رفتن به مطلب

ديگه چيزي برای گفتن نذاشتن اين ملت


ارسال های توصیه شده

ديگه چيزي برای گفتن نذاشتن اين ملت

 

امام زاده مریم

این دیگه آخرشه.

یعنی ملت تو کار محتوای فرهنگی نیستند

هر جا شیشه دور چیزی ببیند با یه شیار بالاش پول می اندازند

 

 

 

پول ریختن برای مجسمه حضرت مریم(س) در پارک گفتگو!

 

ul24n57u85wzk4x0aka6.jpg

 

:banel_smiley_4:

:banel_smiley_4:

:banel_smiley_4:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

من هیچ وقت نرفته بودم مرقد امام....یه بار رفتم....:4chsmu1:کف کردم که دیدم ملت این همه پول انداختن:obm:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

بچه ها یک شعر هست که خیلی ازش خوشم اومده.میخوام اسم شاعرش را بدانم .چون میخوام نامش را به تمام دیوار اتاقم بزنم.چون با شعور ترین شخص بوده به نظر من.لطفا بگید شاعر این بیت شعر کی بوده؟؟؟

تا مردم خرند

رندان خر سواری میکنند

  • Like 7
لینک به دیدگاه
بچه ها یک شعر هست که خیلی ازش خوشم اومده.میخوام اسم شاعرش را بدانم .چون میخوام نامش را به تمام دیوار اتاقم بزنم.چون با شعور ترین شخص بوده به نظر من.لطفا بگید شاعر این بیت شعر کی بوده؟؟؟

تا مردم خرند

رندان خر سواری میکنند

 

شعر نیست فکر کنم سخن دکتر شریعتی باشه:w127:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

یه شعراز ملک الشعرای بهار هست

هرکی میخواد کاملشو تو پروفایلش بزارم

دی:

یه سرچ کوچولو کنین همه جا هست

  • Like 6
لینک به دیدگاه

خب نگفتين اين پارك كجاست

 

 

 

ميخوام ببرم يارانه هاي نقدي رو بريزم تو ي اون مجسمه

:ws28:

 

نا كجا آباد يا دروغ آباد .......است

  • Like 2
لینک به دیدگاه

بابا باز اين كه خوبه!!!

 

رفته بودم مشهد...رفتيم باغ وحش وكيل آباد

اونجايي كه مار و تمساح و اين چيزا هست...

واسه مار پيتون پول ريخته بودن ملت!!!!!:ws28:

شيشه آكواريومش يه سوراخ كوچولو بود ملت فكر كرده بودن صندوق صدقاته:ws47:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

عجب شعر باحالیه :w645:

انگار واسه الانه

 

در محرّم ، ایرانیان خود را دگرگون می کنند

از زمین آه و فغان را زیب گردون می کنند

 

گه به یاد تشنه کامان زمین کربلا

جویبار دیده را از گریه جیحون می کنند

 

وز دروغ کهنه ی « یا لیتنا کنّا معک

شاه دین را کوک و زینب را جگرخون می کنند

 

خادم شمر کنونی گشته، وانگه ناله ها

با دو صد لعنت ز دست شمر ملعون می کنند

 

بر “یزید” زنده میگویند هر دم، صد مجیز

پس شماتت بر یزید مرده ی دون می کنند

 

پیش ایشان صد عبیدالله سر پا، وین گروه

ناله از دست “عبیدالله مدفون” می کنند

 

حق گواه است، ار محمد زنده گردد ورعلی

هر دو را تسلیم نوّاب همایون می کنند

 

آید از دروازه ی شمران اگر روزی حسین

شامش از دروازه ی دولاب بیرون می کنند

 

حضرت عباس اگر آید پی یک جرعه آب،

مشک او را در دم دروازه وارون می کنند

 

گر علی اصغر بیاید بر در دکانشان

درد و پول آن طفل را یک پول مغبون می کنند

 

ور علی اکبر بخواهد یاری از این کوفیان

روز پنهان گشته، شب بر وی شبیخون می کنند

 

لیک اگر زین ناکسان خانم بخواهد ابن سعد

خانم ار پیدا نشد، دعوت ز خاتون می کنند

 

گر یزید مقتدر پا بر سر ایشان نهد

خاک پایش را به آب دیده معجون می کنند

 

سندی شاهک بر زهادشان پیغمبر است

هی نشسته لعن بر هارون و مامون می کنند

 

خود اسیرانند در بند جفای ظالمان

بر اسیران عرب این نوحه ها چون می کنند؟

 

تا خرند این قوم، رندان خرسواری می کنند

وین خران در زیر ایشان آه و زاری می کنند

ملک الشعرای بهار

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...