غایب 4790 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۸۹ مرسی غایب عزیز... ولی اگر بخوام رک و صادق باشم باید بگم که من از همون "آزادی از" بیشتر لذت میبرم... مسلما "آزادی برای" با تفکر من جور در نمیاد... و فکر میکنم آزادی برای آزادی هم زیاد دست یافتنی نیست... کمی تفکر ماورائی داشت... «ما بايد آزاد باشيم. با اين وجود، آزادي كجا پايان مي گيرد و خودخواهي كجا شروع مي شود؟» دو نوع نخست آزادي خودخواهانه هستند و نفس گرا. نوع نخست آزادي «آزادي از» بسيار نفس پرستانه است، زيرا بايد عليه چيزي بجنگد. خشن است و بايد بسيار نفساني عمل كند. بايد از اطاعت سرپيچي كند، بايد نابود كند و بايد عليه موقعيت قدرت، توطئه كند. اين نوع آزادي به نفسهاي بزرگ نياز دارد. سياستمدار موجودي جز نفس خالص نيست. نوع دوم آزادي «آزادي براي» نيز نفس دارد، ولي لطيفتر و ظريفتر و نه همچون نفس سياست كار زمخت و خشن. موسيقيدان نيز نفس دارد، ولي لطيفتر است و نرمتر و آرامتر. شاعر نيز نفس دارد، ولي نفسي قشنگ و شيرين، نه آن قدر تلخ همچون نوع اول. اين دو نوع آزادي هر دو بيان هاي نفساني هستند. فقط نوع سوم است «آزادي خالص - نه مخالف و نه هوادار» كه نفس ندارد و خودخواهي در آن نيست. زيرا اين نوع آزادي فقط زماني روي مي دهد كه نفس از بين رفته و بخار شده باشد. اگر نفس هنوز وجود داشته باشد، آزادي از نوع اول يا دوم خواهد بود. نوع سوم آزادي به عنوان پيش نياز، فنا لازم دارد- پديده ي اضمحلال نفس. انسان بايد نفس را بشناسد تا بتواند به اين نوع آزادي دست پيدا كند. 1 لینک به دیدگاه
غایب 4790 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۸۹ آزادي ، هدف زندگي است . بدون آزادي زندگي ابدا معنايي ندارد . منظور از آزادي ، آزادي سياسي ، اجتماعي يا اقتصادي نيست . آزادي يعني آزادي از زمان ، آزادي از ذهن و آزادي از آرزو .همه پیام من همین بود. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده