zx1 1752 مالک ارسال شده در 12 تیر، 2011 برو... برو از یک قدمی دریا صدایم کن! از هزار مایلی یه لبخند از جایی بلند تر از فردا کویر تر از دریا و من ... بی صدا می مانم پر از بغض! پر از اشکهای خشک! تا شاید برقصد این ترانه زرد تا شاید آرام شود این تلاطم موجهای بی دریا! آه ... اما! . . . ع.د 15
zx1 1752 مالک ارسال شده در 15 تیر، 2011 همش دارم براش مینویسم از لحظه ای تلخ تنهاییم از لمس غم تا عشق بازی کلمات با بُفض تو گلوم باز یه حس غریب باز من باز تو و فریب ... بیخیال! . . . ع.د 9
zx1 1752 مالک ارسال شده در 17 تیر، 2011 نوشته بالا دو کلمه نیست! دو هزارکلمه است! دو میلیون کلمه! نمی دانم چند کلمه فقط میدانم هزار هزار حس بود پشت هر کلمه! وقتی نوشتم سوختم! دلم سوخت! من زیاد مینوسم! اما این یکی فرق کرد برام! فقط خواستم این توضیح رو بدم که ... بیخیال! بازم بُغض! 12
zx1 1752 مالک ارسال شده در 20 تیر، 2011 چیه؟ بازم رسیدم به پایان؟ یا هنوز بدهکارم به فردا؟ من با تو یه نگاه بود حسابمون اونم که کس دیگه ای اومد و با اون حساب کردی! چرا چک من برگشت خرد نمیدونم فقط میدونم الان دوماه میشه که تو زندونتم دو ماه با یه بغض! نه به جرم چک به محل که به جرم بی محلی های تو و ..... بیخیال! . . . ع.د 8
zx1 1752 مالک ارسال شده در 27 تیر، 2011 هیچ هیچ و هیچ دیگر حتی شعر هم نمی توانم بگویم چه کردی با من؟ نمی دانی می دانم می دانم مگر چه کردم با تو؟ فقط فقط دوستت داشتم همین! نفهمیدی اما نفهمیدی قصه تکراری نفهمیدن را بهانه کردی که بری فهمیدم برو برو باز من ماندم و بغض! و هیچ! . . . ع.د تقدیم با یه سبد گل مریم به آنکه خودش میداند کیست! 12
zx1 1752 مالک ارسال شده در 7 مرداد، 2011 یادش مونده هنوزم میبینه منو گاهی اونم زیر بارون نه! این بار فرار نمیکنم بزار حرفمو بشنوه ... داره میاد بارون تموم تنمو خیس کرده بخار گرم نفس کشیدنم تو بارون زیر نور سفید تیر برق سر کوچه وای... داره میرسه معمولا شبا میره پیاده روی ... پوست دستام داره کنده میشه بس که به هم مالیدمشون ... وای رسید ... سلام . . . ع.د 8
zx1 1752 مالک ارسال شده در 21 مرداد، 2011 سعی کن ساده کوچ کنی ساده ... و هم بغض باران همین! . . . ع.د 10
zx1 1752 مالک ارسال شده در 22 مرداد، 2011 به پنجره زل زده ام به تنهایی هایم به بوته یاس به بی کسی هایم به یه رهگذر به دلواپسیهایم و به تو به ... و بغض! . . . ع.د 8
zx1 1752 مالک ارسال شده در 22 مرداد، 2011 یه حرفی جا ماند ... بگذار به تک تک نگاه هایش پاسخ بدم بگذار زیر حرف ها و تعنه های تلخش نمانم بگذار قسمت بود رو طور دیگر معنی کنم بگذار ... اما نه! دلم بارانی تر از سیاهی ابرهای دلشه ... بگذار تنها بمانم و بغض و هیچ و ... . . . ع.د 8
zx1 1752 مالک ارسال شده در 26 مرداد، 2011 پرنده برقص آواز بخوان ساز بزن امروز سالگرد تنهایی هایم سالگرد بغض هایی از جنس نبود تو چه تلخ میشن گاهی شکرشادها من امروز باز میمیرم باز ترانه هایم نو میشوند از کهنگی فراق فقط یادت باشد همین! . . . ع.د 26
zx1 1752 مالک ارسال شده در 28 مرداد، 2011 تلنگر زد باز نگاهت به تنم که شاید بشنود لبانم که این چنین گوش میدهد به نفسهایت و من هنوز اسیر حرفای چشمانتم من را باور کن که لبالب با تو عاشقم تا بغض! . . . ع.د 25
zx1 1752 مالک ارسال شده در 28 مرداد، 2011 تلنگر زد باز نگاهت به تنم که شاید بشنود لبانم که این چنین گوش میدهد به نفسهایت و من هنوز اسیر حرفای چشمانتم من را باور کن که لبالب با تو عاشقم تا بغض! . . . ع.د 25
zx1 1752 مالک ارسال شده در 11 شهریور، 2011 باران بودی تا حالا خیس خیس پر از تازگی پر از لطافت پر از احساس نه! باران نه! قطره هم نشدی برای دل بارانیم! برای اشکهای پنهانیم! بغض ... آه های تنهاییم! باران شو! همین! . . . ع.د 22
zx1 1752 مالک ارسال شده در 18 مهر، 2011 باز ستاره ها می شمارند مرا ولی ماه با من قهر است شاید باید صبح بود شاید باید دریا بود شاید اصلا نباید بود نمی دانم تو بگو هی... یادم رفت دیگر تو نیستی . . . ع.د 19
zx1 1752 مالک ارسال شده در 1 آبان، 2011 شما! نوبت شماست... وقت من تموم شد! باید دنبال عقربه هام بگردم یا دنبال یه ساعت شنی بی عقربه شاید این بار نوبتم شد به موقع برسم! . . . ع.د 19
zx1 1752 مالک ارسال شده در 6 آبان، 2011 باید گذشت یادش بخیر کوچه سایه روبرو پارک ملت داشتیم میرفتم یا داشتم میرفتیم نمیدانم ولی خوب یادمه اون حس خوب و ... ... دیروز اونجا بودم به یاد ... یادش بخیر! . . . ع.د {واسه دل خودم} 18
zx1 1752 مالک ارسال شده در 6 آبان، 2011 چه هوای سردی! گوشه های پیاده رو هنوز سفیدی برف با چشمانم عشق بازی میکند! آسمان هم هنوز تنهاست! منم! قدم میزنم! قدم میزنم! تنهایم ... با یادت قدم میزنم! گریانم ... با نگاهت قدم میزنم! بی کس تر از دیروز ... با فردایت قدم میزنم! نیستی ... اما هنوز قدم میزنم! آه... راستی اگه یه روز قدم زدی ... بدون خیلی دوستت داشتم و ... بیخیال! قدم میزنم! . . . ع.د 19
zx1 1752 مالک ارسال شده در 7 آبان، 2011 باز یه اتاق فیروزه ای یه پنجره نیمه باز و پرده های رقصان ... باز یه تخت دونفره یه دیوار پر از جای میخ و تنها یک قاب عکس ... باز من باز تو باز من بی تو ... حال آمدی دستت پر از قاب عکس نگاهت پر از خاطره... اما من تنها روی تخت دراز به دراز بی حرکت و بی نفسم ... دیر آمدی! خیلی دیر... . . . ع.د 12
zx1 1752 مالک ارسال شده در 18 آبان، 2011 بهم هیچی نگو بزار فقط نگاهت کنم ساعتهاست به یادت میخکوبم شاید تو باشی فقط ........ دستم به قلم نمی ره بی خیال فقط میخوام نگاهت کنم بگذار دنیا رو آب ببره صبح شب شه و شب صبح مهم نیست می خواهم فقط نگاهت کنم صدای باران نوازش میکند تمام تن خیسم را تکان که نمی خورم هیچ دوست دارم بازم نگاهت کنم باد تمام شد هوا صاف من هنوز دارم نگاهت میکنم پسرکی در کنارم فال می فروشد همه فالهایش را خریدم رفت همچنان دارم نگاهت میکنم ... گویی تو شمعی و من اشکهایت نمیدونم چرا باز پروانه وار نگاهت میکنم . . . ع.د (علیرضا داودی نیا) تقدیم به تو که هنوز دارم نگاهت میکنم 12
ارسال های توصیه شده