رفتن به مطلب

نبردهای مشهور جهان


ارسال های توصیه شده

جزایر فالكلند در اقیانوس اطلس جنوبى كه در قرن ۱۸ به تصرف انگلیس درآمد در ۱۹۸۲ مبدل به صحنه یكى از پیكارهاى بزرگ تكنولوژیكى نیمه دوم قرن بیستم شد. این جنگ اگرچه از بعد زمینى و نفرات درگیر، نبردى كوچك محسوب مى شد اما از نقطه نظر دریایى جنگى كم سابقه بود و لااقل پس از جنگ دوم جهانى، جهان شاهد چنین نبردى در دریا نبوده است. دلیل شروع جنگ نیز به بحث بى اهمیت ماهیگیرى انگلیسى هاى مقیم این جزیره كه كمتر از ۱۰ هزار نفر بودند بازمى گشت. البته این مسأله بهانه اى بود تا جنگ آغاز شود چرا كه اعتراض اصلى به ادعاى مالكیت آرژانتین كه كمتر از ۱۰۰۰ كیلومتر با جزایر فالكلند (مالویناس) فاصله داشت بازمى گشت، حال آنكه این جزیره در ۱۱ هزار كیلومترى انگلیس واقع بود.

آغاز جنگ

در آوریل ۱۹۸۲ ژنرال هاى آرژانتینى براى دستیابى به شهرت داخلى و خلاصى از گرفتارى هاى اقتصادى و سیاسى كشور بحث لزوم آزادسازى مالویناس را مطرح كردند و بلافاصله با اعزام ۱۱ هزار سرباز تكاور (نیروهاى هوادریا) جزیره را اشغال كردند. گمان آنها این بود كه انگلیس به دلیل آنكه دیگر قدرت گذشته را ندارد (در دهه ۷۰ انگلیس بخش بزرگى از نبرد ناوها و ناوهاى هواپیمابر بزرگ خود را كنار گذاشت چرا كه از عهده مخارج نگهدارى آنها برنمى آمد) بنابراین به مذاكرات سیاسى و اعتراضات دیپلماتیك بسنده مى كند.

اما پاسخ انگلیس كوبنده بود. آنها ابتدا توسط یك زیردریایى اتمى با ۲ اژدر، یك رزمناو آرژانتینى را در ۲۵۰ مایلى جنوب فالكلند غرق كردند و سپس به اعزام ۲ ناو عظیم هواپیمابر و ۳۰ ناوچه (فریگیت) و رزمناو و ۲۵ ناو نفربر و لجستیكى اقدام كردند در حالى كه زیردریایى هاى اتمى و غیر اتمى نیز همراه آنها بود.

در ۲۵ آوریل ۱۹۸۲ هلى كوپترهاى انگلیسى زیردریایى آرژانتینى سانتافه را صدمه زده و آن را به تسلیم شدن واداشتند. در روز ۲۶ آوریل نیروهاى آرژانتینى مستقر در جزیره جورجیا واقع در شرق فالكلند در اثر آتش شدید ناوهاى انگلیس تسلیم شدند و در ۲ ماه مه زیردریایى انگلیسى كانگورو رزمناو بزرگ آرژانتینى بلگرانو را غرق كرد.

حمله متقابل آرژانتینى ها به ناوگان اصلى انگلیس و ناوهاى هواپیمابر آنها بى نتیجه بود و در نتیجه شكست این حمله ناوهاى آرژانتینى به سمت سواحل آرژانتین عقب نشینى كردند.

انگلیسى ها در روزهاى سوم و چهارم ماه مه نیز دو كشتى دیگر آرژانتینى را هدف قرار مى دهند.

ورود نیروى هوایى آرژانتین

ضربات پى در پى انگلیس به نیروى دریایى آژانتین سبب از گردونه خارج شدن این نیرو شد، حال آنكه خلبانان آژانتینى از ۴ مه با ورود به جنگ صحنه نبرد را تغییر دادند.

ابتدا یك **** اتاندارد آرژانتینى با پرتاب موشك معروف اگزوست ناو بزرگ شفیلد انگلیس را غرق مى كند كه در این حادثه ۲۰ انگلیسى كشته مى شوند. در ۱۰ مه ناو گلاسكوى انگلیس مورد اصابت بمب هاى هواپیماى آرژانتینى قرار مى گیرد اما غرق نمى شود. ضربات آژانتینى ها اگرچه سبب كند شدن عملیات دریایى انگلیس مى شود اما آن را متوقف نمى كند و ناوهاى نفربر و لجستیكى انگلیس خود را به سواحل فالكلند مى رسانند تا اقدام به پیاده كردن نیرو كنند.

غرق شدن ۵ ناو انگلیسى

از این زمان به بعد جنگ سرعت بالایى به خود مى گیرد. هواپیماهاى میراژ، **** اتاندارد و اى-۴ آرژانتینى با قبول خطر خود را به ارتفاع پایین رسانده و ناوشكن هاى در حال عملیات پیاده كردن نیرو را در هم مى كوبند. ناوهاى گلا مورگان، سرگالاهاد، پلیموت و سر تریسترام مورد اصابت قرار مى گیرند اما این ضربات تأثیرى روى عملیات عظیم انگلیسى ها ندارد. قصد ارتش انگلیس پیاده كردن ۲ تیپ نیرو بود كه در ۲۱ ماه مه عملى شد و هواپیماهاى عمود پرواز سى هاریر نیز ۲ ناو آرژانتینى كه قصد كمك رسانى به نیروهاى آرژانتین را داشتند نابود كردند. اما خلبانان آرژانتینى به بهاى تلفات زیاد حملات خود را ادامه داده و موفق مى شوند با موشك و بمب ناوهاى آروگانت، سر پلیانت را صدمه زده و ناو آردنت را غرق كنند.

در ۲۳ ماه مه آنها ناوچه آنتلوپ انگلیس را نیز با موشك هدایت شونده از ناحیه «پاشنه» مورد اصابت قرار مى دهند. اما در همان روز هلى كوپترهاى لینكس انگلیس نیز ناو عظیم لجستیكى ۱۳ هزار تنى آرژانتین را با موشك هاى هوا به دریا منهدم مى كنند.

اگرچه آرژانتین در نبرد فالكلند مطمئن بود نبرد را در دریا باخته اما جنگ در هوا و زمین را با شدت ادامه داد و غرق شدن ناوشكن كاونترى در ۲۵ ماه مه رقم تلفات انگلیسى ها را به غرق یا صدمه جدى براى ۱۱ ناو مى رساند.

ضربه بزرگ به انگلیس

بدترین ضربه براى نیروى دریایى انگلیس برخلاف آنچه همگان گمان مى كنند غرق ناو شفیلد نبود بلكه غرق ناو لجستیكى «آتلانتیك كانویر» در ۲۶ مى بود. موشك هاى اگزوست در این عملیات موفق كه توسط هواپیماهاى ساخت فرانسه پرتاب شدند، این ناو عظیم را غرق مى كنند. غرق این ناو سبب به زیر آب رفتن ۸ هلى كوپتر «وسكس» و ۳ فروند شنوك و وقفه جدى در عملیات توسط انگلیسى ها مى شود.

آرژانتینى ها روز بعد ناوشكن برودورو را نیز مورد اصابت قرار مى دهند. اگرچه ناو غرق نمى شود اما جسورانه ترین حركت آرژانتینى ها حمله به «گروه ناو» بزرگ انگلیسى در اقیانوس اطلس بود. در این عملیات بى حاصل كه در ۳۰ ماه مه توسط هواپیماهاى اسكاى هاوك و **** اتاندارد انجام شد آنها به ناو هواپیمابر اینونسبل و ناوهاى اطراف آن حمله كردند اما حجم آتش شدید «هسته اصلى دریایى انگلیس» به اندازه اى بود كه خلبانان آرژانتینى ادامه عملیات را بى فایده دیده و تنها به غرق كردن یك نفتكش و پرتاب یك موشك اگزوست (كه توسط انگلیسى ها منحرف گردید) بسنده كردند.

 

 

حملات هوایى آرژانتینى ها اگرچه شجاعانه و مؤثر بود اما تعیین كننده نبود مضافاً آنكه حداقل ۴۵ هواپیماى آرژانتین طى این جنگ ۴۵ روزه از بین رفت (اگرچه ۱۳ ناو انگلیسى غرق شد یا صدمه دید.) سربازان آرژانتینى كه در جزیره بدون پشتیبانى دریایى و هوایى باقى مانده بودند در ماه ژوئن تسلیم نیروهاى انگلیسى شدند و جنگ خاتمه یافت در حالى كه ۶۳۵ آرژانتینى و ۲۵۵ انگلیسى در این نبرد جان باخته بودند.

نتیجه نبرد

جنگ فالكلند اگرچه منجر به شكست قطعى آرژانتین شد اما ضعف نیروى دریایى را در برابر نیروى هوایى آشكار كرد. هیچكس گمان نمى كرد سومین نیروى دریایى جهان كه زمانى نه چندان دور قدرت اول و مالك نیمى از جهان بود چنین ضربات خرد كننده اى از تعدادى خلبان ارتش جهان سومى آرژانتین تحمل كند.

رسانه هاى غرب اگرچه پیروزى انگلیس را بزرگ جلوه دادند و چنین وانمود كردند كه آرژانتین در این نبرد حریف بسیار ضعیفى بوده اما كسى به این موضوع نپرداخت كه چرا باید موشك هاى ۲ میلیون دلارى اگزوست به این سادگى ۵ ناو بزرگ انگلیسى را كه برخى از آنها مانند شفیلد و آتلانتیك كانویر بسیار گران و با اهمیت بودند از بین ببرند و عملیات آبى - خاكى كه در آن تنها ۲ تیپ نیرو پیاده شد منجر به صدمه دیدن ۸ ناو و غرق ۵ فروند شود؟ پیام این جنگ یك چیز بود: دیگر نیروى دریایى بدون پشتوانه هوایى قوى، ارزشى ندارد. در حقیقت ناوها در كنار هواپیماها اهمیت مى یابند. ناوهاى كوچك هواپیمابر انگلیس چون نتوانستند با خود هواپیماهاى قوى و زیاد به میدان بیاورند در برابر میراژها، **** اتانداردها و اسكاى هاوك هاى آرژانتین عاجز ماندند. انگلیس در این نبرد البته از هواپیماهاى سى هاریر نیز استفاده كرد اما این هواپیماهاى عمود پرواز از چالاكى جت هاى معمول برخوردار نبوده و مجبور بودند اكثراً از سر راه جت هاى با سرعت ۲‎/۵ ماخ آرژانتینى كنار بروند.

مى توان در نهایت نتیجه گرفت كه جنگ فالكلند حقیقت تلخى را براى انگلیس مشخص كرد. این كشور دیگر نمى تواند بدون برادر بزرگتر خود (آمریكا) در جنگى شركت كند چرا كه نه قادر به پوشش هوایى مناسب براى ناوهاى خود است و نه آنكه مى تواند در مقیاس وسیع اقدام به جابه جایى نیرو و تجهیزات كند و ناوهاى كوچك هواپیمابر انگلیسى نیز (كه تنها یك سوم نوع آمریكایى ظرفیت دارند) نمى توانند پشتیبانى كننده هاى خوبى باشند.

 

 

  • Like 1
لینک به دیدگاه

جنگ کره

 

درست از فرداى پایان جنگ دوم جهانى، دنیاى غرب با قدرت مهاجمى روبرو شد كه نه تنها ضعیف تر از ارتش رایش نبود بلكه با بهره گیرى از تجارب جنگ با آلمان و بلعیدن نیمى از اروپا و شمال ژاپن اكنون مبدل به قدرت زمینى اول جهان شده بود. ارتش سرخ. نامى كه در دهه هاى ۵۰ ، ۶۰ ، ۷۰ و حتى ۸۰ پشت ژنرال هاى غربى را مى لرزاند. استالین در ۱۹۵۰ دست بالا رادر كلیه جبهه هاى جهان به جز اروپاى غربى داشت. كمونیسم، مانند آتشى كه به كاغذ روزنامه هاى خشكیده سرایت كند به سرعت در حال گسترش بود. در ۱۹۴۹ مائوتسه دونگ در چین با بیرون راندن نیروهاى ملى گرا به فرماندهى چیانگ كاى شك عملاً پرجمعیت ترین كشور جهان یعنى چین را به اردوى «سرخها» كشانده و وضعیت دول استعمارى نظیر آمریكا، فرانسه و انگلیس را در شبه جزیره كره، هند و چین و كلاً شرق آسیا به شدت تضعیف كرده بود.

در این میان وضعیت شبه جزیره كره از همیشه حساس تر بود. شبه جزیره از ۱۹۴۵ به دو قسمت (شمالى تحت نفوذ روسها و جنوبى تحت نفوذ آمریكا) تقسیم شده بود اما نیروهاى قسمت شمالى با تحریك روسها و چینى ها تصمیم گرفتند «مرز قراردادى» را از بین ببرند.

 

 

عبور از مدار ۳۸ درجه

مدار ۳۸ درجه خط جغرافیاى سیاسى ۲ كشور را تعیین مى كرد و سازمان ملل نیز از خط فرضى مذكور حمایت مى كرد. اما رهبرى كره شمالى در این زمان بر عهده مردى قدرت طلب به نام كیم ایل سونگ بود كه تا نیم قرن بعد نیز در عرصه سیاسى كره حضور داشت.

به دستور وى ۷ لشكر آموزش دیده كره شمالى در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ با عبور از مدار ۳۸ درجه نیروهاى ضعیف و پراكنده كره جنوبى را از هم پاشیده و به سرعت مسیر پایتخت كره جنوبى یعنى سئول را پى گرفتند. آمریكا به عنوان متحد اصلى كره جنوبى در این زمان نیروى قابل توجهى براى مقابله با مهاجمان شمالى نداشت و تنها سعى كرد با استفاده از نیروى هوایى سرعت هجوم آنها را كند كند. در روزهاى ۲۷ و ۲۸ ژوئن جنگنده هاى جت آمریكایى با ساقط كردن ۷ هواپیماى كره اى از نوع یاك _ ۹ و ال _ اى _ ۷ نخستین ضربه را به نیروى هوایى كره زدند. در ۲۸ ژوئن داگلاس مك آرتور فرمانده قواى آمریكا در خاور دور دستور بمباران خطوط تهاجمى شمالى ها را داد. در روزهاى ۲۸ و ۲۹ ژوئن بمب افكن هاى مهیب ب _ ۲۹ و ب _ ۲۶ موسوم به دژ پرنده با بمباران همزمان پایگاههاى نظامى و هوایى كره شمالى ضربات سنگینى به آنها وارد كردند به ویژه آنكه ۲۵ هواپیماى كره اى در پیونگ یانگ پایتخت كره شمالى بر روى زمین منهدم شدند. اما این وقایع تأثیرى بر توان زمینى شمالى ها نداشت و آنها در ۳۰ ژوئن دیوار دفاعى جنوبى ها در رودخانه «مان» را شكسته و به جنوب سرازیر شدند.

ورود سازمان ملل

در اول جولاى ۱۹۵۰ با دستور ترومن رئیس جمهور آمریكا دهها هزار سرباز آمریكایى در بندر بوسان كره جنوبى (در جنوب شرق این كشور) پیاده شدند. این در حالى بود كه شوراى امنیت سازمان ملل نیز طى قطعنامه اى كه از سوى روسها و چینى ها وتو نشد از كشورهاى مختلف درخواست كرد كه به كمك كره جنوبى بشتابند. جنگنده هاى اف-۸۰ آمریكایى كه اولین نسل از جت هاى با سرعت مافوق صوت بودند در كنار هواپیماهاى موستانگ و بى _ ۲۶ در یك گروه عظیم ۱۴۰ فروندى از روى ناوهاى هواپیمابر و پایگاههاى محلى، علیه اهداف كره شمالى به پرواز درآمدند. شدت بمباران به اندازه اى بود كه كره اى ها براى مدتى دچار انفعال شدند. بویژه آنكه بمب افكن هاى سنگین آمریكایى از ارتفاع بالا بمباران مى كردند و هواپیماهاى جت نیز به دلیل سرعت عمل قابل رهگیرى نبودند. اما شمالى ها در روى زمین بر سرعت خود افزودند و سئول پایتخت كره جنوبى سقوط كرد. ظرف ۱۰ روز كل كره جنوبى به جز بندر بوسان به اشغال شمالیها درآمد.

ضدحمله متحدان

با ورود استرالیا، ژاپن، انگلیس و ۱۱ كشور دیگر به سود كره جنوبى ورق برگشت و شهر بوسان كه پس از یك هفته نبرد تا سقوط فاصله اى نداشت بیش از ۵۰ روز مقاومت كرد. البته یكى از دلایل طولانى شدن این مقاومت بمباران بى وقفه بمب افكن هاى عظیم بى _ ۲۹ بر روى قواى كره شمالى در اطراف بوسان بود به طورى كه در یك حمله در ۱۶ اوت ۱۹۵۰ ، ۹۸ فروند از این هواپیماهاى غول پیكر ۴۰ هزار سرباز شمالى را به گونه اى زیر بمباران گرفتند كه از بین آنها كسى حتى به عنوان مجروح جان به در نبرد. بررسى هاى بعدى نشان داد كه بمباران این هواپیماها اثرى معادل ۳۰ هزار گلوله توپ سنگین را بر نیروى مهاجم داشته است.

 

 

میگ 15 اصلی ترین جنگنده کره شمالی در جنگ کره

 

 

در اوایل سپتامبر حملات متعدد به بوسان بى نتیجه ماند و در ۱۰ سپتامبر نیروهاى سازمان ملل متحد در پناه بمباران سنگین هواپیماهاى آمریكایى خط محاصره بوسان را شكسته و نیروهاى مضمحل شده شمالى را عقب راندند. از آن طرف مك آرتور با انجام یك عملیات آبى _ خاكى سئول را آزاد كرد و واحدهاى پراكنده شمالى به آن سوى مرز عقب رفتند. این بار نوبت جنوبى ها بود كه با پیشگیرى متحدان به داخل كره شمالى حمله كنند. پیشروى به داخل كره شمالى در ابتدا بسیار ساده صورت گرفت اما خبر وحشتناكى در این زمان به ستاد ارتش آمریكا رسید.

ورود چین به جنگ مائو در این زمان درنگ را جایز ندید و به واحدهاى بزرگ زرهى و پیاده خود كه در شرق چین مستقر بودند دستور داد تا از شمال وارد كره شوند. هنگامى كه تفنگداران و چتربازان واحد ۱۱۸ آمریكا آماده ورود به پیونگ پانگ بودند ناگهان احساس كردند پاسخ آتش آنها را حریف قدرتمندترى جواب مى دهد. این حریف واحدهاى ارتش خلق چین بود. در ماه نوامبر مجدداً همه چیز به زیان جنوبى ها تغییر كرد. ژنرال «پیااو» ۱۸ لشكر نیروى چینى را وارد كارزار كرد و در اولین برخورد قواى متحدین را كاملاً خرد و نابود كرد. این بار از نیروى هوایى نیز كارى ساخته نبود چرا كه جتى جدید به نام میگ ۱۵ جنگنده هاى نسل قبلى آمریكا نظیر اف _ ۸۰ و موستانگ را مانند برگ خزان بر زمین مى ریخت. خلبانان ورزیده میگ در موج بعدى حملات خود بمب افكن هاى بزرگ بى _ ۲۹ را مورد حمله قرار دادند. این غول هاى پرنده علیرغم بزرگى جثه به دلیل كندى عمل به شدت آسیب پذیر بودندو اگر بدون جنگنده محافظ حركت نمى كردند انهدام آنها توسط میگ ۱۵ به سادگى انجام مى شد.

 

 

اما از ماه دسامبر ۱۹۵۰ با ورود جنگنده مدرن اف _ ۸۶ موسوم به سیبر، آمریكاییها تاحدودى موفق به عقب راندن نیروى هوایى چین و كره شمالى شدند. از این زمان به بعد آمریكا در پناه این جنگنده ها بمب افكن هاى بزرگ خود را بر فراز قواى زمینى چین مى فرستادند. بارها اتفاق مى افتاد در حالى كه جنگنده هاى میگ با سیبرهاى محافظ درگیر نبرد بودند بى _ ۲۹ ها نیز به بمباران اهداف خود مى پرداختند

 

 

  • Like 1
لینک به دیدگاه

نتیجه جنگ

 

جنگنده f-86 که توسط آمریکا در جنگ کره به کار برده شد

تسخیر مجدد سئول

در ژانویه ۱۹۵۱ چینى ها با استفاده از برترى قابل ملاحظه قواى خود متحدین را از سئول عقب راندند و حتى بمباران هاى شدید آنها توسط واحدهاى پروازى آمریكا سرعت پیشروى آنها را كم نكرد. آمریكا تنها در ۵ روز ۲۶۰۰ سورتى پرواز علیه آنها انجام داد كه منجر به كشته و زخمى شدن حدود ۳۸هزار چینى شد. (در ماه دسامبر نیز ۳هزار چینى در اثر بمباران كشته شده بودند). این بمباران ها سرانجام در ماه فوریه كار خود را كرد و چینى ها و شمالى ها در جنوب غرب كره جنوبى متوقف شدند. البته تلفات هوایى آمریكا نیز در این مدت سنگین بود. از جمله سقوط ۳ فروند بى ۲۹ و غیرقابل استفاده شدن ۵ فروند دیگر آنها.

آغاز نبردهاى سنگین هوایى

از اوایل سال ۱۹۵۱ با ورود خلبانان جدید و ورزیده آمریكایى، تلفات شمالى ها رو به افزایش گذاشت به طورى كه شماره میگهاى ساقط شده از ۱۰۰ فروند گذشت (در جنگ كره در مجموع ۷۹۰ میگ ۱۵ سقوط كرد) و از آن طرف حملات متمركز متحدان خطوط آهن، جاده ها و پل هاى مورد استفاده كمونیستها را به شدت تخریب كرد. اما شمالى ها همزمان با تقویت پدافند خود و سرعت دادن به بازسازى ها، حملات هوایى متحدین را خنثى كرده و تنها طى ۳ ماه ۸۱ هواپیماى آمریكایى و متحدین آنها را ساقط كردند.

از سوى دیگر از ژوئن ۱۹۵۱ روسها رسماً با آموزش خلبانان چینى محور پكن _ پیونگ یانگ را تقویت كرده و از ماه سپتامبر نیروى هوایى آمریكا را مجبور به عقب نشینى كردند. از جمله نبردهاى بزرگ این دوره نبرد ماه اكتبر بود. در این حمله ۸ بمب افكن بى _ ۲۹ تحت حفاظت ۵۰ جت قدرتمند اف ـ ۸۴ با حركت به سمت پایگاههاى هوایى شمال كره سعى كردند بازوان اصلى نیروى هوایى شمال را از كار بیندازند اما ناگهان با ۱۰۰ میگ ۱۵ آماده مبارزه مواجه شدند، اف - ۸۴ها از گروه جدا شده و به نبرد با واحدهاى شمالى رفتند غافل از آنكه ۵۰ میگ دیگر آماده براى ورود به صحنه و حمله به بمب افكنهاى بى ۲۹ مى شدند. در آن روز آمریكاییها یكى از بزرگترین شكستهاى هوایى این جنگ را تحمل كردند. از ۸ بمب افكن بى - ۲۹ ، ۳ بمب افكن ساقط و ۵ فروند دیگر با وضعیتى دشوار در حالى كه نیمى از خدمه خود را از دست داده بودند به جنوب بازگشتند.

آمریكا در این زمان پى برد كه نبرد شبه جزیره كره نبردى درجه دو با خلبانان جهان سومى نیست بلكه خلبانان كره شمالى و چین با ابراز شجاعت خود دست كمى از آمریكاییها ندارند بنابراین در ماه نوامبر ۱۹۵۱ دست به آخرین تلاش خود زد. استفاده از تیپ شكارى پنجاه و یكم به فرماندهى فرانسیس گابرسكى. این سرهنگ خلبان كه از تك خالهاى جنگ دوم جهانى بود با به كارگیرى شیوه هاى جدید و بهره گیرى از خلبانان مجرب ظرف ۳ ماه بازى را مجدداًبه سود آمریكا برگرداند. تنها در ماههاى ژانویه و فوریه ۱۹۵۲ ، ۸۳ میگ ۱۵ به دست واحد او منهدم شدند در حالى كه تنها ۶ هواپیما از دست داد. در واحدهاى تحت فرمان او خلبانان مانند سروان جوزف مك دانل با ۱۶ پیروزى هوایى ، سرهنگ جابارا با ۱۵ پیروزى ، سروان فرناندز با ۱۴ پیروزى و سرهنگ دوم دیویس با ۱۴ پیروزى شرایطى را براى چینى ها و شمالى ها به وجود آوردند كه پس از آن كره اى ها جنگنده هاى خود را تنها براى مواقع ضرورى به كار مى گرفتند.

 

 

نبردهای زمینی

 

مذاكرات صلح

نیروهاى سازمان ملل اما در زمین قادر به پیشروى قابل ملاحظه اى نبودند چرا كه سیل داوطلبان چینى در كنار مبارزه شجاعانه شمالیها بدانها اجازه نفس كشیدن نمى داد. آنها خواستار آتش بس بودند حال آنكه شمالى ها شرایط مذاكره را نمى پذیرفتند. در بهار ۱۹۵۲ آمریكا سعى كرد با بمبارانهاى شدید كره را مجبور به قبول آتش بس كند. شبكه هاى راه آهن ، نیروگاهها، پلها و خطوط تداركاتى كاملاً منهدم شدند و كارى از جنگنده هاى شمال نیز ساخته نبود چرا كه مستشاران روس نیز تحت فشار بین المللى از كره شمالى رفته بودند.

آمریكا زمانى كه مقاومت كره شمالى را دید در ماه مه ۱۹۵۳ با حمله به سدهاى این كشور دست به اقدامى زد كه به نوعى جنایت جنگى بود چرا كه با از بین بردن سدهاى مذكور عملاً تلاش یك سال مردم این كشور در كاشت محصول برنج كه غذاى اصلى آنها بود از بین رفت مضافاً آنكه جاده ها، روستاها و ارتباطات زمینى آنها نیز كلاً قطع شد.

آتش بس

در ۲۸ ماه مه صدها هزار سرباز چینى و كره اى دست به آخرین تلاش براى بیرون ریختن آمریكاییها زدند اما صدها هواپیماى جنگى بارانى از آتش را بر سر آنها فرود آوردند و عملیات مذكور را با شكست مواجه كردند. دراین نبردها ۷۲هزار شمالى كشته شدند. سرانجام كره شمالى در ۲۷ ژوییه تن به آتش بس دادچرا كه چاره اى نداشت بنابراین طرفین به مدار ۳۸ درجه بازگشتند.

نتایج این نبرد

نبرد كره از جمله پرتلفات ترین نبردهاى نیمه دوم قرن بیستم است در این نبرد ۵۴ هزار آمریكایى كشته و حدود ۳۰۰ هزار نفر زخمى ، مفقود و اسیر شدند نبرد كره براى هیچ كس پیروزى نداشت و فقط تلفات در پى داشت. ۲۰هزار سرباز سازمان ملل ، ۹۰۰ هزار چینى و كره شمالى و ۴۰۰ هزار غیرنظامى تلفات دیگر این جنگ بودند. اما جنگ كره را مى توان اولین اقدام جدى چینى ها براى ورود به عرصه بین الملل دانست آن هم در منطقه اى كه براى آمریكا اهمیت بسیار زیادى داشت. شكى نیست اگر شمالى ها در هوا جنگ را نمى باختند جنگ به سود آنها تمام مى شد. كره شمالى در عین حال اولین میدان آزمایش قدرت جتهاى جدید بود. جتهایى كه از نظر چابكى و سرعت اصلاً با هواپیماهاى ۲موتوره جنگ دوم جهانى قابل مقایسه نبودند.

 

 

 

لینک به دیدگاه

جنگ اول خلیج فارس

 

از پایان جنگ ایران و عراق در مرداد سال ۱۳۶۷ تا حمله عراق به كویت تقریباً ۲ سال فاصله شد اما طى این مدت اوضاع شرق خاورمیانه كاملاً دگرگون شده بود.

غرب و اعراب در طى سالهاى ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ ایران را دشمن بزرگ خود فرض مى كردند و با اعطاى حدود ۸۰ میلیارددلار كمك و ارسال انبوهى از تسلیحات و تكنولوژى عراق را مبدل به قدرت اول منطقه و ارتش پنجم جهان كردند.

آنها در محاسبات خود یك نكته را از یاد بردند و آن اینكه این نیروى عظیم تهاجمى پس از جنگ با ایران به چه كارى خواهد آمد؟ نیرویى مركب از ۶۰۰ هواپیما، ۵۳۰۰ تانك، ۷ هزار زره پوش، ۳ هزار توپ و دهها میلیارددلار موشك و بمب در كنار یك میلیون سرباز با تجربه جنگ ۸ ساله و ...

چنین مسأله اى اصلاً در محاسبات غرب و اعراب ثروتمند و كم جمعیت منطقه به حساب نیامده بود.

اما در مرداد ۱۳۶۹ (اوت ۱۹۹۰) اوضاع كاملاً دگرگون شده بود. ۴۰ لشكر عراقى (كه حداقل یك سوم آن زرهى و مكانیزه بودند) به گونه اى ترس آور در سمت مرزهاى جنوبى و جنوب غرب عراق متمركز شده و نیروهاى عراقى مرتب در حال تهدید كویت بودند.

در مرزهاى شرقى عراق، ایران به سرعت در حال بازسازى ویرانه هاى جنگ بود و هیچ علاقه اى به دخالت در درگیرى هاى بین برادران عرب(!) نشان نمى داد اسرائیل نیز با ترس از ضربه متقابل صدام كه اكنون دیوانگى او بر همه ثابت شده بود حاضر نبود به مانند سال ۱۳۶۰ دست به حمله پیشگیرانه به عراق بزند.

حمله به كویت

۲ اوت ۱۹۹۰ چند واحد عراقى بدون اینكه به هشدارهاى جهانى توجه كنند با حمله به كویت و تسخیر ۱۳ ساعته این كشور ثروتمند به جهان ثابت كردند كه از نظر آنها دوران دیپلماسى در خلیج فارس به سر آمده و زور جاى آن را گرفته است. هدف آنها از حمله به كویت در درجه اول خروج از بن بست اقتصادى و در درجه دوم جلوگیرى از ركود در ارتش بزرگ عراق بود.

فرار سریع مسؤولان سیاسى و نظامى كویت به كشورهاى همسایه نشان داد كه ارتشهاى اعراب منطقه چه اندازه كوچك و غیرقابل اتكا هستند.

اما آمریكا، اروپا و اعراب سریع واكنش نشان داده و از عراق خواستند تا از كویت عقب نشینى كند.

 

 

 

صدام در ابتدا گمان مى كرد آمریكا تن به مذاكره با وى بدهد و شوروى نیز (كه اكنون در آستانه فروپاشى بود) از وى حمایت كند اما گورباچف اكنون در ماه عسل سیاسى با آمریكا بود و آمریكا نیز به دنبال آن بودكه همزمان دو ضربه را فرود آورد اول آنكه به بهانه كویت ماشین جنگى صدام را از كار بیندازد دوم آنكه با ارائه نمایشى عظیم، نظم نوین را به دنیا نشان دهد.

 

لجستیك عظیم

قسمت با ارزش جنگ خلیج فارس، قدرت آمریكا در ارسال تجهیزات به منطقه بود. از اوت ۱۹۹۰ تا ژانویه ۱۹۹۱ به مدت ۵ ماه صدام حسین احمقانه ورود نیرو و تجهیزات آمریكایى را نظاره كرد و اجازه داد غرب ۵۵۰ هزار سرباز خود را در عربستان مستقر كند حال آنكه از نقطه نظر نظامى این مدت براى صدام كافى بود تا تمام بنادر مهم مورد استفاده متفقین را تسخیر كند و از آنها فرصت تحكیم مواضع را بگیرد.

تعلل صدام سبب شد تا در ژانویه ۱۹۹۱ ، ۵۰۰ هزار سرباز آمریكایى، ۳۶ هزار سرباز انگلیسى، ۱۵۰ هزار سرباز شوراى همكارى خلیج فارس، ۱۹ هزار سرباز فرانسوى، ۲۰ هزار سرباز مصرى و ۳۰ هزار سرباز از كشورهاى دیگر سخت ترین قسمت لجستیك متفقین رساندن حدود ۳ هزار تانك سنگین و ۲ هزار هواپیما به منطقه بود.

 

آغاز حملات هوایى

ژنرال نورمن شوارتسكف سرفرمانده آمریكایى على رغم ارتش عظیمى كه در جنوب كویت و جنوب غرب عراق مستقر كرده بود هنوز از درگیرى با ارتش یك میلیون نفرى عراق واهمه داشت بنابراین تصمیم گرفت ابتدا با موشك هاى كروز و هواپیما زیرساختهاى دفاعى صدام، خطوط ارتباطى و واحدهاى رزمى او را منهدم كند و آنگاه دست به حمله بزند.

 

در ۱۷ ژانویه ۱۹۹۱ ، ۱۸۰۰ هواپیماى متفقین دست به عظیم ترین حمله هوایى نیمه دوم قرن بیستم زدند. فرماندهان نیروى هوایى آمریكا چون از قدرت پدافند فشرده بغداد اطلاع داشتند ابتدا با استفاده از بمب افكن هاى نامریى استیلت اف - ۱۱۷ ، ۲ هزار پدافند بغداد را شناسایى كرده و پس از آن راه را براى حمله اصلى باز كردند. اف - ،۱۸ اف - ،۱۶ اف - ،۱۵ تورنادو و میراژ ستون فقرات حمله را تشكیل مى داد و چون كلیه این هواپیماها قدرت عملیات در شب را داشتند حمله در نیمه شب آغاز شد.

 

آنگونه كه فرماندهان اسكادرانهاى مهاجم اعلام كردند فشردگى آتش دفاعى بغداد بسیار بیش از تخمین هاى اولیه بود و خلبانان متفقین مجبور بودند عمدتاً از ورود به گردونه آتش ایجاد شده پرهیز كنند.

اما از روزهاى دوم و سوم به بعد حجم آتش عراق كمتر شد و درنتیجه هواپیماهاى متفقین ارتفاع خود را كاهش داده و با دقت بیشترى اهداف را شكار مى كردند. آمریكا تلفات هوایى ۳ روز اول خود را حدود ۱۰ هواپیما ذكر مى كرد حال آنكه صدام این رقم را بیش از ۳۰ فروند مى دانست و با نشان دادن ۷ خلبان اسیر غربى بر این نكته تأكید كرد.

 

 

 

صدام در ۲۲ ژانویه حملات موشكى به اسرائیل را آغاز كرد تا بلكه اعراب را به صف خود بازگرداند اما به دستور آمریكا، اسرائیل از اقدام تلافى جویانه خوددارى كردو آمریكا سعى كرد باموشكهاى ضدموشك پاتریوت مانع تداوم حركت عراق شود. اگرچه پاتریوت تا حدودى موفق بود اما نتوانست توقف حملات موشكى به اسرائیل را به دنبال داشته باشد.

 

 

در هفته دوم، حملات هوایى متفقین با ۱۸۰۰ حمله در روز ادامه یافت و دهها هزار سرباز عراقى در پناهگاههاى خود كشته شده و صدها تانك نابود شدند. پلها، خطوط مخابراتى ، جاده ها، نیروگاهها، ساختمانهاى نظامى و فرودگاهى تماماً نابود شدند و عملاً ارتباط بین نیروهاى صدام دچار مشكل شد.

در هفته سوم نبرد، دهها بمب افكن عظیم بى _ ۵۲ با بمباران لشكرهاى گارد ریاست جمهورى را كه در اطراف ناصریه (به صورت ذخیره) موضع گرفته بودند مورد حمله قرار دادند.

در نبردهاى هوایى نیز برترى خردكننده تكنولوژیكى غرب بر عراق ثابت شد و جنگنده هاى میگ،۲۳ میگ،۲۷ سوخو،۲۴ میگ۲۵ و میراژ هیچ كدام نتوانستند از تور رهگیرهاى آمریكایى و انگلیسى بگریزند و عراق مجبور شد بخشى از هواپیماهاى خود را به خاك ایران بفرستد كه ایران نیز به دلیل لزوم حفظ بى طرفى این هواپیماها را پس نداد. ضربات ویران كننده هوایى آمریكا و متفقین به عراق در پایان ۴ هفته سبب شد تا ارتش عظیم عراق مبدل به غولى دست و پا بسته شود چرا كه دستورات فرماندهى به واحدها نمى رسید و بالعكس هم واحدها نمى توانستند فرماندهى را از تحركات دشمن و اتفاقات منطقه باخبر كنند.

اما برآوردها نشان مى داد هنوز ارتش عراق ۷۰ درصد توان رزمى خود را حفظ كرده است بنابراین شوارتسكف دستور تداوم بمباران را تا نابودى نیمى از ارتش عراق صادر كرد.

بمب هاى هوشمند در این جنگ به شدت مورد توجه قرار گرفته و با كنترل تلویزیونى با دقت تمام پلها و پایگاههاى نظامى را در هم مى كوبیدند. بمبارانهاى سنگین بى _ ۵۲ ها نیز تداوم یافت. آنها با به كارگیرى بمبهاى۸۲ . K .m محیطى به وسعت ۱۳۰ تا ۳۰۰ متر را تخریب مى كردند و به دلیل پرواز در ارتفاع بسیار بالا از آسیب پدافندها مصون بودند.

پس از ۳۹ روز بمباران بى رحمانه و شدید ۱۳۰۰ تانك عراقى (حدود یك سوم توان رزمى)، ۱۱۰۰ توپ (۳۵ درصد واحدهاى توپخانه عراق) و حداقل ۵۰ هزار سرباز عراقى از بین رفتند. مضافاً اینكه خطر نیروى هوایى عراق مرتفع شد (حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ هواپیماى عراقى از بین رفتند و حدود ۱۰۰ فروند به ایران گریخته و بقیه به دلیل نبودن امكان پرواز در پناهگاهها باقى ماندند).

اما مهمتر از همه مسأله بى خبرى ارتش عراق از اتفاقات محیطى او بود. انهدام خطوط مواصلاتى این ارتش سبب گرسنگى، تشنگى و فقدان مهمات براى نیروهاى خط مقدم شده بود.

البته متفقین نیز از این حملات عظیم آسیب دیده بودند. در حقیقت ۸۰ هزار سورتى پرواز آنها، سبب سقوط حداقل ۴۰ هواپیما (عراق این رقم را حدود ۲۰۰ فروند مى دانست)، آسیب دهها هواپیماى دیگر، تحلیل رفتن شدید انبارهاى مهمات و از همه مهمتر افزایش بى سابقه هزینه جنگ شده بود.

 

 

 

حمله ۱۰۰ ساعته

در ۲۴ فوریه ۱۹۹۱ نورمن شوارتسكف به سپاههاى عظیم زمینى فرمان آماده باش كامل براى هجوم نهایى را داد. حمله اولیه را آمریكا و متفقین از طریق سپاه ۱۸ و سپاه هفتم از طریق جنوب و غرب كویت انجام مى داد اما براى آنكه صدام كاملاً غافلگیر شود نیروهاى آبى _ خاكى آمریكا در ۲۳ فوریه حركتى گمراه كننده را از سواحل كویت آغاز كردند و آنگاه در حالى كه عراقى ها جهت حمله خود را به سمت جنوب كویت و دریا تغییر دادند، عمده نیروهاى متفقین در حدود ۷۰۰ هزار سرباز و ۳ هزار تانك در پناه آتش پشتیبانى هواپیماهاى آمریكایى در عملیاتى كم نظیر و سریع ظرف ۲۴ ساعت ابتدا ۳۰۰ هزار نیروى عراقى مستقر در كویت را دور زده و سپس ظرف ۷۲ ساعت با گازانبرى وحشتناك جنوب عراق را از خاك اصلى این كشور جدا كردند. قبل از آنكه ارتش عراق به خود بیاید نیم میلیون سرباز عراقى در محاصره افتادند.

هواپیماهاى ضربتى آى _ ۱۰ در كنار هلى كوپترهاى **** كبرا او آپاچى باقیمانده ادوات زرهى عراق را به راكت مى بستند و توپهاى عراق كه هنوز بزرگترین مانع برسرراه مهاجمان بود توسط ماهواره شناسایى شده و با توپهاى ۸ اینچى (كه اطلاعات خود را ازطریق جى.پى.اس مى گرفتند) منهدم مى شدند.

ظرف ۴۸ ساعت ارتش متفقین صدها كیلومتر در داخل خاك عراق پیشروى كرده و به حوالى ناصریه رسیده بود. از آن طرف اخبار رسیده حاكى بود كه در كویت، عراقیها دسته دسته تسلیم مى شدند.

لشكرهاى گارد نیز نتوانستند موضع تهاجمى بگیرند چرا كه بمبارانهاى عظیم امكان تحرك را از آنها سلب كرده بود.

 

كالین پاول فرمانده دیگر آمریكایى در ۲۷ فوریه رسماً اعلام كرد كه توان رزمى عراق منهدم شده و در منطقه جنوب عراق نیرویى نیست كه آماده براى جنگ باشد.

فرماندهان آمریكایى، انگلیسى و عربى نیز در كلیه جبهه ها با اعلام این نكته كه دشمن دست از مقاومت برداشته كسب دستور مى كردند. اما در واشنگتن جرج بوش ظاهراً هنوز علاقه اى به حذف صدام نداشت. بنابراین دستور توقف عملیات را در پشت دجله صادركرد. حال آنكه براى دنیا واضح بود كه بغداد در چنین شرایطى طى یك هفته فتح مى شود.

با قبول شكست از سوى صدام در ۲۸ فوریه ،۱۹۹۱ جنگ ۴۳ روزه خلیج فارس به پایان رسید و كویت پس از ۷ ماه آزاد شد.

 

 

 

لینک به دیدگاه

نبرد کانال سوئز

در دهه ۵۰ میلادى خاورمیانه عربى آبستن حوادث بود. حضور دولت اشغالگر اسرائیل از ۱۹۴۸ از یك طرف و ادامه رفتارهاى استعمارى انگلیس و فرانسه در منطقه زمینه را براى تغییر دولتها در منطقه فراهم آورده بود و دولتهاى پادشاهى یكى پس از دیگرى سقوط مى كردند.

این اتفاق در مصر در ۱۹۵۳ رخ داد و ژنرال نجیب قدرت را از خاندان ملك فاروق گرفت. اما خود وى نیز در ۱۹۵۴ توسط ژنرال جوان و ملى گراى مصرى یعنى جمال عبدالناصر بركنار شد.

ملى شدن كانال سوئز

ناصر ابتدا در جولاى ۱۹۵۶ كانال سوئز را ملى اعلام كرد. غافل از آنكه سوئز براى فرانسه و انگلیس منطقه اى فوق حیاتى است. دو كشور مذكور پس از بلوكه كردن داراییهاى مصر در بانكهاى اروپایى نشست ویژه اى را براى حمله به مصر برگزاركردند.

آنتونى ایدن نخست وزیر انگلیس معتقدبود كه مسأله كانال سوئز براى «غرب مرگ و زندگى است».

فرانسه نیز از مدتها قبل به دلیل ترس از خطر تأثیرگذارى جنبش ملى مصر به انقلاب الجزایر به دنبال زدن ضربه به دولت ناصر بود. بنابراین گى موله نخست وزیر فرانسه موافقت خود را براى انجام عملیات مشترك به اطلاع دولت انگلیس رساند. این درحالى بود كه دیوید بن گوریون نخست وزیر اسرائیل نیز در نشستى محرمانه در پاریس آمادگى خود را براى ورود به «بازى جدید» اعلام كرد.

حمله به صحراى سینا

آمادگى اسرائیل براى حمله به صحراى سینا و تسلط به ساحل شرقى كانال سوئز سبب شد تا ۲ كشور اروپایى درنگ نكنند و چراغ سبز را به اسرائیل نشان دهند.

در ۲۹ اكتبر ۱۹۵۶ ژنرال موشه دایان رئیس ستاد ارتش اسرائیل با اتخاذ نقشه اى متهورانه تصمیم گرفت با پیاده كردن هزاران چترباز در پشت خطوط نیروهاى مصرى راه آنها را براى عقب نشینى به غرب ببندد و از سمت شرق با واحدهاى بزرگ زرهى و پیاده آنها را در منگنه قراردهد.

با این هدف، ستون زرهى و پیاده اسرائیلى در شب ۲۹ اكتبر از مرزگذشته و پس از شكست مصریان در «متیلا» (۴۰ كیلومترى كانال سوئز) به چتربازان رسیدند.

ستون دیگر اسرائیل نیز درهمان روز با حركت از بندر ایلات به سرعت خود را به منطقه مذكور رساند.

در دریا نیز رزمناو فرانسوى كرسن ناوشكن مصرى «ابراهیم اول» را زیر آتش گرفت و مجبور به تسلیم كرد.

در ۳۱ اكتبر نیروهاى اسرائیل شهر ابوعقیله را محاصره و پس از ۴۰ ساعت نبرد تصرف كردند.

در این جنگ نیروى هوایى اسرائیل به دلیل ضعیف بودن در برابر جتهاى مصرى (كه بتازگى از شوروى خریدارى شده بود) فعال ظاهر نشد اما ضعف هوایى و دریایى اسرائیل را دولتهاى فرانسه و انگلیس جبران كردند.

در پنجم نوامبر لشكرهاى اسرائیلى با پیشروى مداوم به سوى كانال سوئز در شرم الشیخ با اولین مقاومت جدى مصرى ها مواجه شدند. اما برترى نفرات و تجهیزات اسرائیل نیروهاى پراكنده مصرى كه ناامیدانه اما دلیرانه مقاومت مى كردند را وادار به عقب نشینى كرد. غزه و العریش در نزدیكى سوئز نیز تصرف شد و در هفتمین روز جنگ واحدهاى اسرائیلى درحالى كه از پشتیبانى هوایى جتهاى نیروى هوایى فرانسه برخوردار بودند به چند كیلومترى سوئز رسیدند. آنها دراین زمان كل صحراى سینا را اشغال كرده بودند.

ورود نیروهاى منظم فرانسه و انگلیس به جنگ

اكنون نیروهاى اسرائیل كار خود را انجام داده بودند و نوبت انگلیس و فرانسه بود كه قدرت نمایى كنند. در ۳۱ اكتبر، ۲ كشور فوق با ورود عظیم ترین نیروى نظامى پس از جنگ دوم جهانى به منطقه به دنبال كسب پیروزى درخشان در یك كشور جهان سومى رفتند.

این درحالى بود كه ارتش مصر اصلاً قابلیت مقابله با چنین نیروهایى را نداشت. ۳۰ رزمناو، ۲ ناو هواپیمابر، ۸ ناوكمكى، ۳۰ كشتى نیروبر، ۵۲ كشتى ترابرى، ۲۰۰ هواپیما، ۹ هزار تانك و نفربر و ۳۰ هزار تفنگدار فرانسوى در ۳۱ اكتبر به ۱۰۰ ناو جنگى، ۳۰ رزمناو، ۴ ناو هواپیمابر، ۳۰۰ هواپیما و ۴۵ هزار سرباز انگلیسى پیوستند تا چشم هاى كشورهاى استقلال طلب آفریقایى _ آسیایى خیره شود و گمان نكنند كه دنیاى پس از جنگ تغییرى كرده است. اما تقدیر چیز دیگرى بود

  • Like 1
لینک به دیدگاه

جنگ 6 روزه

 

نقشه جنگ شش روزه

 

 

از جمله جنگهاى بسیار معروف دنیا، جنگ ۶ روزه است. اگرچه مبدع نبردهاى برق آسا ارتش آلمان در جنگ دوم جهانى بود و آلمانها توانسته بودند ظرف كمتر از یك ماه لهستان را با این شیوه از پاى درآورند و این روش را در قبال ارتشهاى قدرتمند فرانسه، هلند، بلژیك، نروژ، یونان... ادامه دهند اما اینكه بتوان همزمان ۴ كشور را مورد حمله قرارداد و در كمتر از یك هفته آنها را وادار به قبول صلح كرد اتفاقى بود كه در تاریخ جنگهاى مهم تنها یكبار رخ داد.

زمینه جنگ ۶ روزه

پیروزى بزرگ سیاسى ناصر پس ازعقب نشینى بى قید و شرط فرانسه، انگلیس و اسرائیل در ۱۹۵۶سبب شد تا اسرائیل به دنبال «زمان» مناسب براى تلافى باشد و فرانسوى ها نیز با تقویت ارتش این كشور بویژه نیروى هوایى آن مى خواستند تا ضربه ناصر را تلافى كنند.

 

 

قوای زمینی اسراییل در صحرای سینا

 

اما از آن طرف مصر، سوریه و اردن در طول سالهاى ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۶ میلادى بطور دائم در حال تقویت توان نظامى خود بویژه نیروى هوایى بودند چرا كه براى آنها شكى باقى نمانده بود كه اسرائیل به مرزهاى ۱۹۴۸ قناعت نمى كند.

در ۱۹۶۶ در جبهه اعراب اردن و مصر طرفدار جنگ نبودند اما سوریه و فلسطینیان قصد جنگ را داشتند از آن طرف در اسرائیل نیز جبهه ژنرالها نظیر اسحاق رابین، موشه دایان و بنگوریون طرفدار آغاز جنگ «قبل از آنكه اعراب دست به حمله بزنند» بودند حال آنكه لوى اشكول نخست وزیر اسرائیل با استناد به برترى هوایى و زمینى اعراب خواستار مشى اعتدال بود.

مرگ ۳ اسرائیلى در ۱۳ نوامبر ۱۹۶۶ و به دنبال آن حمله اسرائیلیها به یك روستا و كشتن ۱۸ عرب اوضاع را به شدت تیره كرد، اما به دلیل بى علاقگى ناصر و نخست وزیر اسرائیل باز هم درگیرى رخ نداد تا آنكه در یك نبرد هوایى در ۶ آوریل ۱۹۶۷ هواپیماهاى اسرائیلى بدون آنكه تلفاتى بدهند ۶ میگ سورى را ساقط كردند. روزنامه هاى اردن و سوریه ناصر را به باد حمله گرفتند كه از اسرائیل مى ترسد و قادر به اتخاذ تصمیم نیست اما ناصر به خوبى مى دانست كه نباید در شرایطى كه اسرائیل دست بالا را در جنگهاى هوایى دارد وارد عمل شد. از آن طرف ژنرالهاى اسرائیلى مرتباً سوریه را تهدید مى كردند و این اصلاً خوشایند اعراب نبود.

جرقه در انبار باروت

سرانجام فشارهاى نظامى اسرائیل به سوریه و فشار روزنامه هاى عرب به جمال عبدالناصر او را مجبور به واكنش نظامى محدودى كرد غافل از آنكه این اقدام همان چیزى است كه اسرائیلیها مى خواهند. صهیونیستها از همان ابتدا از بابت اردن و سوریه نگرانى نداشتند چرا كه این دو كشور نه جمعیت و نه وسعت و نه قدرت نظامى قابل ملاحظه اى نبودند هراس اسرائیل ارتش بزرگ مصر بود كه دو برابر اسرائیل هواپیما و معادل آن تانك و سرباز داشت.

عبدالناصر در آخرین حركت خود كه بیشتر با هدف ترساندن اسرائیل بود تا آغاز جنگ از نیروهاى سازمان ملل خواست تا از صحراى سینا عقب بروند تا چند واحد نظامى مصرى را به صحرا بفرستد.

 

 

جنگنده های فرانسوی نیروی هوایی اسراییل

 

روز اول جنگ

برخلاف آنچه همه مى پندارند جنگ ژوئن، جنگى ۶ روزه نبود بلكه جنگى ۱۲ ساعته بود. ژنرال موشه دایان وزیر دفاع اسرائیل پس از آنكه فرماندهى عملیات را برعهده گرفت مشاهده كرد كه بر روى كاغذ احتمال پیروزى او بر اعراب چیزى در «حد صفر» است مگر آنكه ابتكار عمل را ظرف «نصف روز» از طرف مقابل بگیرد.

در این زمان در برابر ۱۰۰۰ تانك و ۳۵۰ هواپیماى اسرائیلى اعراب از ۲ هزار تانك، ۸۰۰ هواپیما و شبكه هاى پرقدرت پدافند سام ۲ برخوردار بودند. (در ویتنام پدافند سام مبدل به كابوسى بى پایان براى نیروى هوایى آمریكا شده بود).

هواپیماهاى دایان را در این زمان جتهاى میراژ ۳ و میستر فرانسوى تشكیل مى داد. وى براى آنكه بتواند نیروهاى هوایى اعراب را در اردن، مصر، سوریه و حتى عراق از كار بیندازد فرصت زیادى نداشت. بنابراین تصمیم گرفت تا مى تواند هواپیماهاى اعراب را بر روى زمین نابود كند و با تخریب باند فرودگاهها مانع برخاستن باقیمانده آنها علیه اسرائیل شود.

 

در ساعت ۸‎/۴۵ دقیقه صبح پنجم ژوئن دایان در حركتى كم نظیر ۳۴۶ هواپیماى اسرائیلى را به صورت همزمان از فرودگاههاى اسرائیلى به پرواز درآورد. (تنها ۴ میراژ ۳ براى دفاع از تل آویو باقى ماندند) . هواپیماهاى مذكور با قطع كلیه ارتباطات رادارى و رادیویى خودسعى كردند در اختفاى كامل عمل كرده و با كج كردن راه خود (براى گمراه كردن رادارها) از مدیترانه چرخ زده و مستقیم از شمال مصر وارد خاك این كشورشدند. در این مرحله آنها ارتفاع خود را به كمتر از ۲۰ تا ۳۰ مترى زمین رساندند چرا كه در این سطح دیگر از موشكهاى مهیب سام كارى ساخته نبود و رادارها نیز آنها را نمى گرفتند.

 

 

  • Like 1
لینک به دیدگاه

میراژ 3 متعلق به نیروی هوایی اسراییل

هواپیماهاى تحت فرمان دایان با ورود به دره نیل در ابتداى این رود عظیم فرودگاههاى مهم مصرى را به شدت بمباران كرده و صدها هواپیماى پارك شده بر روى باند را از بین بردند. بسیارى از میگهاى ۲۱ ، ۱۹ وتوپولوفهاى ۱۶ و ایلیوشین قبل از آنكه خلبانان مصرى بتوانند بر كابین پرواز مستقر شوند بر روى زمین از بین رفتند».

موج حملات اسرائیل حتى به فرودگاه جنوبى این كشور در «اقصر» نیز رسید مدافعان این فرودگاه كه در ۶۰۰ كیلومترى جنوب سوئز قراردارد اصلاً گمان نمى بردند مورد حمله قرار گیرند (۱۵ سال بعد نیروى هوایى ایران درحمله به پایگاه اچ۳ در غرب عراق دشمن را كاملاً غافلگیر كرد و بسیارى به خطا فكر مى كردند كه نقشه مذكور طراحى فرماندهان غیرایرانى است)

دایان در ظرف چند ساعت۳۰۰ هواپیماى مصرى، ۱۹ پایگاه ضد هوایى و دهها فرودگاه مصرى را نابود كرد و سپس امواج هواپیماهاى اسرائیلى با خیال راحت به سراغ سایر فرودگاههاى منطقه رفتند.

ظرف ۹۰ دقیقه مصر دیگر نیروى هوایى نداشت (ناصر براى ایجاد این نیرو ۱۰ سال زحمت كشیده بود)

در اردن و سوریه نیز ظرف ۶ ساعت فرودگاهى سالم باقى نماند و حتى اسرائیلیها فرودگاه هاى متروك را محض احتیاط نابود كردند. فرمانده نیروى هوایى اسرائیل از صبح روز پنجم ژوئن پیامى بدین شرح به ستاد ارتش صهیونیستها مخابره كرد: «عملیات با موفقیت انجام شد. دستور مراجعت به هواپیماها را دادم.»وى در برابر ازدست دادن ۱۶ هواپیما، ۳۴۰ هواپیما را ازبین برده و به صدها هواپیماى عرب صدمه زده بود.

اكنون نوبت ژنرال اسحاق رابین بود تا با فرمان او نیروى زمینى به حركت در آیند. اگرچه مصریها انتظار حمله نیروى زمینى اسرائیل را داشتند اما گمان نمى كردند این حمله از شمال صحراى سینا انجام شود. ژنرال تال اسرائیلى در ششم ژوئن حمله را با لشكرهاى زرهى خود آغازكرد و دركمتر از ۲۴ ساعت قواى مصرى مجبور به عقب نشینى شدند چرا كه پشتیبانى هوایى اسرائیلیها از نیروهاى زمینى در دشت باز منطقه راهى را جز عقب نشینى براى مدافعان مصرى نمى گذاشت.

شرم الشیخ نیز بدون دفاع قابل ملاحظه اى سقوط كرد و در ۸ ژوئن كل شبه جزیره سینا به اشغال صهیونیستها درآمد. از آن طرف قواى اسرائیل به سرعت ارتفاعات جولان را تصرف كرده و نیروهاى سورى را تحت فشار شدید گذاشتند. سوریها ابتدا سعى كردند جلوى پیشروى اسرائیل را بگیرند اما مقاومت آنها بى نتیجه بود و آنها با واگذارى شهر قنیطره در ۹ ژوئن عملاً دمشق را كه در ۱۰۰ كیلومترى منطقه جنگى واقع بود بدون حفاظ گذاشتند.

اسرائیل در جبهه اردن نیز با درهم كوبیدن مقاومت ناچیز آنها، ساحل غربى رود اردن و بیت المقدس را تصرف كرد. اسرائیل همزمان شهر بى دفاع امان (پایتخت اردن) را بمباران كرد.

 

 

 

 

لینک به دیدگاه

نتیجه جنگ

مناطق اشغال شده توسط اسراییل پس از پایان جنگ

پایان مقاومت اعراب

در عریش و نوار غزه نیز اسرائیلیها با نیروهاى ارتش آزادیبخش فلسطین درگیر شده و با كمك تانك و آتشبارى سنگین در جنگ شهرى علیه مبارزان فلسطینى پیروز شدند. مصریها كه هنوز به صورت متفرق در صحراى سینا و نوار شمالى آن مقاومت مى كردند در آخرین تلاش خود با تدارك یك ضدحمله شهر العریش را براى مدتى ازدست اسرائیلیها خارج كردند. اما ورود تانكها و هواپیماهاى كمكى، واحدهاى پراكنده مصرى را به عقب راند.

با گذشت ۵ روز از جنگ، اسرائیل نیروهاى اردنى را در جبهه مركزى به كلى منهدم كرده و نیروهاى مصرى را متفرق و صحراى سینا را اشغال كرده و در ۲۰ كیلومترى كانال سوئز درانتظار دستور براى عبور از كانال بود. اما بدترین وضعیت را سوریه داشت. واحدهاى زرهى اسرائیلى درجاده دمشق مستقیم به سمت پایتخت سوریه مى رفتند و اگر فشار شوروى براى توقف جنگ نبود سقوط دمشق دور از دسترس نبود.

اكنون زمان قبول آتش بس ازسوى اعراب فرارسیده بود. تسلیم اعراب و قبول نظرات سازمان ملل سبب شد تا در نوامبر ۱۹۶۷ شوراى امنیت از اسرائیل بخواهد سرزمینهاى اشغالى در جنگ اخیر را به اعراب بازگرداند و درمقابل استقلال و تمامیت ارضى تمام كشورهاى منطقه پذیرفته شود (این امر متضمن به رسمیت شناختن اسرائیل نیز بود.)

نتیجه نبرد

جنگ ۶ روزه چند اثر فورى داشت. ابتدا استعفاى جمال عبدالناصر بود كه خود را مقصر اصلى شكست ارتش مصر مى دانست اگرچه این استعفا توسط میلیونها تظاهركننده مصرى و عرب سایر كشورها پذیرفته نشد. اثر دوم این مسأله توجه جهان به سرعت عمل واحدهاى اسرائیلى در هماهنگى بین نیروى هوایى و نیروهاى موتوریزه و زرهى بود. این جنگ مفهوم جنگ برق آسا را جانى دوباره بخشید. نكته سوم تصرف تمام مناطق استراتژیك غرب خاورمیانه توسط اسرائیل بود. ارتفاعات جولان، قنیطره، غرب رود اردن، بیت المقدس، صحراى سینا، تسلط بر خلیج عقبه و كانال سوئز و غزه همه نتیجه جنگ ۶ روزه بود.

روحیه اعراب از این شكست بشدت صدمه خورد و از این زمان به بعد بود كه شوروى با قدرت بیشترى پاى به صحنه شطرنج خاورمیانه گذاشت چرا كه سوریه، عراق، مصر، عربستان، یمن و حتى كویت طى سالهاى ۶۷ تا ۷۳ تنها به یك نكته مى اندیشیدند و آن آزادى بیت المقدس و خروج اسرائیل از سرزمینهاى اشغالى بود. زمان نشان داد كه اسرائیل علاقه اى به رعایت مصوبات شوراى امنیت سازمان ملل ندارد و همین امر موجب و زمینه بروز جنگ چهارم اعراب و اسرائیل را در ۱۹۷۳ فراهم آورد.

 

 

 

 

لینک به دیدگاه

رمضان (جنگ اکتبر)

و جنگ آغاز شد

انور سادات تردید هایش را كنار گذاشت. حافظ اسد بدش نمى آمد كه جولان را از اسرائیل باز پس گیرد. رهبران اعراب گرد هم جمع شدند تا افسانه شكست ناپذیرى اسرائیل را باطل كنند. سربازان مصرى به كانال سوئز حمله كردند. شلیك توپخانه هاى سورى جولان را لرزاند و شاه حسین به غرب رود اردن چشم دوخت. جنگ آغاز شد.در روز ششم اكتبر سال ،۱۹۷۳ ارتش مصر جنگى را علیه اسرائیل آغاز كرد كه گرچه با موفقیت كامل به پایان نرسید، اما تاثیرات شگرفى بر ساختار هاى سیاسى، اقتصادى، امنیتى و حتى مذهبى دولت و كشور اسرائیل برجا نهاد.جنگ چهارم اعراب و اسرائیل به جنگ «یوم كیپور» شهرت یافت.یوم كیپور دهمین روز از سال یهودى، روز دهم تشرین، روزى مقدس براى یهودیان است. آنها در این روز به كفاره گناهانى كه در خلال سال گذشته مرتكب شده اند به عبادت مى پردازند، روزه مى گیرند و توبه مى كنند.

ریشه ها

در جنگ ژوئن سال ۱۹۶۷ كشور هاى عرب درمدت ۶ روز از اسرائیل شكست خوردند.ناوگان هوایى مصر در ساعات اولیه جنگ و پیش از آنكه حتى یك هواپیماى نظامى از فرودگاه برخیزد، نابود شد.اسرائیل توانست در نوزدهمین سال تولدش بر سراسر سرزمین فلسطین تسلط یابد. صحراى سینا كه با خلیج و كانال سوئز از سرزمین اصلى مصر جدا شده است، و همچنین بلندى هاى استراتژیك جولان در سوریه از دیگر نقاطى بودند كه سربازان اسرائیلى توانستند خاك آنها را در زیر چكمه هاى خود ببینند.شكست اعراب و از دست دادن نقاط استراتژیك سرزمین فلسطین- غرب رود اردن و باریكه غزه _ و اشغال بخشى از دو كشور عربى توسط اسرائیل آنچنان براى اعراب تحقیر آمیز بود كه هیچ گاه نتوانستند خاطره تلخ آن را به فراموشى بسپارند.این چنین بود كه حس انتقام و بازپس گیرى سرزمین هاى از دست رفته در بین اعراب تحریك شد و آنان تصمیم گرفتند كه هر چه سریع تر به این سرشكستگى تاریخى پایان دهند. اما بازسازى لشگر شكست خورده و روحیه از دست رفته سربازان مدت ها زمان لازم داشت.جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر و بزرگ ترین رهبر آن روز دنیاى عرب، در ۲۸ سپتامبر سال ۱۹۷۰ بر اثر سكته قلبى درگذشت و معاون اولش محمد انورسادات به جاى او نشست. حالا همگان از سادات انتظار داشتند كارى را كه عبدالناصر موفق به انجامش نشد او به انجام برساند.

 

 

 

 

جنگ اكتبر یكى از شگفتى هاى بزرگ نظامى تاریخ است. جنگى كه در آن بطلان شكست ناپذیرى ارتش اسرائیل ثابت شد. اعراب دراین نبرد آنچه كه از ابتكار و قدرت نظامى در چنته داشتند را وارد كارزار «مرگ و زندگى» كردند.

هنوز با گذشت ۳ دهه از این جنگ، تاكتیكهاى بكارگرفته شده توسط مصریها براى گذر از كانال سوئز و ورود به صحراى سینا تعجب آور و بسیار جسورانه به نظر مى رسد. پس از آنكه ارتش اسرائیل در ژوئن ۱۹۶۷ ظرف ۶ روز توان نظامى اعراب را درهم كوبید و نوار غزه، صحراى سینا، ارتفاعات جولان، بیت المقدس و غرب اردن را اشغال كرد، اعراب مصمم شدند تا به هرطریقى كه شده انتقام شكست خود را بگیرند. خوددارى اسرائیل از عقب نشینى سبب شد تا در سپتامبر ۱۹۷۳ حافظ اسد و انورسادات به این نتیجه برسند كه جنگ تنها راه عقب راندن م***** است. در تمام طول ماه سپتامبر حداقل ۵ رهبر دیگر عرب نیز در جریان این عملیات بزرگ قرار گرفتند. فیصل پادشاه عربستان، شاه حسین، معمر قذافى، یاسر عرفات و شاه حسن مراكشى. شكست سال ۱۹۶۷ اعتبار اعراب را در جهان از بین برده بود و لازم بود بویژه براى ملت بزرگ مصر كه این شكست جبران شود.

اعراب تمام تلاش خود را براى مخفى كردن این عملیات بزرگ به كار بردند و باید اذعان كرد كه در این كار موفق بودند. (على رغم ارتباطات گسترده آنها با غرب )

 

 

 

 

انور سادات تردید هایش را كنار گذاشت. حافظ اسد بدش نمى آمد كه جولان را از اسرائیل باز پس گیرد. رهبران اعراب گرد هم جمع شدند تا افسانه شكست ناپذیرى اسرائیل را باطل كنند. سربازان مصرى به كانال سوئز حمله كردند. شلیك توپخانه هاى سورى جولان را لرزاند و شاه حسین به غرب رود اردن چشم دوخت. جنگ آغاز شد.در روز ششم اكتبر سال ،۱۹۷۳ ارتش مصر جنگى را علیه اسرائیل آغاز كرد كه گرچه با موفقیت كامل به پایان نرسید، اما تاثیرات شگرفى بر ساختار هاى سیاسى، اقتصادى، امنیتى و حتى مذهبى دولت و كشور اسرائیل برجا نهاد.جنگ چهارم اعراب و اسرائیل به جنگ «یوم كیپور» شهرت یافت.یوم كیپور دهمین روز از سال یهودى، روز دهم تشرین، روزى مقدس براى یهودیان است. آنها در این روز به كفاره گناهانى كه در خلال سال گذشته مرتكب شده اند به عبادت مى پردازند، روزه مى گیرند و توبه مى كنند.

ریشه ها

در جنگ ژوئن سال ۱۹۶۷ كشور هاى عرب درمدت ۶ روز از اسرائیل شكست خوردند.ناوگان هوایى مصر در ساعات اولیه جنگ و پیش از آنكه حتى یك هواپیماى نظامى از فرودگاه برخیزد، نابود شد.اسرائیل توانست در نوزدهمین سال تولدش بر سراسر سرزمین فلسطین تسلط یابد. صحراى سینا كه با خلیج و كانال سوئز از سرزمین اصلى مصر جدا شده است، و همچنین بلندى هاى استراتژیك جولان در سوریه از دیگر نقاطى بودند كه سربازان اسرائیلى توانستند خاك آنها را در زیر چكمه هاى خود ببینند.شكست اعراب و از دست دادن نقاط استراتژیك سرزمین فلسطین- غرب رود اردن و باریكه غزه _ و اشغال بخشى از دو كشور عربى توسط اسرائیل آنچنان براى اعراب تحقیر آمیز بود كه هیچ گاه نتوانستند خاطره تلخ آن را به فراموشى بسپارند.این چنین بود كه حس انتقام و بازپس گیرى سرزمین هاى از دست رفته در بین اعراب تحریك شد و آنان تصمیم گرفتند كه هر چه سریع تر به این سرشكستگى تاریخى پایان دهند. اما بازسازى لشگر شكست خورده و روحیه از دست رفته سربازان مدت ها زمان لازم داشت.جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر و بزرگ ترین رهبر آن روز دنیاى عرب، در ۲۸ سپتامبر سال ۱۹۷۰ بر اثر سكته قلبى درگذشت و معاون اولش محمد انورسادات به جاى او نشست. حالا همگان از سادات انتظار داشتند كارى را كه عبدالناصر موفق به انجامش نشد او به انجام برساند.

 

 

 

 

جنگ اكتبر یكى از شگفتى هاى بزرگ نظامى تاریخ است. جنگى كه در آن بطلان شكست ناپذیرى ارتش اسرائیل ثابت شد. اعراب دراین نبرد آنچه كه از ابتكار و قدرت نظامى در چنته داشتند را وارد كارزار «مرگ و زندگى» كردند.

هنوز با گذشت ۳ دهه از این جنگ، تاكتیكهاى بكارگرفته شده توسط مصریها براى گذر از كانال سوئز و ورود به صحراى سینا تعجب آور و بسیار جسورانه به نظر مى رسد. پس از آنكه ارتش اسرائیل در ژوئن ۱۹۶۷ ظرف ۶ روز توان نظامى اعراب را درهم كوبید و نوار غزه، صحراى سینا، ارتفاعات جولان، بیت المقدس و غرب اردن را اشغال كرد، اعراب مصمم شدند تا به هرطریقى كه شده انتقام شكست خود را بگیرند. خوددارى اسرائیل از عقب نشینى سبب شد تا در سپتامبر ۱۹۷۳ حافظ اسد و انورسادات به این نتیجه برسند كه جنگ تنها راه عقب راندن م***** است. در تمام طول ماه سپتامبر حداقل ۵ رهبر دیگر عرب نیز در جریان این عملیات بزرگ قرار گرفتند. فیصل پادشاه عربستان، شاه حسین، معمر قذافى، یاسر عرفات و شاه حسن مراكشى. شكست سال ۱۹۶۷ اعتبار اعراب را در جهان از بین برده بود و لازم بود بویژه براى ملت بزرگ مصر كه این شكست جبران شود.

اعراب تمام تلاش خود را براى مخفى كردن این عملیات بزرگ به كار بردند و باید اذعان كرد كه در این كار موفق بودند. (على رغم ارتباطات گسترده آنها با غرب )

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...