mohsen 88 10106 ارسال شده در 23 اسفند، 2010 پادشاهى در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیرى را دید که با لباسى اندک در سرما نگهبانى مى*داد. از او پرسید: آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت: چرا اى پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت:من الان داخل قصر مى*روم و مى*گویم یکى از لباس*هاى گرم مرا برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده*اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالى قصر پیدا کردند، در حالى که در کنارش با خطى ناخوانا نوشته بود: اى پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل مى*کردم اما وعده لباس گرم تو مرا از پاى درآورد! 8
mohsen 88 10106 مالک ارسال شده در 23 اسفند، 2010 قبول دارم منم از این تیپام جدا"خودمو نميدونم.فقط اميدوارم اينجوري نباشم. خدا كنه قصد دولت از طرح هدفمند كردن يارانه ها تست ملت نباشه. 2
شقایق31 40377 ارسال شده در 23 اسفند، 2010 جدا"خودمو نميدونم.فقط اميدوارم اينجوري نباشم.خدا كنه قصد دولت از طرح هدفمند كردن يارانه ها تست ملت نباشه. شک نکن که تسته من اگه کسی یه قولی بهم بده دیگه تموم شدس:there: 2
PEUMAN 81 ارسال شده در 23 اسفند، 2010 شک نکن که تستهمن اگه کسی یه قولی بهم بده دیگه تموم شدس:there: ..........................:jawdrop: 1
Ehsan 112346 ارسال شده در 23 اسفند، 2010 اى پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل مى*کردم اما وعده لباس گرم تو مرا از پاى درآورد! وعده لباس گرم او،تو را از پای در نیاورد ، ای پیرمرد......... ساده لوحی تو و امثال توست،که باعث قدرت یافتن پادشاهان و ولی امرها و خلفا و..... میشود 2
ارسال های توصیه شده