Maryam.j 1013 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۸۸ صداقت يکي از معيارهاي سلامت روان است. فرد سالم از نظر رواني، کسي است که در کارکردهاي رواني که شامل بينشها و قضاوتهاي او ميشود، اختلالي نداشته باشد. از ويژگيهاي قضاوت، توانايي تشخيص خوب از بد و تشخيص امر اخلاقي از غيراخلاقي است. به علاوه، فرد سالم از نظر رواني، کسي است که با خودش، با اطرافيانش و با ديگران، صادق باشد و وظايف شخصي، خانوادگي و اجتماعياش را به نحو صحيح انجام دهد و در کل، توانمنديهاي خودش را در جهت اهداف انساني و الهي به کار ببرد. ملاحظه ميکنيد که مفهوم صداقت به طور ضمني در همه اين معيارها وجود دارد. براي آشنايي عميقتر با ابعاد «روانشناسي صداقت» گفتگويي کردهايم با دکتر فربد فدايي، مدير گروه روانپزشکي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي... سوال: چهطوري بايد صداقت را در وجود خودمان نهادينه کنيم؟ فرد سالم از نظر رواني، خودش را پايينتر يا بالاتر از آنچه واقعا هست، نميبيند. يعني با خودش صادق است. با ديگران نيز همانگونه رفتار ميکند که متوقع است ديگران با او رفتار کنند. اين همان مفهوم حديثي است که از حضرت علي (ع) نقل ميکنند که: «با ديگران همانطوري رفتار کن که ميخواهي با تو رفتار کنند.» کانت، فيلسوف نامآور آلماني، از اين اصل به عنوان «اجبار مقولهاي» ياد ميکند؛ يعني اصلي که هر کسي در هر شرايطي بايد آن را در زندگي نصبالعين خودش قرار دهد. از آنجا که هر انساني ميخواهد ديگري با راستي و صداقت با او رفتار کند؛ بنابراين ضرورت دارد او هم با ديگري با صداقت روبهرو شود. از ويژگيهاي انساني ميتوانيم به همدلي، همدردي و همحسي با ديگران اشاره کنيم. اين موضوع منشأ فيزيولوژيک هم دارد. کشف نورونهاي آينهاي در مغز انسان که به او اجازه درک ذهنيات و عواطف و رفتار طرف مقابل را ميدهد، از کشفيات برجسته دهه اخير است. جالب است بدانيم که اين نورونهاي آينهاي در مغز شامپانزهها و گوريلها نيز وجود دارد و شايد به همين دليل است که تعاملهاي پيچيده اجتماعي را بين اين جانوران ميبينيم. سوال : با اين حساب، افرادي که شخصيت ضداجتماعي دارند يا دروغگو هستند، دچار نوعي اختلال عملکرد رواني شدهاند؛ اين طور نيست؟ بله، در نابهساماني شخصيتي ضداجتماعي که از مهمترين معيارهاي تشخيصي آن عدم صداقت، از جمله دروغگويي مکرر، استفاده از نامهاي جعلي و کلاهبرداري از ديگران است، اين نورونهاي آينهاي کاهش فعاليت دارند. شخصيتهاي ضداجتماعي که دايما فريبکاري و دروغگويي ميکنند، بخش عمده مجرمان و قانونشکنان را تشکيل ميدهند. اين نابهساماني شخصيتي، اگرچه فقط 2 درصد از بزرگسالان هر جامعه را مبتلا ميکند اما همان 2 درصد ميتوانند مسوول دستکم 75 درصد جرايم و جنايات باشند. آنان به معيارهاي زندگي اجتماعي و قوانين آن تعهد و دلبستگي ندارند. انسانهاي ديگر را نه به عنوان هدف، بلکه فقط به عنوان ابزار و وسيلهاي براي رسيدن به خواستههاي فردي خودشان ميبينند و نسبت به انسانها و جانوران، بيرحم و پرخاشگرند. در بزهکاران کودک و نوجوان که به طور عمده مبتلايان به «اختلال سلوک» را تشکيل ميدهند نيز دروغگويي مکرر از جمله معيارهاي تشخيصي است. نابهساماني سلوک در صورت عدم درمان به نابهساماني شخصيتي ضداجتماعي تبديل ميشود. سوال : گاهي اوقات با افرادي مواجه ميشويم که به قول معروف، انگار يک روده راست در شکمشان نيست و مرتب دروغ ميگويند. آيا اصطلاح «دروغگوي مرضي» به همينافراد اطلاق ميشود؟ ببينيد؛ در طيف شخصيتها ضداجتماعي، گروهي تحت عنوان «دروغگويان مرضي» قرار دارند که افرادي هستند خودخواه که ناسازگاري اجتماعي به صورت دروغگويي مفرط و گزاف و اغلب بيهدف و گاهي همراه با کلاهبرداري دارند. آنان در ظاهر، افرادي سليمالطبع، خوشمشرب، خوشبين و رقيقالقلب به نظر ميرسند که تماسهاي اجتماعي برايشان آسان است. چربزباني، رفتار مطمئن به خود، وقار عاريتي و ظاهر غلطاندازي که ترتيب ميدهند، آنان را به سادگي به متقاعد کردن افراد سادهدل قادر ميکند. آنان آگاهي جزيي از هنر، ادبيات يا روش صحبت و اصطلاحات فني يک حرفه را که به نوعي شنيدهاند به سود خود و براي تحقير قربانيان سادهدل خويش به کار ميبرند. دروغگويان مرضي گهگاه به نقل داستانهاي پرماجرا درباره گذشته خود ميپردازند و آيندهاي جذاب و شيرين را براي خويش با بيتوجهي کامل به واقعيت ترسيم ميکنند. برخي مرتکب خلافکاريهاي جنسي ميشوند و عدهاي ديگر با قول ازدواج پول فراوان کسب ميکنند. 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده