رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

برو...

برو از یک قدمی دریا صدایم کن!

از هزار مایلی یه لبخند

از جایی بلند تر از فردا

کویر تر از دریا

و من ...

بی صدا می مانم

پر از بغض!

پر از اشکهای خشک!

تا شاید برقصد این ترانه زرد

تا شاید آرام شود

این تلاطم موجهای بی دریا!

آه ... اما!

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 44
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

همش دارم براش مینویسم

از لحظه ای تلخ تنهاییم

از لمس غم

تا عشق بازی کلمات با بُفض تو گلوم

باز یه حس غریب

باز من

باز تو و فریب

...

بیخیال!

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه

نوشته بالا دو کلمه نیست! دو هزارکلمه است! دو میلیون کلمه! نمی دانم چند کلمه فقط میدانم هزار هزار حس بود پشت هر کلمه! وقتی نوشتم سوختم! دلم سوخت! من زیاد مینوسم! اما این یکی فرق کرد برام! فقط خواستم این توضیح رو بدم که ...

بیخیال!

بازم

بُغض!

لینک به دیدگاه

چیه؟

بازم رسیدم به پایان؟

یا هنوز بدهکارم به فردا؟

من با تو یه نگاه بود حسابمون

اونم که کس دیگه ای اومد و

با اون حساب کردی!

چرا چک من برگشت خرد نمیدونم

فقط میدونم الان دوماه میشه که تو زندونتم

دو ماه با یه بغض!

نه به جرم چک به محل

که به جرم بی محلی های تو

و

.....

بیخیال!

 

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه

هیچ

هیچ

و هیچ

دیگر حتی شعر هم نمی توانم بگویم

چه کردی با من؟

نمی دانی

می دانم

می دانم

مگر چه کردم با تو؟

فقط

فقط دوستت داشتم

همین!

نفهمیدی اما

نفهمیدی

قصه تکراری نفهمیدن را بهانه کردی که بری

فهمیدم

برو

برو

باز من ماندم و

بغض!

و هیچ!

.

.

.

ع.د

تقدیم با یه سبد گل مریم به آنکه خودش میداند کیست!

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

یادش مونده

هنوزم میبینه منو

گاهی

اونم زیر بارون

نه!

این بار فرار نمیکنم

بزار حرفمو بشنوه

...

داره میاد

بارون تموم تنمو خیس کرده

بخار گرم نفس کشیدنم تو بارون

زیر نور سفید تیر برق سر کوچه

وای...

داره میرسه

معمولا شبا میره پیاده روی

...

پوست دستام داره کنده میشه

بس که به هم مالیدمشون

...

وای رسید

...

سلام

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

به پنجره زل زده ام

به تنهایی هایم

به بوته یاس

به بی کسی هایم

به یه رهگذر

به دلواپسیهایم

و به تو

به ...

و بغض!

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه

یه حرفی جا ماند ...

بگذار به تک تک نگاه هایش پاسخ بدم

بگذار زیر حرف ها و تعنه های تلخش نمانم

بگذار قسمت بود رو طور دیگر معنی کنم

بگذار ...

اما نه!

دلم بارانی تر از سیاهی ابرهای دلشه ...

بگذار تنها بمانم

و بغض

و هیچ

و ...

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه

پرنده برقص

آواز بخوان

ساز بزن

امروز سالگرد تنهایی هایم

سالگرد بغض هایی از جنس نبود تو

چه تلخ میشن گاهی شکرشادها

من امروز باز میمیرم

باز ترانه هایم نو میشوند

از کهنگی فراق

فقط یادت باشد

همین!

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه

تلنگر زد

باز نگاهت به تنم

که شاید بشنود لبانم

که این چنین گوش میدهد به نفسهایت

و من هنوز اسیر حرفای چشمانتم

من را باور کن

که لبالب با تو عاشقم

تا

بغض!

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه

تلنگر زد

باز نگاهت به تنم

که شاید بشنود لبانم

که این چنین گوش میدهد به نفسهایت

و من هنوز اسیر حرفای چشمانتم

من را باور کن

که لبالب با تو عاشقم

تا

بغض!

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

باران بودی تا حالا

خیس خیس

پر از تازگی

پر از لطافت

پر از احساس

نه!

باران نه! قطره هم نشدی برای دل بارانیم!

برای اشکهای پنهانیم!

بغض ... آه های تنهاییم!

باران شو!

همین!

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

باز ستاره ها می شمارند مرا

ولی ماه با من قهر است

شاید باید صبح بود

شاید باید دریا بود

شاید اصلا نباید بود

نمی دانم

تو بگو

هی...

یادم رفت

دیگر تو نیستی

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

شما!

نوبت شماست...

وقت من تموم شد!

باید دنبال عقربه هام بگردم

یا دنبال یه ساعت شنی بی عقربه

شاید این بار نوبتم شد به موقع برسم!

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه

باید گذشت

یادش بخیر کوچه سایه

روبرو پارک ملت

داشتیم میرفتم

یا

داشتم میرفتیم

نمیدانم

ولی خوب یادمه

اون حس خوب و ...

...

دیروز اونجا بودم

به یاد ...

یادش بخیر!

.

.

.

ع.د

{واسه دل خودم}

لینک به دیدگاه

the-time-i-had-some-time-alone-dior-homme-ss11-2.jpg

چه هوای سردی!

گوشه های پیاده رو هنوز سفیدی برف با چشمانم عشق بازی میکند!

آسمان هم هنوز تنهاست!

منم!

قدم میزنم!

قدم میزنم!

تنهایم ... با یادت

قدم میزنم!

گریانم ... با نگاهت

قدم میزنم!

بی کس تر از دیروز ... با فردایت

قدم میزنم!

نیستی ... اما هنوز قدم میزنم!

آه...

راستی اگه یه روز قدم زدی ...

بدون خیلی دوستت داشتم و ...

بیخیال!

قدم میزنم!

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه

باز یه اتاق فیروزه ای

یه پنجره نیمه باز

و پرده های رقصان

...

باز یه تخت دونفره

یه دیوار پر از جای میخ

و تنها یک قاب عکس

...

باز من

باز تو

باز من بی تو

...

حال آمدی

دستت پر از قاب عکس

نگاهت پر از خاطره...

اما من

تنها

روی تخت دراز به دراز

بی حرکت

و بی نفسم

...

دیر آمدی!

خیلی دیر...

.

.

.

ع.د

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

بهم هیچی نگو

بزار فقط نگاهت کنم

ساعتهاست به یادت میخکوبم

شاید تو باشی فقط

........

دستم به قلم نمی ره

بی خیال

فقط میخوام نگاهت کنم

بگذار دنیا رو آب ببره

صبح شب شه و شب صبح

مهم نیست

می خواهم فقط نگاهت کنم

صدای باران نوازش میکند تمام تن خیسم را

تکان که نمی خورم هیچ

دوست دارم بازم نگاهت کنم

باد تمام شد هوا صاف

من هنوز دارم نگاهت میکنم

پسرکی در کنارم فال می فروشد

همه فالهایش را خریدم

رفت

همچنان دارم نگاهت میکنم

...

گویی تو شمعی و من اشکهایت

نمیدونم چرا باز

پروانه وار نگاهت میکنم

.

.

.

ع.د (علیرضا داودی نیا)

تقدیم به تو که هنوز دارم نگاهت میکنم

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...