MOJTABA 77 8304 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ اليد الواحده لا تصفّق (يك دست صدا ندارد) وهب الأمير ما لا يملك (از كيسة خليفه ميبخشد) و للناس فيما يعشقون مذاهب (سليقهها يكنواخت نيست) هل يصلح العطّار ما أفسد الدّهر (آب رفته به جوي باز نيايد) من يمدح العروس إلّا أهلها (هيچ كس نميگويد ماست من ترش است) من كثر كلامه كثر ملامه (پرگو خطاگوست) من قرع باباً و لجّ و لج (عاقبت جوينده يابنده است) من طلب العلي سهر الليالي (گنج خواهي در طلب رنجي ببر) من طلب شيئاً وجدّ وجد (عاقبت جوينده يابنده بود) من طلب أخاً بلا عيب بقي بلا أخ. (گل بيخار خداست يا كجاست) من حفر بئراً لأخيه وقع فيها (چاه مكن بهر كسي اول خودت دوم كسي) من جدّ وجد (عاقبت جوينده يابنده بود) من صارع الحقّ صرعه (با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد) المعيدي تسمع به خير من أن تراه (آواز دهل شنيدن از دور خوش است) المحنه إذا شاعت سهلت (مرگ به انبوه، جشن باشد) لكلّ فرعون موسي (دست بالاي دست بسيار است) لكلّ مقام مقال (هر سخني جايي و هر نكته مكاني دارد) ماحكّ جلدك مثل ظفرك (كسي نخارد پشت من جز ناخن انگشت من) ماهكذا تورد يا سعد الإبل (راهش اين نيست) (اين ره كه تو ميروي به تركستان است) كلم اللسان أنكي من كلم السنان (زخم زبان از زخم شمشير بدتر است) كالمستجير من الرّمضاء بالنّار (از چاله به چاه افتادن) (از بيم مار در دهان اژدها رفتن) كلّ رأس به صداع (هر سري دردي دارد) كلّ شاه تناط برجليها (هر كس را در قبر خود ميگذارند) لا تؤخر عمل اليوم إلي غدٍ (كار امروز را به فردا ميفكن) لا يؤخذ المرء بذنب أخيه (گناه ديگري را بر تو نخواهند نوشت) لكلّ جديد لذّه (نو كه آمد به بازار كهنه شود دل آزار) 1 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۳ 1- اختلط الحابلُ باالنابل : خر تو خر شد . 2- أدهی من ثَعلب : زیرک تر از روباه 3- إرحَم تُرحَم : رحم کن تا رحم بشوی. 4- أطلب العلم من المهدِ إلی اللّحد : ز گهواره تا گور دانش بجوی . 5- أعلّمه الرمایة کلّ یومٍ فلمّا اشتدّ ساعدُهُ رمانی ( کس نیاموخت علم تیر از من که مرا عاقبت نشانه نکرد ) 6- أغرّ من سراب :فریبنده تر از سراب 7- أقاربک عَقارِبُک : ( گر چه ایشان اقاربند همه در اقارب عقاربند همه ) 8- أکرم من حاتم : ( بخشنده تر از حاتم ) 9- أکسب من نمل : ( در طلب روزی کوشاتر از مورچه) 10- أکل الدهر علیه و شرب : (هفت کفن پوساند) 11- أتیهُ من قوم موسی : گمراهتر از قوم موسی 12- أحذرُ من غُراب : محتاط تر از کلاغ 13- أحرّ من الجَمر : داغ تر از گدازه 14- إذا جاء القدر عَمِی البَصَر : چون قضا بیرون کند از چرخ سر عاقلان گردند جمله کور و کر 15- إذا متُّ ظمآناً ، فلا نزل القطر أو و لیکن من بعدی الطوفانُ : بعد از من گو زمین را آب گیرد 16- إسمع و لا تُصدّق بشنو و باور نکن 17- أشأم من بَراقِش شومتر از جغد 18- إنّ مع العسر یسراً در پس از هر گریه خنده ای است . 19- أیأسُ من غریق مایوس تر از غریق 20- إیاک أعنی و اسمعی یا جارة به در می گویم که دیوار بشنود 21- أحلّ من لبن الام : حلالتر از شیر مادر 22- إذا کان ربّ البیت بالدّف ناقراً فَشیمة اهل البیت کلّهم الرّقص کدخدای ده که مرغابی بود بر سر آن ده چه رسوایی بود 23- الأصاغرُ یهفون و الأکابرُ یعفون از بزرگان عفو بوده است از فرو دستان گناه 24- أصفی من الدمع : زلالتر از اشک 25- أطیبُ من نَفَس الرّبیع :پاکتر از نسیم بهاری 26- ألا لیت الشبابُ یعودُ یوماً فأخبره بما فعل المشیبُ جوانی کجایی که یادت بخیر 27- الإناء ینضحُ بما فیه از کوزه همان برون تراود که در اوست 28- البلیّة اذا عمّت طابت :مرگ به انبوه جشن باشد 29- بیضة الیوم خیرٌ من دجاجة الغد سرکه نقد به از حلوای نسیه 30- تجری الریاح بما لا تشتهی السفن برد کشتی آنجا که خواهد خدا اگر جامه بر تن کند ناخدای لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده