هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ سلام دوستان خوبم در این تاپیک قصد داریم در مورد فرهنگ و سطح فرهنگ افراد و معیار های اندازگیری فرهنگ اشخاص بحث و تبادل نظر کنیم. اینکه میگن فرهنگ یک نفر پایینه و دیگری بالا یعنی چی؟ چه معیار هایی برای اندازه گیری سطح فرهنگ هست؟ تعریف درست فرهنگ چیست؟ و در اخر راه هایی برای بهبود فرهنگ جامعه و بالا بردن سطح فرهنگ اجتماعی و شخصی پیشنهاد کنید؟! دوستان خواهش می کنم در این بحث شرکت کنند و از دادن پست های اسپم پرهیز کنند موفق و سبز باشید 8 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ فكر ميكنم معني درك درست براش خوب باشه... 3 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ فكر ميكنم معني درك درست براش خوب باشه... درک درست از چی؟ یعنی کسی که درک درستی داشته باشه با فرهنگ محسوب میشه؟ یعینی کسایی نیستن که درک درست نداشته باشن ولی بافرهنگ باشن یا برعکسش؟؟؟ بیشتر توضیح بده 2 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ درک درست از چی؟یعنی کسی که درک درستی داشته باشه با فرهنگ محسوب میشه؟ یعینی کسایی نیستن که درک درست نداشته باشن ولی بافرهنگ باشن یا برعکسش؟؟؟ بیشتر توضیح بده نه كسي كه درك درستي از محيط زندگي و دنيايي كه دورنش هست نداشته باشه فكر نميكنم بافرهنگ باشه ولي متاسفانه خيليارو ميبينيم كه فكر ميكنن با ظاهرسازي ميتونن بافرهنگ باشن. 3 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ نه كسي كه درك درستي از محيط زندگي و دنيايي كه دورنش هست نداشته باشه فكر نميكنم بافرهنگ باشه ولي متاسفانه خيليارو ميبينيم كه فكر ميكنن با ظاهرسازي ميتونن بافرهنگ باشن. پس نظر شما داشتن درک درست از دنیای اطراف و محیط زندگی هست..... اگر با شخی غریبه آشنا بشی و ندونی که به قول خودت درک درست داره یا نداره چجوری می فهمی که بافرهنگ هست طرف؟؟اون موقع ملاک هات برای مشخص کردن سطح فرهنگ چیه؟؟ راه کاری داری برای بالا بردن سطح فرهنگ جامعه آسا جان؟ 3 لینک به دیدگاه
lachin 700 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ سلام دوستان خوبم در این تاپیک قصد داریم در مورد فرهنگ و سطح فرهنگ افراد و معیار های اندازگیری فرهنگ اشخاص بحث و تبادل نظر کنیم. اینکه میگن فرهنگ یک نفر پایینه و دیگری بالا یعنی چی؟ چه معیار هایی برای اندازه گیری سطح فرهنگ هست؟ تعریف درست فرهنگ چیست؟ و در اخر راه هایی برای بهبود فرهنگ جامعه و بالا بردن سطح فرهنگ اجتماعی و شخصی پیشنهاد کنید؟! دوستان خواهش می کنم در این بحث شرکت کنند و از دادن پست های اسپم پرهیز کنند موفق و سبز باشید 3 لینک به دیدگاه
nazfar 8746 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ سلام دوستان خوبم در این تاپیک قصد داریم در مورد فرهنگ و سطح فرهنگ افراد و معیار های اندازگیری فرهنگ اشخاص بحث و تبادل نظر کنیم. اینکه میگن فرهنگ یک نفر پایینه و دیگری بالا یعنی چی؟ چه معیار هایی برای اندازه گیری سطح فرهنگ هست؟ تعریف درست فرهنگ چیست؟ و در اخر راه هایی برای بهبود فرهنگ جامعه و بالا بردن سطح فرهنگ اجتماعی و شخصی پیشنهاد کنید؟! دوستان خواهش می کنم در این بحث شرکت کنند و از دادن پست های اسپم پرهیز کنند موفق و سبز باشید مرسی از انتخاب موضوعت حتماً توی این تاپیک مطلب میذارم 1 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ پس نظر شما داشتن درک درست از دنیای اطراف و محیط زندگی هست..... اگر با شخی غریبه آشنا بشی و ندونی که به قول خودت درک درست داره یا نداره چجوری می فهمی که بافرهنگ هست طرف؟؟اون موقع ملاک هات برای مشخص کردن سطح فرهنگ چیه؟؟ راه کاری داری برای بالا بردن سطح فرهنگ جامعه آسا جان؟ معمولا گفتگو و معاشرت بهترين راه براي تشخيص سطح فرهنگ افراد... فكر ميكنم رسانه ها و مدرسه ها و دانشگاها نقش اساسي دارن البته والدين جاي خود داره 1 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ این بحث به دلیل گستره و شمولیت فراوانی که دارد نیاز به تجزیه و تحلیل موضوعی دارد. مثلا میتوان موضوعات فرهنگ و یا تعریفات از فرهنگ و نیز مقوله های فرهنگ سازی را از هم مجزا کرد و آنوقت هر شخصی میتواند به فراخور دانش خود در زمینه خاصی از این بحث فراگیر شرکت کند. در مبحث فرهنگ من میتونم به زاویه بسیار کوچکی از ان اشاره کنم که بنام حقوق فرهنگی نامیده میشود. در بحث از حقوق فرهنگي، ما با دو مفهوم مواجهيم كه هر دو تقريباً مبهم و نامتعين هستند. يك مفهوم، مفهوم حقوق است، زماني كه ميخواهد بر فرهنگ مترتب شود و مفهوم ديگر، مفهوم فرهنگ است. در نظام حقوقي و در قلمرو دانش حقوق، تعريف حقوق مشخص است. قواعد و اصول و قوانين و مباني حقوقي تعريف شده هستند، اما در شعب مختلف حقوق، اين روشنايي و وضوح ديده نميشود، مگر در آنجايي كه تجربه اجتماعي و تجربه حقوقي بارور شده باشد. به عنوان مثال، در حوزه حقوق مدني، حقوق كيفري، حقوق خانواده، حقوق بينالملل و ساير شعب حقوق، به جهت قدمت و استواري و تجربه اجتماعي و قضايي در اين حوزهها، مفاهيم حقوقي روشن است. اما حوزههاي جديد الولادهاي در حقوق وجود دارد كه هنوز (حداقل در جامعه ما) چندان مورد بررسي قرار نگرفته است. يكي از آنها حقوق فرهنگي است. شعب حقوق، هر يك به تناسب موضوع اجتماعي خود، داراي قواعد اختصاصي خاص هستند. به عنوان مثال، حقوق خانواده، قواعد و اصولي دارد كه اين قواعد در حوزه حقوق تجارت، قابل تكرار و اعمال نيست. در حوزه كيفري با مفاهيم و قواعدي مواجه هستيم كه بسياري از اين قواعد، مثلاً در حوزه حقوق مدني، متفاوت هستند. حقوق فرهنگي در ايران بسيار جديد است، علت آن هم، جديد بودن دامنه و عمق فعاليت فرهنگي در ايران است. حال اينكه چگونه دامنه فعاليت فرهنگي توسعه پيدا كرده است و سازوكار اجتماعياش چه بوده است، بحثي مستقل است كه عمدتاً در حيطه كار جامعهشناسان قرار ميگيرد؛ اما عليالقاعده من از نتايج بررسيهاي جامعهشناسانه اين استنتاج را ميكنم كه امروزه هم از لحاظ كمي و هم از لحاظ كيفي، ابعاد و عمق فعاليتهاي فرهنگي در ايران توسعه پيدا كرده است. معذالك آنچه كه به حقوق مربوط ميشود، در زمينه تنظيم روابط فرهنگي، هنوز در جامعه ما مورد توجه قرار نگرفته است و تا به حال جز در يك يا دو حوزه، مانند حقوق مطبوعات، از عمومات حقوق براي تنظيم روابطي كه در حوزه فرهنگ استفاده ميشود، بهره نبردهاند كه اين موجب نارسايي است. ابهام ديگر، در مفهوم فرهنگ است كه در بحث خود سعي كردم آنرا تا حدي كه بحث را قابل ارايه كند، محدود كنم. منظوري كه از فرهنگ دارم، بطور خاص مشتمل بر آنچه كه توسط كالاي فرهنگي عرضه ميشود، است . در اينجا دو سه مفهوم را به سرعت تعريف ميكنم: كالاي فرهنگي، كالايي است كه هدف مستقيم و بلافصل آن، انتقال انديشه يا احساس، در هر قالب يا در هر صورت است. به عنوان مثال، كتاب، يك كالاي فرهنگي است. نمايشنامهاي كه روي صحنه ميرود، يك كالاي فرهنگي است. موسيقي در اشكال مختلف، يك كالاي فرهنگي است. نرمافزارهاي رايانهاي، شبكههاي داخلي و بينالمللي رايانهاي هم كالاي فرهنگي محسوب ميشود. لذا طيف بسيار وسيعي دارد. همچنين كار خبرگزاريها و خبري كه مبادله ميكنند، در اين تعريف يك كالاي فرهنگي است. فرهنگ سازی : مثلا موقعی که بحث فرهنگ سازی در ادبیات رفتاری پیش میآید همه انسانها , به سطحی از این فرآیند توجه میکنند که ابعاد وسیعی از اجتماع را تحت پوشش قرار دهد. اما کمتر کسی به این فکر میکند که مجموعه فرهنگ هایی که این فرهنگ را میسازد , کدامها هستند وهر یک از آنها را باید چگونه پایه ریزی و هدایت کنیم که این نسخه آخری جواب لازم را بدهد. در بعد هزینه کردن برای ایجاد فرهنگ متعالی , همه دست اندر کاران به سراغ آن بخش از فرآیند توجه ویژه نشان میدهند که مربوط به گفتمان باشد و پا از حریم نصیحت و هشدار و تذکر فراتر نرفته باشد . در حالی که هزینه فرهنگ سازی صرفآ در ابعاد گفتاری و سمینار و کنگره کافی نیست و ابعاد فنی و ساختاری بسیار وسیعی را باید ترمیم کرد تا نتیجه مورد نیاز بدست آید. بخشی از فرهنگ سازیها که در واقع پایه های اصلی این ساختار هستند , بشرح زیر میباشد. 1- فرهنگ سازی در انتخاب مدیران و مربیان تحصیل کرده و کارآزموده 2- فرهنگ سازی گزینش مربیان و مدیران مسلط به دانش کاربردی 3- فرهنگ سازی با استفاده از افرادی که تجربیات آنها صرفآ در محیط های کار بدست نیامده و این انسانها دارای تجارب تحقیقی و برنامه های کاربردی با استفاده از علوم و فنون روز هستند. 4- فرهنگ سازی در استفاده از بازنشستگان دانشگاهها و مراکز علمی و صنعتی در قالب انجمن های فرهنگ ساز 5- اختصاص بودجه بالا برای هزینه در امور طراحی و تدوین راهکار های منتهی به دست یابی به کسب برتری های اجتماعی و ارزشهای بالای رفتاری و فکری بالا در همه مردم اجتماع. 2 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ فرهنگ و رسانه اگر فرهنگ را مجموعه ای از آداب و رسوم، تمدن و ارزشهای گوناگون موجود در یك جامعه بدانیم در آن صورت هر گونه فعالیتی كه از سوی رسانه های همگانی در جهت تبیین و تحلیل زوایای مختلف این موضوعات صورت پذیرد در كارنامه فعالیت های فرهنگی رسانه ها ثبت خواهد گردید. به اجمال باید پذیرفت كه رسانه های گروهی و بطور خاص مطبوعات می توانند آداب و رسوم و ارزشهای حاكم بر اجتماع را علاوه بر تبیین و توضیح برای مخاطبین خود، مورد نقد و بررسی نیز قرار دهند.یعنی نقش رسانه ها در فرهنگ سازی بسیار مهم است . 3 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ فرهنگ یه چیز کلی نیست هر قومی براساس اعتقاداتش فرهنگ خاص خودشو داره و نمیشه اونو به طور کلی بسط داد 3 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ ممنونم از توضیحات کاملت..... اما این ها بحث های تخصصی هست و بیشتر از اینکه کمک کنه به من بیشتر گمراهم می کنه شاید اشکال از منه ولی ما می خوایم که به زبان خودمون و خیلی عامیانه در این رابطه صحبت کنیم....... من با صحبت های شما موافقم در رابطه با فرهنگ در اجتماع و صورت ها و راه های مختلف آن برای ارتقا فرهنگ در جامعه.....ولی برای شناخت عوام از فرهنگ یک شخص چه نظری دارید فرض بفرمایید که برای ازدواج که میگن باید فرهنگ دو خانواده به هم بخوره و در یک سطح باشه اینو از کجا بفهمیم؟چطور تشخیص بدیم؟ 1 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ فرهنگ یه چیز کلی نیست هر قومی براساس اعتقاداتش فرهنگ خاص خودشو داره و نمیشه اونو به طور کلی بسط داد فرهنگی نداریم که همه باهاش سر و کار داشته باشیم؟؟؟؟ یعنی فرهنگ اجتماعی که مربوط به همه است؟ پس چطور در رابطه با اشخاص نظر میدیم که فلانی بافرهنگه و فلانی فرهنگ نداره؟؟؟ لینک به دیدگاه
asiabadboy 510 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ کردار نیک .... گفتار نیک .... پندار نیک .... 2 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ فرهنگی نداریم که همه باهاش سر و کار داشته باشیم؟؟؟؟ یعنی فرهنگ اجتماعی که مربوط به همه است؟ پس چطور در رابطه با اشخاص نظر میدیم که فلانی بافرهنگه و فلانی فرهنگ نداره؟؟؟ هرکی نسبت به فرهنگ خودش فرهنگ طرف مقابل رو میسنجه البته فک کنم شما فرهنگ رو با اداب معاشرت اشتباه گرفتی 2 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ هرکی نسبت به فرهنگ خودش فرهنگ طرف مقابل رو میسنجه البته فک کنم شما فرهنگ رو با اداب معاشرت اشتباه گرفتی شاید من اشتباه گرفته باشم ولی اینجوری فکر نمی کنی دوگانگی ایجاد بشه؟؟ مثلا از نظر یکی شخصی دارای فرهنگ بالاست ولی از نظر کس دیگر همون شخص بی فرهنگ محسوب میشه!!!!!!!!! این درسته به نظر شما؟؟؟ 1 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ ممنونم از توضیحات کاملت..... اما این ها بحث های تخصصی هست و بیشتر از اینکه کمک کنه به من بیشتر گمراهم می کنه شاید اشکال از منه ولی ما می خوایم که به زبان خودمون و خیلی عامیانه در این رابطه صحبت کنیم....... من با صحبت های شما موافقم در رابطه با فرهنگ در اجتماع و صورت ها و راه های مختلف آن برای ارتقا فرهنگ در جامعه.....ولی برای شناخت عوام از فرهنگ یک شخص چه نظری دارید فرض بفرمایید که برای ازدواج که میگن باید فرهنگ دو خانواده به هم بخوره و در یک سطح باشه اینو از کجا بفهمیم؟چطور تشخیص بدیم؟ دوست عزیز, این موضوعی هم که شما مطرح کرده اید خود بخود تخصصی است. لازمه اش هم همین جواب یا نوع مشابه اون جوابهایی باید باشه که من دادم. اگه منظور شما مورد خاصی از فرهنگ هست باید اون مورد خاص رو مطرح کنی. مثل همین مثالی که در مورد فرهنگ مشترک خانواده ها در امر ازدواج گفته اید. متن تاپیک شما به کلیت فرهنگ اشاره دارد که توضیحاتش هم باید در شان نیاز موضوع باشد. من هم به همین دلیل اون صحبت را کردم. در این مورد خاص یا هر موضوع ویژ ه ای که مربوط به فرهنگ باشد بهتر است تاپیک جدیدی با همان موضوع بزنی تا بهتر بشه در موردش صحبت کرد. موفق باشید. 2 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ ممنونم از توضیحات کاملت..... اما این ها بحث های تخصصی هست و بیشتر از اینکه کمک کنه به من بیشتر گمراهم می کنه شاید اشکال از منه ولی ما می خوایم که به زبان خودمون و خیلی عامیانه در این رابطه صحبت کنیم....... من با صحبت های شما موافقم در رابطه با فرهنگ در اجتماع و صورت ها و راه های مختلف آن برای ارتقا فرهنگ در جامعه.....ولی برای شناخت عوام از فرهنگ یک شخص چه نظری دارید فرض بفرمایید که برای ازدواج که میگن باید فرهنگ دو خانواده به هم بخوره و در یک سطح باشه اینو از کجا بفهمیم؟چطور تشخیص بدیم؟ ارتقاء آگاهیهای فرهنگی، راه نجات خانواده در ایران به نظر می رسد روابط میان زن و مرد دچار یک آسیب اجتماعی شده است. با نگاهی به جامعه متوجه می شویم که سطح طلاق و رفتارهای پرخاشگرانه بالا رفته است. علت این آسیب ها در چیست؟ شبکه خبری صداقت - به نظر می رسد یکی از مهم ترین مسائل جامعه ایران مساله ازدواج جوانان و چگونگی زندگی دختران و پسران با یکدیگر است. هر چند در زمینه زندگی مشترک، ما دارای فرهنگ غنی و با سابقه ای هستیم اما با این اوصاف نابهنجاری هایی در روابط میان زن و شوهرها شامل خشونت های کلامی، فیزیکی و عدم تفاهم و درک متقابل که بعضا به طلاق نیز منجر می شود دیده می شود. در خصوص مسائل ازدواج، تفاهم و آسیب های خانواده گفتوگویی با دکتر شاملو استاد روان شناس ایرانی مقیم سوئد انجام داده ایم که در ادامه می خوانید. جامعه ایران به کدام سمت رفته است؟ به نظر می رسد روابط میان زن و مرد دچار یک آسیب اجتماعی شده است. با نگاهی به جامعه متوجه می شویم که سطح طلاق و رفتارهای پرخاشگرانه بالا رفته است. علت این آسیب ها در چیست؟ من فکر می کنم جامعه ایران دارای مشکلات زیادی است از جمله اینکه مردم در زمان ازدواج بسیار عجولانه تصمیم می گیرند و هم اینکه دانش و ابزاری برای سنجش ندارند که مثلا چگونه می توانیم مرد یا زنی را که میخواهیم با وی زندگی کنیم ، بهتر بشناسیم. بیشتر ما برای فرار از واقعیت، برای فرار از خانواده و مشکلات تن به ازدواج می دهیم و مشکل بزرگتر جامعه ایران این است که ازدواج برای بسیاری از مردم یک هدف شده است و جالب اینکه وقتی که هدف می شود، مشکلات خیلی زیادی حتی قبل از ازدواج برای آنها به وجود می آید. شما میبینید که در جامعه ما دختر و پسر قبل از این که به زیر یک سقف بروند امکان این را ندارند که آزادانه با یکدیگر به گفت و گو بپردازند و بایستی تحت کنترل پدر و مادرها باشند، که این گونه ارتباطات مشکلات زیادی به همراه داشته است. از سوی دیگر اگر این مساله را در کشورهای دیگر مورد بررسی قرار دهیم متوجه می شویم با این که روابط آنها آزادتر است، اما این به معنای بی قانونی نیست؛ به آن صورتی که در میان عموم مردم فهمیده می شود، چون بسیاری از مردم ایران فکر می کنند که غربی ها بسیار در روابط شان بی بندوبار هستند، در حالی که چنین نیست. شما معتقد هستید که اگر ما در جامعه سطح روابط دختر و پسر را بالا ببریم آسیب های اجتماعی کاهش پیدا می کند؟ نه، کم نمی شود؛ ولی شکل، ریشه ها و علائم آنها فرق خواهد کرد. در حال حاضر دختر و پسری که نمی توانند با هم بیرون بروند و با هم آزادانه گفت و گو کنند تا همدیگر را بهتر بشناسند، طبیعتا تصمیماتی می گیرند که عاقلانه نیست. یعنی اگر شما ازدواج های ایران را مشاهده کنید فردی که سن او زیر 25 سال است اصلا نباید ازدواج کند چون که هنوز به آن سطح بلوغ و آگاهی نرسیده است، اما اصرار بر این کار دارد. یا بالعکس شما امروز می بینید که سن ازدواج نسبت به 20 سال قبل بسیار بالا رفته است و تقریبا سن ازدواج در ایران 30 تا 35 سال شده است، در صورتی که قبلا اصلا به این صورت نبود. ما 10 خطای نگرشی در جامعه امروزی مان داریم که خیلی با فرهنگ ما عجین شده است. این 10 خطا مانع از این می شود که اجازه دهیم دخترها و پسرها به راحتی با یکدیگر گفت و گو کنند، تا بتوانند به اندازه کافی همدیگر را بشناسند. چون اصلا دوست داشتن نتیجه شناخت است. انسان اگر کسی را نشناسد نمی تواند بگوید که من او را دوست دارم. بارها پیش آمده است که دختر و پسر جوان بعد از یک ماه آشنایی با یکدیگر تصمیم به ازدواج می¬گیرند و این برای جامعه ما بسیار گران تمام می شود و نهایتا طلاق پایان کارشان خواهد بود. ممکن است به برخی از این خطاها اشاره نمایید؟ یکی از خطاهای نگرشی در فرهنگ ما این است که مردم بسیار به حرف دیگران اهمیت می دهند. ما مردمی هستیم متاثر از بایدها و نبایدها. ما بیشتر انسان هایی مهرطلب هستیم در حالی که فکر می کنیم بسیار مهربانیم. ما انسان هایی هستیم که خیلی زود به سمت حق به جانب بودن می رویم، بدین صورت که دیگران حق ندارند و من حق دارم. ما یاد گرفتهایم که یا رومی روم باشیم یا زنگی زنگ. یعنی تعادل، جایی در جامعه ما ندارد و در رفتار ما همیشه افراط و تفریط وجود دارد. ما باید به سمتی برویم که خودمان باشیم و به ساز دیگران توجه نکنیم. اخیرا در مصاحبه با یکی از روشنفکران در مورد آسیب های اجتماعی گفته شد که بالارفتن آمار طلاق در جامعه ایران نشان دهندهی بحران نیست و اگر از زاویه ای دیگر به این قضیه نگاه کنیم نشان دهندهی رشد است. چون در یک جامعه سنتی مردم با هم زندگی می کردند و اگر مشکلی هم داشتند به خاطر حفظ آبرو همدیگر را تحمل می کردند و این یعنی مصداق جمله «سوختن و ساختن» بود. ولی در حال حاضر که جامعه ما در حال پوست انداختن و مدرن شدن است، افراد وقتی احساس می کنند که نمی توانند با یکدیگر زندگی کنند می خواهند انتخاب های دیگر را تجربه کنند. در این مورد نظرتان چیست؟ من خودم شخصا جزء آن گروهی هستم که معتقدم بالارفتن آمار طلاق در یک جامعه نشان دهنده رشد آن جامعه است نه عقب گرد آن. نتیجه گیری آن این است که یک زن در جامعه امروزی نسبت به گذشته امکانات بیشتری دارد، هم تحصیل می کند و هم کار می کند و اینکه می تواند دیگری را انتخاب کند و یا از شرایط زندگی خود ناراضی است و می خواهد شرایط را تغییر دهد، این رویکرد خیلی مثبت است. متاسفانه در جامعه امروزی ما مردها نسبت به زن ها عقب مانده اند. زن ها نسبت به مردها حرکت رو به جلویی دارند و این مردها هستند که نمیتوانند این تغییر و رشد زن ها را ببینند. الان در بسیاری از کلاس های دانشگاه نسبت دخترها بیشتر از پسرهاست و من فکر می کنم این می تواند مشکل ساز باشد. بدین صورت که پسرها پس از اخذ دیپلم به سراغ کار می روند و دخترها به سمت تحصیل در دانشگاه. نتیجه این می شود که در زمان ازدواج یک دختر تحصیل کرده با یک پسر دیپلمه ازدواج می کند و بعد مشکلات آغاز می شود. البته ما نباید به صرف اینکه می خواهیم پسرها به دخترها برسند، راه را برای دختران کشورمان تنگ کنیم. مثلا بگوییم درصد پذیرش آنها نسبت به آقایان کم شود. اما من هم با شما هم عقیده هستم که عدم تعادل در میزان تحصیلات، اختلافات فرهنگی و فکری معضلات فراوانی را میان زوج ها پدید می آورد. لذا بهتر است شرایطی را ایجاد کنیم که هم زنان و هم مردان ما امکان ادامه تحصیل داشته باشند و انتخاب زوج ها بر اساس آگاهی، تفکر و منطق قوی تری صورت گیرد. آقای دکتر شما سال هاست که در خارج از کشور زندگی می کنید، آیا در همان سوئد آمار ازدواج یا تمایل به آن پایین است؟ همان طور که می دانید کشور سوئد یکی از کشورهای آزاد جهان محسوب می شود؛ اما با این اوصاف کیفیت ازدواج در آنجا پایین نیامده است. حتی آمارها نشان می دهد که جوانان سوئدی بین سنین 17 تا 25 سال تمایل دارند که ازدواج کنند، نه اینکه با هم زندگی کنند. البته یک نوع ازدواج در آن کشور وجود دارد که مزایای ازدواج سنتی رایج را ندارد. مردم در سوئد ازدواج می کنند و ثبت قانونی هم می کنند ولی ما چون اطلاعات کافی نداریم فکر می کنیم که آنها همین طور بدون هیچ قانونی این کار را می کنند. در صورتی که اصلا این طور نیست. آمار ازدواج در سوئد نسبت به یک دهه قبل بالا رفته و در مقابل آمار طلاق هم بالا رفته است. ولی این طور نیست که مردم چون طلاق می گیرند دیگر ازدواج نکنند، اتفاقا ازدواج دوم خیلی در این جامعه شایع است. اما نباید تصور کنیم که آنها بدون هیچ ضابطه¬ای با هم زندگی می کنند. غرب هم برای ازدواج خود دارای ضابطه و قانون است. یعنی شما معتقدید که هیچ هرج و مرجی در روابط زن و مرد در غرب دیده نمی شود، بدین صورت که یک زن یا مرد بعد از ازدواج در صورت نداشتن تفاهم می توانند به راحتی از یکدیگر جدا شوند؟ نه اصلا این طور نیست. متاسفانه در ایران اطلاعات ما بسیار سطحی است. شما اگر به اینترنت مراجعه کنید مشاهده می کنید که اطلاعات زیادی در آنجا یافت می شود ولی کمتر با تجزیه و تحلیل موارد اشاره شده مواجه می شوید و اطلاعات دقیق نیست. چون هر کس هر چه دلش می خواهد می تواند در اینترنت بنویسد. همین مساله باعث شده اطلاعات ما از غربی ها سطحی و اینترنتی باشد. شاید باور نکنید در کشور سوئد سالیانه 600 تا 500 زن به علت خیانت به همسرشان کشته می شوند. مردانی که به این زن نزدیک هستند مانند پدر، برادر، پسر و همسرش این زن خیانتکار را می کشند و این طور نیست که این امر فقط در جامعه ما اتفاق بیافتد. هیچ مردی اجازه نمی دهد که مرد دیگری با همسرش رابطه داشته باشد. در سوئد هم مردم از خیانت متنفر هستند و فرهنگ جامعه آن را پس می زند. به نظر شما در مقام مقایسه چه تفاوت هایی بین ازدواج های جامعه ما و جوامع اروپایی وجود دارد؟ چون در جامعه ما ازدواج یک حقیقت است ما هر کاری انجام می دهیم که به این حقیقت برسیم. اما در عمل به جای اینکه با عقل تصمیم به ازدواج بگیریم با احساس این تصمیم را می گیریم. البته این درست است که وقتی با کسی آشنا می شویم از طریق احساس و عاطفه ی خود ارتباط برقرار می کنیم، ولی زمانی که می خواهیم با کسی ازدواج کنیم باید با عقلمان تصمیم بگیریم. ولی ما در ایران با همان احساس و عاطفه تصمیم می گیریم و به همین دلیل است که اکثر ازدواج های کشور ما در همان هفته های آخر نزدیک به ازدواج یا هفته های اول بعد از ازدواج به اختلاف کشیده می شود و در نهایت منجر به طلاق می شود. در صورتی که در اروپا اصلا بدین صورت نیست. زن و مردی که می خواهند با هم ازدواج کنند اختلافاتشان را با یکدیگر حل کرده اند و اجازه نمی دهند که خانوادههای طرفین در زندگی آنها دخالت کنند و این جزء همان خطاهای ده گانه است که در کشور ما وجود دارد. پس با این تفاسیر در غرب هر کسی موظف است زندگی خودش را بسازد با اراده ی خودش، در واقع قدرت تصمیم گیری با آن زن و مردی است که می خواهند با هم زندگی کنند؟ وقتی که نهاد خانواده را تعریف می کنیم بدین صورت است که هسته خانواده تشکیل می شود از دو نفر، بعد میشود سه نفر یعنی پدر و مادر و فرزند یا فرزندان. ولی در جامعه ما حدود 192 نفر دیگر هم هستند که در خانواده دخالت می کنند مانند خاله، عمه، عمو. ولی در اروپا فقط همین 3 نفر هستند و دیگران حق دخالت ندارند. به همین دلیل وقتی که می خواهند از یکدیگر جدا شوند بر سر اختلافات منطقی این کار را می کنند نه بر اساس حرف یا دخالت دیگران. با توجه به اینکه شما یک پزشک روان شناس هستید فکر می کنید آسیب های روحی و روانی که در جامعه ما وجود دارد تا چه حد در بحران این رابطه موثر است؟ وقتی که ازدواج هدف می شود دختران و پسران، به ویژه دختران برای زندگی آینده خود ایده آل هایی را در ذهن خود طراحی می کنند و خود را ملزم به رسیدن به آن می کنند؛ ولی چون این ازدواج بر اساس مبناهایی صحیح از شناخت و اطلاعات کافی نبوده است خیلی زود این ایده آل ها می شکند و این شکستن تمام زندگی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث می شود روابط شان با همسر و خانوادهشان تیره شود. متاسفانه خانواده های ایرانی قبل از آنکه بتوانند یک شناخت کافی از یکدیگر پیدا کنند، بچه دار می شوند و بعد از تولد بچه، این اختلافات بیشتر می شود. ما برای حل بحران طلاق در جامعه، باید به حل مساله رابطه و بعد بهینه سازی ساختار ازدواج بپردازیم. امروز در سطح کلان با مساله ازدواج های ناموفق مواجه هستیم. به نظر من تسهیل کردن شرایط اولیه و مادی ازدواج برای یک زندگی کافی نیست. وقتی در شهر تهران آمار طلاق 27 درصد است نشان دهنده این است که ما در مورد فلسفه و فرهنگ زندگی مشترک خوب کار نکردیم. ما عموما برای گرفتن گواهینامه رانندگی، همه را ملزم می کنیم که حداقل 20 تا 30 جلسه دو ساعتی به طور عملی با یک مربی کار کنند و برای آیین نامه و قوانین راهنمایی و رانندگی هم امتحان کتبی می گیریم. اما برای ازدواج واقعا چه اقداماتی انجام می دهیم؟ در سوئد مرتبا کانال های تلویزیونی در این مورد میزگرد، برنامه های مفرح و جذاب تشکیل می دهند و سمینار و کنفرانس های بین المللی برگزار می کنند و بچه ها را هر روز بیشتر و بیشتر با روش رسیدن به یک زندگی موفق آشنا می کنند. اما ما در این زمینه بسیار ضعیف عمل می کنیم. آیا شما اعتقاد دارید برای حل مسائل ازدواج در جامعه ایران باید به مسائل فرهنگی توجه نمود؟ همیشه گذار از یک جامعه سنتی به یک جامعه مدرن دارای پیامدها و تبعات بسیاری است. پیامدهایی که گاهی اوقات با نابهنجاری های اجتماعی نیز روبرو می شود. امروز نهاد خانواده در جامعه ایران بسیار متحول شده است و تفاوت های فرهنگی بسیاری بین اقشار جامعه به وجود آمده، حال طبیعی است که در چنین فضایی اگر آگاهی و دانش وجود نداشته باشد بحران ها و آسیب ها بیشتر شود. فقر فرهنگی یکی از عواملی است که امروز خانواده ها را تهدید می کند. فقر فرهنگی یعنی آگاهی نداشتن از قوانین و حقوق رایج در جامعه، ارزش ها و هنجارهای متنوع فرهنگی و عدم اطلاع از تحولات دنیای امروز که می تواند آسیب های فراوانی را به خانواده¬های ایرانی وارد نماید. هنوز در جامعه ما خشونت در خانواده ها وجود دارد، ازدواج های اجباری به وفور دیده می شود و خودسوزی ها و خودکشی های ناشی از این نوع ازدواج ها قابل لمس و مشاهده است. لذا من فکر می کنم باید تا حد امکان سطح آگاهی های فکری و فرهنگی جامعه را ارتقا داد و جوانان را برای زندگی بهتر تربیت نمود. منتشر شده در شماره 215 ماهنامه گزارش 1 لینک به دیدگاه
danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ سلام دوستان خوبم در این تاپیک قصد داریم در مورد فرهنگ و سطح فرهنگ افراد و معیار های اندازگیری فرهنگ اشخاص بحث و تبادل نظر کنیم. اینکه میگن فرهنگ یک نفر پایینه و دیگری بالا یعنی چی؟ چه معیار هایی برای اندازه گیری سطح فرهنگ هست؟ تعریف درست فرهنگ چیست؟ و در اخر راه هایی برای بهبود فرهنگ جامعه و بالا بردن سطح فرهنگ اجتماعی و شخصی پیشنهاد کنید؟! دوستان خواهش می کنم در این بحث شرکت کنند و از دادن پست های اسپم پرهیز کنند موفق و سبز باشید یک مثال برایت میزنم. بنده به یک زن خارجی که اشنا من بود به شوخی گفتم دروغگو تا 3 روز با من حرف نزد.انگار فحش ناموسی بهش دادم. همین بنده چند روز بعدش تو یک جمعی بودم.یک نفر داشته از دروغ ها و کلاهبرداری های که کرده بود برای دوستاش تعریف میکرد.اطرافیان میخندیدند و میگفتند دمت گرم. وقتی طرف رفته بود .یکی گفت دمش گرم خیلی زرنگ و باهوش هست. اولی هم یک فرهنگ بود و دومی هم یک فرهنگ دیگه. حالا کدوم فرهنگ بهتری دارند .لطفا کنید بگید. در واقع بی فرهنگ یا با فرهنگ وجود نداره.همه یک فرهنگی دارند بالاخره 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده