رفتن به مطلب

3قطره خون با آهنگ یار دبستانی من


ارسال های توصیه شده

اضطراب و ناراحتی بر همه مستولی شده بود و كسی به درس توجه نمی‌كرد. در این هنگام پیشخدمت دانشكده مخفیانه وارد كلاس شده به دانشجویان گفت: «بسیار مواظب باشید. چون سربازان می‌خواهند به كلاس حمله كنند اگر اعلامیه یا روزنامه‌ای دارید از خود دور كنید»

 

حدود ساعت 10 صبح، سربازان رهسپار دانشكده فنی شدند. ما در كلاس دوم دانشكده فنی كه در حدود 160 دانشجو داشت، مشغول درس بودیم. آقای مهندس شمس استاد نقشه‌برداری تدریس می‌كرد. صدای چكمه سربازان از راهرو پشت در به گوش می‌رسید.

 

16 آذر ماه سال 1332 به دلیل قرار گرفتن در بطن ایام حكومت طاغوت، از تاریخنگاری بسیار ضعیفی برخوردار است. خفقان حاكم بر آن سال ها و سالمند شدن شهود اصلی ماجرا در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی باعث شد كه تاریخ شفاهی این حادثه سرنوشت ساز كه از آن با عنوان سر آغاز جنبش دانشجویی ایران یاد می شود از ضعف فراوانی برخوردار باشد. آن چه خواهید خواند از معدود تك نگاری های بجا مانده از شهود 16 آذر سال 1332 است كه به قلم شهید شهید مصطفی چمران و در سال 1341 به رشته تحریر در آمده است:

 

2511%281%29.jpg

 

مسیر اسكورت نیكسون تا كاخ، از جلوی دانشگاه تهران می‌گذشت

 

از آن روزیعنی 16 آذر 1332، نه سال می‌گذرد ولی وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گویی همه را به چشم می‌بینم؛ صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می‌‌اندازد، سكوت موحش بعد از رگبار بدنم را می‌لرزاند، آه بلند و ناله‌ی جانگداز مجروحان را در میان این سكوت دردناك می‌شنوم، دانشكده‌ی فنی خون‌آلود را در آن روز و روزهای بعد به رای العین می‌بینم.

 

آن روز ساكت­‌ترین روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثه‌ای را نشان می‌داد، دانشجویان بی‌اندازه آرام و هوشیار بودند كه به هیچ‌جه بهانه‌ای به دست كودتاچیان حادثه ساز ندهند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد؟ و چطور سه نفر از بهترین دوستان ما، بزرگ‌نیا، قندچی و رضوی به شهادت رسیدند؟

 

اعمال خائنانه دولت كودتا هرروز بر بغض و كینه مردم می‌افزود و بر آتش خشم وغضب آنان دامن می‌زد. از روز 14 آذر تظاهراتی كه در گوشه به وقوع می‌پیوست وسعت گرفت و در بازار و دانشگاه عده‌ای دستگیر شدند. روز 15 آذر مجددا تظاهرات بی‌سابقه‌ای در دانشگاه و بازار صورت گرفت. در دانشكده‏های پزشكی، حقوق و علوم، دندانپزشكی، تظاهرات موضعی بود و جلوی هر دانشكده مستقلا انجام می‌گرفت و سرانجام با یورش سربازان خاتمه می‌یافت و عده‌ای دستگیر شدند. در بازار نیز همزمان با تظاهرات دانشجویان، مردم دست به اعتصاب زده شروع به تظاهرات كردند و عده‌ای به وسیله مامورین نظامی گرفتار شدند.

 

37060%281%29.jpg

 

دیدار محمد رضا پهلوی و ثریا اسفندیاری با ریچارد نیكسون در كاخ سعد آباد

 

ضمنا در تاریخ 24 آبان اعلام شده بود كه نیكسون معاون رییس جمهور آمریكا از طرف آیزنهاور به ایران می‌آید. نیكسون به ایران می‌آمد تا نتایج «پیروزی سیاسی امیدبخشی كه در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» (نقل از نطق آیزنهاور در كنگره آمریكا بعد از كودتای 28 مرداد) را ببیند.

 

دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند كه هنگام ورود نیكسون، ضمن دمونستراسیون عظیمی، نفرت و انزجار خود را به دستگاه كودتا و طرفداری خود را از دكتر مصدق نشان دهند. تظاهرات علیه افتتاح مجدد سفارت و اظهار تنفر به دادگاه «حكیم فرموده» همه جا به چشم می‌خورد و وقوع تظاهرات هنگام ورود نیكسون حتمی می‌نمود.

 

ولی این تظاهرات برای دولتیان خیلی گران تمام می‌شد زیرا تار وپود وجود آنها بستگی به كمك سرشار آمریكا داشت. این بود كه دستگاه برای خفه كردن مردم و جلوگیری از تظاهرات از ارتكاب هیچ جنایتی ابا نداشت. روز 15 آذر یكی از دربانان دانشگاه شنیده بود كه تلفنی به یكی از افسران گارد دانشگاه دستور می‌رسد كه «باید دانشجویی را شقه كرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت كه عبرت همه شود و هنگام ورود نیكسون صداها خفه گردد و جنبده‌ای نجنبد...».

 

دولت بغض و كینه شدیدی به دانشگاه داشت. زیرا دانشجویان پرچمدار مبارزات ملی بودند و با فعالیت مداوم و موثر خود هیات حاكمه را به خطر و سقوط تهدید می‌كردند. دولت با خراب كردن سقف بازار و غارت اموال رهبران آن، بازاریان را كم و بیش مجبور به سكوت كرد ولی دانشگاه همچنان خاری در چشم دستگاه می‌خلید و دست از مبارزه برنمی‌­داشت و دستگاه همچون درنده خونخواری به كمین نشسته دندان تیز كرده بود كه از دانشجویان مبارز دانشگاه انتقام بگیرد. انتقامی كه عبرت همگان شود.

 

2402%281%29.jpg

 

ملاقات ریچارد نیكسون (معاون رئیس جمهور آمریكا ) با محمد رضا پهلوی در جریان سفر به ایران

 

این بود كه به خاطر انتقام از دانشجویان و به بهانه تظاهرات علیه تجدید رابطه با انگلستان و برای جلوگیری از تظاهرات در مقابل نیكسون جنایت بزرگ هیات حاكمه ایران در صبح روز دوشنبه شانزده آذر ماه 1332 در صحن مقدس دانشگاه به وقوع پیوست. صبح شانزدهم آذر هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده وقوع حادثه‌ای را پیش بینی می‌كردند. نقشه پلید هیات حاكمه بر همه واضح بود و دانشجویان حتی الامكان سعی می‌كردند كه به هیچ وجه بهانه‌ای به دست بهانه جویان ندهند. از این رو دانشجویان با كمال خونسردی و احتیاط به كلاس‌ها رفتند و سربازان به راهنمایی عده‌ای كارآگاه به راه افتادند.

 

حدود ساعت 10 صبح موقعی كه دانشجویان در كلاس‌­ها بودند، چندین نفر از سربازان دسته "جانباز " به معیت زیادی سرباز معمولی رهسپار دانشكده فنی شدند. ما در كلاس دوم دانشكده فنی كه در حدود 160 دانشجو داشت، مشغول درس بودیم. آقای مهندس شمس استاد نقشه‌برداری تدریس می‌كرد. صدای چكمه سربازان از راهرو پشت در به گوش می‌رسید.

 

اضطراب و ناراحتی بر همه مستولی شده بود و كسی به درس توجه نمی‌كرد. در این هنگام پیشخدمت دانشكده مخفیانه وارد كلاس شده به دانشجویان گفت: «بسیار مواظب باشید. چون سربازان می‌خواهند به كلاس حمله كنند اگر اعلامیه یا روزنامه‌ای دارید از خود دور كنید (آن روز «راه مصدق» و اعلامیه‏های نهضت مقاومت ملی به وفور در دانشگاه پخش می‌شد.) مهندس خلیلی به شدت عصبانی است و تلاش می‌كند از ورود سربازان به كلاس جلوگیری كند ولی معلوم نیست كه قادر به این كار باشد» او مهندس خلیلی و دكتر عابدی رییس و معاون دانشكده فنی با تمام قوا می‌كوشیدند از ورود سربازان به كلاس جلوگیری كنند. ولی سربازان نه تنها به حرف آنها اهمیتی ندادند بلكه آنها را تهدید به مرگ كردند. تا بالاخره در كلاس به شدت به هم خورد و پنج سرباز«جانباز» با مسلسل سبك وارد كلاس شدند.

 

*آغاز درگیری‌ها

 

عده‌ای از سربازان، دانشكده فنی را به كلی محاصره كرده بودند تا كسی از میدان نگریزد.اكثر دانشجویان به ناچار پا به فرار گذاردند تا از درهای جنوبی و غربی دانشكده خارج شوند. در این میان بغض یكی از دانشجویان تركید. او كه مرگ را به چشم می‌دید و خود را كشته می‌دانست دیگر نتوانست این همه فشار درونی را تحمل كند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شكل شعارهای كوتاه بیرون ریخت:«دست نظامیان از دانشگاه كوتاه». هنوز صدای او خاموش نشده بود كه رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند، به كلی غافلگیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. لحظات موحشی بود. دانشجویان یكی پس از دیگری به زمین می‌افتادند به خصوص كه بین محوطه مركزی دانشكده فنی و قسمت‌های جنوبی سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشینی عده زیادی از دانشجویان روی این پله‏ ها افتاده نتوانستند خود را نجات دهند.

 

 

ghandchi%281%29.gifghandchi1.gif

 

شهید احمد قندچی

 

 

 

bozorgniya%281%29.gifbozorgniya1%281%29.gif

 

شهید مصطفی بزرگ نیا

 

 

 

razavi%281%29.gifrazavi1%281%29.gif

 

شهید آذر شریعت رضوی

 

 

 

اجساد خون‌آلود شهیدان و آن همه ناله‏های پرشورشان نه تنها در دل سنگ این جلادان اثری نكرد بلكه با مسرت و پیروزی به دستگیری باقیمانده دانشجویان پرداختند. هر كه را یافتند گرفتند و آنگاه آنها را با قنداق تفنگ زدند با دست‌های بالا به صف و روانه زندان كردند و خبر پیروزی خود را برای یزید زمان بردند تا انعام و پاداش خود را دریافت دارند. در این واقعه مستخدمان و كارگران دانشكده فنی بی‌اندازه به دانشجویان كمك كردند.

 

بدین ترتیب سه نفر از دوستان ما بزرگ‌نیا، قندچی و شریعت رضوی شهید و بیست و هفت نفر دستگیر و عده زیادی مجروح شدند. هنگام تیراندازی بعضی از رادیاتورهای شوفاژ در اثر گلوله سوراخ شد و آب گرم با خون شهدا و مجروحین در آمیخت و سراسر محوطه مركزی دانشكده فنی را پوشاند، طوری كه حتی پس از ماه‏ها از در و دیوار دانشكده فنی بوی خون می‌آمد. مامورین انتظامی پس از این عمل جنایتكارانه و ناجوانمردانه از انعكاس خشم و غضب مردم به هراس افتاده برای پوشاندن آثار جرم خود خون‌ها را پاك كردند ولی ماه‏ها اثر خون در گوشه و كنار دیده می‌شد و سال‌ها جای گلوله‏ها بر در ودیوار دانشكده فنی نمایان بود و تا زمین می‌گردد و تاریخ وجود دارد، ننگ و رسوایی بر كودتاچیان خواهد بود.

 

جریان این فاجعه دردناك به سرعت منتشر شد و خشم و كینه آزادیخواهان را برافروخت. دانشگاه تهران به پیروی از دانشكده فنی و به عزای شهدای آن در اعتصاب عمیقی فرورفت. بعد از ظهر آن روز دانشجویان با كراوات سیاه از دانشكده حركت كردند و با سكوت غم‌آلود و ماتم زده رهسپار خیابان‌های مركزی شهر شدند و مخصوصاً در خیابان‌های لاله‌زار و استانبول انبوه دانشجویان عزادار نظر هر رهگذری را جلب و او را متوجه این جنایت عظیم می‌كرد. بیشتر دانشكده‏های شهرستان‌ها نیز برای پشتیبانی از دانشگاه تهران اعتصاب كردند. تعداد زیادی از سازمان‌های دانشجویی خارج از كشور نیز به عمل وحشیانه و خصمانه دولت به شدت اعتراض كردند. در مقابل سیل اعتراض، جنایتكاران شروع به سفسطه كردند و در مقابل خبرنگاران گفتند كه دانشجویان برای گرفتن تفنگ سربازان حمله كردند و سربازان نیز اجباراً تیرهایی به هوا شلیك كردند و تصادفا سه نفر كشته شدند.

 

یكی از مجلات، با آنكه سانسور شدیدی وجود داشت و كسی جرات نمی‌كرد علیه دستگاه كلمه‌ای بنویسد به مسخره نوشته بود كه «اگر تیرها هوایی شلیك شده، پس بنابراین دانشجویان پر در آورده به هوا پرواز كرده و خود را به گلوله زده اند.» به عبارت دیگر گلوله‏ها به دانشجویان نخورده بلكه دانشجویان به هوا پرواز كرده‌اند و خود را به گلوله‏ها زده‌اند.

 

 

 

*قربانیان نیكسون

 

روز بعد نیكسون به ایران آمد ودر همان دانشگاه، در همان دانشگاهی كه هنوز به خون دانشجویان بی‌‌گناه رنگین بود، دكترای افتخاری حقوق دریافت داشت و از سكون و سكوت گورستان خاموشان ابراز مسرت كرد و به دولت كودتا وعده مساعدت و كمك داد و به رییس جمهور آمریكا پیغام برد كه آسوده بخوابد چون او كه نوشته بود؛ "... گو این كه مخاطراتی كه متوجه ایران بود، تخفیف یافته است. مع‌ذالك ابرهایی كه ایران را تهدید می‌كرد، به كلی متلاشی و پراكنده نشده است. و مملكت نسبتاً امن و امان است!

 

 

120%281%29.jpg

 

ریچارد نیكسون (معاون رئیس جمهور آمریكا) در لباس اساتید در جریان بازدید از دانشگاه تهران

 

صبح ورود نیكسون یكی از روزنامه ‏ها در سرمقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامه سرگشاده‌ای به نیكسون نوشت كه فورا توقیف شد. ولی دانشجویان سحرخیزی كه خواب و خوراك نداشتند و استراحت در قبل مرگ دوستانشان میسر نبود، زودتر از پلیس روزنامه را خواندند. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم ما ایرانی‌­ها اشاره شده بود كه «هرگاه دوستی از سفر می‌آید یا كسی از زیارت باز می‌گردد و یا شخصیتی بزرگ وارد می‌شود، ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوی یا گوسفندی قربانی می‌كنیم.» آنگاه خطاب به نیكسون گفته شده بود:«آقای نیكسون وجود شما آنقدر گرامی و عزیز بود كه در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این كشور یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی كردند.»

 

16 آذر 32 به روایت شهید چمران

 

اگر اجباری كه به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می زدم، همانجایی كه بیست و دو سال پیش آذرمان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای نیكسون قربانی كردند!

 

این"سه یار دبستانی" كه هنوز مدرسه را ترك نگفته اند.هنوز از تحصیلاتشان فراغت نیافته اند. نخواستند _همچون دیگران_ كوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فروبرند. از آن سال چندین دوره آمدند و كارشان را تمام كردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هركه را می آید بیاموزند، هر كه را میرود سفارش كنند. آنها هرگز نمی روند، همیشه خواهند ماند، آنها "شهید"ند. این "سه قطره خون" كه بر چهره دانشگاه ما همچنان تازه و گرم است...

 

 

دكتر علی شریعتی

 

تاریخ نگاری وقایع مرتبط را در ادامه بخوانید:

 

28 مرداد 1332 : در روز كودتا نهضت مقاومت ملی با حضور افرادی مانند چمران، شیبانی، یزدی و برخی از افراد نهضت آزادی در خانه آیت‌الله زنجانی با سه هدف مبارزه با استكبار، دولت‌های دست نشانده و تداوم جنبش استقلال‌طلب ایران راه‌اندازی شده بود. این نهضت چهار كمیته اصلی داشت: آیت‌الله طالقانی در كمیته روحانیون مجاهد، انواری در كمیته بازار، فروهر در كمیته بین‌الاحزاب و چمران در كمیته دانشگاه را حتما می‌شناسید.

 

3 شهریور: تظاهرات دانشجویان در دانشگاه تهران در اعتراض به محكومیت دكتر مصدق، شایگان و مهندس رضوی.

 

22 شهریور (4 محرم) : تظاهرات عزاداران حسینی در بازار در اعتراض به سرلشكر زاهدی و در حمایت از مصدق. دامنه اعتراضات تا سبزه‌میدان هم رسید.

 

25 شهریور (7 محرم) : عصر این روز مردم تظاهرات بزرگ‌تری صورت دادند كه با دخالت ماموران شهربانی و واحد‌های نظامی لشكر ضدشورش پایتخت، مردم پراكنده شدند اما شب این روز تمام شهر پر از نوشته علیه دولت كودتا شد.

 

28 شهریور (عاشورا) : مردم با شبیه‌سازی برخورد ماموران با مردم، در 25 شهریور با در دست داشتن پلاكاردهایی با نوشته‌هایی علیه حكومت پهلوی اعتراض خود را نشان دادند.

 

1 مهر : با آغاز سال تحصیلی دانشجویان دور هم جمع شدند و برنامه اول خود را برای نیمه مهر تنظیم كردند. آنها با تعطیلی كلاس‌ها اعتراض خود را نشان می‌دادند.

 

15 مهر : دانشگاه‌ها پر شد از اعلامیه‌هایی كه علیه دولت و در حمایت از تظاهرات محرم مطلب نوشته بودند. دولت بیانیه داد: «دولت در مقابل این گونه تحركات به شدت ایستادگی خواهد كرد.»

 

16 مهر: بازار در حمایت از دانشجویان و اعتراض به این نوع برخورد دولت تعطیل شد. دانشجویان نیز به حمایت از بازار كلاس‌های درس را تعطیل كردند. دولت برای اولین بار با سرباز وارد دانشگاه شد و 11 نفر از دانشجویان را دستگیر كرد. سربازهایی در سردر هر دانشگاه گماشته شدند و بقیه نیروها به همراه یك تانك(!) در مقابل دانشگاه موضع گرفتند. سه تانك هم در میدان انقلاب قرار داشت! كسی جرات عبور و مرور به دانشگاه را نداشت و اندك توقفی منجر به دستگیری می‌شد. همه توجهات به دانشگاه بود اما ناگهان 2 هزار نفر از سمت چهارراه امیراكرم (دو كیلومتری دانشگاه تهران) تظاهرات را شروع كردند، بخشی از نیروهای ضدشورش را مشغول كردند.

 

25 مهر تا 17 آبان: آمریكا نمایندگانی را به بهانه سركشی به پالایشگاه‌ها و احیای آنها به ایران فرستاد. 23 روز ماموران آمریكایی در ایران ماندند و با شاه دیدار داشتند. آنها پذیرش بازسازی پالایشگاه‌ها را به صلاح منافع دولت آمریكا ندانستند اما آمریكا این موضوع را مخفی نگاه داشت تا بتواند از انگلیس امتیاز بگیرد.

 

27 مهر : آمریكا یك چك 4 میلیون و 700 هزار دلاری به ایران پرداخت كرد.

 

29 مهر : انگلیس اعلام كرد كه مجددا دست دوستی(!) به سمت ایران دراز كرده است و برای تجدید مناسبات سیاسی از هر جهت آماده است.

 

30 مهر : دولت حكومت نظامی را در اكثر نقاط ایران تمدید كرد. تعداد اندكی از زندانیان بی‌خطر را آزاد كرد و شمار زیادی را كه تازه شناسایی كرده بود روانه زندان كرد.

 

17 آبان : تا این تاریخ حكومت مانع از برگزاری تظاهرات شد اما محاكمه مصدق مردم را در نیمه دوم آبان به خیابان‌ها كشاند. تظاهرات دانشجویان خارج از كشور نیز به قدری شدید بود كه دولت را مجبور كرد با دانشجویان تماس بگیرد و قطع ارسال ارز و حتی ابطال گذرنامه را برای آنان ممكن بداند. چون محاكمه مصدق از پیش معلوم بود مردم از این خیمه‌شب‌بازی عصبانی شده بودند. آزموده یكی از بدچهره‌ترین مهره‌های شاه با رگ‌های متورم و عصبانی در مقابل مصدق قرار گرفت كه درخواست كرد دفاعیاتش به خرج خودش چاپ شود.

 

21 آبان : بازار تعطیل شد و تظاهرات وسیعی صورت گرفت. پلیس ضدشورش مغازه‌های برخی را كاملا تخریب كرد، عده زیادی را دستگیر كرد كه به خارك تبعید شدند و دو نفر را شهید كرد. این تظاهرات در دنیا منعكس شد و باعث افزایش فشارها علیه حكومت شد. حكومت برای آرام كردن مردم وقت زیادی نداشت و فهمید كه نقطه حساس بازار نیست، دانشگاه است.

 

3 آذر : دكتر مصدق به سه سال حبس و سرتیپ ریاحی به دو سال حبس محكوم شدند. در همین روز دولت اعلام كرد نیكسون - معاون رئیس‌جمهور آمریكا - 18 آذر به ایران خواهد آمد. دنیس رایت - كاردار انگلیس - در همین روز وارد ایران می‌شود.

 

14آذر: ایران و انگلیس اعلام می‌كنند «در نزدیك‌ترین موقعی كه مورد توافق طرفین باشد»، درباره «حل اختلاف مربوط به نفت» مذاكره خواهند كرد. دانشجویان اولین تظاهرات خود را با تعدادی كم اما سر و صدایی زیاد انجام دادند. آیت‌الله كاشانی پس از آزادی از زندان اعلام كرد: «من با قاطعیت اعلام می‌كنم كه ملت شریف ایران هرگز تن به این ذلت نمی‌دهند و آن روز كه دولت ایران اعلام تجدید رابطه با انگلیس را بكند، روز عزای ملی است و مردم باید نوار سیاه بر سینه‌هایشان نصب كنند.»

 

15 آذر : دانشجویان با لباس‌های سیاه با شروع تظاهرات از داخل دانشگاه به خارج از دانشگاه رفتند. در خیابان درگیری با پلیس منجر به زخمی شدن دانشجویان شد. دولت فهمید كه با این وضع نمی‌شود میزبان نیكسون بود. دانشجویان منتظر 18 آذر بودند.

 

16 آذر : دانشگاه به اشغال قوای نظامی در آمد. این روز روز دانشجو شد. سه نفر از دانشجویان كه چند روز قبل به طور اتفاقی با هم عكس گرفته بودند، به شهادت رسیدند.

 

18 آذر تا 21 آذر: نیكسون به تهران آمد تا «نتایج پیروزی سیاسی امیدبخشی كه در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و آزادی شده» را اعلام كند. دانشجویان هم اعلامیه‌ای دادند كه آقای نیكسون، جان شما آن‌قدر برای ما عزیز بود كه سه نفر از عزیزانمان را پیش پای شما قربانی كردند. دكترای حقوق به نیكسون در حالی داده شد كه هنوز خون دانشجویان پاك نشده بود. لانه جاسوسی نیز به عنوان تحفه سفر به نیكسون تقدیم شد تا بتواند نمایندگانی در تهران داشته باشد. نیكسون كه با انگلیس معامله كرده بود به جای نفت، 45 میلیون دلار وام به ایران برای «بهبود اوضاع روستایی، برخوردار كردن روستاییان از حداكثر اطلاعات، تهیه گفتارهای رادیویی برای پیشرفت این برنامه و تامین فیلم‌های نافع به توسعه و فرهنگ اجتماعی» داد.

 

25 آذر : شاه 16 نفر از سربازان فداكار را به پاس كشتار 16 آذر تشویق كرد. این تشویق شامل ترفیع درجه و پاداش 25 تا 30 تومانی می‌شد.

 

24 دی : 10 هزار نفر در چهلم شهدا بیدار شدند. رئیس دانشگاه تهران كه تا پیش از این طرفدار شاه بود، دیگر از ورودی اصلی (به دلیل ورود نظامیان از این ورودی) وارد دانشگاه نشد و استعفا داد. حكومت به هزار نفر از بستگان و دوستان با دادن كارت شناسایی اجازه حضور بر مزار این سه شهید را در امامزاده عبدالله شهر ری داد. پیش از این حكومت حاضر شده بود 200 هزار تومان خونبها برای نگرفتن مراسم ختم به خانواده‌های داغدار بدهد.

 

16 آذر 1333: در اولین سالگرد شهادت این سه نفر، دانشجوهای دانشگاه تهران برای بزرگداشتشان مراسم مفصلی برپا كردند. از آن موقع تا به حال، هر ساله به یاد حق‌طلبی‌شهدای آن روز، دانشجوها این تاریخ را گرامی می‌دارند.

 

 

 

azar2.jpg

 

تظاهرات اعتراضی دانشجویان در روز 15 آذر تا خیابان‌های اطراف دانشگاه هم كشیده شد

 

azar3.jpg

 

سردر دانشگاه تازه ساخته و نصب شده بود كه با خون رنگ شد

 

 

azar6.jpg

 

سه یار دبستانی،« مصطفی بزرگ نیا، آذر شریعت رضوی و احمد قندچی» این عكس یادگاری را چندروز قبل از واقعه گرفته بودند

 

 

azar%201.jpg

 

مزار شهدای 16 آذر دانشگاه در گورستان امامزاده عبدالله شهرری است

 

 

"یار دبستانی من" نام آلبومی است با صدای «جمشید جم» و آهنگسازی «منصور تهرانی» كه در سال ۱۳۵۹ برای اولین بار به عنوان موسیقی فیلم «از فریاد تا ترور» منتشر شد كه نخست خواننده دیگری آن را خواند، اما صدای خواننده مورد تایید وزارت ارشاد وقت قرار نمی‏گرد و آهنگ را این بار «جمشید جم» اجرا كرد. یار دبستانی با مضمونی شورانگیز همواره یادآور واقعه 16 آذر 1332 و غیرت دانشجویان ایرانی بوده است.

 

یار دبستانی من

 

با من و همراه منی

 

چوب الف بر سر ما

 

بغض من و آه منی

 

 

 

حك شده اسم من و تو

 

رو تن این تخته سیاه

 

تركهٔ بیداد و ستم

 

مونده هنوز رو تن ما

 

 

 

دشت بی فرهنگی ما

 

هرزه تمومه علفاش

 

خوب، اگه خوب

 

بد، اگه بد

 

مُرده دلای آدماش

 

 

 

دست من و تو باید این پرده‌ها رو پاره كنه

 

كی میتونه جز من و تو درد ما رو چاره كنه؟

 

یار دبستانی من...

 

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

  • Like 5
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...