Mohammad Aref 120451 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۸۹ یکی از آثار مهمی که در سال اخیر در زمینهی اقتصاد سیاسی به زبان فارسی ترجمه شده است کتاب «تاریخچهی نولیبرالیسم» اثر دیوید هاروی،جغرافیدان و پژوهشگر برجسته است. دیوید هاروی در سال 1935 در انگلستان به دنیا آمد. تا اواسط دههی 1960 وی عمدتاً تحت تاثیر جغرفیدانان کمی بود و از روشهای کمَی استفاده میکرد و در دانش متعارف جغرافیا و نظریهپوزیتیویستی مشارکت داشت. وی در 1969 کتاب «تبیین در جغرافیا» را نوشت که به روششناسی و فلسفهی جغرافیا اختصاص داشت. با این حال،از این مقطع شاهد گردش وی به چپ و نیز گرایشهای رادیکالی در مطالعات جغرافیایی بودیم. چنین است که هاروی به مباحثی نظیر بیعدالتی اجتماعی و سرشت نظام سرمایهداری پرداخت. ورود وی به دانشگاه جان هاپکینز در بالتیمور در گرایش وی به چپ موثر بود. در سال 1973، هاروی کتاب «عدالت اجتماعی و شهر» را نوشت این کتاب بهشدت در میان گرایشهای غیرمتعارف اقتصادسیاسی مورد توجه قرار گرفت. وی در ادامه در کتاب «محدودیتهای سرمایه» تحلیلهای جغرافیایی دربارهی نظام سرمایهداری را ادامه داد. دیگر کتاب مهم وی «وضعیت پسامدرنیته» است وی در این کتاب ایدههای پسامدرنیستم را ناشی از تناقضات درونی سرمایهداری میداند. این کتاب یکی از آثار بسیار پرفروش بود و از آن به عنوان یکی از 50 کتاب برتر در دوران پس از جنگ دوم جهانی نام بردهاند. هاروی در 1996 کتاب «عدالت، شهر و جغرافیای تفاوت» را منتشر کرد و در این کتاب بر روی مسایل عدالت اجتماعی و عدالت زیستمحیطی متمرکز شد. هاروی در کتاب «فضاهای امید» (2000) با ایدهای آرمانشهرگرایانه به طرح بدیلی برای وضعیت کنونی جهان پرداخت. کتاب بعدی وی «پاریس: پایتخت مدرنیته» نام دارد. در این کتاب وی به بررسی وضعیت پاریس درنیمهی دوم قرن نوزدهم و شکلگیری کمون پاریس پرداخت. به دنبال مداخلات نظامی امریکا بعد از 11 سپتامبر، هاروی در سال 2003 کتاب «امپریالیسم جدید» را نوشت. اودر این کتاب استدلال کرد نومحافظهکاران امریکایی جنگ عراق را به منظور تغییر توجه از ناکامیهای داخلی سرمایهداری راه انداختند. آخرین کتاب وی «تاریخچهی نولیبرالیسم» است که در سال 2005 منتشر شد، در این کتاب وی با بررسی همهجانبه شرایط ظهور و رشد نولیبرالیسم، تفوق نولیبرالیسم را حاصل اعادهی جایگاه طبقات ثروتمند میداند 1 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120451 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۸۹ در صورت امکان تعریفی کاربردی از «نولیبرالیسم» ارائه کنید این اصطلاح، بهویژه برای مردم امریکا که لیبرالیسم را با سیاستهای اجتماعی ترقیخواهانه همراه میدانند، مبهم است. به دو چیز باید اشاره کرد. یکی، در صورت تمایل، نظریهی نولیبرالیسماست و دیگری عملکرد آن. و این دو نسبتاً با یکدیگر تفاوت دارند. نظریهینولیبرالیسم این دیدگاه را اتخاذ میکند که رهایی فردی و آزادی نقاط اوج تمدن است واز این رو در ادامه استدلال میکند که ساختاری نهادی که متشکل از حقوق مستحکم مالکیت شخصی، بازارهای آزاد و تجارت آزاد است به بهترین نحو از آن حمایت میکند: جهانی که در آن ابتکار فردی شکوفا میشود. کاربرد این نظریه آن است که دولت نبایدچندان درگیر اقتصاد شود، اما باید از قدرتش برای حفاظت از حقوق مالکیت خصوصی ونهادهای بازار و در صورت لزوم پیشراندن آن در سطح جهانی استفاده کند ازریشههای فکری تفکر نولیبرالی که به فردریش فون هایک، اقتصاددان اتریشی مربوط میشود بگویید. البته نظریهی لیبرالی پیشینهای بسیار دراز دارد و به قرن هجدهم، به جان لاک، آدام اسمیت و نویسندگانی از آن سنخ، باز میگردد. تا پایان قرن نوزدهم علم اقتصاد تااندازهای دستخوش تغییر شد و نولیبرالیسم تجدید حیات واقعی آموزهی لیبرالی قرن هجدهم دربارهی اختیارات و آزادیهای فردی در ارتباط بادیدگاهی بسیار خاص نسبت به بازار است. و چهرههای اصلی آن در امریکا میلتون فریدمن و در اتریش فریدریش فون هایک هستند. آنها در سال 1947 انجمن مون پلرین را برای پیشبرد ارزشهای نولیبرالی شکل دادند. این انجمنی کوچک بود اما شرکتها و پشتیبانان مالی ثروتمند به منظور مشارکت در ایدههای آن حمایت فراوانی از آن کردند آیا این گروه نقش خود را در پیش بردن این ایدهها در قلمروی سیاسی میدیدند؟ دیدگاهشان این بود که مداخلات دولتی و تسلط دولت چیزی است که باید از آن هراس داشت. و آنها تنها از فاشیسم و کمونیسم نمیگفتند بلکه دربارهی ساختارهای قدرتمند دولت رفاه که بعد از آن در دورهی پس از جنگ در اروپا پیدا شد ونیز دربارهی هر نوع مداخلهی دولت در نحوهی عملکرد بازارها صحبت میکردند. آنها نقش خود را مطلقاً سیاسی میدانستند، نه تنها در برابر فاشیسم و کمونیسم، بلکه دربرابر قدرت دولت و به طور خاص علیه قدرت دولت سوسیال دمکراتیک در اروپا مشخصهی دولت رفاه توافق کار و سرمایه، ایدهی شبکهی تامین اجتماعی، تعهد به اشتغال کامل بود این را «لیبرالیسم درونیشده» میخوانید. تا اواخر دههی 1970اغلب نخبگان از این حمایت میکردند. علت عقبنشینی از دولت رفاه و انگیزه برای نظم سیاسی جدید در دههی 1970 چه بود که به اجرای سیاسی تفکر نولیبرالی رشد بخشید؟ فکر میکنم دو دلیل اصلی برای این عقبنشینی وجود دارد. دلیل اول نرخهای بالای رشد است که مشخصهی لیبرالیسم درونیشدهی دههی 1950 و دههی 1960 است – ما نرخ رشد حدود 4 درصدی در آن سالها داشتم – با نزدیکشدن به اواخر دههی 1960 این نرخهای رشد از میان رفت. این مسئله فشارهای زیادی در اقتصاد امریکا ایجاد کرد که در آن ایالات متحده تلاش میکرد جنگ ویتنام را پیش ببرد و مسایل اجتماعی داخلی راحل کند. این چیزی است که ما راهبرد نان و اسلحه نامیدیم. اما این به مشکلات مالی شدید در ایالات متحده منجر شد. ایالات متحده شروع به انتشار دلار کرد، تورم و سپس رکود داشتیم و آنگاه رکود جهانی در دههی 1970 آغاز شد. روشن بود که این نظام که دردههی 1950 و بیشتر سالهای دههی 1960 خیلی خوب کار میکرد مورد حمله قرار نگرفت وبه موازات سایر موارد بازسازی میشد. مسئلهی دیگر چندان آشکار نبود، اما فکرمیکنم دادهها خیلی روشن آن را نشان میدهد و آن این است که درآمدها و داراییها طبقات نخبه بهشدت در دههی 1970 کاهش یافت و بنابراین نوعی از شورش طبقاتی بخشی از این نخبگان که ناگهان خود را به لحاظ سیاسی و اقتصادی در وضعیت بسیار دشواری یافته بودند پدید آمد دههی 1970 لحظهی یک دگرسانی انقلاب امور اقتصادی ازلیبرالیسم درونیشدهی دورهی پس از جنگ به نولیبرالیسم بود که در حقیقت در دههی 1970 شروع به حرکت کرد و در دهههای 1980 و 1990 مستحکم شد ـفکر میکنید دلیل اصلی نرخ کاهندهی سود در دههی 1970 چه بود، نشانههایی که تاکنون توصیف کردهاید؟ چند دلیل دیگر مرتبط با آن هستند. مصالحهی پس از جنگ بیتردید کار و سازمانهای کارگری را قدرتمند ساخت و بنابرانی قراردادهای کار برای افرادی که در اتحادیههای ممتاز عضو بودند نسبتاً مساعد بود و بازهم فشارهایی بر نظام تحمیل میکرد. یعنی اگر دستمزدها افزایش مییافت گرایش سود در جهت کاهش بود. بنابراین، دروضعیت دههی 1970 یک عنصر نیز این بود. چنانکه میتوان دریافت که استدلال نولیبرالی در این زمینه که بازار باید انعطافپذیر، باز و آزاد از هرگونه محدودیت اتحادیهای باشد از جذابیت برخوردار بود پدران فکری – و فکر میکنم پدران اولیه – نولیبرالیسم دور میلتون فریدمن پولگرا در دانشگاه شیکاگو جمع شده بودند که به دنبال کودتا علیه دولت سوسیالیست آلنده در شیلی در 1973 که امریکا از آن پشتیبانی میکرد شانس این را پیدا کردند که ایده هایشان را اجرا کنند. مایلم دربارهی نخستین کاربرد نولیبرالیسم در اقتصاد یک کشور صحبت کنید. بعد از کودتا علیه دولت سوسیالیستی آلنده که به صورت دمکراتیک انتخاب شده بود و مواجهشدن پینوشه ودیگران با معمای چگونگی تجدید ساختار اقتصادی به گونهای که تجدیدحیات پیدا کند این اتفاق رخ داد. چندسالی آنها نمیدانستند چه باید بکنند و آنگاه پینوشه تصمیم گرفتبه نخبگان اقتصادی که نقش بسیار مهمی در کودتا داشتند توجه کند و مناسبات استقراریافتهای با اقتصادانانی که شیلیایی بودند اما در شیکاگو زیرنظر میلتون فریدمن آموزش یافته بودند برقرار ساخت. این اقتصاددانان در سال 1975 به دولت آمدند و اقتصاد را به طور کامل تحت اصول نولیبرالی تجدیدساختار کردند که به مفهوم خصوصیسازی تمامی داراییهای دولتی به جز – در مورد شیلی – مس، باز کردن اقتصاد بهروی سرمایهگذاری خارجی، عدمممانعت از خروج سود به کشور میزبان است. بنابراین،اقتصاد را کاملاً به روی سرمایهی خارجی باز کرد و تمامی چیزها را، از جمله که درمورد شیلی جالب است تامین اجتماعی را که در امریکا در دههی اخیر خصوصیسازی شد، دربرابر واگذاری به بخش خصوصی باز کرد. مثال دوم کاربرد دستکم برخی ایدههای مربوط بهنولیبرالیسم در شهر نیویورک در اواسط دههی 1970 رخ داد کهآموزههایی برای نولیبرالیسم فراهم ساخت. از «بحران مالی شهرنیویورک» و این کهچهگونه در عمل این بحران حل شد بگویید.چند سالیخیلی خوب بودولی در سال 1982 دچار مشکلات حادی شد. البته وقتی میگویم خیلی خوب،منظورم برای نخبگان سیاسی و اقتصادی است. یکی از آن وضعیتهایی است که برای کشور درظاهر خوب است، اما برای مردم خیلی بد بود زیرا در جریان بعد از کودتا همهیسازمانهای کارگری نابود شدند، تمامی ساختارهای تامین اجتماعی از میان برداشتهشدند. برای عموم مردم وضعیت خیلی خوب نبود، اما برای نخبگان خیلی خوب بود و برایسرمایهگذاران خارجی شرایط برای چند سالی خیلی خوب بود. و سپس آنها دچار یک بحرانجدی شدند و دراین نقطه است که آنها رفتهرفته نشان دادند که نظریهی نولیبرال درشکل ناب آن ضرورتاً عملکرد خیلی خوبی ندارد. و بعد از این است که چند تعدیل مهم دراین نظریه رخ داد که به نوع متفاوتی از رویهی نولیبرالیسازیانجامید پس از انجام این اصلاحات، پیامدهای آن برای مردم شیلی و انباشت سرمایه در شیلی چه بود؟ در موردنیویورک، شهر بنا به دلایل متنوعی که بحث دربارهی آن در اینجا نسبتاً پیچیده است بهشدت بدهکار شد. و در لحظهی مشخصی در 1975، بانکهای سرمایهگذاری در شهر تصمیمگرفتند که این بدهیها را تامین نکنند، یعنی، تصمیم گرفتند دیگر بیش از این بدهی شهر نیویورک را تامین مالی نکنند. فکر نمیکنم که این کاربرد نظریهی نولیبرالی بود، بلکه تصور من این است که نحوهی تفکری که بانکهای سرمایهگذاری اتخاذ کردندکاربرد نظریهی نولیبرالی بود. و این نوعی تجربهی بلوغیافته بود که در آن بانکهای سرمایهگذاری ساختار بودجهای شهر را در اختیار گرفتند. این یک کودتای مالی است که در مقابل کودتای نظامی قرار دارد. و سپس آنها شهر را به نحوی که میخواستند اداره کردند و اصولی که بدان دست یافتند این بود که درآمدهای شهرنیویورک باید به نحوی تخصیص یابد که نخست حقوق دارندگان اوراق قرضه تسویه شود و سپس آنچه باقی میماند به بودجهی شهر واریز شود. نتیجه آن بود که شهر شمار زیادی ازکارگران را اخراج کرد و بایستی بسیاری از مخارج شهرداری را قطع میکرد، باید مدارس و خدمات بیمارستانی را تعطیل میکرد و همچنین باید بابت خدمات نهادی مانند دانشگاه سیتی نیویورک که تا آن زمان رایگان بود از مصرفکننده هزینهای دریافت میکرد. آنچه بانکهای سرمایهگذاری انجام دادند این بود که شهر را به نحوی به انضباط کشند. من فکر نمیکنم که آنها نظریهای کامل برای آن داشتند بلکه آنها در جریان عمل نولیبرالیسم را کشف کردند. و بعد از آن که آن را کشف کردند گفتند بله این نحوهی حرکت ما به طور کلی است. و البته بعداً این همان راهی بود که ریگان رفت و بعد هم روش متعارفی شد که صندوق بینالمللی پول سعی کرد کشورها در تمامی نقاط جهان را ازطریق آن منضبط سازد 1 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120451 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۸۹ کتابشناسی دیوید هاروی • Explanation in Geography (1969) • Social Justice and the City (1973) عدالت اجتماعی و شهر، ترجمهی محمدرضا حائری • The Limits to Capital (1982) • The Urbanization of Capital (1985) • Consciousness and the Urban Experience (1985) • The Condition of Postmodernity (1989) • The Urban Experience (1989) • Teresa Hayter, David Harvey (eds.) (1994) The Factory and the City: The Story of the Cowley Automobile Workers in Oxford. Thomson Learning • Justice, Nature and the Geography of Difference (1996) • Megacities Lecture 4: Possible Urban Worlds, Twynstra Gudde Management Consultants, Amersfoort, The Netherlands, (2000) • Spaces of Hope (2000) • Spaces of Capital: Towards a Critical Geography (2001) • The New Imperialism (2003) • Paris, Capital of Modernity (2003) • A Brief History of Neoliberalism (2005) تاریخ مختصر نئولیبرالیسم، ترجمهی دکتر محمود عبداللهزاده، نشراختران، 1386 • Spaces of Global Capitalism: Towards a Theory of Uneven Geographical Development (2006) • The Limits to Capital New Edition (2006) 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده