رفتن به مطلب

مکتب شیکاگو - Chicago style


ارسال های توصیه شده

Chicago-Pump.jpg

 

 

 

شروع قرن بیستم در آمریکا با تحول شدید اقتصادی و حرکت از جامعه روستایی سنتی به جامعه شهری مدرن همراه شده شهرها به سرعت با خیل عظیم مهاجران مواجه شدند و روز به روز بر جمعیت آنها افزوده می‌شد. و در اثر این تحولات جمعیتی ، شهر شیگاگو رشدی خیره کننده داشت. جمعیت شیگاگو از سال 1900 تا 1930 در هر دهه 500 هزار نفر را در خود جای داد. علاوه بر این مهاجران مردمانی با فرهنگهای مختلف که از روستاها و مناطق متفاوت به شهر آمده بودند جمعیت شهر را مجموعه گسترده‌ای از گروههای قومی‌ و ملیتهای مختلف تشکیل می‌داد .

در صورتی که محدودیتهای شهری آنها را ملزم به زندگی در فضاهای بسیار نزدیک به یکدیگر کرده بود. تفاوتهای اجتماعی باعث تفاوت در محل سکونت و تراکم جمعیت در مکانهای مختلف می‌شد. بدین ترتیب مسائلی چون کمبود مسکن ، برخورد فرهنگهای مختلف که با یکدیگر مخالف و ناسازگار می‌نمودند، به سرعت چهره خود را نشان دادند. شیگاگو سر آمد شهرهای آمریکا بود و به دستاوردهای خود می‌بالید. نخستین آسمان خراش فولادی در همین شهر ساخته شده بود، جریان رودخانه شیگاگو را برای مصارف خاص این شهر منحرف ساخته شده بود .

 

 

ارزش زمین آن با شتابی سرسام آور افزایش یافته بود و بر اثر مهاجرتهای بی‌رویه و آشفته بازار مناطق آلونک نشین آن ، میزان بزهکاری نیز در این شهر افزایش چشمگیر یافته و از نظر جنایت سازمان یافته ، سر آمد جهان شده بود. بالاخره شهری با چنین ویژگیهای زادگاه " مکتب شیگاگو " گردید. در 1892 ، دانشگاه نوبنیاد شیگاگو به همت جان دی راکفلر و به ریاست ویلیام رینی هارپر ، درهایش را به روی دانشجویان گشود. این دانشگاه از همان آغاز، چشم انداز دیگری از شیگاگو را به روی آمریکا بیان گشود .

 

 

بدین ترتیب طی چندین سال دانشگاه در صدر دانشگاههای ایالات متحده قرار گرفت . ویلیام توماس ، پس از مدتی رابرت پارک را به دانشگاه شیگاگو دعوت کرد. . رابرت پارک سال 1916 پس از ورود به دانشگاه شیگاگو مقاله‌ای تحت عنوان «شهر : پیشنهادی برای تحقیق درباره رفتار انسان در محیط شهری» نوشت. در این اثر پارک جامعه را به اورگانیسم تشبیه می‌کند . البته او در استفاده از این مدل تنها نبود، و جامعه شناسان دیگری هم در اوایل قرن بیستم به همین شکل به علوم زیستی روی آورده بودهند. مفاهیمی‌ مانند انطباق ، تکامل اجتماعی ، کار کرده هنوز هم در جامعه شناسی متداول است .

او طی سلسله مقالات دقیقی ، به طرح مسائل شهری نظیر زندگی ماشینی شهری و فساد ناشی از آن و زمینه‌های پیدایش تبهکاری پرداخت. او شهر را آزمایشگاه ممتازی تشخیص داده بود که در آن توانست انسان شهری نوظهوری را که جامعه صنعتی آفریده بود، مورد بررسی قرار داد. این مطالعات سر آغازی برای مکتب شیگاگو به شمار آید

 

 

در این دوره علاقه به استفاده از نظریات داروین در مورد مسائل اجتماعی رواج داشت. نیروهای غیر شخصی اما عقلانی کرد داروین در طبیعت مشخص کرده بود، به نظر می‌رسید که در جامعه نیز دیده شوند. بدون شک نیروهای اجتماعی به اندازه نیروهای طبیعی پیچیده بودند . پارک علاقه مند بود تا جامعه شناسی را از قید فلسفه خلاص کند و آن را به علم نزدیک سازد. به همین دلیل او فکر می‌کرد که مدل بیولوژیکی بهترین وسیله برای نزدیک شدن به علم است .

 

 

مکتب شیکاگو رنگ مذهبی داشت و اغلب اعضایش یا کشیش بودند یا کشیش زاده . گروه جامعه شناسی در دانشگاه شیکاگو در سال ۱۸۹۲ به وسیله الیبون السمال پایه گذاری شد.

 

 

شيكاگو در اواخر قرن 19 مركز تجاری آمريكا بود و فعاليت های شديد اقتصادی و به تبع آن اجرای ساختمان های تجاری و اداری در اين شهر آغاز شده بود . همچنين در اثر آتش سوزی بيشتر قسمت های شهر از بين رفته بود پس زمينه برای تحولات جديد آ ماده بود. ساختمان های مدرن به دور از هر گونه تزيينات و تاريخ گرايی با اسكلت فولادی و با ديوار های غير باربر و پنجره های وسيع برای اولين بار احداث شد.ويليام لي برون جني با تاسيس يك دفتر معماری (1868) برای اولين بار در ساختمان بيمه كه 10 طبقه بود از سازه ی فولادی استفاده كرد. لويی سوليوان معروف ترين معمار اين سبك است كه برای اولين بار شعار فرم تابع عملكرد است را مطرح كرد.

 

 

به طور خلاصه مبانی اين مكتب به طور خلاصه به شرح زير است:

 

 

- استفاده از اسكلت فولادی برای سازه ی باربر

 

 

- نمايش ساختار بنا در نمای ساختمان

 

 

- عدم تقليد از سبك های گذشته

 

 

- استفاده ی بسيار اندك از تزيينات

 

 

- استفاده از پنجره های عريض كه كل دهانه ی بين ستون ها را ميپوشاند

 

 

عمر اين مكتب به بيش از دو دهه نرسيد ولی از چند جهت حا ئز اهميت ميباشد.استفاده از مصالح مدرن برای اولين بار(آهن شيشه تاسيسات برقی آسانسور) و استفاده از اسكلت تمام فولادی به جای چدن همچنين اين اولين سبك آمريكايی بود كه گستره ی جهانی پيدا كرد.

 

 

مكتب شيكاگو بين سالهاي 1883 و 1893 رشد كرد. پيروان آن بي نظمي جامعه صنعتي در اروپا را ناشي از كم بودن زمين در شهر مي دانند؛ بدين ترتيب الگوي روستا - شهر را براي حل مشكلات شهري ارائه مي دهند و توجه به طبيعت را نيز در سطح وسيعي مطرح مي كنند. در اين مكتب توجه به اكولوژي يا محيط طبيعي، اهميت ويژه اي دارد به طوري كه محيط انساني در دل آن مطرح مي شود.

 

 

اين مكتب از دارونيسم اجتماعي، در زمينه عامل رقابت ميان شركتها، بنگاه هاي تجاري و خانواده ها براي دستيابي به نقاط مطلوب شهر بهره مي برد و علم اقتصاد را فقط اصل مسلم انسان براي بهره گيري بيشتر و با كوشش كمتر ميداند و براي تحقق اين هدف معتقد به عدم دخالت دولت در امور اقتصادي، نفع فردي و اجتماعي و اهميت صنعت است و نيز صنعت را منشاء ثروت مي داند. گفتني است پيش از قرن بيستم نگاه به شهر در حيطه علوم مختلف و انديشمندان گوناگون از جمله مورخين، اقتصاددانان، فلاسفه، جامعه شناسان و جغرافيدانان بود اما در قرن بيستم و بويژه از 1910 تا 1970 نگاه به شهر و بخصوص ساخت آن در منظر دید معماران قرار ميگيرد و موضع شهر برعكس گذشته غيرسياسي ميشود.

 

 

عمارات بزرگ براي شركت هاي تجارتي و بيمه ها نخستين بناهايي بودند كه در اين زمان در شيكاگو ساخته شدند. بزودي ساختمان هاي بزرگ ديگر براي مقاصدي ديگر بر پا گشتند. هتل هاي بزرگ براي مسافرين بسيار كه به اين شهر مي آمدند و يا بناهايي كه جوابگوي چند مقصود مختلف در يك جا بودند، في المثل بنائي موسوم به «اديتوريوم ادلر و سالون» كه براي دفاتر تجارتي، هتل و تاتر ساخته شد. در اين زمان حل مسئله ي آپارتمان هاي مسكوني نيز مسئله اي كه تاكنون حل كامل آن ميسر نگشته است – با مداومت و جرأت بسيار آغاز گشت.

 

 

ساختمان دفاتر كار، نقطه آغاز مكتب معماري شيكاگو است .

 

 

اساس مكتب معماري شيكاگو به آسمان خراش هاي دفاتر كار يا به عبارت ديگر به مراكز اداري اين شهر – پيوسته است . اهميت ساختمان اين آسمان خراش ها چندان حياتي است كه رهائي فرم هاي ظاهري را ايجاب مي كند و خواست هاي تجارتي و ساختماني چنان مبرم است كه تمام اصول معماري در هر يك از اجزاء بنا بايد بر اين خواست ها استوار گردد. تنها با چنين شرايطي مي توان مصمم و با هدف هايي قطعي كار كرد، مي توان مظهر و نمودار حقيقي عصر بود، مي توان اميدوار بود كه معماري از مظاهر حقيقي هنر برخوردار گردد. در ساختن اين آسمان خراش ها مسائل مهندسي فراوان پيش مي آمد و مؤسس مكتب معماري شيكاگو «ويليام لوبارن جني» پيش از آن كه معمار باشد مهندس بود. تعليمات و تجربيات «جني» در مهندسي ساختمان كامل بود و در هنگ مهندسين سپاه «شرمن» با درجه ي سرواني خدمت كرده بود. وي در تعليم معماران جوان شيكاگو همان نقشي را ايفا كرد «پطر بهرنس» در تعليم معماران آلمان (در حدود 1910) و يا «اگوست پره» در تعليم معماران فرانسه. «جني» به معماران جوان مسائلي را آموخت كه در مدارس معماري راه حلي بر آنها متصور نبود.

 

 

آغاز توجه به اشكال خالص در مکتب شیکاگو بود.

 

 

معماران مكتب شيكاگو اساس ساختماني تازه اي در بناهاي خود بكار بردند: اسكلت آهني، كه در آن زمان صرفاً «ساختمان شيكاگو» ناميده مي شد.

 

 

«پي شناور» نيز كه مناسب با خاك سست شيكاگو است اختراع اين معماران بود.

 

 

پنجره هايي بزرگ كه طول آن در جهت افقي قرار گيرد نيز براي نخستين بار توسط اين معماران بكار رفت و از همين رو «پنجره هاي شيكاگو» ناميده شد.

 

 

ساختمان هاي تجاري و اداري نيز زاده ي نيروي خلاقه ي اين معماران بود.

 

 

اهميت اين مكتب از نظر تاريخ معماري در اين است كه براي نخستين بار در قرن نوزدهم به جدايي بين فن ساختمان و معماري بين مهندس و معمار پايان داد، جدائي كه در تمام قرن هيجدهم ادامه داشت. شاگردان اين مكتب با دليري شگفت آوري كوشيدند از فرم هاي پيچيده ي دوران گذشته دوري جويند و فرم هائي «خالص» بيافرينند كه وحدت فن ساختمان و معماري را ميسر دارد.

 

 

معماران هشتمين دهه قرن نوزدهم اين مكتب از شجاعت خود كاملاً باخبر بودند. به سال 1890 «جان روت» سازنده ي آسمان خراش «منادناك» در خطابه ي خود درباره ي ساختمان هاي تجاري چنين گفت: «آراستن اين بناها و تزيينات و ريزه كاري ها به پشيزي نمي ارزد. بر عكس اين ساختمان ها بايد صرفاً با حجم و با تناسب خود مظهر اساسي نيروهاي عظيم و پايدار تمدن جديد باشند.»

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 3 سال بعد...
×
×
  • اضافه کردن...