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست. زن همسایه در پنجرهاش، تور میبافد، میخواند. من ودا میخوانم، گاهی نیز طرح میریزم سنگی، مرغی، ابری. آفتابی یکدست. سارها آمدهاند. تازه لادنها پیدا شدهاند. من اناری را، میکنم دانه، به دل میگویم: خوب بود این مردم، دانههای دلشان پیدا بود. میپرد در چشمم آب انار: اشک میریزم. مادرم میخندد. رعنا هم. (حافظ) 3 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۸۹ دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید _ _ _ _ _ _ ( فریدون مشیری ) 4 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۸۹ درين خاك روئيد و باليد و بشكفت، پس از مرگ بلبل، ببينيد چه خوش بوي گل در قفس مي زند موج ! فردوسی 3 لینک به دیدگاه
نیمه ماه 2908 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۹ نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم من از دل این غار و تو از قله آن قاف از دل بهم افتیم و به جانانه بگرییم دودیست در این خانه که کوریم ز دیدن چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم آخر نه چراغیم که خندیم به ایوان شمعیم که در گوشه کاشانه بگرییم من نیز چو تو شاعر افسانه خویشم بازآ به هم ای شاعر افسانه بگرییم از جوش و خروش خم وخمخانه خبر نیست با جوش و خروش خم و خمخانه بگرییم با وحشت دیوانه بخندیم و نهانی در فاجعه حکمت فرزانه بگرییم با چشم صدف خیز که بر گردن ایام خرمهره ببینیم و به دردانه بگرییم بلبل که نبودیم بخوانیم به گلزار جغدی شده شبگیر به ویرانه بگرییم پروانه نبودیم در این مشعله باری شمعی شده در ماتم پروانه بگرییم بیگانه کند در غم ما خنده ولی ما با چشم خودی در غم بیگانه بگرییم بگذار به هذیان تو طفلانه بگرییم ما هم به تب طفل طبیبانه بگرییم (شهریار) 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۹ بنال ای نی که من غم دارم امشب نه دلسوز و نه همدم دارم امشب دلم زخم است از دست غم یار هم از غم چشم مرهم دارم امشب فروغ فرخزاد 2 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 بهمن، ۱۳۸۹ امشب از آسمان دیده ی تو روی شعرم ستاره می بارد در سکوت سپید کاغذهـا پنجه هایم جرقه می کـارد _ _ _ _ _ _ ( قیصر امین پور ) 4 لینک به دیدگاه
Ka!SeR 1333 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۰ خسته ام از آرزوها ، آرزوهاي شعاري شوق پرواز مجازي ، بالهاي استعاري لحظه هاي کاغذي را، روز و شب تکرار کردن خاطرات بايگاني،زندگي هاي اداري ..................................................................... نيما يوشيج 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۰ مي تراود مهتاب مي درخشد شبتاب نيست يك دم شكند خواب به چشم كس و ليك غم اين خفته ي چند خواب در چشم ترم مي شكند فردوسي... 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 فروردین، ۱۳۹۰ جز این است ایین پیوند و کین جهان را به چشم جوانی مبین که هر کو ببیند جوانی چشید به گیتی جز از خویشتن را ندید بدان مستی اندر دهد سر به باد تو را روز جز شاد و خرم مباد فردوسی 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 فروردین، ۱۳۹۰ چنين است رسم جهان جهان همي راز خويش از تو دارد نهان نسازد تو ناچار با او بساز كه روزي نشيب است و روزي فراز مولانا 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 فروردین، ۱۳۹۰ دی شیخ با چـــــــراغ همی گشت گــرد شهر کز دیـــــو و دل ملولـــــم و انسانم آرزوسـت سعدی 1 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 فروردین، ۱۳۹۰ اي مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز كان سوخته را جان شد و آواز نيامد اين مدعيان در طلبش بي خبرانند آن را كه خبر شد خبري باز نيامد ....... خيام 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۰ افسوس که نامه جوانی طی شد وان تازه بهار زندگانی طی شد حالی که ورا نام جوانی گفتند معلوم نشد که او کی آمد کی شد رهی معیری 1 لینک به دیدگاه
>>> محمــــد < 378 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۰ آقا منم بازی ، منم بازی.... گلبانگ نی اگر چه بود دلنشین ولی آتش اثر چو ناله مرغ اسیر نیست غافل مشو ز عمر که سکن نمی شود سیل عنان گسسته اقامت پذیر نیست ... ----------------------- شعر بعدی از پدر پسر شجاع ببخشید اشتباه شد .... اصلا خودتون از هر کی دوست دارید شعر بگید... 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۰ آقا منم بازی ، منم بازی.... گلبانگ نی اگر چه بود دلنشین ولی آتش اثر چو ناله مرغ اسیر نیست غافل مشو ز عمر که سکن نمی شود سیل عنان گسسته اقامت پذیر نیست ... ----------------------- شعر بعدی از پدر پسر شجاع ببخشید اشتباه شد .... اصلا خودتون از هر کی دوست دارید شعر بگید... :icon_gol::icon_gol: فريدون فرخ فرشته نبود / زمشك و زعنبر سرشته نبود به دادو دهش يافت آن نيكويى / توداد و دهش كن فريدون تويى....فردوسی شهریار 1 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۰ پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند بلبل شعرم هوای نغمه خوانی میکند انوری 2 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۰ ای خواجه رسیده ست بلندیت بجایی//کز اهل سماوات بگوشت برسد صوت!..//..گر عمرتو چون قدتو باشد به درازی//توزنده بمانی و بمیرد ملک الموت» سپهری. 1 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۰ سپهری. زندگي خالي نيست مهرباني هست سيب هست ايمان هست آري تا شقايق هست، زندگي بايد كرد پروين اعتصامي... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده