رفتن به مطلب

عاقبت بازی با نابغه!!


ارسال های توصیه شده

روزی همه‏ی دانشمندان که از دنیا رفته‏بودند، وارد بهشت شدند. آنها تصمیم گرفتند تا قایم‏باشک بازی کنند

متأسّفانه اینشتین اوّلین نفری بود که باید چشم می‏گذاشت. او باید تا 100 می‏شمرد و سپس شروع به جستجو می‏کرد.

 

همه پنهان شدند الا نیوتون...

 

 

 

نیوتون فقط یک مربّع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد، آن‏هم دقیقاً در مقابل اینشتین!

اینشتین شمرد: 97، 98، 99، 100او چشماشو باز کرد و دید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده... اینشتین فریاد زد: نیوتون بیرون! (
سُك
سُك!
) نیوتون بیرون! (
سُك
سُك!
)

نیوتون با خونسردی سرِ جایش ماند و گفت: من بیرون نیستم!

او ادّعا کرد که اصلاً من نیوتون نیستم...

تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور می‏خواد ثابت کنه که نیوتون نیست...

نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده‏ام... که منو نیوتون بر متر مربع می‏کنه... از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابرِ یک پاسکال است، بنابراین من پاسکالم؛ پس پاسکال باید بیرون بره! (پاسکال سُك سُك!)

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...