غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ « نه برای لقمه ای نان » ، کونوسوکی ماتسوشیتا - ( 1894 – ژاپن ) - از روزگاری که من شهر زادگاهم را رها کردم و در نه سالگی شاگردی پیشه نمودم ، هشتاد سال می گذرد . در سراسر این ساله ها زندگی من بر داد و ستد استوار بوده است . - اگر بپذیریم که علت وجودی بازرگانی ضرورت آن برای جامعه است ( زیرا بازرگانی پاسخی است به نیازهای مردم ) آنگاه دستور پایه ای مدیریت خود به خود آشکار می شود : بیاموزید که مردم چه می خواهند و بر آن پایه رفتار کنید . - در مدیریت هرگز تنها یک پاسخ وجود ندارد . در برابر یک صد نفر بازرگان ، یک صد راه برای پرداختن به بازرگانی وجود دارد . - من اكنون 89 ساله هستم . به هنگامی که هنوز جوان بودم ، پدر و مادر و برادران بزرگتر خود را از دست دادم و از تنگ نفسی مزمن رنج می بردم ، وضعم به گونه ای بود که می بایست مدتها در بستر بیارامم . حتی در آن روزهای نخست اغلب ناگزیر بودم از درون بستر کارمندان و همکاران خود را راهنمایی و سرپرستی کنم . - با آنکه ممکن است تنم سالخورده باشد ، اما در دل مانند هر یک از همکاران کوچک تر خود احساس جوانی می کنم . کوشش های خود را برای پرورش راه مدیریت در وجود خویش پی می گیرم . - جوانی جوانی در دل است . جوانی برای آنانکه پر از ایمان و امید هستند ، جاودان است . و چالش های هر روز تازه را با دلیری و اعتماد شاد باش می گویند و می پذیرند . - احساس مسئولیت نسبت به جامعه ، هسته ی داد و ستد سالم را پدید می آورد . - جامعه برای افزایش ثروت خود به پویایی و سرزندگی بازرگانی وصنعت نیاز دارد . - شعار شرکت ماتسوشیتا : 1- روحیه خدمت در صنعت . 2- روحیه انصاف و مروت . 3- روحیه همنوایی و همیاری . 4- کوشیدن برای پیشرفت . 5- روحیه ادب و فرتنی . 6- روحیه همسازی با قوانین طبیعی . 7- روحیه سپاس و حق شناسی . - یک مرد داد و ستد باید با هر گونه وضع و حالی که در اثر دگرگونی های سریع پدید می آید رویارویی کند . - آنها که بتوانند خود را با دگرگونی ها ی پیرامونشان هماهنگ کنند ، شاهد پیروزی را در آغوش خواهند کشید . - من آن گونه آدمی هستم که با همکارانش رایزنی و مشورت می کند و از خرد و رأی آنان یاری می گیرد . - اگر رازی در شیوه مدیریت امور استخدامی ام داشته باشم آن راز عبارت است از اعتماد کردن نسبت به همکارانم و یاری خواستن از آنها . - زمانی که می خواهم کاری انجام پذیرد ، به یکی از همکارانم می گویم : من نمی توانم این کار را بکنم ، اما می دانم که شما می توانید . - هنگامی که ریاست شرکت از نوع آدم هایی است که همواره در باب ناتوانی کارمندانش شکوه دارد ، آن شرکت بر حسب معمول با دشواری رویارو می شود . - پنهان کاری تنها ا ز رشد و پیشرفت شرکت جلوگیری خواهد کرد . یک مدیری باید به کارمندانش اعتماد داشته باشد و آنان را از جریان کارها آگاه کند . - با خود می اندیشیدم این که من صاحب شرکت هستم به این معنی نیست که همه ی آن به من تعلق دارد . هر یک از کارمندان باید خود را به عنوان یک مدیر شرکت بداند . - طبیعی است که برای آن چه یک شرکت تازه می تواند آشکار و همگانی سازد ، مرزی وجود دارد - زمانی که رئیس دستش را در برابر کارمندانش گشوده می دارد آنان با شوق برای رسیدن به هدفهایی که در پیششان گذاشته شده است ، همکاری می کنند . - به درستی پی بردن به استعدد هر کارمند و واگذار کردن کاری در خور و سزاوار استعداد وی از مسئولیت های بزرگ مدیریت است . - به نظر من کارمند آرمانی کسی است که دارای ظرفیت فراوان برای رشد شخصی است ، کسی که نه تنها در درون یک پیشه رشد می کند که باآن پیشه در راه رشد بیشتر گام بر می دارد . - کیفیت کار یک شرکت را مردمی تعیین می کنند که در آن به کار می پردازند . - ما لوازم برقی می سازیم ، اما مردم مهمترین فراورده های ما هستند . شرکت ما بیش از آنکه لوازم برقی بسازد ، آدم می سازد . - آنچه آموزشگاه ها و دانشکده های ما در دسترس قرار می دهند ، به سختی ، تنها مواد خام محسوب می شوند . این دیگر به کارفرما بستگی دارد تا این مواد خام را پرداخت کند ، بيارايد و آنها را چنان به هم بیامیزد تا از درون نا پخته ها ،کارمندانی برجسته و ممتاز پدید آید . - مدیریت باید برای پدید آوردن فضای سازمانی شوق انگیز جهت رشد شخصی هر یک از کارمندان کوشش آگاهانه به کار برد . - فلسفه شرکت باید در دل و جان هر کارمندی چنان جای بگیرد ، تا جزئی و بخشی از خون و تن وی شود . پس مدیران باید این اصل را در رفتار روزانه خود و کارهای بازرگانی آشکار سازند . - مهم است به ياد بسپاریم که یک بازرگان شایسته باید یک شهروند ارجمند باشد . وفاداری به گروه هنگامی فضیلت به شمار می آید که با اندیشه مدنی و دلبستگی برای همنوعان سازگار باشد . - یک مدیر برای یاری دادن به پرورش توانایی کارکنان چه می تواند بکند ؟ ... باید به عمد کوشش شود تا صفات مثبت و برجسته ی هر فرد مورد توجه قرار گیرد نه آن که کاستی و اشتباه وی آشکار گردد .......من از این طرز رویارو شدن با مردم به آرامش ذهن بیشتری دست خواهم یافت . - بدتر از این موقعیتی است که یک مدیر به سبب نداشتن اعتماد و اطمنیان به کارمندانش از هر گونه حرکت بی پروا و گام ریشه ای باز داشته شود . - برتر می دانم که توانایی کارمندانم را بیش از آنچه هست ارزیابی کنم ، تا کمتر از آنچه هست . - کارمندان هم به نوبه ی خود باید بکوشند تا هر چه بیشتر به جنبه های نیرومند و مثبت مدیرانشان توجه کنند . نگرش های مثبت از هر دو طرف باروری گروه را افزایش خواهد داد و به پرورش وجود همه کسانی که به این کار پیوسته اند ، یاری خواهد رساند . - جهان بینی و نگرش در زندگی ، نزد افراد متفاوت است . بنابراین نمی توان گفت که به ناچار یکی درست و بقیه نادرستند . - اگر قرار باشد مردمانی که در مدیریت بالا به کار می پردازند روی کسانی که زیر نظرشان کار می کنند نفوذی ژرف و برنده داشته باشند ، باید به نگرش های استوار و پایدار درباره جامعه ، بازرگانی و زندگی مجهز باشند . - اگر کارمندان دریابند که تنها برای لقمه ای نان کار نمی کنند ، آنگاه برانگیخته خواهند شد تا برای به راستی پیوستن آماجهای همگانی با یکدیگر سخت تر همکاری کنند . - ما همه ی کارکنان تازه ی خود را پیش از آنکه به مشاغل مشخص در دستگاه بزرگ شرکت بگماریم ، برای بدست آوردن یک تجربه ی گسترده ، به درون کارخانه ها و مرکزهای فروش می فرستیم . - دانش و تجربه تنها نمی تواند انسان را چنان بپروراند که فردی هوشمند و برخوردار از پختگی و ژرف منشی باشد . آنچه او نیاز دارد یک فلسفه است که به اندیشه هایش قالب دهد و رفتارش را رهبری کند . - یک بازرگان همانند یک پزشک باید فزون بر دانش نظری در رشته های تخصصی خود از دانش و تجربه بالینی وسیعی برخوردار باشد . - فرض کنید مردی را که تاکنون هرگز در عمل به کار فروش نپرداخته است ، به مدیریت فروش بگمارند . او پشت میز کار خود می نشیند و می کوشد تا طرحی برای بازاریابی فراهم کند . او ممکن است مردی هوشمند و شایسته باشد ، اما طرح وی بر اندیشه ها و آموزه های دست دوم استوار خواهد بود . قابل پیش بینی است که این طرح از سودمندی عملی اندکی برخوردار خواهد شد و سرانجام به شکست خواهد انجامید . - باید به یاد داشته باشیم ، بازرگانان و مهندسان بیشتر به پزشکان بالینی همانندند تا به دانشمندان و نظریه پردازان . - این توان و کیفیت نیروی کار شماست که در چگونگی کسب و کارتان تفاوت پدید می آورد . - این وظیفه صاحب کارگاه ( مدیر شرکت ) است که خصوصیت انسانی را در برنامه ی آموزشی کارکنان وارد سازد ، او از راه دلبستگی به کار و وفاداری پایدار به شرکت باید برای دیگران نمونه باشد . - زیر دستان می دانند که مدیره هم اشتباه می کند ، اما تنها در یک زمینه او نمی تواند کوتاه بیاید و لزوماً باید نمونه و الگو باشد و آن تعهد و پایبندیش به کار است . - یک مدیر ، هر چند دانشمند و بااستعداد ، اگر در کارش حتی اندکی دودل باشد ، هرگز رهبری خوب نخواهد بود . - چشم بستن به اندیشه دیگران زیانی گران در پی دارد . - « دُم به دنبال سر می رود » . اگر سر تُند پیش رود ، دُم هم همان آهنگ را دنبال خواهد کرد . اگر سر به نوعی کُند و تنبل باش ، دُم نیز فرو می افتد . - اگر مدیریت بلند پایه شرکت گوش شنیدن نظرهای کارکنان خود را نداشته باشد ، ارتباط و پیوند پایین به بالا به زودی در شرکت از میان خواهد رفت و یک فضای تهی خطرناک پدید خواهد آورد . - بدون مناسبات همنوا و هماهنگ میان کارمندان ، کارگران و مدیران ، پدید آوردن ذخیره ای از خرد گروهی و به کار گرفتن سودمندانه ی آن ناممکن خواهد بو د. - هرگاه آرزوها و اندیشه های کارمندان به مدیریت بالای شرکت نرسد ، شرکت حتی با دشوار ی بیشتری روبرو خواهد شد . - مدیرانی که در روشن کردن اندیشه های خود برای کارمندان کوتاهی می کنند سبب می شوند تا انحراف پیاپی از خط اصلی سیاست شرکت پدید آید . - برای تفویض اختیار در بین تمامی کارکنان و مشارکت عمومی در تصمیم گیری در سازمان ، بایستی اولاً : هر کس به عنوان مدیر کار خود بیندیشد و عمل کند ، دوم آنکه شبکه ای به هم بافته از ارتباطات و رایزنی ها باید همه سازمان را زیر پوشش خود قرار دهد . - هیچ چیز بدتر از آن نیست که تصمیمی را که گرفته ایم واژگون کنیم . - تصمیم های درست برآمده از فلسفه ای درست و استوار است . - محیط آرمانی بازرگانی آن فضایی است که حتی یک کارمند تازه وارد احساس کند که می تواند در صورت تمایل به طور مستقیم با رئیس شرکت سخن بگوید . - اگر ما گمان بردیم که تنها اندیشه های خودمان ارزشمند است ، آنگاه در بند محدودیتهای مان گرفتار خواهیم شد و نخواهیم توانست در جهت های تازه حرکت کنیم و گسترش یابیم . - استفاده از خرد گروهی یکی از دیگر از وظایف مدیران است . - یک دستور کلی برای واگذاردن کار به دیگران آن است که این کار به کسی واگذار شود که شوق گرفتن آن را دارد . - کار را به کارمند واگذار کن ، اما کار را به او رها مکن . - مدیریت به انسان ها پیوند دارد ، مدیران نباید اشتباههای کارمندانشان را نادیده بگیرند یا فقط بکوشند با آن اشتباه ها کنار بیایند . - همیاری کامل بین صاحب صنعت و تأمین کننده مواد خام و قطعات ، نیک فرجامی هر دو را در برخواهد داشت . - من همیشه می کوشم راست بگویم و پای راستگویی خود بایستم . - درکار مدیریت افسون ویژه ای وجود ندارد . مدیر شایسته و کاردان تنها باید با نظم و عدالت پیش برود و اعتماد دیگران را جلب کند . مدیر ، تنها زمانی که بر دو ستون همزاد راستگویی و اعتماد تکیه داشته باشد ، نیرومند خواهد بود . - فکر می کنم بسیار مهم است که بخت رویاپردازی را برای همه ی کارمندان خود فراهم آوریم . - من هرگز نخواهم پذیرفت که یک مدیر تنها ، گر چه بسیار توانا و نیرومند باشد ، بتواند خود به تنهایی یک سازمان را بهتر از زمانی اداره کند که بر خرد کلی همه کسانی که نامشان در لیست حقوق بگیران شرکت ثبت است تکیه کند . - یک مدیریت منزوی و خودکامه که در اصل بر وجود یک شخص استوار است ، نمی تواند دوام پیدا کند . به هر دلیلی که باشد این مدیریت سرانجام باز می ایستد . - زمانی می توان به موفقیت یک شرکت امیداوار بود که کارکنان آن همدوش مدیران در اداره ی شرکت نقشی داشته باشند . - اگر می خواهید که از نیروی افراد سود ببرید ، چرا به جای شکوه کردن در باب کوتاهی های آنها به بهره گرفتن از توانائی هایشان نمی کوشید . - مدیرانی که کارکنانشان را بجای دارایی به عنوان بدهی در نظر می گیرند در کارشان شکست می خورند . - یک مدیر باید دست کم شصت درصد وقت خود را به پرورش توانایی های کارمندانش اختصاص دهد . - هر کاری که ما انجام می دهیم تقریباً همواره می توان اندکی بهتر از آن نیز انجام داد . - ما باید همواره در را به روی دگرگونی ها گشوده نگهداریم . همواره آماده باشیم چیز تازه و متفاوتی را بیازماییم و همواره برای اندیشه های نو در بازرگانی و مدیریت هوشیار باشیم . - نقش و وظیفه صاحب صنعت آن است که به بهبود کیفی و کمّی معیشت مردم یاری دهد . - ( در کار تبلیغاتی ) گمراه کردن و بازی دادن مشتری شکستن اصول اخلاقی بنیادی بازرگانی است - همواره تا اندازه ای به کشف و شهود تکیه داشته ام . من هنوز در کار بازرگانی خود این اطمینان را دارم که باریک بینی بسیار زیاد علمی می تواند سبب کاهش نیرو و حتی باعث اتلاف وقت و سرمایه باشد . - مکاشفه با علم ناسازگاری ندارد . آنها چون دو چرخ یک دو چرخه هستند هرگاه یکی از آن دو چرخ وجود نداشته باشد ، دو چرخه نمی تواند پیش برود . - تولید کنندگان نمی توانند بر این گمان باشند که شبکه ی انحصاری نمایندگی فروش ، میزان فروش را بالا خواهد برد . آنها باید یاری دادن به عمده فروشان و خرده فروشان برای بدست آوردن مدیریت تندرست و مستقل را از وظایف خود به شمار آورند . - اگر شما فکر می کنید که میتوانید زیان را در یکی دو جای کسب و کار خود تحمل کنید ، در آن حال بازرگانی شما ناگزیر محکوم به ناتوانی و در هم فرو ریختن است . - در جامعه ی ما که به تندی دگرگونی می پذیرد یک کوشش بازرگانی نمی تواند تنها بر پایه شهرت خوب بقای خود را تضمین کند . - برای ساختن شاید یک سال زمان لازم باشد ، اما برای ویران کردن تنها چند روز بسنده خواهد بود . - در کار بازرگانی شهرت و اعتباری که از پیش بدست آمده است ، دیگر مانند گذشته از قابلیت اعتماد برخوردار نیست . یک بازرگان کامیاب باید همواره خود را با آنچه مشتریان می جویند همگام سازد و برای تأمین هر گونه نیاز تازه کوشش پیگیر در پیش گیرد و در ین راه روز به روز اعتماد تازه ای بدست آور د . - مدیریت تنها برای تضمین بقا باید همواره از زمان خود پیشی بگیرد . - هدف اصلی و راستین آگهی بازرگانی نه فشار آوردن برای بالا بردن میزان فروش که رساندن خبرهای خوش به آگاهی مردم است . - اگر صاحب صنعت از وظیفه ی خود برای دادن آگهی بازرگانی غفلت ورزد و تصور کند که کوشش برای بالا بردن میزان فروش وظیفه ی او نیست ، آنگاه توزیع کننده ی کالا احساس خواهد کرد که پشتیبانی معنوی لازم را دریافت نمی دارد و در نتیجه فروش کالا کاهش خواهد یافت . - خدمات پس از فروش کلید نگهداری مشتریان است . خدمات فروش ناکافی سر انجام مشتریان را از شما دور خواهد ساخت . فراورده ، فروش و خدمات سه عنصر جدایی ناپذیرند . - کالای فروشگاه شما هم مانند دختری است که به شوهر رفته است . آن را از یاد نبرید . - شکایت ها بخت آنرا فراهم می آورند تا ما پیوندی مستقیم با مشتریان برقرار کنیم . آنان که شکایت نمی کنند ، شاید به این نتیجه می رسند که هرگز دوباره فراوردهای آن شرکت را خریداری نکنند . - بدترین کار بی اعتنایی به شکایت است . - من به داوری مردم ایمان دارم و بر این باورم که رأی آنان در نهایت درست است . - برای کاهش هزینه ها ، همه افراد از بالا تا پائین باید وجدانی آگاه از کاهش هزینه ها داشته باشند تا جایی که در گفت و گوهای تلفنی ، کاربرد لوازم التحریر و امور مشابه آنها ، صرفه جویی را در پیش گیرند . - یک سود عادلانه باید نتیجه کوشش های پایداری باشدکه برای بالا بردن کارایی و کاهش هزینه ها به کار برده می شود . - به نام یک مدیر شما باید در کار خود سخت گیر و باریک بین باشید . - تصمیم بگیرید هیچ کالایی بی توجه به سفارش دهنده آن از صحن کارخانه خارج نشود . مگر آنکه شما به طور کامل از کیفیت آن راضی و خشنود باشید . - درست به همان گونه که انحصار رکورد می آورد ، رقابت پیشرفت را پرورش می دهد . در رقابت باید از تدابیر پاک و عادلانه استفاده کرد . - هنگامی که به منافع همگان توجه شود ، سرانجام منافع شما نیز در امن ترین وضع تأمین خواهد گردید . - تاریخ بارها نشان داده است که قدرت اگر مهار نشود به خشونت خواهد کشید . - به دست آوردن آسایش های مادی به هیچ وجه شادی و خشنودی را تضمین نمی کند . تنها ثروت معنوی می تواند شادی واقعی را فراهم سازد . اگر این سخن درست است ، آیا شایسته است که بازرگانی تنها به جنبه ی مادی زندگی دلبسته باشد و پرداختن به روح و معنویت انسان را به دین و اخلاق واگذارد ؟ - تنها فردی خوب و مهربان بودن ، انسان را مدیری خوب و کامیاب نمی سازد . بردباری و همدلی برای کسانی که در پایگاه مدیریت هستند از ویژگی های مهم به شمار می روند ، ولی من باید بیفزایم که خشمگین شدن یک ویژگی لازم است . - از راه شکست خوردن ما به هوشمندی دست می یابیم . شکست یک ذخیره ارجمند از آزموده ها را ، که پس از آن می تواند به کار گرفته شود ، فراهم می آورد. - هیچ بازرگان کامیابی نیست که به گونه ای در گذشته با شکست روبرو نشده باشد ، و با هر یک از این آزموده ها به میزانی از هوشمندی و بصیرت دست نیافته ، اندکی از پیش به کمال نزدیک تر نشده باشد . - دیگران را برای کوتاهی خود سرزنش کردن ، تنها بر دشواری ما می افزاید . - مدیر امروزی حتی بیش از یک سامورايی نیاز به آمادگی دارد . او باید همواره آگاه از این امکان و احتمال باشد که بازرگانی او و خود او هر آن می تواند واژگون گردد . - در حقیقت چیزی به عنوان شکست یا کامیابی مطلق وجود ندارد . زیرا در نتایج و آثار هر شکستی کامیابی های نسبی را می توان یافت و در هر کامیابی عناصری از شکست را می توان دید . - هر مشتری شایسته احترام است . ارزش یک مشتری هرگز به شهرت شخصی یا میزان خرید وی بستگی ندارد . - هر گاه درباره کسانی که میدانید در کار بازرگانی شکست خورده اند بیندیشید ، در می یابید که آنان اغلب از فروتنی بی بهره ، ولی مردمی جزم و یک دنده بوده اند . - هر گاه شما بر این گمان بودیدکه کارمندانتان ، تنها بدان سبب که زیر دست شما هستند ، ورزیدگی و استعدادی کمتر از شما دارند ، در آن حال شما نشانی از بی بهره بودن از فروتنی در خود آشکار ساخته اید . - مطمئن هستم هیچ فردی در هیچ دوره ای درباره آینده فارغ از بیم نبوده است. - شمار پیشرفت هایی که بدون کوشش های بزرگ و نگرانیهای فراوان بدست آمده باشد ، اندک است . - من گمان دارم که به راستی چیزی بنام شکست وجود ندارد . این باوری است که در زندگی دلیری و اعتماد به ما می بخشد . - تا زمانی که همه راه های ممکن را بررسی نکرده اید ، هرگز نباید تصمیم پایانی را بگیرید . - هرگز نباید بصورت شتابزده تصمیم بگیریم و اشتباه بزرگی را برای خود بخریم ، با این همه تصمیم ها را هم نباید چنان کُند گرفت که فرصت های زرّین از دست بروند . - هیچ کسب و کاری بی خطر پیش نمی رود . - اگر بی پروایی نکنی چیزی بدست نمی آوری . اگر انسان از همه خطرها پرهیز کند هرگز راه به جایی نخواهد برد . - پائین نگه داشتن قیمت ها یا از راه فدا کردن کیفیت یا ضمن حفظ کیفیت از راه تولید و فروش انبوه عملی می باشد . - اگر آرزوی بهتر کردن زندگی یک غریزه بینادی همه ما مردم است ، تقاضا و همچنین فراوده های نو ، مرز نمی شناسند . - هنگامی که اشتباهی مرتکب می شویم باید نخست به آن اعتراف کنیم ، سپس بیندیشیم چرا این اشتباه از آغاز رخ داد و با توجه به دلایلی که در پیدایش آن مؤثر بوده اند بکوشیم تا آن را ترسیم کنیم یا به جبران آن بپردازیم . - در هر زمانی که به اشتباه هایی پی می بریم باید به جبران آنها بپردازیم . این همواره کار آسانی نیست ، اما باید بدانیم که ما خود مسئول اشتباههایمان هستیم. - هر زمان که در تنگنا قرار گرفتیم ، بجای تلف کردن وقت در سخن گفتن ، باید بی درنگ به یافتن راه حل بپردازیم . - اگر مدیر نتواند بر دو دلی های خود چیره شود ، به آسانی از صحنه ی پیکار حذف خواهد شد . - به نظر من اتحادیه کارگری و مدیریت ، دو چرخ یک درشکه هستند که شرکت را پا برجا می دارند . - در میان همه عناصر مدیریت ، عامل اصلی و مرکزی ، کارکنان دستگاه هستند . هیچ کاری به همواری پیش نمی رود مگر ، از مدیریت امور استخدامی شایسته ای برخوردار باشد . - عامل کلیدی در به دست آوردن توان رقابت بین المللی ، کفایت و کارایی نیروی کار است . - هسته های شکست در میوه های کامیابی نهفته است . نبود رشد برآمدی از خود رشد است . - یک مدیر باید بداند که چه زمانی به آستانه ناتوانی خود می رسد ، آستانه ای که برای هر فرد جداگانه و متفاوت است . - بالا رفتن جایگاه سازمانی بر پایه ارشدیت ، هنجاری است که در بیشتر سازمان های ژاپنی پذیرفته شده است . - یک مدیر هرگز نباید توانایی و کاردانی خود را بیش از اندازه ارزیابی کند . - فکر نمی کنم که کار باید همواره مهم ترین بخش زندگی ا نسان را پدید آورد . - یک انسان کارآلوده که هیچ دلبستگی به هنر یا دیگر خوشیهای زندگی ندارد لاجرم انسانی خموده و بی نشاط خواهد بود . - من فکر می کنم آنان که پیشه ی خود را یک کار شادی بخش می دانند و خود را به آن دلبسته و متعهد می سازند ، مردمی سعادتمند هستند . هنرمندان ، دانشمندان ، روحانیون و کارشناسان حرفه ای از این نظر در شمار خوشبخت ترین مردمانند . - به طور کلی ، در پی یک جریان طبیعی ، تاریخ چنین می نماید که نیک فرجامی از یک منطقه جهان به منطقه دیگر جا به جا می شود . - من گمان دارم که در سده ی بیست و یکم مرکز رونق و فراوانی در آسیای خاوری ، و نه خاورمیانه یا اروپا ، جای خواهد داشت . - در ژاپن شصتمین سالروز را هونکه گایری یا بازگشت به آغاز می خوانند که بر پایه سنت کهن به معنی آن است که انسان دوره شصت ساله کامل را به سر آورده و به نخستین سال تولید خود باز می گردد . - معیار ما برای گزینش رئیس شرکت ، که اصل ارشدیت را به کناری نهاده بود ، به گونه ای نامتعارف و نامعمول می نمود . - مدیر کسی است که بتواند راه درست رسیدن به هدف را پیدا کند . - تنها امید داشتن کاری سترون است ، ما باید عمل کنیم اما چگونه ؟ - ژاپن پس از سالهای دشوار ناامیدی ، به سبب یاری های سخاوتمندانه خارجی و کوشش فراوان مردمش به گونه ای چشمگیر و تُند راه بهبودی در پیش گرفت . اکنون ما به فراوانی مادی رسیده ایم . اما در بسیاری از زمینه ها توانایی معنوی ما کاسته شده است . آینده از آن ماست ..... تا زمانی که از رهبرانی توانا برخورداریم آینده ا ی درخشان در پیش خواهیم داشت . 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده