رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

گستره بافت شهری تبريز ، از دير باز به شماری محله تقسيم شده است . بی کمان شماره محدوده و نام محله ها ، طی تاريخ طولانی شهر ، بارها تغيير يافته است . برای نمونه يک جهانگرد ترک در سده 17 ميلادی ، تبريز را متشکل از يازده محله با نامهای زير می داند : دمشقبه ، پل باغ ، ميخواران ، زرجو ، شتربان ، ديک ، خيابان ، اميره قيز ، سرخاب ، چارمنار ، ری . ترديدی نيست که زرجو همان " ورجی " (ويجويه) است که به اين صورت نوشته شده است . اما دانسته نيست که کدام محله ها را در آن روزگار " پل باغ " ، " ميخواران " و " ری " می ناميده اند . در مقابل ، اين جهانگرد از محله های بسيار قديمی " چرنداب " ، " اهراب " ، "نوبر" ، " مهادمهين " ، نامی نبرده است .

 

در هر صورت ، محله بندی بافت شهر ، از دوره زنديه به اين سو ، کم و بيش همان است که امروزه قابل شناسائی بوده و يک آرايش شعاعی از مرکز شهر رو به بيرون دارد .

 

محدوده مرکزی شهر که مجموعه بازار ، ديوانخانه ، مسجد جامع و بافت پيرامون آنها را در درون باروی شهر در بر می گرفت . در جنوب رودخانه " ميدان چای " محله " چهار منار " ناميده می شد . تنها بخش کوچکی از محدوده درون بارو ، در لبه های شمالی ، غربی و جنوب غربی ، جزو محله های ديگر به شمار می رفت . بخش شمال رودخانه ، جزو محله شتربان بود و قسمت کوچکی در شرق آن نيز در محدوده محله " سرخاب " قرار داشت . در بخش غربی محدوده درون بارو ، کوی " راسته کوچه " قرار داشت که بخشی از محله " ويجويه " به شمار می رفت و در بخش جنوب غربی نيز کوی " ارمنستان " از محله"مهادمهين" قرار گرفته بود . به احتمال بسيار ، اين دروازه ها ، نقاط ورود و خروج محله های پيرامونی به محدوده مرکز شهر بوده اند و نه دروازه های ورودی و خروجی شهر . اين احتمال با توجه به اين واقعيت که بجز محله مرکزی " چهارمنار " ، همه محله های شهر در بيرون از بارو قرار داشته اند تقويت می شود . اهميت مجموعه بازار و نقش آن در موجوديت شهر از يک سو ، و قرار داشتن مجموعه ديوانخانه در بخش مرکزی شهر از سوی ديگر ، ضرورت ايجاد بارويی در پيرامون هسته مرکزی را موجه می نماياند . اما گفته شده است که در روزگار اوج رونق شهر در دوره ايلخانان ، هر محله داری باروی جداگانه بوده و باروی اصلی شهر نيز ، همه محله ها را در ميان می گرفته است .

 

در همين زمينه ، جهانگردان به وجود ده دروازه (حمداله مستوفي) و شش دروازه (همان جهانگرد ترک پيش گفته) اشاره کرده اند . جهانگرد ترک ، شش دروازه شهر را اين چنين نام می برد : دروازه اوجان ، دروازه سروان ، سردرود ، دروازه شام غازان ، دروازه سرآو ، دروازه ري.

 

از نام اين دروازه ها چنين برمی آيد که در بيرونی ترين حد شهر و در مبادی ورودی خروجی اصلی شهر قرار داشته اند . دروازه "اوجان" در شرق شهر بر سر راه تبريز _ اوجان قرار داشته ،

 

دروازه " سرآو " که "سرو" نيز خوانده می شد و همان "سراب" امروزی است ، ورودی شمال شرقی شهر بوده ، دروازه "ري" در جنوب شرقی شهر واقع بوده ، دروازه"شام غازان" ورودی غربی شهر به شمار رفته و دروازه " سردرود" (ياسرد) نيز ، بر سر راه تبريز _ مراغه ( که از روستای سردرود می گذرد ) در جنوب غربی شهر قرار داشته است . به اين ترتيب می توان گمان برد که دروازه "سروان" نيز احتمالا" در شمال غربی شهر جای داشته است . بازتاب وجود باروهای جداگانه برای محله ها را در نام " ايکی قالاآراسی " به معنای ( ميان دو قلعه ) ، که هنوز هم در تبريز متداول است می توان ديد .

 

به رغم دگرگونی های بسياری که در اثر اقدامات گوناگون در بافت شهری تبريز رخ داده ، نظام محله بندی تاريخی آن ، دست کم در حد کاربرد نام ها و وابستگی ذهنی شهروندان به محله ها و کوی ها ، هنوز کارائی خود را ازدست نداده است . در اين چارچوب ، در بافت شهری تبريز ، نه( 9) محل اصلی قابل شناسائی است . محله های همجوار اگرچه با مرزبندی مشخصی از هم جدا نمی شوند ، ساختار کالبدی آنها هنوز هم در شکل گذرهای اصلی و فضاهای شهری عمده و کوی های داخلی هر محله پابرجاست .

 

باغميشه . در شرق شهر و بالای رودخانه قرار دارد . " بيلانکوه " ، " قله " ، " پل سنگی " و "ششکلان" از کوی های آن به شمار می روند .

 

خيابان . بخش های واقع در جنوب رودخانه در شرق شهر که تا جنوب شرقی نطز می رسد . از کوی های آن می توان " مارالان " ،" غياث "(قياس ) و "کمش قيه" (دمشقيه) را نام برد .

 

نوبر . بخش های جنوبی بافت شهر را در غرب " خيابان " در بر می گيرد . قسمت بسيار کوچکی از آن در پيرامون دروازه نوبر در درون بارو قرار داشته است و " مقصوديه " شناخته شده ترين کوی آن است .

 

مهادمهين . بخش وسيعی از بافت شهری تبريز که در جنوب و جنوب غربی هسته مرکزی قرار دارد ، محدوده اين محله را تشکيل می دهد . کوی های متعددی مانند "چرنداب"( چهارانداب)، "ليلا" (ليل آباد) ، " اهراب " و" ارمنستان" بخش های آن به شمار می روند .

 

قره آغا . گستره باغ ها و زمين های واقع در غرب شهر را در برمی گيرد بخشی از آن " کوچه باغ " ناميده می شود و در سمت غرب ، بخش های "خطيب " ، " آخوني"و " شام غازان " در محدوده آن قرار دارند . " درب گجيل " نيز بخش ديگری از محله بوده است .

 

ويجويه . در شمال قره آغاج قرار دارد . بخش شرقی آن در داخل بارو قرار داشته و " راسته کوچه " ناميده می شود . بخش ديگر محله " سنجران " نام داشته و در سمت غرب به بخش های " چوست دوزان " ، "عموزين الدين" ، "همکاوار" (حکم آباد) و "جاميشاوا" (گاوميش آباد يا جمشيد آباد) می پيوندد . مينورسکی ذکر می کند که "سنجاران" نام يکی از دروازه های ده گانه باروئی است که قبل از باروی غازائی بر گرد تبريز بوده است .

 

اميره خيز . بخش های شمال رودخانه ميدان چای را در سمت شمال غربی شهر در بر می گيرد .

 

شتربان (دوچي) . بخش وسيعی از بافت شهری واقع در شمال رودخانه ميدان چای ، حد فاصل رودخانه و کوه عينعلی ، محدوده اين محله را تشکيل می دهد . بخش شمالی مجموعه بازار در بالای رودخانه ، به شکل ميدان صاحب آباد و بازارچه شتربان ، قسمتی از اين محله است که درون باروی شهر قرار داشته است .

 

سرخاب . در شمال شرقی هسته مرکزی شهر در حد فاصل محله های شتربان و باغميشه قرار دارد .

 

نام سرخاب که هم به کوه سرخ رنگ شمال شهر ( کوه عينعلی ) و هم به محله واقع در دامنه آن گفته می شود ، بی ترديد برگرفته از سيلابهای سرخ رنگی است که از کوه سرازير شده و با عبور از محله سرخاب ، به رودخانه می ريزد . گفته می شود که نام دوچی (شتربان)، به دليل سکونت بازرگانان ثروتمندی که بيشتر آنها دارای شتر برای حمل کالا بوده اند ، به اين محله اطلاق شده است . درباره نام "ميارميار" گفته ميشود حمدالله مستوفی نام قديم محله را به دليل مناری که برای روشنائی شبانه در مرکز محله قرار داشت ، "منارميان" و "نارميان" آورده و اين نام رفته رفته در گويش روزانه مردم به شکل ميارميار درآمده است .

 

شماری از نام ها ، منسوب به اشخاص نامدار تاريخی است . برای نمونه "مقصوديه" بازمانده از عمارتی به همين نام است که از آثار مقصودبيگ بن حسن پادشاه آق قويرنلو بوده است . بنای محله "خطيب " به خييب تبريزی معروف به صدرالدين برادر تاج الدين تبريزی منسوب است . نام " دمشقيه" نيز بازمانده از باغ و عمارتی به همين نام است که توسط "بغدادخاتون" دختر "اميرچوپان" به نام برادرش "دمش خواجه" بنا شده بود . هرچند که دليل بسياری از نام گذاری ها ناشناخته است و معنای نام هائی مانند "گجيل" ، "اهراب" و برخی ديگر هنوز پنهان مانده است ، اما براساس نظريات محققانی چون دکتر يحيی ذکاء درباره شماری از اين نام ها توضيحاتی می توان ارائه داد ؛ مثلا" می توان گفت : نام های "مهادمهين" و "اميرخيز" و خاستگاه اصلی و شکل درست آنها آمده ، به اين نکته اکتفا می کنيم که شکل درست نام "مهادمهين" ، "مادمهين" به معنای جايگاه مادها است و نام "اميرخيز" نيز در اصل "اميره خيذ" به معنای کشتزار يا سبزه زار امير بوده که در تلفظ بومی نيز به همين شکل گفته ميشود . اما

 

درباره نام هائی چون "ششگلان" ، "ليلاوا" ، "ويجويه" و "باغميشه" نظرياتی به شرح زير وجود دارد . 2

 

ششگلان . در دامنه های کوه سرخاب ، بر روی تپه ماهورهائی قرار گرفته است که با بريدگی های متعدد از هم جدا می شوند . در ميان اين بريدگی ها ، مردم با شاخ و برگ راه آب را بسته و با ايجاد آبگير ، آب را به کشتزارها هدايت می کردند . اين آبگيرها در زبان آذری قديم "سل" و آبی که از آن خارج می شد " سلاب" نام داشت . برای هدايت آب اضافی سل (آبگير) به رودخانه ، تقب هائی در زير زمين حفر شده بود که از زير اراضی محله سلاب های اضافی را به رودخانه می ريخت . اين نقب ها در زبان آذری قديم ، "کول" يا "کيل" ناميده می شد و هر يک از دو سل اصلی ياد شده ، دارای سه کيل بود . به اين ترتيب ، محله ششگلان که بر روی شش کيل قرار قرار داشت ، شش گيلان يا "شش کهلان" ناميده می شد و به مرور به "ششگلان" تبديل شده است .

 

ليلاوا . آب قناتهای اصلی اين محله به دليل صاف بودن و جنس نيلی رنگ آبروها ، آبی بوده و از همين رو محله را "نيل آبه" ناميده اند . اين نام در گويش مردم ، رفته رفته به "ليلابه" و "ليلاوا" تغيير شکل داده است .

 

ويجويه . اين نام که "ورجي" نيز گفته می شود ، در اصل "ورجويه" بوده است . بسياری از تبريزی ها ، حرف "ر" را "ي" تلفظ می کنند و به همين دليل نام "ورجويه" به معنای کنار جوی يا نزديک جوی در تلفظ روزمره به "ويجويه" تبديل شده است .

 

باغميشه . اين نام در گويش تبريزی "باغمشه " گفته می شود . "مشه" در زبان آذری به معنای جنگل و بيشه است . باغ نيز در اصل "بغ" بوده که در زبان فارسی به مهنای خداست . بنابراين شکل درست اين نام ، "بغ ميشه" به معنای "بيشه زار خدا" بوده است که با توجه به وجود آتشکده "قله" پذيرفتنی می نمايد .

 

نکته ای که در اينجا بايد يادآور شد استقرار شهر تبريز در زمی نای پست دره ای است که پيرامون آن را کوه های بلند فرا گرفته اند . در دوره پيش از اسلام ، اين دره و شهر تبريز با چهار آتشکده مشخص می شده است . سه تای اين آتشکده ها ، بر فراز کوه ها و بلندی های پيرامون مشرف به شهر قرار داشته اند : يک آتشکده بر "قله" واقع بوده است . آتشکده ديگر ، در کوه های "يانوق" در جنوب تبريز بود . نام" يانوق" که در زبان ترکی آذربايجانی ، به معنای سوخته و نيز روشن و در حال سوختن است ، بی ارتباط با آتشکده و آتش روشن درون آن نيست . سومين آتشکده ، بر فراز کوه "سرخاب" و در همان نقطه ای که در ميان عوام به مقبره "عون ابن علي" معروف است قرار داشت .

 

پيشينه تاريخی "قله" و بخش های پيرامون آن که در دوره ای جايگاه عارفان و خداجويان بوده و به قله اخی سعدالين معروف بوده و محله پيرامون آن "بغاکوه" (واليانکوه و يا بيلانکوه امروزي) ناميده می شده است نيز در ارتباط با وجود احتمالی آتشکده در آن ، توجيه پذير تر می نمايد .

  • Like 3
لینک به دیدگاه

اقدامات شهرسازی و ساختار شهری جديد تبريز در سال های پس از دهه 1300

 

احداث خيابان های شهری

 

با روی کار آمدن حکومت پهلوی در آغاز سده چهارده هجری ، در تبريز نيز همانند با ديگر شهرهای مهم کشور ، اقداماتی در جهت تغيير سيمای کالبدی آن از يک شهر سنتی به شهری امروزی صورت می گيرد . نخستين اقدام در اين زمينه ، احداث خيابانهای عريض و مستقيم اتومبيل رو است که به عنوان مظهر تجدد و پيشرفت ، همواره مورد استقبال مردم قرار می گيرد . نخستين خيابان احداث شده در تبريز ، خيابان پهلوی است که در فاصله سالهای 1305 _ 1300 به دستور عبدالله خان طهماسبی فرمانده لشکر آذربايجان احداث شده است . اين خيابان که پس از انقلاب به نام خيابان امام خمينی (ره) نامگذاری شد ، به عنوان مسير ارتباطی ميان جاده تهران _ تبريز و تبريز _ مراغه ، از حوالی چهارراه منصور تا ميدان "گونگانباشي" کشيده شده است . خيابان پهلوی در بخش شرقی بر بستر "خيابان" که از زمان قاجاريه جاده فراخ ورود به شهر بود و در بخش ميامی بر جای باروی تخريب شده شهر قرار گرفت . بخش غربی اين خيابان نيز از فضای باز جنوب گورستان گجيل عبور داده شد . اين خيابان از شمال محوطه ارگ عليشاه می گذرد و از دروازه های نوبر و مهادمهين همراه با بخش جنوبی باروی شهر در مسير آن قرار داشته اند .

 

همزمان با احداث خيابان پهلوی ، محوطه پيرامون ارگ علةشاه به باغ ملی و گردشگاه عمومی تبديل شد . در مجاورت آن و در بخشی از زمينهای محوطه ارگ در سالهای بعد مرکز خدماتی و تفريحی مانند بيمارستان شير و خورشيد ، سالن تاتر ، دبيرستان ، کتابخانه و . . . ساخته شد. در سال 1307 در گزارشی از اين تحولات آمده است : " شهر تبريز دارای خيابان عالی و باغ قشنگی است که اهالی وقت غروب از هر طبقه برای رفع خستگی از مشاغل روزانه خود به آنجا می روند و دو سينما در شهر تبريز داير است . . . 3 "

 

در سالهای بعد ، خيِابان پهلوی از دو سو امتداد يافته ، از شرق به دروازه تهران و از غرب به جاده های مرند (در شمال غرب ) و مراغه ( در جنوب غرب ) می پيوندد . بخش شرقی اين خيابان ، منطبق بر بستر "خيابان" به دروازه تهران رسيد . توسعه بخش غربی آن نيز با استفاده از مسير حرکت گونگا (واگن اسبی ) در حد فاصل ميدان گونگاباشی و ايستگاه راه آهن انجام شد . خط واگن اسبی تبريز ، برای انتقال مسافران از شهر به "واغزال" (ايستگاه راه آهن ) ، که در بيرون از شهر و در سمت غرب قرار داشت احداث شده بود . واغزال ، نام روسی ايستگاه راه آهن تبريز _ جلفا است که در فاصله سالهای 95 _ 1290 ش / 1916 _ 1911 م ، با سرمايه بانک اسقراضی روس احداث شد . واژه های "گونگاباشي" و "واغزال" هنوز هم در گفتگوی روزمره مردم تبريز به کار می رود .

 

پس از احداث خيابان پهلوی ، از سال 1306 اقدامات وسيعی در زمينه بازگشايی خيابان های متعدد منشعب از خيابان پهلوی آغاز شد . در سال 1307 محمد علی تربيت به سمت شهردار تبريز منصوب شده و عمليات عمرانی و مربوط به احداث چندين خيابان شمالی _ جنوبی آغاز گشت . در گزارشی از اين عمليات آمده است که " . . . اين دو روزه مشغول امتداد خيابان نظاميه از محله نوبر و اتصال آن به خيابان پهلوی و افتتاح خيابان جديدی که از خيابان پهلوی مقابل باغ ملت شروع و از بازار عبور کرده به محله شتربان می رسد و ايجاد خيابانی که خيابان پهلوی را به پل آجی متصل می نمايد و امتداد خيابان فعلی گورک از خيابان پهلوی به محله سرخاب هستند و خيابانی که سال گذشته بين خيابان پهلوی و ششگلان شروع شده بود اين اوقات به اتمام رسيده . . . 4 "

 

اين خيابان ها که بعدتر به ترتيب شاهپور جنوبی ، فردوسی ، منجم ، خاقانی و منصور ( همنام با استاندار وقت آذربايجان علی منصور ) ناميده شدند در فاصله سالهای 10 _ 1307 که محمد علی تربيت شهردار تبريز بود ، تکميل گرديدند . در همين دوره گذر حد فاصل دروازه نوبر و ديک باشی ، تعريض و به نلم شهردار وقت "خيابان تربيت" ناميده شد .

 

يکی ديگر از اقدامات شهرسازی برجسته دوران شهرداری محمد علی تربيت ، تبديل گورستان نيمه متروکه گجيل به پارک شهر است ، که عمليات اجرائی آن از سال 10 _ 1307 آغاز شده و در سالهای بعد باغ گلستان نام گرفت . در سال پايانی اين دوره ، احداث خيابان شاه بختی (جمهوری امروزی ) ، حد فاصل خيابان خاقانی و فردوسی در دستور کار شهرداری قرار گرفت . در همين رابطه ، روزنامه اطلاعات خبر می دهد : " . . . بلديه شهر شروع به خاک ريزی خيابان مقابل عمارت ايالتی را نموده . . . 5 " و چند ماه بعد در خبری ديگر آمده است : " . . . همچنين جهت ساختمان خيابان جلوی شمس العماره اقدام و مشغول کار هستند 6 " .

 

در سالهای 1311 و 1312 چهار ميدان در چهار گوشه باغ گلستان ايجاد شد که در هر کدام ، مجسمه يکی از پادشاهان نامدار گذشته را برپا کردند . در همين زمينه ، روزنامه اطلاعات خبر می دهد : " به قرار اطلاع واصله از تبريز ، بلديه آنجا مقدمات نصب مجسمه های سلاطين بزرگ را در اطراف ميادين جديد الحداث آنجا فراهم نموده و برای ترتيب نصب آنها و فراهم بودن مقدمات اين کار مراتب به وزارت داخله اطلاع داده شده و استجازه نموده اند که در صورت تصويب پيشنهاد بلديه شروع به نصب مجسمه های مزبور بنمايند 7 " .

 

برجسته ترين کار عمرانی اين دوره ، احداث ساختمان "ساعت " به عنوان شهرداری تبريز در محل گورستان متروکه نوبر است . عمليات اجرائی اين پروژه که نقشه آن توسط مهندسان آلمانی تهيه شده بود ف از سال 1314 ش / 1935 م آغاز شد و چهار سال بعد به پايان رسيد . اما تکميل نهائی ساختمان ، بر اساس خبری که در روزنامه اطلاعات آمده تا نيمه دوم سال 1320 به درازا کشيد : " . . . عمارت شهرداری که بسيار باشکوه می باشد و در سالهای اخير ساخته شده برای تکميل آن مشغول کار می باشند 8 " . بر روی لوح يادبودی که در کنار ورودی اصلی ساختمان مزبور در ديوار کار گذاشته شده ، نام ساختمان "عقاب در حال پرواز" نوشته شده است . نقشه ساختمان از بالا ، ضمن تائيد همانند کلی شکل بنا با نام ياد شده، يادآور نقش عقاب به عنوان نماد حکومت آلمان دوره هيتلری و نشان دهنده خاستگاه سبک معماری ويژه به کار گرفته شده در اين ساختمان نيز هست .

 

در همين تاريخ خيابان دانشيرا ، از ميدان دانشسرا تا خيابان منصور کشيده شد 9 . همچنين مقدمات احداث خيابان عباسی در محله ششگلان فراهم آمد : " در برزنهای شمال شهر مثل ششگلان و . . . جاهای بسياری است که پرجمعيت می باشند و خيابانهای کوتاهی دارند . در برنامه جديد احداث خيابانی به طول شش کيلومتر در نظر گرفته شده که برزنها را دروازه " اهر " به ميدان پل شاهی خيابان خاقانی متصل می کند و مشغول نقشه برداری اماکن مسير خيابان هستند"10 .

 

به دنبال وقفه ای که در اثر جنگ جهانی پيش آمده بود ، از سال های نيمه دوم دهه 1320 ش ، دوره ديگری از اقدامات شهرسازی و فعاليت های عمرانی در تبريز آغاز شد . ساختمان استانداری در سال 1326 ، بر روی ويرانه های عمارت سوخته عالی قاپو و در مجاورت آن ساختمان های بانک ملی و اداره دارائی ، در محل " جبه خانه " سابق احداث شد . در بخش شرقی زمين های ديوانخانه قاجاری چند واحد آموزشی ساخته شد و ساختمان شهربانی نيز در قطعه زمين بتقيمانده از جبه خانه که در جنوب خيابان شاخ بختی قرار گرفته بود احداث گشت .

 

مکانی که مجموعه اداری _ سياسی جديد شهر در آن ساخته شد ، از ديرباز به عنوان ديوانخانه و مرکز حکومتی شهر تبريز شناخته می شد . مهم ترين بنای مجموعه ديوانخانه ، عمارت عالی قاپو بود که در دوره حکومت زنديه ، توسط نجفعلی خان پسر قلی خان دنبلی ساخته شده بود . اين ساختمان که در آغاز "باب عالي" ناميده می شد ، عمارت چهارطبقه ای بود که کلاه فرنگی بلندی برفراز آن قرار داشت . در زمان عباس ميرزا ، با نام عالی قاپو به عنوان محل اقامت وليعهد قاجاری مورد استفاده قرار گرفت و به هنگام وليعهدی مظفرالدين ميرزا ، به تقليد از کاخ شمس العماره تهران ، شمس العماره ناميده شد .

 

در زمان مظفرالدين شاه ، تعمير کلی در ساختمان به عمل آمد و پشت شمس العماره ، در بخش شمالی مجموعه ديوانخانه ، عمارت "حرمخانه" ساخته شد . پس از روی کار آمدن حکومت پهلوی نيز ، اين مجموعه به ويژه عمارت شمس العماره مقر والی آذربايجان بود و در ميان مردم با نام "ساختمان ايالت" شناخته می شد .

 

در سال 1312 ، به هنگام استانداری اديب السلطنه سميعی ، عمارت شمس العماره به علتی نامعلوم در آتش سوخت و تا سال 1326 که ساختمان استانداری جديد بر روی آن ساخته شد ، ويرانه های آن بر جا بود . عمارت حرمخانه نيز در سال 1348 ، تخريب و به جای آن ساختمان فرمانداری ساخته شد . در همين دوره ، بخش شمالی خيابان شاهپور ، از ميدان شهرداری تا مقابل استانداری امتداد يافت و در محل برخورد آن با خيابان شاه بختی ، در محل توپخانه قديم ميدان قيام (شهدای امروزي) در برابر استانداری و شهربانی شکل گرفت .

 

به دنبال اين اقدامات ، در آغاز دهه 1330 ، خيابان شهناز (شريعتی امروزي) از محله ليلاوا رو به شمال گشوده شد و بخش شمالی آن در بالای خيابان پهلوی تا ديک باشی امتداد يافت و به انتهای غربی خيابان تربيت و ابتدای راسته کوچه وصل شد . با احداث بخش شمالی خيابان شهناز ، که دقيقا" از نقطه ای که پيش تر دروازه مهادمهطن در آن قرار داشت ، می گذرد ، کليسای پروتستان که در مسير خيابان قرار گرفت و تخريب شد و بخشی از زمين آن در ضلع غربی خيابان باقی ماند . اين کليسا ، بعدها در سال 1335 در نقطه ديگری در جنوب محله ارمنستان از نو ساخته شد و در زمين باقيمانده از محل سابق آن در خيابان شهناز شمالی نيز، در سال 1342 ، مجموعه هتل و سينما آسيا ( آذربايجان امروزی ) احداث شد .

 

پس از رويدادهای مرداد 1332 ، در سال های ميانی آن دهه ، شمار ديگری از خيابان ها در محدوده مرکزی شهر کشيده شد . خيابان منصور از شمال امتداد يافت و با عبور از رودخانه به خيابان عباسی پيوست . خيابان دارايی در لبه شرقی مجموعه بازار ، از خيابان شاه بختی تا کرانه جنوبی ميدان چای کشيده شد و امتداد خيابان خاقانی ، در شمال رودخانه ، با نام ثقة الاسلام تا بخش های مرکزی محله سرخاب احداث گشت .

 

در سال 1337 ، خيابان شمس تبريزی که شمالی ترين خيابان شرقی _ غربی تبريز به شمار می رود ، با عبور از محله های شتربان و اميرخيز ثقة الاسلام را به پل و ميدان منجم متصل کرد. در همين زمان خيابان ملل متحد ( فلسطين امروزی ) نيز ، از ميدان گوشه شمال شرقی باغ گلستان ، به خيابان شمس تبريزی وصل شد . دروازه گجيل که تا اين زمان پابرجا بود ، با اينکه در لبه غربی خيابان ملل متحد و بيرون از حريم خيابان قرار می گرفت ، در اثر بی توحهی مسئولان وقت شهرداری تخريب شد و از ميان رفت . با ايجاد دو خيابان ياد شده ، محدوده مرکزی و هسته تاريخی شهر در درون يک چهارضلعی قرار می گيرد که مجموعه بازار ، دقيقا" در بخش مرکزی آن جای دارد . اين چهارضلعی که خيابان های پهلوی سابق و خاقانی لبه های جنوبی و شرقی آن هستند و لبه های شمالی و غربی با خيابان های شمس تبريزی و ملل متحد تعريف می شود ، از سه لبه جنوبی ، شرقی و غزبی به محدوده هسته مرکزی مماس است ولی لبه شمالی آن با فاصله از هسته مرکزی قرار گرفته است .

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ساختار شهری جديد و ويژگی های آن

 

پيامد اصلی مجموعه خيابانکشی های ياد شده ، تغيير ساختار ارتباطی شهر ، از يک ساختار مبتنی بر حرکت پياده و دارای هندسه ارگانيک ، به يک ساختار دارای هندسه خطی منظم و مستقيم و مناسب حرکت سواره است . در اين ميان ، نکته در خور تامل ، تفاوت کيفی اقدامات شهرسازی دوره پهلوی اول با اقدامات مشابه در دهه های بعدی است .

 

ايجاد خيابان های شهری در دوره پهلوی اول ، از يک سو از يک الگوی ساده ولی هدفمند پيروی می کند . در چارچوب اين الگو ، محور خيابان معمولا" با استفاده از مسير گذرهای موجود تعيين می شود . اين ويژگی ، در خيابان هايی مانند منصور ، خاقانی ، تربيت و فردوسی به آسانی ديده می شود .

 

نکته با اهميت ديگر کارکرد شهری معين خيابان در به هم پيوستن مراکز شهری مختلف و تامين دسترسی برای آنهاست . به عنوان نمونه ، خيابان شاهپور سابق ، پادگان شهر را به مرکز اداری _ سياسی وصل می کند ، خيابان فردوسی مسير ارتباطی ميان مجموعه بازار و ارگ عليشاه و فضاهای خدماتی پيرامون آن است و خيابان شاه بختی سابق ( جمهوری امروزی ) با عبور از مقابل مرکز اذاری _ سياسی و تامين دسترسی آن ، ورودی بازار را به ميدان دانشسرا و مراکز خدماتی پيرامون آن وصل می کند .

 

همين ويژگی را به نحو بارزی در مورد خيابان تربيت می توان يافت که به عنوان يک محور ارتباطی داخلی ، ضمن انطباق کامل با مسير گذر موجود ، دو نقطه بسيار مهم ، يعنی ساختمان ساعت (شهرداري) و ديک باشی را به هم پيوند م ی دهد .

 

اقدامات شهرسازی و به ويژه احداث خيابان در دهه های بهدی اما ، در اغلب موارد فاقد اين ويژگی است . مسير خيابان بدون توجه به بافت و عناصر موجود آن تعيين می شود و گذرهای موجود ، در برخورد با خيابان پيوستگی خود را از دست می دهند . نمونه های اين حالت را در خيابان های ثقة الاسلام ، شمس تبريزی ، ملل متحد و شهناز شمالی سابق ، می توان ديد . اين خيابان ها ، ضمن ايجاد بزش در بافت پيرامون در مسير خود ، گذرهای متعدد را با زوايای تند و بسته قطع می کنند و بلوک شهری بد شکل به وجود می آورند .

  • Like 2
لینک به دیدگاه

شکل گيری مراکز و فضاهای شهر جديد

 

مجموعه بازار ، همواره به عنوان مهم ترين کانون شهری در تبريز عملکرد داشته و موقعيت مراکز شهری ديگر ، اگرچه به دلايل مختلف در طول تاريخ و در دوره های مختلف تغيير کرده ، اما مکانيابی آنها همواره در رابطه با بازار صورت می گرفته است . بااهمييت ترين اين مراکز شهری ، مجموعه ديوانخانه يا مرکز قدرت سياسی است که در برهه ای از تاريخ در بخش شرقی شهر (در حوالی محله ششگلان) قرار داشته ، بعدتر در دوره حکومت آق قويونلو به بخش شمال رودخانه منتقل شده و مجموعه ميدان صاحب آباد را در شمال بازار شکل داده و از دوره قاجار به اين سو نسبت به مسجد جامع گه چسبيده به مجموعه بازار و در جنوب غربی آن قرار دارد ، به شکلی متقارن در جنوب شرقی بازار و چسبيده به آن مستقر شده است .

 

ديگر مراکز عمومی شهری تبريز نيز تا پيش از سده چهارده هجری ، عمدتا" در هسته مرکزی و يا چسبيده به آن و در لبه محورهای ارتباطی اصلی شهر قرار داشته اند . مهم ترين کانونهای شهری تبريز را تا پيش از سده چهارده به شرح زير می توان شمرد : باغ شمال در جنوب هسته مرکزی شهر ، مسجد کبود در جنوب شرقی هسته مرکزی و در مجاورت محور بازار کهنه که در زمان ساخت مسجد کبود مهمترين محور ارتباطی شهر در بخش شرقی به شمار می رفته است ، مسجد عليشاه که ياذگار پررونق ترين دوران تاريخ تبريز (دوره غازاني) است و از دوره قاجاريه به عنوان ارگ شناخته می شود ، سربازخانه و ميدان مشق که در شرق ديوانخانه قاجاری قرار داشته است و گورستانهای محله های شهر که مشهورترين آنها گورستان گجيل در جنوب غربی محدوده مرکزی و گورستان نوبر چسبيده به دروازه نوبر در گوشه جنوب شرقی هسته مرکزی بوده است . گورستان قديمی چرنداب در جنوب ارگ عليشاه که مدفن بزرگانی چون قطب الدين محمودبن مسعود شيرازی ، مظفر ، ناصرالدين عبدالله مشهور به قاضی بيضاوی ، سلمان ساوجی ، خواجه عبدالله صيرفی و خواجه شمس الدين جوينی و . . . بوده است ، و گورستان سرخاب که آرامگاه شاعران و بزرگانی چون خاقانی شيروانی ، اسدی طوسی ،همام تبريزی ، ظهير فارايابی ، قطران تبريزی و . . . است و مقبره سيد حمزه که در گوشه شمال شرقی هسته مرکزی قرار داشته است .

 

از فضاهای شهری در مقياس کلان که بگذريم ، به فضاهای عمومی مراکز محله ای و عناصر خدماتی پيرامون آنها ميرسيم . با اينکه بسياری از فضاهای مرکز محله ای در طول زمان و در اثر اقدامات ساختمانی و تعريض معابر و غيره آسيب ديده و از بين رفته اند ( نمونه مشخص آن از ميان رفتن ميدان انگج در اثر بازگشايی امتداد غربی خيابان جمهوری است ) . نمونه های جالبی چون ميدان ويجويه ، مرکز محله مقصوديه ، ميدان طرلان ، ميدان سرويجويه و غيره هنوز در ميان محله های کهن برجا مانده است .

 

دگرگونی ساختار شهر در پی اقدامات شهرسازی در سالهای پس از دهه 1300 ، زمينه شکل گيری فضاهای شهری جديدی را فراهم آورد که از هر دو وجه عملکردی و کالبدی ، از فضاهای شهری سنتی متفاوت بود . در بعد عملکردی ، بافت شهر محل اسقرار فعاليت هايی شد که بسياری از آنها ، زاده شيوه نوين زندگی در آن سوی مرزها بود و پيشينه چندانی نه تنها در تبريز بلکه در کشور نداشت . مهم ترين اين فعاليتها ، آموزش به سبک نوين ، فعاليتهای خدماتی _ تجاری و خدمات درمانی و اداری جديد بود که اگرچه در بناهای امروزی مستقر می شد اما مکانيابی آنها در بافت شهری از الگوی معينی پيروی نمی کرد . به عنوان نمونه هر جا که فضای باز يا به ويژه گورستان قديمی متروکه ای وجود داشت ، برای احداث مدارس جديد مورد استفاده قرار می گرفت . اما در فراسوی تفاوت های عملکردی ، سويه کاملا" آشکار تفاوت های ميان فضاهای شهری قديم و جديد ، در شکل کالبدی ديگرگون ساختمان های جديد ، که خيابان های احداث شده بستر مناسبی برای استقرار آنها بود ، نمودار شد . در بافت های سنتی ، فضای شهری که معمولا" به شکل ميدانگاه بود ، در محل برخورد چند گذر شکل می گرفت و در نمونه های سازمان يافته تر مانند انگج ، گذرهای منتهی به ميدانگاه به بازارچه های سرپوشيده تبديل می شد . مسجد يا تکيه ، حمام و چند مغازه ، عناصر اصلی فضای شهری بود که در پيرامون ميدانگاه جای داشت و آن را شکل می داد.

 

در ساختار شهری جديد ، با استقرار کاربری های گوناگون در دو طرف خيابان ، معبر به صورت گونه ای فضای شهری فعال درآمد و سازمان کالبدی آن ، از يک هسته کانونی واقع در تقاطع چند گذر ، به يک فضای خطی راست و فراخ متحول شد . برخلاف فضای شهری سنتی ، که در بةشتر نمونه ها ارزش صرفا" عملکری داشت و در چارچوب درونگرايی معماری سنتی ، فاقد بدنه سازی بود ، در ساختار خطی فضای شهری جديد ، بدنه های دو سوی گذر اهميت يافت و به نشانه بازتاب ارزش گذر به عنوان فضای شهی ، موضوع طراحی معمارانه قرار گرفت .

 

خيابان به مثابه فضای شهری ، به عنوان پديده ای غير بومی وارد شهر سنتی ايرانی شد . شهر تبريز ، به واسطه موقعيت جغرافيايی و تاريخی ويژه خود ، در اين مورد نيز همانند موارد متعدد ديگر ، يکی از نخستين شهرهای کشور بود که اين پديده جديد در آن استقرار يافت که خيابان های پهلوی سابق ، تربيت و فردوسی نونه های بارز اين گونه فضای شهری جديد هستند .

 

ناگفته نماند که شکل گيری فضاهای شهری جديد (به ويژه سويه عملکردی آنها) در تبريز ، چندی سال پيش از اقدامات مربوط به دوره پهلوی اول ، آغاز شده بود . تبريز ، به ويژه از نيمه سده سيزده هجری ، به عنوان دومين شهر بزرگ کشور و شهر وليعهدنشين ، در هر دو نيمه بازرگانی و فرهنگی ، پل ارتباطی ايران با قفقاز ، عثمانی و اروپا به شمار می رفت. از اين رو ، هر پديده ، جديدی ، خواه انديشه های ضد استبدادی و آزاديخواهانه يا نمودهای فرهنگی و اجتماعی ، حتی پيش از تهران ، نخست در تبريز نضج می گرفت و سپس در جاهای ديگر منتشر می شد . به عنوان نمونه ، نخستين مدرسه جديد ايران ، توسط ميرزا حسن رشديه در سال 1306 ق / 9 _ 1888 م در محله ششگلان تبريز بنيان گذارده شد . براساس آگهی هايی که در شماره های مختلف سال اول روزنامه انجمن تبريز 11 ديده می شود ، در زمان يک ساله 25 _ 1324 ق / 1906 م ، نزديک به شش مدرسه به سبک امروزی در تبريز تاسيس شده بود . سه واحد از اين مدرسه ها در بازار قرار داشته ، سه مدرسه ديگر يکی در محله سرخاب ، ديگری در محله چرنداب و سومی دبستان نوبر واقع در کوچه صدر بوده است .

 

نمونه های ديگر ، تاسيس اولين کتابخانه به سبک نوين توسط جبار باغچه بان در سال 1303 است .

 

باز هم در روزنامه انجمن تبريز 12 ، آگهی هايی در مورد مطب دکتر آتاناس در مهمانخانه محمديه ( در خيابان مجديه ) و دو داروخانه ديده می شود . يکی از اين دو داروخانه به نام شفائيه در مقابل بانک استقراضی روس ، در خيابان فردوسی شمالی ( پيش از احداث خيابان) قرار داشته و توسط فرزند حاجی ميرهادی موسس داروخانه مرکزی تاسيس شده بود.

 

در اين ميان اما ، مهم ترين نمونه فضاهای شهری جديد ، کوچه معروف به پاساژ _ موضوع نوشته ديگر در اين مجموعه _ است که در بحبوحه مشروطيت شکل گرفته و به عنوان نخستين نمونه ، هر دو سويه عملکردی و کالبدی فضاهای شهری جديد را در خود دارد و الگوی اوليه فضاهای شهری خيابان هايی چون تربيت و فردوسی به شمار می رود .

 

* شايان ذکر است که بخش مهمی از اطلاعات مندرج در اين مقاله و مقاله مربوط به تغييرات محله " پاساژ " از طرف دانشمند ارجمند،آقای يحيی ذکاء در اختيار خوانندگان قرار گرفته است.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

يادداشت ها

 

1 _ نقشه دارالسلطنه تبريز ، تهيه شده در سال 1297 قمری ، خريطه تبريز ، که در گرماگرم جنبش مشروطيت و در دوره استبداد صغير تهيه شده است و مناطق تحت تصرف مشروطه خواهان و نيروهای استبداد را نشان می دهد ، و نقشه هوايی سال 1347 ش ، که براساس عکس هوايی سال 1343 و توسط سازمان نقشه برداری کشور تهيه شده است .

 

2 _ بر گرفته از توضيحات شفاهی و همچنين نوشته های پژوهشگر ارجمند آقای دکتر يحيی ذکاء که مشخصات پاره ای از آن ها در کتابشناسی پايان مقاله آمده است .

 

3 _ روزنامه اطلاعات شماره 478 .

 

4 _ روزنامه اطلاعات شماره 623 .

 

5 _ روزنامه اطلاعات شماره 1275 .

 

6 _ روزنامه اطلاعات شماره 1386 .

 

7 _ روزنامه اطلاعات شماره 1819 .

 

8 ، 9 ، 10 _ روزنامه اطلاعات شماره 4613 .

 

11 _ روزنامه انجمن تبريز ، جلد اول کتابخانه ملی ايران و استانداری آذربايجان شرقی ، 1374

 

12 _ پيشين

 

در تدوين اين نوشته ، علاوه بر مآخذ ذکر شده ، نقشه ها و کتاب های زير نيز مورد استفاده قرار گرفته است :

 

_ تاريخ تبريز ، پروفسور و . مينورسکی ، مرآت البلدان ، محمد حسن خان اعتماد السلطنه ، تاريخ مشروطه ، احمد کسروی ، تاريخ هجده ساليه آذربايجان ، احمد کسروی ، تاريخ و جغرافی دارالسلطنه تبريز ، نادر ميرزا ، آثار باستانی آذربايجان : جلد اول ، ابنيه تاريخی شهرستان تبريز ، عبدالعلی کارنگ ، نامه هايی از تبريز ، ادوارد براون ، زمين لرزه های تبريز ، يحيی ذکاء ، تبريز و پيرامون ، شفيع جوادی ، تبريز از ديدگاه سياحان خارجی در قرن هفدهم ، اکرم بهرامی (دماوندي) ، تبريز در گذر تاريخ ، ايوب نيکنام و فريبرز ذوقی ، "کوی های کهن ، سند ديرينگی و پايندگی شهر تبريز " يحيی ذکاء مجله ايران زمين ، سال اول ، شماره سوم ، مهر 71 ، " تبريز ، شهری کهنسال با پيشينه ای پرماجرا " يحيی ذکاء مجله ايران زمين ، سال اول ، شماره يکم ، اسفند 70 .

 

برگرفته از نشريه گفتگو 18

سال 1376

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...