رفتن به مطلب

ققنوسي كه بايد بسوزد


ارسال های توصیه شده

ققنوسي كه بايد بسوزد

 

«فروپاشی سازنده»1 مایکروسافت

1004331.jpg

نویسنده: دیک برَس2 منبع: نیویورک تایمز، فوریه 2010 ترجمه: حسین رسولی

 

اشاره: در اوضاع و احوالی که توجه همگان معطوف کامپیوتر لوحي جدید اپل یعنی iPod شده است، به نظر می‌رسد موتور جست‌وجوی تکنوراتی نیز بر کسب‌وکار کتاب‌های الکترونیکی عمومی آمازون متمرکز شده است. اما در این گيرودار، سؤال مهمی که ذهن بسياري از افراد را درگير مي‌کند، این است که چرا مایکروسافت، مشهورترین شرکت ایالات متحده و تأثیرگذارترین مجموعه در حوزه فناوری، ديگر آينده را براي ما به ارمغان نمي‌آورد و برای عرضه کامپیوترهای لوحي‌اي مانند iPad، کتاب‌خوان‌هايي مانند کیندل آمازون، اسمارت‌فون‌هايي مانند بلک‌بری و آی‌فون، موتور‌های جست‌وجویی مانند گوگل، سیستم‌های پخش دیجیتالي مانند iPod و iTunes یا شبکه‌هاي اجتماعي نوآورانه، چندان تلاشی نمی‌کند.

در اوضاع و احوالی که توجه همگان معطوف کامپیوتر لوحي جدید اپل یعنی iPod شده است، به نظر می‌رسد موتور جست‌وجوی تکنوراتی نیز بر کسب‌وکار کتاب‌های الکترونیکی عمومی آمازون متمرکز شده است. اما در این گيرودار، سؤال مهمی که ذهن بسياري از افراد را درگير مي‌کند، این است که چرا مایکروسافت، مشهورترین شرکت ایالات متحده و تأثیرگذارترین مجموعه در حوزه فناوری، ديگر آينده را براي ما به ارمغان نمي‌آورد و برای عرضه کامپیوترهای لوحي‌اي مانند iPad، کتاب‌خوان‌هايي مانند کیندل آمازون، اسمارت‌فون‌هايي مانند بلک‌بری و آی‌فون، موتور‌های جست‌وجویی مانند گوگل، سیستم‌های پخش دیجیتالي مانند iPod و iTunes یا شبکه‌هاي اجتماعي نوآورانه، چندان تلاشی نمی‌کند.

بسياري از گروه‌ها از مشکلات اخیر مایکروسافت خوشحال هستند؛ زيرا خط‌مشی انحصارگرایانه و مغرورانه این شرکت در این سال‌ها، چنان تصویری از آن در انظار عموم ترسیم کرده که اگر این شرکت شکست بخورد، خیلی‌ها خوشحال می‌شوند. اما آن دسته از ما که آنجا کار کرده‌ایم، می‌دانیم قضیه فرق می‌کند. در بدترین حالت می‌توانید بگویید این شرکت به‌طوراتفاقي به‌شدت انحصارگرا و بسیار پشیمان است. مایکروسافت هزاران نفر از باهوش‌ترین و تواناترین مهندسان دنیا را استخدام کرده و تا به امروز بیش از هر سازمان و مؤسسه دیگری استفاده از کامپیوتر را برای همگان ساده و آسان کرده است. سیستم‌عامل ویندوز مایکروسافت و مجموعه برنامه‌های مفید آفیس هم چنان حکم‌فرمای بی‌چون و چرای بازارهاي فروش و فروشگاه‌ها هستند. استیو بالمر، مدیرعامل مایکروسافت، روند سودآوری‌های چشم‌گیر شرکت را تداوم بخشید. این شرکت به تنهایی طی ده سال گذشته حدود صدمیلیارددلار درآمد به‌دست آورده و به بهبود شرایط اقتصادی شهر خود، سیاتل، ایالت واشينگتن و کشور امریکا کمک زیادی کرده است. بنیان‌گذار آن، بیل گیتس، نه تنها نام خود را به عنوان دست و دل‌بازترین نيکوکار تاریخ به ثبت رساند، بلکه الهام‌بخش هزاران نفر از کارمندان خود نیز در زمینه کارهای خیرخواهانه شد. بااين‌ تفاسير هیچ فرد رئوف و سلیمی نمی‌تواند آرزوی سرنگونی مایکروسافت را درسر داشته باشد.

 

با این اوصاف، با این که گزارش‌ها از تداوم درآمدها حکایت‌می‌کنند، این شرکت در مسیر سراشیبی قرار دارد. همچنان که مایکروسافت یک دهه پیش برای ورود به بازار کامپيوترلوحي و کتاب‌خوان‌هاي ديجيتال تلاش کرد (و به شدت هم شکست خورد)، می‌توانم بگویم این امر به دليل اعتقاد و ایمان بیش از حدی است که این شرکت به افرادي مانند من داشته است. این سقوط بسیار گسترده و شدید است، اما خيلي گستاخانه خواهد بود اگر بخواهم خود مسئولیت آن را به عهده بگیرم. مایکروسافت به یک شرکت ناهماهنگ و یک توليدكننده غیررقابتی تبدیل شده است. محصولات آن مسخره و اغلب غیرمنصفانه هستند، اما برخی اوقات دلیل خوبی برای عرضه‌ آن‌ها وجود دارد. تصویری که به سبب تعقیب قانونی ضدانحصار این شرکت در دهه 1990 در اذهان نقش بست، هیچ‌گاه ترمیم نشد. بازاریابی مایکروسافت تا سالیان سال به دور از هرگونه منطق بود. تبلیغ سال 2008 مایکروسافت را به یادآورید که در آن بیل‌گیتس با لفاظی در مقابل دوربین سعی می‌کرد، دیگران را متقاعد کرده و چهره پشت پرده شرکتش را مخفی کند.

 

در اثنایی که اپل به راه خود در تصاحب بخش‌های بیشتری از بازار محصولات ادامه می‌دهد، مایکروسافت سهم عمده خود را در حوزه‌های مرورگرهای وب، لپ‌تاپ‌های مصرفی و اسمارت‌فون‌ها از دست داده است. به رغم درآمد میلیاردی، کنسول‌های Xbox را در بهترین حالت می‌توان فقط یکی از سرآمدان حوزه کنسول‌های بازی دانست. این شرکت ابتدا از موضوع پخش‌کننده‌های موسیقی شخصی به كلي غافل شد و هنگامی که تازه وارد این حوزه شد انحصار آن کاملاً در دست اپل افتاده بود.

 

درحقيقت، درآمد عظیم مایکروسافت ( بالغ بر 7/6 میلیارد دلار در سه ماهه اخیر) به‌طورکلي از ویندوز و برنامه‌های آفیس عاید می‌شود که همه آن‌ها چند دهه پیش ساخته‌شده‌اند. مانند جنرال موتورز که فقط به خودروهای اسپرت و کامیون‌های تولیدی‌اش افتخار مي‌کند، مایکروسافت نمی‌تواند فقط با تکیه بر این محصولات خاص، برای هميشه در بازار موقعیت خود را حفظ کند. شاید بدتر از همه این باشد که دیگر مایکروسافت بهترین و پیشرفته‌ترین مکان برای کار کردن محسوب نمی‌شود. این شرکت به مرور از آن جایگاه رفیع و درخشان خود نزول کرده است. اما به راستی چه اتفاقی افتاده است؟ برخلاف دیگر شرکت‌ها، مایکروسافت هیچ‌گاه یک سیستم واقعی برای نوآوری و ابداع توسعه نداده است. برخی از هم دوره‌ای‌های سابق من می‌گویند، این شرکت در حقیقت یک سیستم ایجاد کرده تا هر نوآوری‌اي را از بین ببرد! به رغم بهره‌مندی از یکی از بهترین و بزرگ‌ترین آزمایشگاه‌های همکار در جهان و برخورداري از سه مدیر فناوری ارشد جهان، مايكروسافت به طور مداوم تلاش کرده است رؤیاها و نظریه‌های ارائه‌شده را خنثی و بي‌اثر کند.

به عنوان مثال، در زمان تصدی من در شرکت، گروه ما متشکل از عده‌ای کارشناس گرافیک بسیار با استعداد راهی برای نمایش متن روی صفحه ابداع کردند که به آن ClearType می‌گفتند. اين روش از نقاط رنگي کريستال مايع استفاده مي‌کرد تا متن را به شکل خواناتري در صفحه به نمايش بگذارد. اگرچه ما آن‌را براي کمک به فروش کتاب‌خوان‌هاي ديجيتال درست کرديم، اين فناوري پتانسيل بزرگي در هر وسيله داراي صفحه‌نمايش به مايکروسافت بخشيد. اما این موضوع خُلق سایر گروه‌های مایکروسافت را تنگ کرد؛ زيرا از موفقیت ما احساس خطر می‌کردند. مهندسان گروه ویندوز به نادرستی ادعا کردند، این فناوری در صورت استفاده از رنگ‌های مشخصی، تصویر صفحه نمایش را خراب می‌کند. رئیس بخش محصولات آفیس نیز درباره‌ آن گفت، گیج‌کننده است و باعث سردردش شده است.

 

مدیر بخش تجهيزات جیبی رفتار ملایم‌تری در پیش گرفت. او از ClearType و استفاده از آن استقبال كرد؛ اما به اين شرط كه من برنامه و برنامه‌نويسانم را به بخش تحت اختيار او منتقل مي‌كردم. درنتيجه، با اين‌كه ClearType در آن هنگام از ستایش عموم، پیشرفت داخلی و حق امتیاز برخوردار شد، یک دهه طول کشید تا بالاخره نسخه کامل آن در ویندوز مورد استفاده قرار گیرد. یک مثال دیگر: وقتی ما در سال 2001 در حال ساختن کامپيوترلوحي بودیم، مدیر ارشد بخش آفیس در آن زمان به این نتیجه رسید که از این قضیه خوشش نمی‌آید. زيرا آن کامپيوترلوحي مستلزم استفاده از قلم مخصوص بود، اما او صفحه کلید را به قلم ترجیح می‌داد و گمان می‌کرد تلاش‌های ما محکوم به شکست هستند. وی برای به کرسی نشاندن عقیده خود، با اعمال برخی تغییرات در برنامه‌های عمومی آفیس به منظور سازگاری با کامپيوترلوحي مخالفت کرد. نتيجه اين شد كه اگر شما می‌خواستید عددی در یک صفحه گسترده وارد کنید یا در یک پیام ایمیلی کلمه‌ای را اصلاح کنید، ناگزیر بودید آن را در یک جعبه بازشدنی مخصوص تایپ کنید تا بعد اطلاعات به آفیس منتقل شوند. روالی بسیار آزار دهنده، دشوار و زمان‌بر. بنابراین یک بار دیگر، با این که کامپيوترلوحي ما پشتيباني مشتاقانه مدیریت ارشد را پشت سر خود داشت و میلیون‌ها دلار خرج توسعه آن شده بود، اجازه داده شد مورد کارشکنی قرار گیرد تا امروز هم، همچنان نمی‌توان از آفیس به طور مستقیم در کامپيوترلوحي استفاده کرد و در شرايطي که اپل امسال یک کامپيوترلوحي عرضه‌ کرده، گروه کامپيوترلوحي در مایکروسافت منحل شده است.

 

البته همه اشتباهاتی را هم که در مایکروسافت روی داده است، نمی‌توان ناشی از کارشکنی‌ها و برادرکشی‌های داخل شرکت دانست. بخشی از مشکل به سیاست تاریخی شرکت در ترجیح دادن توسعه نرم‌افزارها (با سودآوري بالا) بدون پذيرفتن مسئوليت سخت‌افزارها (با ریسک بالا) برمی‌گردد. این خط‌مشی اقتصادی‌ای بود که شرکت هنگام تأسیسش در سال 1975 برگزید. اما در حال حاضر بیشتر به مانعی برای طراحی و تولید محصولات مجتمع و زیبایی مشابه آی‌فون و TiVo تبدیل شده است. بی‌شک بخشی از مشکل هم به احتیاط غیرقابل درک مایکروسافت در پیروی از توافق‌های ضدانحصار برمی‌گردد. زمان‌سنجی شرکت هم بد بوده است: عجله بسیار برای WebTV و تعلل فراوان در قبال آی‌پادها.

 

وجود رقابت داخلی در شرکت‌های بزرگ امری معمول است. از این امر می‌توان برای تشویق رقابت در زمینه ارائه ایده‌ها بهره گرفت. مشکل زمانی پیش‌می‌آید که رقابت از کنترل خارج شود و شکل تخریبی به خود گیرد. در مایکروسافت یک فرهنگ سازمانی ناکارآمد شکل گرفته است که بنابر آن، گروه‌های بزرگ و قدیمی اجازه پیدا کرده‌اند گروه‌های نوپا را مورد هجوم قرار دهند، تلاش‌هایشان را تحقیر کنند، با آن‌ها در مقام رقابتی نابرابر برای منابع برآیند و پس از مدتی از هستی ساقطشان کنند. اين که تقریباً همه مدیران اجرایی و مسئولان مایکروسافت فعال در بخش‌های موسیقی، کتاب الکترونیکی، تلفن، خدمات آنلاین، جست‌وجو و کامپيوترلوحي طی دهه گذشته این شرکت را ترک کرده‌اند، اصلاً اتفاقي نيست.

 

در پایان باید گفت، گر چه مایکروسافت گذشته رؤيايي خود را در پشت سر و دارایی‌های رشك برانگیزش را در حال حاضر کنارش دارد، تا به فکر بازیابی روند مبدعانه‌اش نیفتد، این سؤال باقی خواهد بود که آیا آینده مایکروسافت نیز به همین خوبی خواهد بود یا خير.

 

پي‌نوشت

1- اصطلاح فروپاشی یا تخریب سازنده (Creative Destruction) كه نويسنده اين مقاله در عنوان آن را به كار برده است، نخستین بار در اثنای جنگ جهانی دوم و در سال 1942 توسط اقتصاددانی به نام جوزف شامپتر مطرح شد. این اصطلاح ویژه به مرحله گذاری اشاره دارد که برخی شرکت‌های بزرگ در دوره‌ای از حیات خود طی می‌کنند و در آن حاضر می‌شوند و برخی از امتیازات اقتصادی و زیرمجموعه‌های خود را از دست مي‌دهند تا بتوانند به حیات اقتصادی خود ادامه دهند و طرح‌های جدیدشان را به اجرا درآورند.

 

2- دیک برَس (Dick Brass)، نويسنده مقاله، بین سال‌های 1997 تا 2004 نایب رئیس و معاون بیل گیتس در مایکروسافت بوده است. چاپ اين مقاله او در نيويورک‌تايمز واکنش‌هاي زيادي را برانگيخت و حتي مايکروسافت در وبلاگ رسمي خود درصدد پاسخ‌گويي برآمد.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...