Maryam.j 1013 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۸۸ بسياري از افراد هنگام رويارويي با مشکلات زندگي فاقد تواناييهاي لازم براي مقابله با آنها هستند و همين عدم توانايي ميتواند زمينهساز بسياري از مشکلات و آسيبهاي روانشناختي باشد اما در مقابل عده ديگري ميتوانند از مشکلات و موانع موجود عبور کنند و از ديدگاه همه ما به افراد موفقي تبديل شوند. روانشناسان با بررسي خصوصيات اين افراد موفق به يک سري فرآيندهاي مشابه دست يافتهاند که از آن به عنوان راهبردهاي مقابلهاي يا مهارتهاي مقابله با تغييرات زندگي ياد ميکنند و يکي از موثرترين اين مهارتها، مهارت جرأتورزي است. در اين باره با دکتر حسين اسعدي، روانشناس و عضو هيات علمي دانشگاه شيراز به گفتگو نشستهايم... جرأتورزي يعني چه؟ در يک جمله ميتوان گفت جرأتورزي توانايي ابراز خود و ابراز حقوق خود بدون پايمال کردن حقوق ديگران است. با داشتن اين مهارت افراد قادرند که اعتماد به نفس زيادي داشته باشند و موجب برانگيختن حس احترام ديگران شوند و در اين شرايط است که تسلط بر موقعيتها و مشکلات روزمره تا حد زيادي آسان ميشود البته جرأتورزي، جرأتمندي، ابراز وجود، قاطعيت و حتي مهارت نه گفتن تا حدودي مشابه هم هستند و همين معني جرأتورزي را ميدهند. از کجا بفهميم که فرد جرأتورزي هستيم يا نه؟ بايد گفت افراد در مورد ابراز حقوقشان به چهار دسته تقسيم ميشوند. گروه اول، افراد بيجرأت و منفعلي هستند. شايد ما در ظاهر، آنها را فروتن، از خود گذشته، مهربان و صبور ببينيم اما در باطن اين افراد به دليل اينکه به ديگران اجازه ميدهند به راحتي حقوق و احساساتشان را ناديده بگيرند، هميشه ناراحت هستند و براي دفاع از حق خود جرأت حرف زدن و مقابله ندارند و به راحتي نظرات ديگران را ميپذيرند. افراد پرخاشگر، گروه دوم را تشکيل ميدهند. اين گروه حقوق خود را به قيمت ناديده گرفتن حقوق ديگران به دست ميآورند و در حقيقت جرأتمندي را با خشونت اشتباه گرفتهاند. افراد پرخاشگر بيجرأت در گروه سوم قرار ميگيرند. اين گروه از افراد به دلايل مختلف احساس خشم يا خصومت نسبت به ديگران را تحمل ميکنند اما توانايي بيان آنها را ندارند و حتي نميتوانند اين احساسات را تحمل کنند و به همين دليل از روشهاي غيرمستقيم مثل لج کردن، کمکاري، قهر و گريه و ... بهره ميگيرند. درنهايت افراد جرأتورز گروه آخر را شامل ميشوند. اين افراد بدون پرخاشگري و يا استفاده از راههاي غيرمستقيم ابراز هيجانات، تلاش ميکنند تا حقوقشان را به دست بياورند و به راحتي از اين حق نميگذرند. در عين حال، افکار و احساسات خود را صريح بيان ميکنند و مورد اعتماد و منطقي هم هستند و اگر با نظر جمع مخالف باشند بدون هيچگونه بياحترامي، نظرشان را ميگويند. اگر شما اين خصوصيات را داريد، پس ميتوانيد نتيجه بگيريد که فرد جرأتورزي هستيد. داشتن مهارت جرأتورزي چهقدر اهميت دارد؟ همه ما در زندگي بارها و بارها در موقعيتي قرار گرفتهايم که با درخواست و تقاضاي اطرافيان، موافق نبودهايم. مثلا يکي از آشنايان که با او رودربايستي داشتهايم به ما پيشنهاد شراکت کاري يا مثلا ازدواج داده است. مهارت جرأتورزي به ما کمک ميکند که معقولانه اين تقاضاها را رد کنيم و به جاي بيان اين جمله که «بگذاريد بيشتر فکر کنم» از جمله «من با تمام احترامي که براي شما قايلم اما بنا به دلايلي با اين موضوع مخالفم» استفاده کنيم و بيهوده فکرمان را مشغول نگه نداريم البته داشتن اين مهارت در برخورد مناسب با مخالفت ديگران، جلوگيري از اعتراضهاي پرخاشگرانه نابهجا، تقاضاي معقول از ديگران و اعلام موضع خود در تصميمهاي جمعي (حتي اگر تنها مخالف جمع باشيم) نيز به دردمان ميخورد. آيا اين مهارت ميتواند در کنترل خشم هم به ما کمک کند؟ صد در صد. يکي از مهارتهاي اساسي کنترل خشم همين جرأتورزي است. يعني فرد جرأتمند نه خشم خود را فرو ميخورد که بعدها به بغض و خشونت و کينه تبديل شود و نه دست به پرخاشگري ميزند که رفتارش پشيماني در پي داشته باشد بلکه قادر خواهد بود در صورت بروز خشم و عصبانيت بدون استرس و رفتار اشتباه، قاطعانه رفتار کند و تصميم نادرستي نگيرد و با کنترل عواطف و احساسات لحظهاي، مديريت شرايط را برعهده گيرد. چگونه ميتوانيم مهارت جرأتورزي را در خود تقويت کنيم؟ ابتدا بايد از موضع خود مطمئن شويم يعني مشخص کنيم که ميخواهيم بله بگوييم يا خير و اگر اطمينان نداريم، براي پاسخ دادن فکر کنيم و از فرد مقابل بخواهيم که موضوع را بيشتر برايمان روشن کند و در دادن پاسخ، تحت تاثير اطرافيان قرار نگيريم. در عين حال در رفتارهاي جرأتورزانه بدن بايد راست باشد، سر به سمت بالا نگه داشته شود و رابطه چشمي مستقيم برقرار شود و در صدا و رفتار فرد، اطمينان و قاطعيت کاملا نمايان باشد و بعد موافقت يا مخالفت خود را با کمال احترام بيان کنيم. تمرين جرأتورزي فرض کنيد دوستتان از شما تقاضا ميکند که چند ساعتي اتومبيلتان را قرض بگيرد و شما مخالفيد. اگر بخواهيد جرأتمندانه رفتار کنيد بايد از جملهاي استفاده کنيد که سه بخش کلي دارد. بخش اول با کلمه «من» شروع ميشود يعني ميگوييد: «من ميدانم که در اين شرايط به اتومبيل من نياز داري.» در بخش دوم، دليل تصميم خود را عنوان ميکنيد که بايد کاملا واضح، روشن و کوتاه باشد: «من ميدانم که در اين شرايط به اتومبيل من نياز داري اما من در طول روز واقعا به آن نياز دارم.» بسياري از افراد فکر ميکنند بحث همين جا تمام ميشود اما بخش آخر، اعلام قاطع تصميم است يعني بعد از پايان جمله بايد بگوييد: «متاسفم که نميتوانم اتومبيلام را به تو قرض دهم.» فراموش نکنيد که لحن شما بايد بدون تعارف اما آرام و متين و مهربان باشد. معمولا افراد منطقي با يک يا دو بار شنيدن اين جملات سه بخشي قانع ميشوند البته گاهي نيز با افراد سمجي روبهرو ميشويد که بايد از تکنيکهاي خاص مثل تکرار جمله گفته شده با قاطعيت بيشتر، ترک محيط (جرأتمندي فزاينده) و عوض کردن موضوع بحث استفاده کنيد و يا حتي خود را به خنگي و نفهميدن بزنيد. اگر هم بعد از بيان جمله خود از طرف مقابل عبارت ناخوشايندي مثل «خيلي خودخواهي» را شنيديد، بهترين روش براي مقابله با اين افراد سمج اين جمله است: «اگر اين کار خودخواهي است، پس من خودخواهم!» شايد در فرهنگ ما يک فرد جرأتورز با يک فرد مغرور و حتي بيادب اشتباه گرفته شود اما اطرافيان با مشاهده رفتارهاي جرأتمندانه مکرر فرد، مطمئنا شرايط را درک ميکنند البته به شرطي که فرد در بيان جملات و رفتارهاي جرأتمندانه، صحيح و منطقي عمل کند و اين کار نياز به آموزش و تمرين دارد. 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده