Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۸۹ سالهاست که سخن از حفظ ، احياء و باز زنده سازي ارزشهاي گذشته است و همه صابنظران متفق القولند که حفظ ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي موجب هويت ملي است. اما از طرفي شناخت و پالايش ارزشهاي گذشته و برگزيدن بهترين آنان و تطبيق آنها با شرايط زماني و مکاني بطوري که منطبق با نياز هاي جامعه امروز باشد نيز مسئله اي است که بايد مد نظر قرار گيرد . از اين گستره ، معماري که از پر اهميت ترين عناصر ارزشي هر ملت است، سهم بسزائي دارد و غور در اين معنا در حيطه معماري بعهده معماران اين عصر گذاشته مي شود . در اين راستا همواره استاد گرانقدر محمد کريم پير نيا که عمر خويش را در راه شناختن معماري ايراني و اسلامي و انعکاس آن به نسلهاي جواني که به نحوي در اين مسئله دخالت دارند بر زبان مي آورند . پس به پاس قدر داني و نيز ارج نهادن به زحمات چندين ساله استاد و همچنين احترام به فرهنگ و هنر اصيل ايراني و اسلامي بر هر ايراني است که احساس مسئوليت نموده و در جهت احياء ارزشهاي اسلامي و ايراني در هر زمينه اي تلاش و کوشش کند و در طرح هاي معماري حتي المقدور اصول مقدماتي معماري ايراني و سنتي خويش را بکار گرفته و ضمن تلفيق آنان با تکنولوژي جديد ، ماهيت فلسفه وجودي آنها را همچنان حفظ نمايند. 3 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۸۹ اصول مذکور شامل پنج مورد است: - مردم واري : يا کاربرد مقياس انساني و پرهيز از هر گونه بيهودگي و شکوه بيجا و آذين بي سود . - خود بسندگي : يا بهره گيري از امکانات و مصالح محلي و آنچه که معماران (بوم آورد) گفته اند و پرهيز از هر گونه وابستگي و نياز. - پيمون : يا اندازه ها و معيار هايي که تناسب پيکره و کالبد بنا را از لحاظ درستي ، استواري و زيبايي تضمين مي کرده است. - درون گرائي : اين اصل بويژه در منازل مسکوني که هميشه مورد توجه مردم اين سرزمين بوده و خوش داشته اند که چهار ديواري اختياري باشد. - کنج و نياز: يا پرهيز از کاربرد اندازه هاي بيش از نياز که باعث هدر رفتن مصالح و بالا بردن هزينه مي شده است . 3 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۸۹ علاوه بر اصولي که ذکر شد عناصري چون آب ، نور ، باد و ... در معماري سنتي نقش حياتي ايفاء مي کرده اند . يکي از مسائل مهم در شناخت معماري سنتي ايران انقطاع فرهنگ معماري سنتي و پيدايش گونه هايي از فضا هاي جديد معماري و شهري است که غالبا با فضا هاي سنتي کاملا متفاوت هستند ، چونکه بسياري از معماران بيش از هر چيز به پديده هاي شکلي و بصري انديشيده اند و بسياري از مسائل ، مباحث و نکات فرهنگي ، تاريخي و اجتماعي را به اندازه کافي مورد توجه قرار نداده اند. معماري سنتي قبل از پيدايش تکنولوژي و مصالح جديد ساختماني در تمام نقاط کشور و به هر شکل و به هر کيفيت نوع معماري افقي و با هويت بشمار مي رفت که در طي ساليان دراز و قرنهاي متمادي مصالح و شيوه هاي فني ويژه خود را داشت. اين نوع ساخت و ساز بومي بسيار بجا مي نمود و به موقع و کاملا ارزنده و منطقي و گاه نيز بس شکوهمند بود و هنوز هم بعنوان يک معماري شريف و برخوردار از مقياس انساني داراي همان ارزش و اعتبار است . تحليل معماري ايراني نشان مي دهد که به رغم کثرت و تنوع و پيچيدگي بناها ، اصول و مفاهيم و الگوهايي در طول زمان به گونه هاي مختلف در اين معماري بکار گرفته شده اند افزون بر آن اين نتيجه بدست آمده که تکامل معماري ايران بيشتر بر تعالي اصولي و مفاهيم و الگوهاي جديد در جريان نوعي فعاليت هوشمندانه و ماهرانه معماري استوار بوده است. با پذبرش اين امر ، ميتوان در معماري امروز ايران نيز به همان اصول و مفاهيم و الگوها پرداخت و آنها را در جريان يک فعاليت خلاق تکامل بخشيد و به پيش برد. با بررسي و تحليل الگوهاي تاريخ معماري ايران و عناصر اصلي تشکيل دهنده آنها اين نتيجه حاصل مي شود که اين عناصر و الگوها اگر چه هر يک در دوره معيني از تاريخ معماري اين سرزمين خلق شده اند لکن با حضور ممتد در دوره هاي بعدي ، تکامل و پالايش يافته و داراي هويتي مستقل از زمان شده اند . مفهوم عامي را از يک الگو و يا يک عنصر در معماري ارائه مي کنند که شأن تجريدي يافته و داراي تصوير ذهني و حامل بار خاطره عاطفي است . 3 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۸۹ با نگرشي بر ساير سبکها و مکاتب معماري ، معماري منفجر شده دوران نهضت (Modernism) بدون هويت و بدون گذشته تاريخي و ريشه فرهنگي قادر نيست که پاسخگوي باور هاي فرهنگي ايم مرز و بوم باشد و همچنين ناساختارها و ضد ساختار گونه ديکانستراکتيويستها ( Deconstraction ) براي جامعه پايبند به سنتها و ميراث فرهنگي ، قابل درک نيست چون هنر معماري اصيل کشورمان هيچگاه با پرخشگري نسل عصيانزده قرن حاضر همراه نشده و متانت و سنگيني بيان خود را حفظ کرده است . پس ضرويست که معماران اين عصر با شناخت ، پالايش و بهره گيري مناسب از محاسنات ساير مکاتب و سبک هاي معماري و عجين نمودن آنها با فرهنگ خودي (نه مقلدانه) ، معماري ايران را که همواره مورد توجه بوده احياء نموده و در اين برهه از زمان ، معماري پس از پهلوي دوم (عصر انقلاب جمهوري اسلامي) را تجلي نموده که همانا از اهداف قانون نظام مهندسي و کنترل ساختمان مي باشد. ( بند 1 ماده 2 ) اميد است طرح اين موضوع ، انگيزه اي براي ساير معماران جهت ادامه بحث و همچنين ادامه منطقي و تکاملي تاريخ معماري بسيار با ارزش گذشته مان و مناسب معماري امروز باشد . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
faezeh mzk 19231 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ [h=3]رمز و رازهای نهفته در معماری سنتی ایران[/h] آرایش معماری ایرانی سه مضمون اساسی دارد که نمادهای گیاهی و دیگر پدیدههای طبیعی (که از روزگاران پیش از تاریخ نشانه باروری و فراوانی بودهاند).... با نگاهی به تمامی بناها و اشیای تاریخی میتوان مشاهده کرد که آنچه بیش از قدمت و دیرینگی باعث غنای این داشتههای تاریخی شده، هنر زنان و مردان ایران زمین در طول دوران و اعصار مختلف است و تنها محدود به کهن بودن این بناها و اشیاها نمیشود. هنرمندانی که خلاقانه و به طرز شگفت انگیزی از چندین هزار سال قبل تا کنون همواره خالقان آثار بینظیری بودهاند که توانسته چشم جهانیان را خیره کند و باستان شناسان و گردشگران بسیاری را روانه ایران کند. باید در نظر در داشت که صنایع دستی و هنر سنتی ایران تنها ظرفی سفالین و تکهای گلیم و جام قلمزنی شده نیست بلکه معماری سنتی ایران نیز از هنرهای سنتی کشور به شمار میرود که به دست صنعتگران شاید هزاران سال قبل رقم زده شده است. هنرمندانی که تمامی دل مشغولیها، دغدغهها، زیباییها، جنگها، فتوحات، مناجات با خدا و ... را در آثار خود متجلی ساختهاند. این هنرها نه تنها از منظر زیبایی مورد توجه هستند، از نظر زنده نگاهداشتن بسیاری از سنتها، آداب و رسوم و فرهنگها نیز در طول تاریخ موثر بودهاند. 1 لینک به دیدگاه
faezeh mzk 19231 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ قدمت، ملاک ارزشمندی بناهای تاریخی نیست یک کارشناس صنایع دستی میگوید: معماری هنر شکل دادن به فضا بر اساس آرمانها و نیازمندیهای انسان است. «سارا اکبری» تأکید میکند: معماری همواره در هر دوره و در هر منطقه ویژگیهای خاص خود را به مثابه یک پدیده فرهنگی بازتاب میدهد و معماری هرگز از عوامل تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگ و رسوم جامعه در عصرهای مختلف جدا نبوده است. به اعتقاد وی معماری سنتی ایران قادر به پاسخگویی به نیازهای زیستی، فردی و اجتماعی مردم متناسب با آداب و سنن زندگی و فرهنگ آنان بوده است. وی میگوید: هماهنگی با طبیعت و محیط و بهرهگیری از امکانهای ذاتی موجود در محل، ( تکیه بر مصالح بومی) سنن هر یک از ولایات، حفظ رابطه منطقی، وحدت میان مصالح و طرح بنا از مهمترین خصوصیات معماری ایرانی است. این کارشناس صنایع دستی با اشاره به باور غلط افراد در خصوص این که ارزش آثار تاریخی بیشتر به قدمت آنها مربوط میشود، ادامه میدهد: آثار معماری دورههای مختلف ایران، گوشههایی از جزییات زندگی، اعتقادات، پایبندی به الگوی اخلاقی و زیستی، اسلوبهای بومی و محلی و مهارت فنی و هنری ایرانیان را بازگو میکند. وی تأکید میکند: همچنین گوهر معماری ایرانی را منطق ریاضی و عرفان تشکیل میدهد به حدی که در متون کهن ایرانی از معمار به عنوان «الحاسب» و «المهندس» نامبرده میشود. معماری ایرانی در سه مقیاس قابل تقسیم است که بافتهای شهری و روستایی، مجموعههای معماری و تکبناها این مقیاسها را تشکیل میدهد. تزئینات وابسته به معماری سنتی، بناهای تاریخی ایران را پرآوازه کرد یک کارشناس ارشد رشته معماری در این خصوص میگوید: از میان شهرها و روستاهای ایران، تعدادی از آنها با داشتن بافت و ساختار ویژه، آثار و بناهای ویژه ارزشمند و سابقه تاریخی صاحب نام و آوازه هستند به طوری که میتوان به شهرهای اصفهان و شیراز و روستاهای ماسوله، ابیانه و کندوان در این زمینه اشاره کرد. به اعتقاد «سجاد هاشمیان» مجموعههای معماری از تعدادی بناهای گوناگون با عملکرد مناسب و مکمل یکدیگر تشکیل شده که در کنار هم و در قالب یک ساختار بزرگ ساخته شدهاند، و به دلایل مذهبی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و یا سیاسی شکل گرفتهاند. وی تأکید میکند: از بین مجموعههای معماری «بازار» مهمترین بخش اجتماعی و کالبدی شکلدهنده در بافتهای تاریخی است و در واقع محلی است که با داشتن مهمترین و اصلیترین بناهای شهر و فضاهای تولید و تجارت؛ عمدهترین فعالیتهای فردی و اجتماعی، امور اقتصادی، سیاسی، تولیدی، تجاری، تبادلات فرهنگی، آموزشی، فعالیتهای هنری و صنعتی را در خود جای داده است. وی در ارتباط با تکبناها میگوید: طرح و شکل بناها اعم از بناهای خصوصی نظیر کاخها و بناهای مسکونی، بناهای عمومی دینی و غیردینی همچون مساجد، مدارس دینی، حسینیهها، زیارتگاه، کاروانسراها، حمام، قهوهخانهها، آبانبار، پلها، قناتها و ... جملگی پیرو سبکهای رایج زمان خود و در ادامه و تکامل شیوههای مرسوم گذشته و متناسب ویژگیهای فعلی، موقعیت جغرافیایی و اجتماعی شکل گرفتهاند. 1 لینک به دیدگاه
faezeh mzk 19231 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ تزئینات معماری تنها برای زیباسازی نیست برخی از منتقدان ایرانی در این زمینه بر این باورند که طرح زینتگری در معماری ایرانی بر همه ملاحظات دیگر غلبه دارد اما رابطه شکل و فرم بنا و تزئینات به گونهای است که فن و اصول ساختمان قربانی تزئینات نشده است و تزئینات نیز صرفا برای زیباسازی نبوده است. معماران ایرانی به اصل پرهیز از بیهودگی سخت پایبند بودهاند و همواره با توجه به جنبههای زیبایی و تزئینی نمای بنا در ادوار مختلف تاریخ سعی کردند استحکام، پایداری و استواری بنا را القاء کنند و به تزیین صرفا به دیدهی یک پوشش الحاقی ننگرند. در ایران در دوران آرامش و امنیت و قدرت؛ بناها با تفکر و تامل و در جریان نوسانات شدید، سریع و شتابزده ساخته میشده است. چون فرصتی برای بررسی و تنوع در اختیار معماران نبوده بر این اساس با مصالح فراوان و قابل دسترس بناها شکل گرفته و تزئینهای الحاقی را پس از ساختن بنا به وجود میآورده به بنا میافزودند. آرایش معماری ایرانی سه مضمون اساسی دارد که نمادهای گیاهی و دیگر پدیدههای طبیعی (که از روزگاران پیش از تاریخ نشانه باروری و فراوانی بودهاند)، طرحهای هندسی (شامل سادهترین طرحها تا پیچیدهترین طرحها) و خطاطی (از دوران اسلامی به بعد) این 3 مضمون را تشکیل میدهند. آجرکاری، کاشیکاری، گچبری، حجاری، شیشه و آئینهکاری، درودگری و هنرهای چوبی، هنرهای فلزی، نقاشی و پارچه این کاربریها را شامل میشود. رواج تزئینات معماری سنتی ایران در کشورهای عربی یک کارشناس ارشد صنایع دستی در خصوص شرایط کنونی تزئینات معماری در کشور میگوید: تزئینات وابسته به معماری ایران امروزه در بسیاری از کشورهای عربی مورد استقبال قرار میگیرد حال آن که کاربرد این نوع تزئینات در معماری داخلی کمرنگ شده است. محبوبه توکلی معتقد است که در حوزه استفاده از چوب در تزئینات معماری کاربریها در مقایسه با گذشته بسیار کاهش یافته و بخشی از رشتههای صنایع دستی مرتبط با چوب که در تزئینات معماری کاربرد دارد، رو به فراموشی میرود. وی با بیان این که نسل جوان چندان تمایلی به یادگیری تزئینات وابسته به معماری سنتی ندارند، ادامه میدهد: امروزه از این هنرها تنها در مرمت آثار و بناهای تاریخی و اماکن مذهبی استفاده میشود. این کارشناس ارشد صنایع دستی بر کاربردهای المانهای صنایع دستی در طرح توسعه ساختمانها، فضاهای اداری و دانشگاهها تأکید میکند و یادآور میشود: تزئینات وابسته به معماری سنتی حتی میتواند زینت بخش ایستگاههای مترو شود. وی خاطرنشان میکند: نباید اجازه داد که معماری سنتی که بخشی از هویت اصیل و اسلامی ما را در دل خود جای داده، منسوخ شود. منبع: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
faezeh mzk 19231 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ بنیادهای معماری سنتی ایران معماری سنتی سرشار از نکاتی است که ممکن است گاهی گوشهای از آن کشف و مورد استفاده قرار بگیرد. معماری پر رمز و رازی که اساس و سنت آن، پویایی و روزآمدی است. (که البته لزوماً با معماری روزمرگی و روزمرگی معماری مغایرت تام دارد.) معماری ارزشمندی که حاصل آن ساختمانهایی است که برای ابد بنا میشوند. لذا بزرگترین ویژگی بناهایی اینچنین که دورنمایی جاویدان را ترسیم خواهند کرد، همهجانبه نگری و نکتهسنجیهای علمی، فنی و اجرایی در جهت ایستایی غیرقابل تردید آن است. ضمن پذیرش نقاط و موارد ضعف ـ چه به لحاظ تکنیکی و چه در جزئیات اجرایی ـ در محصولات معماری سنتی باید گفت متأسفانه ساختمانهایی که بدون اتکا به لایههای پنهان فنون معماری سنتی ساخته شده و تنها به حفظ ظواهر بسنده کردهاند، موجبات بیشترین بهانهجوییها را برای کسانی فراهم میکنند که به گونهای اغراقگرا و متعصبانه هر نوع کارآیی ابنیه تاریخی و سنتی را به دیده تردید و انکار مینگرند و یا در تصمیمگیریهای امروزی چارهای جز تخریب کامل آنها را نمیپذیرند. آیا بهراستی با ارائه نمونههایی از ساختمانهای کهنه، فرسوده و پردردسر میتوان ساحت پرطمطراق معماری سنتی و بناهای تاریخی را خدشهدار کرد؟! در واقع باید پذیرفت انتساب عنوان معماری سنتی به هر ساختمان تقلیدی و التقاطی اهانت به اندیشههای بلند متفکران صاحب ذوقی است که رویای جاودانگی آدمی را در دستساختههای خود برآورده کردهاند. اگر جرم حجمی آجرهای معمولی را تقریباً ۱۷۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب فرض کنیم، در مورد برجی مشابه شاهکار هزارساله معماری ایران، یعنی گنبد کاووس، با یک محاسبه ساده و حتی بدون فرض نیروهای حاصل از زاویه و شیب دیوارهها، تصوری از بزرگی فشاری که لایههای تحتانی این برج باید تحمل کنند (به اضافه فشار و تنش حاصل از نیروی باد و… ) میتوان بهدست داد. بهطور مثال اگر صد سال پیش بنایی اینچنین با مصالحی معمولی ـ و بدون برخورداری از علوم و بدون توجه به تمهیدات و ظرائف واقعی معماری برج مذکور ـ ساخته میشد، میتوانست آیا مصداق معماری سنتی و ساختمانی سنتی باشد؟! بنایی که پایداری آن در مقابل عوامل طبیعی و غیرطبیعی مختلف اظهرمنالشمس است؟! این مثال در همه ابعاد معماری و ساختمانسازی اعم از فضاها، مصالح، اجزاء ساختمانی و سازهای، مکانیابی و جایگیری، حجم کلی بنا، تزئینات و… قابل پیگیری است. از آنچه در مقاومت هر سازه در مقابل نیروهای مخربی همچون نیروهای زلزله و… حائز اهمیت بوده و در علوم امروزی نیز بر آن تاکید شده است میتوان به مواردی اشاره کرد که با دقت و آگاهی در ابنیه سنتی رعایت شده است: ـ تناسب بین عرض و طول پلان با ارتفاع ساختمان عامل تعیین کنندهای است که به واسطه گستردگی و کوتاهی این نوع ابنیه ضریب مقاومت آنها را در مقابل انواع لرزهها به شدت افزایش میدهد. معمولاً غیر از اجزایی همچون منارهها و…، در ابنیه سنتی نمیتوان از چنین ضعفهای طراحی سراغی گرفت. از طرفی روشن است که افزایش اختلاف ارتفاع بناهای مجاور، کاملاً در تشدید آسیبهای حاصل از زلزله و حرکت زمین مشهود است و این اختلاف تراز در الگوهای معماری و شهرسازی سنتی در حداقل ممکن و در موارد معدود با واسطه و پلهای دیده میشود. ـ تقارن در فضا و احجام و حتی توزیع ثقلی نیز که عامل مؤثری در تقویت بنا محسوب میشود و کارایی آن در تجارب متعدد به اثبات رسیده است، بنا بر سنتی کهن در اغلب این ساختمانها به چشم میخورد. نما و پلانهای کاملاً قرینه و نزدیک به مربع و مستطیل، پرهیز از شکستگیهای نامأنوس، حفظ ریتم در طراحی، هندسه موزون و یا سازههایی همچون پوششهای گنبدی و کلمبو و… را باید نقاط تکامل این نیاز دانست. ـ عامل دیگری که در توصیههای امروزی مورد توافق همه اهل فن شمرده میشود، کاهش وزن کلی ساختمان و تقلیل ارتفاع مرکز ثقل بنا میباشد. با وجود محدودیتهای مربوط به ساخت و انتخاب مصالح بنایی، این مهم در بناها و معماریهای سنتی ایران با شگردهای قابل توجه، تحسینبرانگیز و درخور تحقیق تأمین شده است. انواع کانهپوشها، دیوارههای صندوقه، گنبدهای دوپوش و تغییرات تدریجی ضخامت دیوارهای باربر به تناسب ارتفاع و میزان بار و… را میتوان در گروه این ساز و کارها برشمرد. ـ استفاده از حائلها و پشتبندهایی که گاه در ظاهری از رواق و ایوان و… پنهان میشوند و یا مهار و کشهایی که حرکات و فشارهای عرضی را کنترل میکنند، تنگبندیها، کلافبندیهای چوبی و همچنین تیر و الوارهای چوبی بهکار رفته در مغز دیوارها و لایههای تکرارشونده که نقش بهسزایی در تقسیم یکنواخت بارها بازی میکنند، توجه به یکپارچگی بنا، ساباطها و… همه و همه در کنار قابها و قابلیتهای انعطافی و انطباقی بناهای سنتی موجب دوام رازگونه این ابنیه میشوند. ـ شاید پیسازی را بتوان از مهمترین نقاط ضعف و مورد تردید بناهای تاریخی محسوب کرد که ممکن است با اصول و یافتههای علمی امروزی چندان همسو نبوده و تئوریهای امروزی اشکالات چندی را بر آن وارد نماید. اما در این اصل نیز میتوان انتخابات و شیوههای هوشمندانهای را مثال زد. جایگیری هسته اولیه ارگ تاریخی بم بر روی صخرهای سترگ و سنگی که مهمترین عامل نجات بخش عمده آن از بلایای تخریبی زلزله بود، نمونهای است شایسته توجه و مطالعات تطبیقی بیشتر. همچنین است در مورد بناهایی که مانند مسجد امام(ع) اصفهان نیمهکاره رها میشدند و تکمیل آنها به بعد از ایجاد تعادل تدریجی و طبیعی بنا و شالوده و همگنی بستر آن موکول میشد. ـ به این فهرست، دقایق و نظم عملیات پیگیر نگهداری را نیز باید اضافه کرد. ادامه حیات این بناها با ثبات شرایطی مثل سطح آبهای زیرزمینی، رطوبت محفوظ در بنا، پوشش گیاهی محوطه پیرامونی و… و همچنین تجدید عایقهای رطوبتی، کنترل ترکها، تکمیل به موقع بخشهای آسیب دیده، دقت در الحاقات و یا حذف احتمالی بعضی قسمتهای جزئی و… با مشورت و استفاده از استادکاران آشنا به فن امکانپذیر میشد. این دستآوردها و همه رازهای ناگشوده دیگر، مجموعهای هستند که بقای هزاران ساله و چند صد ساله بناهایی همچون گنبد سلطانیه و… را تضمین میکنند و این اطمینان خاطر بهخصوص در مورد بناهای عامالمنفعه و مجموعههای حکومتی ـ در مقابل ساختمانهای معمولی که ممکن است صدماتی از محدودیتهای مالی و اجرایی دیده باشند ـ فراگیرتر است. در مجموع میتوان گفت قریب به اتفاق نمونههای برگزیده معماری سنتی آنچنان که تصور میشود و یا گاهی سعی در القای آن میکنند، سست و ناپایدار نیستند. 2 لینک به دیدگاه
faezeh mzk 19231 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ شیوهها و آئیننامههای مربوط به مقاومت ابنیه بیش از اینکه به سلامت و پایداری کامل بنا نظر داشته باشند، به ایمنی و حفظ جان ساکنین و یا شاغلین در آن توجه میکنند. به زبان دیگر یک ساختمان مقاوم معمولاً به ساختمانی اتلاق میشود که بعد از حوادث غیرمترقبهای همچون زلزله و… موجب مرگ و آسیب جانی انسانها نشود، اگرچه بنیان آن تا حد غیرقابل اطمینانی برای بهرهبرداری مجدد از هم گسیخته باشد. به همین دلیل بناها و خانههایی که دچار حادثههایی اینچنین شده باشند ـ پیش از بازسازی و یا تعمیرات کلی ـ برای ادامه کاربری گذشته توصیه نمیشوند. از این رو در حوزه حفظ جان انسانها، نگاه به استحکامبخشی بناهای تاریخی برای حفظ و مقاومت کامل آنها انتظاری است فراتر از آرا و فنونی که حتی برای بناهای نوساز امروزی اعمال میگردد. متأسفانه این شیوه استدلال متداول (یعنی تاکید بر حساسیت حفظ جان و سلامت انسانها در بناهای تاریخی) قیاس معالفارغی است که گاهی ـ به ویژه در مورد بافتهای تاریخی ـ دستآویز تجددگرایان بیریشه و مخالفان سودجو قرار میگیرد. بنابراین لازم مینماید که مقوله استحکامبخشی ابنیه تاریخی ـ با این پیشفرض تعیین کننده که دخالتهای فیزیکی مستقیم و اقدامات مرمتی محیرالعقول همیشه یگانه راه حل و یا بهترین راه حل نیست ـ بیشتر مبتنی بر دو اصل حفظ ارزشهای تاریخی، هنری، فرهنگی و… این بناها و حفظ جان افرادی که به مناسبتهای گوناگون اعم از بازدیدهای موقت، اسکان طولانیمدت و یا اشتغال دائم و… در این مجموعهها تردد میکنند، متمرکز گردد. طبیعتاً تقویت جامع این بناها نیز در جهت تأمین این دو خواسته است که متأسفانه در اغلب موارد با این رویکرد مورد بررسی کامل قرار نگرفته و البته برآورده نشدهاند. در هر حال و با وجود اینکه مرمتکاران و معماران و… میکوشند که تخریب آثار ارزشمند تاریخی را تا سرحد امکان متوقف کنند و یا به شکل مشهودی به تعویق بیاندازند، آیا بلافاصله بعد از مشاهده آسیب و… باید دست به کار ترمیم آن شد؟! چرا گاهی با لجاجت کامل از پذیرش این واقعیت ملموس میگریزیم که: " ویرانی و آسیبهای به وجود آمده در اثر عوامل طبیعی مثل سیل، زلزله و… هم جزئی از روند تاریخی یک اثر دیرسال است."؟ چگونه میتوان از چهرهای بی اندک غبار تاریخ، انتظار داشت زبان گویای گذشته سرزمین و اقوامش باشد؟! از این گذشته مقاومسازی هر بنا بهخصوص بناهای قدیمی علاوه بر مخارج و بار مالی سنگین و نیاز به توان علمی بالا، اغلب مستلزم دخالتهای وسیعی در اصل بنا میباشد که ممکن است با مهمترین قواعد حفظ ابنیه تاریخی ـ که دامنهای فراتر از شکل ظاهری دارد ـ مغایر باشد. ضمن اینکه عموماً برای اثبات صحت عملکرد بهترین شیوهها نیز فرصت کافی برای مواجهه با تجارب طبیعی به وجود نیامده است. چه بسا آنچه به بنا افزوده شده یا از آن حذف شده تا باعث افزایش مقاومت بنا شود، در شرایطی دلیل اصلی افزایش احتمال و شدت تخریب بنا باشد. همانطور که سبکسازی بام ـ که اصلی بدیهی در علوم امروزی است ـ ممکن است تعادل دیرپای یک بنای قدیمی را برهم زده و موجب ایجاد آسیبهای جدی در سازه و پوشش بنا شود. به این موارد باید پروسه پیچیده تصمیمگیری در مورد حد مقاومت بنا (مثلاً پیشبینی مقاومت لازم در برابر چند ریشتر نیروی زلزله و…) در قسمتهای مختلف بنا را اضافه کرد. بهخصوص این که مواردی همچون شدت و نزدیکی کانون زلزله به سطح زمین، مانند آنچه در زلزله بم اتفاق افتاد، هر اقدامی را فاقد کارآیی لازم کرده و نیاز به اعمال ترفندهای تکمیلی دیگری را ناگزیر مینماید. از طرفی عمده فعالیتهای مرمت و تثبیت بر روی قسمتهای آسیبدیده و ضعیفتر بنا انجام میگیرد که ممکن است از حیث جزئیات، کیفیات و ظرائف اجرایی هماهنگ با بخشهای وابسته و مجاور نبوده و محدودیتها و ناآگاهیها، موجب نقصان و یا توقف اقدامات جامع و فراگیر شده و میزان آسیبپذیری بنا را افزایش دهد. تفاوت واکنشهای بخشهای تازه تعمیر در مقابل عوامل محرک و فشارهای خارجی، ناهمگونی مصالح و ملاتها، تغییر بارها و نیروها، بیتوجهی به تعامل پیچیده اجزاء درگیر و… عوامل دیگری هستند که ممکن است به ضعف بیشتر یک بنای تاریخی مرمت شده منجر شوند. نمونهها و تجربههایی مثل خسارات ناشی از زلزله بم در ارگ و دیگر بناهای تاریخی شهر بم گواهی است بر این مدعا که اقدامات مرمتی و حفاظتی اگر بدون تبعیت همهجانبه از معیارهای معماری سنتی و تداوم اصول نهفته در هویت بنا انجام شوند، میتوانند در گسترش انواع تخریبهای حاصل از حوادث، فوقالعاده مؤثر باشند. در یک کلام تسری بیقید و شرط الگوهای ساختمانسازی و استحکامبخشی جدید به حیطه معماری سنتی میتواند ـ خصوصاً در حفظ ارزشهای تاریخی و فرهنگی ـ فاجعهآفرین باشد. روشن است که در حفظ موضوع اول بحث، یعنی حفظ ارزشهای عیان و پنهان در بنا، هیچ چیز کاملتر و گویاتر از اصل آن نمیتواند عمل کند. اما باید پذیرفت که عدم اطمینان از بقای دائم این یادگارها که به واسطه وجود انواع آسیبها و عوامل مخل، ناگزیر مینماید، مستندسازیهای همه جانبه و دقیق و تکمیل پروژههای مطالعاتی در کنار اقدامات حفاظتی معقول و معمول یگانه شیوهای است که میتواند بخش عمدهای از ارزشهای مورد نظر را به پژوهشگران و نسلهای آتی منتقل کرده و درصورت نیاز، امکان بازسازی و بازآفرینی آن را فراهم نماید. در مورد موضوع دوم یعنی حفظ جان و سلامتی افراد هم ناگفته پیداست که براساس اصول اخلاقی و انسانی هیچ اغماض، سهلانگاری و رجحانی پذیرفته نیست. اما نمیتوان و نباید این مهم را تنها به تغییرات اساسی در خود بنا ارجاع داد. گذشته از این وظیفه حتمی و لازم ـ که البته با محدودیتهای بسیاری نیز مواجه است ـ نباید از ترفندهای کارآمد و ممکن دیگر غافل ماند. یکی از مهمترین این موارد انتخاب کاربریهای مناسب با بنا (به لحاظ مقاومت سازه، میزان جمعیت حاضر در بنا، پیشبینی میزان خطر وقوع حوادث غیرمترقبه و…) خواهد بود. بزرگترین فجایع انسانی مربوط به وقایعی مثل زلزله، در اثر حوادثی است که شب هنگام و همزمان با ساعات استراحت و خواب مردم اتفاق افتادهاند. لذا در طرحهای احیاء و تجدید کاربریها باید به این موضوع توجه ویژه داشت و هرگز از ابنیهای که مقاومت و ایستائی پائین و یا تردیدآمیزی دارند برای کاربریهایی مثل اقامت مسافرین استفاده نکرد. در موارد اضطراری، تعبیه جانپناههای محفوظ، حفظ حدود حرائم، پوششهای موقت مبتنی بر اصول پایداری و استفاده از تونلهای ایمنی و مسیرهای مطمئن تردد برای بازدیدکنندگان و حتی تأمین تجهیزات ساده ایمنی مثل کلاه ایمنی و… کارگشا بوده و خطرات جانی ناشی از ریزش آوار را به میزان قابل قبولی کاهش خواهد داد.¬ منبع:http://memarinews.com 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده