غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۸۹ میگم اگه حوصله ش رو دارید بیاین در اینمورد به هم بیاندیشیم تا ببینیم راهکار چیه؟ اولش اینکه : خوب , هر یک انسانی منحصر به فرد است و متفاوت؛ هرکسی امضای خاص خودش را دارد و وجود ویژهی خودش را. با برچسب زدن اینکه او یک چینی است انسان چه شناختی پیدا میکند؟ یکم احساس راحتی می کند. او چه مذهبی دارد؟ او یک بودایی است. برچسبی دیگر به دست آمده است. حالا قدری بیشتر می داند. به کدام حزب تعلق دارد؟ او یک کمونیست است. بازهم برچسب های بیشتری , و آنگاه می پندارد که آن مرد را شناخته ! آیا شناخت به همان ارزانی است که ذهن فکر می کند؟ من میگم : برچسب زدن شناختن نیست. برچسبزدن راهی برای پرهیز از فرصتی است که باز بوده. اگر با آن مرد در می آمیختی می توانستی او را بشناسی. اگر در تنهایی با آن بوته ی گل به مراقبه می نشستی فرصتی داشتی تا آن را بشناسی: اگر اجازه می دادی که عطر آن وارد بینی ات شود و به قلبت برسد؛ اگر آن را با عشق لمس می کردی. اگر وارد یک رابطه ی تنگاتنگ با آن بوته ی گل میشدی، می توانستی چیزی از آن را بشناسی. من نمی گویم که می توانی یک بوته ی گل سرخ را به تمامی بشناسی. اگر بتوانی چنین کنی تمامی کائنات را شناخته ای _ زیرا تمامی کائنات در یک بوته گل سرخ درگیر است: خورشید و ماه و ستارگان و گذشته و حال و آینده. تمامی فضا و تمامی زمان در آن گل سرخ کوچک باهم ملاقات می کنند. اگر بتوانی آن را در تمامیت آن بشناسی، تمام کائنات را شناخته ای. آنوقت هیچ چیزی پشت سر باقی نمی ماند. هر چیز کوچک بسیار عظمت دارد. و وقتی که چیزی چون یک گل ناشناخته در درونت شروع به شکفتن می کند برای تشریح آن شتاب نکن آن را روی میز قرار نده و آن را قطعه قطعه نکن تا ببینی از چه ساخته شده. از آن لذت ببر. دوستش بدار. کمکش کن تا رشد کند. رحمتی بر تو نازل شده است. باید یک هاسید شوی. معنی هاسید یعنی رحمت. حالا : برای شناخت چه روشی خوب است؟ روش شما چیست؟ 5 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۸۹ هیچ راه کاملی وجود نداره .......... هر راهی بخشی رو نمایان میکنه ... فقط بخش کوچکی مثل اون قضیه ی آیینه هست که از آسمون افتاده و هر تیکش دست یکیه ...... 5 لینک به دیدگاه
غایب 4790 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۸۹ ما برای اینکه خودمان را راضی کنیم شروع به ایده سازی میکنیم که آری چنین است و چنان نیست. در حالی که , ایده ها جایگزین هایی هستند در جاهایی که زندگی اسرارآمیز است و هر موقع که ما فاصله هایی را می یابیم که نمی توانیم با واقعیت پر کنیم , آن فاصله ها را با ایده ها پر می کنیم؛ و دست کم شروع می کنیم به احساس رضایت داشتن، که زندگی درک شده است.در حالی که چنین نیست. 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۸۹ خب برای شناخت نیاز به اگاهی نیاز به قضاوت بی طرفانه وچیزایی از این دست داریم برچسب زدن عین اینه که فقط میبینیم خب این دیدن میتونه فقط مقدمه ای برتحلیل باشه نه همه اون ؟ 3 لینک به دیدگاه
DCBA 8191 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۸۹ بستگی داره که چرا بخوای بشناسی یا کی رو بخوای بشناسی برچسب زدن که اصلا شناخت نیست و مفهومش کلا متفاوته در کل شناخت با زمان بوجود میاد باید فرصت کافی داشته باشی که بشینی کنار همون بوته ی گل خوب نگاش کنی بوش کنی صداشو بشنوی و لمسش کنی حسش کنی.... باید باهاش درگیر شی البته نه زمینی! منم موافقم اگه بتونی مفهوم زیبایی تنها یک بوته گل رو درک کنی تمامی کائنات رو میشناسی هرچیزی که در خلق اون نقش داشته 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده