رفتن به مطلب

توبه نامه فردوسی واقعیت یا دروغ؟


ارسال های توصیه شده

Ferdowsi.gif

ابوالقاسم منصورابن حسن فردوسی مشهور به ابوالقاسم فردوسی درسال 329 ه.ق در روستای پاز از توابع طوس متولد شد.در سال 400 ه.ق شاهنامه را به اتمام رساند وبالاخره درسال 416 ه.ق در 87 سالگی دیده از جهان فرویست.آرامگاه کنونی وی درسال 1313 ش. در محدوده باغی که او را دفن کرده بودند ، درنظر گرفته شده است.او دهها سال در دربار سلاطین غزنوی مورد لطف دربار بود وسلطان محمود غزنوی بنا به ذوق شاعری و روح حماسی فردوسی،پیشنهاد سرودن دیوانی حماسی را به ایشان داد با این شرط که سلطان محمود به ازای هر بیتی ازآن یک دینار طلا به فردوسی بدهد.او 35 سال تلاش کرد ومثنوی عظیم از تاریخ ایران کهن مربوط به قبل از اسلام گردآوری نمود.او شاهنامه را با الهام از شاهنامه منثور ابو منصور محمد ابن عبدالرزاق فرمانروای طوس به رشته نظم درآورد.ضمن آنکه قبل از ایشان نیز داستانهای حماسی شاهان ایران منظوم شده بود که از آن جمله می توان به منظوم شاعری کهن بنام ابوالمؤید بلخی و یا مسعودی مروزی و دقیقی طوسی اشاره داشت.بعد از فردوسی نیز دهها شاعر برجسته به سرودن شاهنامه اقدام کردند اما ناکام ماندند.

فردوسی 35 سال به سرودن شعر پرداخت و60 هزار بیت مثنوی به نظم درآورد.به امید 60 هزار دینار زرین از سلطان ، دیوان سترگش را به سلطان پیشکش کرد وحتی اوایل آنرا شاهنامه سلطان محمود غزنوی نام نهاد.سلطان محمود با خواندن اشعاری از این دیوان سترگ نا خرسند شد اما ارزش حجمی شاهنامه را فراموش نکرد وبجای دینار زرین، درهم سیمین بدو داد. فردوسی نیز که امیدش را از دست داده بود ،قهر گونه دربار را ترک کرده واشعاری دشنام گونه تحت عنوان هجونامه را خطاب به سلطان محمود سرود. "برتلس" می گوید((فردوسی با دیدن فروپاشی تمام آرزوها وبرباد رفتن تمام وعده ها ،اشک از چشمانش سرازیر شده واز قهرمانی که خود آفریده بود ،نفرت به دل می گیرد)) . فردوسی برای جبران مافات، اشعاری از مدح امام علی (ع) را به شاهنامه اضافه کرد تا آنرا به حاکمی دیگر که شیعه بود داد و او نیز با آغوش باز پذیرا شد وانعامش بخشید.

فردوسی نیمی از عمر سپری شده اش را روی منظم کردن شاهنامه گذاشته بود.حال با استقبال سرد و شاید متقابل دربار مواجه شده بود.دیگر سپیدی بجای سیاهی نشسته بود وواپسین سالهای عمرش را سپری می کرد.عمر او از هفتاد سال گذشته بود و بخاطر غافل شدن از آخرت وسرودن ملحمه های افسانه ای بجای حماسی های دینی پشیمان شده بود.سالهای واپسین عمر او به بیزاری از دنیا وسیر و سفر تعلق داشت.پیش شعرا وعرفا میرود تا چاره ای جوید.تا اینکه در سفر عراق در شهر بغداد با "ابو علی حسن بن محمد ابن اسماعیل" درد دل می کند و او به فردوسی پیشنهاد می کند که داستانی از قرآن را منظوم نماید تا آذوقه آخرت گردد.فردوسی از این پیشنهاد استقبال کرده واثر بی نظیر "یوسف وزلیخا" را در اواخر عمرش به رشته نظم در می آورد.فردوسی داستان یوسف وزلیخا را با الهام از قرآن در قالب 6400 بیت منظوم می کند.

یوسف و زلیخای فردوسی پس از هزار سال غربت،برای نخستین بار در سال 1889 توسط "هرمان اته" خاورشناس وادیب آلمانی رسما به جهانیان معرفی گردید.100 سال بعد این اثر توسط دکتر صدیق به ایرانیان معرفی شد.ولی گویا رازی که نباید فاش میشد ، برملا شده بود.غالب ادیبان ما از معرفی این کتاب به عامه مردم به خشم آمدند وچونان آب در خوابگه مورچگان ریختن همه به سراسیمه افتاده ودست به توجیه وتخریب وتنبیه وتمسخر این اثر کهن شدند.تنها بدین خاطر که چند بیت اول این شاه اثر، به اظهار پشیمانی فردوسی از سروده های ماضی وتوبه ایشان مربوط است.

هم اکنون 24 نسخه از این اثر بی نظیر پس از هزار سال از دست یازی کوته فکران در امان مانده وچون گوهری از آن پاسداری می شود.

آری .فردوسی پس از 70 سال واندی توبه می کند واز تخم نفاق افکنی، تحقیر ترکها ،افسانه و رویا تراشی وغافل شدن از آخرت پشیمان شده ودست به دامن خدا می برد وداستان قرآنی یوسف و زلیخا را ضمن اتابه وتوبه نسبت به گذشته می آغازد:

به نظم آوریدم بسی داستان ز افسانه گـــــفته باســــتان

ز هر گونه ای نظم آراستم بگفتم درو هر چه خود خواستم

اگرچه دلم بود از آن بامزه همی کاشتم تخم رنج و بزه

از آن تخم کشتن پشیمان شدم زبان را ودل را گره بر زدم

نگویم کنون نامه های دروغ سخن را به گفتار ندهم فروغ

نکارم کنون تخم رنج و گناه که آمد سپیدی به جای سیاه

دلم سیر گشت از فریدون گرد مرا زان چه؟ کو ملک ضحاک برد؟

ندانم چه خواهد بدن جز عذاب ز کیخسرو و جنگ افراسیاب

برین می سزد گر بخندد خرد زمن خود کجا کی پسندد خرد؟

که یک نیمه عمر خود کم کنم جهانی پر از نام رستم کنم؟

دلم گشت سیر و گرفتم ملال هم از گیو و طوس و هم از پور زال

کنون گر مرا روز چندی بقاست دگر نسپرم جز همه راه راست

نگویم دگر داستان ملوک دلک سیر شد زآستان ملوک

دوصد زان نیارزد به یک مشت خاک که آن داستانها دروغ است پاک

این هم

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
کتاب..

  • Like 4
لینک به دیدگاه

این پان ترکا خیلی باحالند

بزرگایی رو که هیچ دلیلی بر ترک بودنشون ندارند و نمیتونند ثابت کنند ترکه، شروع میکنن به خراب کردنش :ws3:

 

کوروش و داریوش و فردوسی و ...

  • Like 7
لینک به دیدگاه

هم این تاپیک و هم اون مثلاً کتابی که لینکشو گذاشتین، هر دو با یه دروغ شروع شدن!

او دهها سال در دربار سلاطین غزنوی مورد لطف دربار بود وسلطان محمود غزنوی بنا به ذوق شاعری و روح حماسی فردوسی،پیشنهاد سرودن دیوانی حماسی را به ایشان داد با این شرط که سلطان محمود به ازای هر بیتی ازآن یک دینار طلا به فردوسی بدهد.
فقط میشه گفت عجب!! سلطان محمود پیشنهاد سرودنشو داد؟!!! سالها قبل از اینکه سلطان محمودی بعنوان شاه وجود داشته باشه، فردوسی شاهنامه رو شروع کرده بود!

متنی که با دروغ همراه باشه و جهتدار نوشته شده باشه، اعتباری نداره!

در مورد مثنوی یوسف و زلیخا هم در خوشبینانه ترین حالت میشه گفت "منسوب به فردوسی" هست! همین! اینهمه صغری کبری معلوم نیست از کجا اومده!!

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دوست عزیز تمامی این نظریه ها همونطور که قبلا عرض کردم تنها یک نظریه پرداز داره و اون هم آقای ناصر بنا کننده ( پورپیرار ) هستن....

 

توضیحات بیشتر هم در این پست دادم دیگه توضیحی نمیدم :

 

http://www.noandishaan.com/forums/showpost.php?p=374263&postcount=19

  • Like 6
لینک به دیدگاه

درود

نگاهی خیلی سر سری به ابیات ذکر شده تفاوت زبان گفتاری آن را با بیان فردوسی آشکار می سازد

 

به عنوان مثال بیت سوم را نگاه کنیم:

اگر چه دلم بود از ان با مزه

همی کاشتم تخم رنج و بزه

 

ترکیب دل با مزه بودن ترکیبی غلط است و نا آشنا که نشان دهنده ی عدم آشنایی سراینده با زیبان فارسی است

و یا بیت اول که ایراد وزنی دارد

 

و در بیت چهارم می بینیم:

از آن تخم کشتن پشیمان شدم

زبان را و دل را گره بر زدم

 

که آوردن دو حرف نشان مفهولی و ایجاد ارتباط با حرف ربط "و" بین آن ها خلاف قانون ایجاز است

و می بایست به این گون باشد:

زبان و دلم را گره بر زدم

 

و.........

و نکته ی دیگر اینکه فردوسی اگر می خواست توبه کند نیاز به زحمت مجدد نبود زیرا در آن زمان دستگاه چاپ و تکثر گسترده نبود که نتواند نسخ شاهنامه اش را جمع کند کافی بود نسخه ی مادر را از بین ببرد

 

لذا توجه به همین چند نکته ی کوچک در همین متن مختصر و بدون در نظر گرفتن باقی مسایل مشخص می کند که این متن بی پایه و اساس است

شادمان باشید

  • Like 7
لینک به دیدگاه
دوست عزیز تمامی این نظریه ها همونطور که قبلا عرض کردم تنها یک نظریه پرداز داره و اون هم آقای ناصر بنا کننده ( پورپیرار ) هستن....

 

توضیحات بیشتر هم در این پست دادم دیگه توضیحی نمیدم :

 

http://www.noandishaan.com/forums/showpost.php?p=374263&postcount=19

شمااا تو این تایپیک تون هم فقط توجیه کردین...چرا نمی خایین کمی منطقی و اصولی فکر کنید...اگر حرفای فلانی از مد افتاده بس باید شاهنامه هم غزل خداحافظی رو بخونه....

لینک به دیدگاه

دوستان عزیز خواهشا دقت داشته باشند دونکته رو درمورد بحث مدنظر قرار بدند

حفظ احترام سایر دوستان حفظ احترام خودمان نیز هست پس اگر دربحثی عصبانی میشوید لطفا پست ندهید!

مطالبی که ارائه میدهید مستند وبا مدرک باشد چه حرف گفتن نیاز به مالیات ندارد

فردوسی مانند سایر شخصیتهای تاریخی جزو مفاخر این فرهنگ برباد رفته هست ما نیز نه ادعایی پیرامون شناخت او داریم نه دراین بحث ها میگنجیم صرفا تبادل وتضارب اراست

پس بدون مدرک ودلیل نسبتی به کسی ندهیم

امیدوارم نیازی به بستن این تاپیک یا تاپیک های مشابه نباشد

موفق باشیم

  • Like 4
لینک به دیدگاه
شمااا تو این تایپیک تون هم فقط توجیه کردین...چرا نمی خایین کمی منطقی و اصولی فکر کنید...اگر حرفای فلانی از مد افتاده بس باید شاهنامه هم غزل خداحافظی رو بخونه....

 

دوست عزیز شما اصلا پست بنده رو مطالعه کردید که میگید اصولی ؟

 

اگه قسمتی از صحبت من غیر منطقی بود بیان کنید !

 

چون اتفاقا تمام صحبتهای من بر اساس مدارک و خود کتاب های آقای پورپیرار بود !

 

همونطور که گفتم هیچ کسی توی این مملکت از محدودیت های قومی خوشش نمیاد دوست عزیز.........

 

تنها راه پیشرفت ما چه به عنوان یک انسان و چه به عنوان یک هموطن احترام به حقوق و اصول اندیشه خودمون و دیگران و همینطور مطالعه دقیق در همه زمینه هاست ...

 

موفق باشید...

  • Like 5
لینک به دیدگاه
دوست عزیز تمامی این نظریه ها همونطور که قبلا عرض کردم تنها یک نظریه پرداز داره و اون هم آقای ناصر بنا کننده ( پورپیرار ) هستن....

 

توضیحات بیشتر هم در این پست دادم دیگه توضیحی نمیدم :

 

http://www.noandishaan.com/forums/showpost.php?p=374263&postcount=19

 

:icon_gol:

 

شمااا تو این تایپیک تون هم فقط توجیه کردین...چرا نمی خوایین کمی منطقی و اصولی فکر کنید...اگر حرفای فلانی از مد افتاده بس باید شاهنامه هم غزل خداحافظی رو بخونه....

 

 

پورپیرار واقعا یه آدم باهوشه که یه مشت ....... ببخشید!

 

آخه اون بی شعور تو یکی از نظریه هاش میگه ایران اصلا نبوده ..... تازه عربا اومدن و ساختنش :banel_smiley_4:

 

بعد مثلا این بناها و آثار باستانی رو عمه ی من ساخته ..... رومی ها با دشمن فرضی میجنگیدن .... عمر برا عمه ی من نامه نوشت که مسلمون شین و ...........

 

بعد طرفداراش هم میان تو سرشون میزنن که آره با هزار تا دلیل و مدرک گفته .... حرفاش راسته :banel_smiley_4::banel_smiley_4:

 

دو چیز در جهان پایانی ندارد یکی حماقت انسان هاست و دیگری پهنه کهکشان ها که البته در مورد دومی شک دارم!

  • Like 4
لینک به دیدگاه
دوست عزیز شما اصلا پست بنده رو مطالعه کردید که میگید اصولی ؟

 

اگه قسمتی از صحبت من غیر منطقی بود بیان کنید !

 

چون اتفاقا تمام صحبتهای من بر اساس مدارک و خود کتاب های آقای پورپیرار بود !

 

همونطور که گفتم هیچ کسی توی این مملکت از محدودیت های قومی خوشش نمیاد دوست عزیز.........

 

تنها راه پیشرفت ما چه به عنوان یک انسان و چه به عنوان یک هموطن احترام به حقوق و اصول اندیشه خودمون و دیگران و همینطور مطالعه دقیق در همه زمینه هاست ...

 

موفق باشید...

 

:icon_gol:

 

 

ما آزریهاا که اون احترام رو چندین ساله که ندیدیم فکر کنم غیر از قوم فاررس بقیه قومهاا در ایراان مثل ماها هستند و نمی داانم انشالله این عدل آریاایی و کوروشی و ایرانی الصل کی بین قومیتهاا درست انجاام می شود...

 

پورپیرار واقعا یه آدم باهوشه که یه مشت ....... ببخشید!

 

آخه اون بی شعور تو یکی از نظریه هاش میگه ایران اصلا نبوده ..... تازه عربا اومدن و ساختنش :banel_smiley_4:

 

بعد مثلا این بناها و آثار باستانی رو عمه ی من ساخته ..... رومی ها با دشمن فرضی میجنگیدن .... عمر برا عمه ی من نامه نوشت که مسلمون شین و ...........

 

بعد طرفداراش هم میان تو سرشون میزنن که آره با هزار تا دلیل و مدرک گفته .... حرفاش راسته :banel_smiley_4::banel_smiley_4:

 

دو چیز در جهان پایانی ندارد یکی حماقت انسان هاست و دیگری پهنه کهکشان ها که البته در مورد دومی شک دارم!

اون نمی گه ایران نبود اون میگه تخت جمشیدبه اون بزرگی و عظمتی که الان کتابهاا نوشتند نبود چون مدارک اینو نشون میده و اون هم فقط یه سوالی از شما دوستاان داشت که چرااا همه اینها از زمان رضاخان پهلوی رونمایی شد و بزرگ نمایی شد؟ آیا رضاخان دنبال یه سلسله جدید با ادامه دهنده سلسله داریوش و کوروش بود؟؟؟؟؟؟

در ضن من دو سه تا کتاب می خونم در مورد زمان باستاان کتاب دوره ساسانیان نوشته پرفسور کریستین به صراحت در اولای کتاب نوشته قبل ساسانیان هم ایران بززرگ بزرگ هم نبود فقط از شمال قفقاز و جنوب بحرین و نصف افغانستاان و عراق....در ضمن همان انوشیروان عادل آریاییان که به عدالت مشهورند دهن پدرشان رو ...کرده و به همه جاا لشگر می کشیدند و قتل و غارت می کردند و اونجاا رو ضمیمه ایران می کردند..یعنی همون کاری که عربها بعد ساسانیان با ایران کردند...

.

.

.با اولی موافقم حماقت و جهالت ....

وقتی گند کاریها و بی عرضگی های مازیاار قارن رو تو کتابهاا می بینم ...هیچی ولش کن!

لینک به دیدگاه

خدا یاااا کی این عدل آریایی بین قومیتهای مثلا ایرانی اجراا میشه...زمن ساسانیان هم این عدل رو قوم من ندیدند.....چه رسد به الان...!!!!!!!

لینک به دیدگاه

چرا دوستان فكر ميكنن براي اينكه به حق و حقوقشون برسن بايد به قوميتهاي ديگه توهين كرد و يا اونا رو انكار كرد؟

  • Like 3
لینک به دیدگاه
چرا دوستان فكر ميكنن براي اينكه به حق و حقوقشون برسن بايد به قوميتهاي ديگه توهين كرد و يا اونا رو انكار كرد؟

اینو باید از پایتختی هاا پرسید که چرا به قومهاای دیگر ارزشی قائل نشدددند..

لینک به دیدگاه
اینو باید از پایتختی هاا پرسید که چرا به قومهاای دیگر ارزشی قائل نشدددند..

والا ما كه هر چي ميبينيم از جانب عده ديگه اي به اين بحثها دامن زده ميشه.تو فروماي ديگه هم كه دقت كني مي بيني چه كسايي دارن ديگران رو انكار ميكنن.در ضمن درباره تاريخ ايران و ايراني اينقدر منابع معتبر هست كه نيازي به خوندن افاضات پورپيرار نباشه.

يه خواهشي هم دارم.هم از مدير و هم از كاربران.خواهشا" محيط آروم اين انجمن رو با بحثهاي قوميتي آلوده نكنين.به اندازه كافي فروم براي اين مباحث وجود داره.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
اون نمی گه ایران نبود اون میگه تخت جمشیدبه اون بزرگی و عظمتی که الان کتابهاا نوشتند نبود چون مدارک اینو نشون میده و اون هم فقط یه سوالی از شما دوستاان داشت که چرااا همه اینها از زمان رضاخان پهلوی رونمایی شد و بزرگ نمایی شد؟ آیا رضاخان دنبال یه سلسله جدید با ادامه دهنده سلسله داریوش و کوروش بود؟؟؟؟؟؟

در ضن من دو سه تا کتاب می خونم در مورد زمان باستاان کتاب دوره ساسانیان نوشته پرفسور کریستین به صراحت در اولای کتاب نوشته قبل ساسانیان هم ایران بززرگ بزرگ هم نبود فقط از شمال قفقاز و جنوب بحرین و نصف افغانستاان و عراق....در ضمن همان انوشیروان عادل آریاییان که به عدالت مشهورند دهن پدرشان رو ...کرده و به همه جاا لشگر می کشیدند و قتل و غارت می کردند و اونجاا رو ضمیمه ایران می کردند..یعنی همون کاری که عربها بعد ساسانیان با ایران کردند...

.

.

.با اولی موافقم حماقت و جهالت ....

وقتی گند کاریها و بی عرضگی های مازیاار قارن رو تو کتابهاا می بینم ...هیچی ولش کن!

 

:ws47:

 

 

والا ما كه هر چي ميبينيم از جانب عده ديگه اي به اين بحثها دامن زده ميشه.تو فروماي ديگه هم كه دقت كني مي بيني چه كسايي دارن ديگران رو انكار ميكنن.در ضمن درباره تاريخ ايران و ايراني اينقدر منابع معتبر هست كه نيازي به خوندن افاضات پورپيرار نباشه.

يه خواهشي هم دارم.هم از مدير و هم از كاربران.خواهشا" محيط آروم اين انجمن رو با بحثهاي قوميتي آلوده نكنين.به اندازه كافي فروم براي اين مباحث وجود داره.

 

:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
والا ما كه هر چي ميبينيم از جانب عده ديگه اي به اين بحثها دامن زده ميشه.تو فروماي ديگه هم كه دقت كني مي بيني چه كسايي دارن ديگران رو انكار ميكنن.در ضمن درباره تاريخ ايران و ايراني اينقدر منابع معتبر هست كه نيازي به خوندن افاضات پورپيرار نباشه.

يه خواهشي هم دارم.هم از مدير و هم از كاربران.خواهشا" محيط آروم اين انجمن رو با بحثهاي قوميتي آلوده نكنين.به اندازه كافي فروم براي اين مباحث وجود داره.

ندااره اینا

با این حرفاووون به هیچ جاا نمی رسین ...از آن زماان های دور هم داره تیکه تیکه اش بخشیده میشه...دریای خزر که دو سال پیش روسیه دو دستی با منت از ایران سهمشو گرفت عربای جنوب که از خداشونه جدا شن بلوچها و کردهاا که فبهاااا....

واقعیت اینه پایتخت هیچی ندااره هر چی هم تا الان دااره زیره سایه قومیتهاست ..وگرنه طهران یا تهران ...هیچی در چنبه نداااره..واقعیت اینه عزیز

لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.
×
×
  • اضافه کردن...