رفتن به مطلب

مشاعره با اشعار شاعر پيشنهادی


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

 

در اين نوع مشاعره يک بيت شعر و در زير شعر اسم يک شاعر نوشته خواهد شد.

 

( هر شاعری كه مد نظرتون هست، البته بايد شاعر شناخته شده باشد. )

 

نفر بعد بیتی از آن شاعر خواهد نوشت.

 

 

  • Like 4
لینک به دیدگاه

تو رفته ای که بی من، تنها سفر کنی

من مانده ام که بی تو شب ها سحر کنم

تو رفته ای که عشق من از سر بدر کنی

من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم

 

_ _ _ _ _ _ _ _

 

 

( سهراب سپهری)

 

  • Like 4
لینک به دیدگاه

آسمان، آبی‌تر،

آب آبی‌تر.

من در ایوانم، رعنا سر حوض.

رخت می‌شوید رعنا.

برگ‌ها می‌ریزد.

مادرم صبحی می‌گفت: موسم دلگیری است.

من به او گفتم: زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست.

زن همسایه در پنجره‌اش، تور می‌بافد، می‌خواند.

من ودا می‌خوانم، گاهی نیز

طرح می‌ریزم سنگی، مرغی، ابری.

آفتابی یکدست.

سارها آمده‌اند.

تازه لادن‌ها پیدا شده‌اند.

من اناری را، می‌کنم دانه، به دل می‌گویم:

خوب بود این مردم، دانه‌های دلشان پیدا بود.

می‌پرد در چشمم آب انار: اشک می‌ریزم.

مادرم می‌خندد.

رعنا هم.

 

(حافظ)

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم

سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم

من از دل این غار و تو از قله آن قاف

از دل بهم افتیم و به جانانه بگرییم

 

دودیست در این خانه که کوریم ز دیدن

چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم

 

آخر نه چراغیم که خندیم به ایوان

شمعیم که در گوشه کاشانه بگرییم

 

من نیز چو تو شاعر افسانه خویشم

بازآ به هم ای شاعر افسانه بگرییم

 

از جوش و خروش خم وخمخانه خبر نیست

با جوش و خروش خم و خمخانه بگرییم

 

با وحشت دیوانه بخندیم و نهانی

در فاجعه حکمت فرزانه بگرییم

 

با چشم صدف خیز که بر گردن ایام

خرمهره ببینیم و به دردانه بگرییم

 

بلبل که نبودیم بخوانیم به گلزار

جغدی شده شبگیر به ویرانه بگرییم

 

پروانه نبودیم در این مشعله باری

شمعی شده در ماتم پروانه بگرییم

 

بیگانه کند در غم ما خنده ولی ما

با چشم خودی در غم بیگانه بگرییم

 

بگذار به هذیان تو طفلانه بگرییم

ما هم به تب طفل طبیبانه بگرییم

(شهریار)

  • Like 2
لینک به دیدگاه

بنال ای نی که من غم دارم امشب

نه دلسوز و نه همدم دارم امشب

دلم زخم است از دست غم یار

هم از غم چشم مرهم دارم امشب

فروغ فرخزاد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

امشب از آسمان دیده ی تو

روی شعرم ستاره می بارد

در سکوت سپید کاغذهـا

پنجه هایم جرقه می کـارد

 

_ _ _ _ _ _

 

( قیصر امین پور )

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

خسته ام از آرزوها ، آرزوهاي شعاري

شوق پرواز مجازي ، بالهاي استعاري

لحظه هاي کاغذي را، روز و شب تکرار کردن

خاطرات بايگاني،زندگي هاي اداري

.....................................................................

نيما يوشيج

  • Like 2
لینک به دیدگاه

مي تراود مهتاب

مي درخشد شبتاب

نيست يك دم شكند خواب به چشم كس و ليك

غم اين خفته ي چند

خواب در چشم ترم مي شكند

 

 

فردوسي...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

جز این است ایین پیوند و کین

جهان را به چشم جوانی مبین

که هر کو ببیند جوانی چشید

به گیتی جز از خویشتن را ندید

بدان مستی اندر دهد سر به باد

تو را روز جز شاد و خرم مباد

فردوسی :icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

اي مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز

 

كان سوخته را جان شد و آواز نيامد

 

اين مدعيان در طلبش بي خبرانند

 

آن را كه خبر شد خبري باز نيامد

 

 

.......

خيام
:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

افسوس که نامه جوانی طی شد

وان تازه بهار زندگانی طی شد

حالی که ورا نام جوانی گفتند

معلوم نشد که او کی آمد کی شد

رهی معیری:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

آقا منم بازی ، منم بازی....

 

 

گلبانگ نی اگر چه بود دلنشین ولی

آتش اثر چو ناله مرغ اسیر نیست

غافل مشو ز عمر که سکن نمی شود

سیل عنان گسسته اقامت پذیر نیست ...

 

 

-----------------------

 

شعر بعدی از پدر پسر شجاع:ws3:

ببخشید اشتباه شد ....

اصلا خودتون از هر کی دوست دارید شعر بگید...:ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
آقا منم بازی ، منم بازی....

 

 

گلبانگ نی اگر چه بود دلنشین ولی

آتش اثر چو ناله مرغ اسیر نیست

غافل مشو ز عمر که سکن نمی شود

سیل عنان گسسته اقامت پذیر نیست ...

 

 

-----------------------

 

شعر بعدی از پدر پسر شجاع:ws3:

ببخشید اشتباه شد ....

اصلا خودتون از هر کی دوست دارید شعر بگید...:ws3:

 

 

:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

 

فريدون فرخ فرشته نبود / زمشك و زعنبر سرشته نبود

به دادو دهش يافت آن نيكويى / توداد و دهش كن فريدون تويى....‏فردوسی

شهریار:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

ای خواجه رسیده ست بلندیت بجایی//کز اهل سماوات بگوشت برسد صوت!..//..گر عمرتو چون قدتو باشد به درازی//توزنده بمانی و بمیرد ملک الموت»

 

 

سپهری.:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...