مشاعره با اشعار حافظ

[Tamana73 28832]

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند

 

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

[زوپیر71 92]

در میخانه ببستند خدایا مپسند

 

که در خانه ی تزویر و ریا بگشایند

[Tamana73 28832]

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

[Hanaaneh 28168]

ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ، ز آب حرام ما

[moham@d 172]

ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

[نفحات 1395]

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد 

به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد 

[moham@d 172]

در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است

صراحی می ناب و سفینه غزل است

[نفحات 1395]

تو را که حسن خدا داده هست و حجله ی بخت

چه حاجتست که مشاطه ات بیاراید ...

[moham@d 172]

دلم رمیده شد و غافلم من درویش

که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش

چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم

که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش

[نفحات 1395]

 

شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است 

آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش ♡

 

[moham@d 172]

شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا

تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد

[نفحات 1395]

دل عالمی بسوزی چو عذار بر فروزی 

تو ازین چه سود داری که نمیکنی مدارا 

[moham@d 172]

اگر چه دوست به چیــزی نمیخرد ما را

به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

 

[نفحات 1395]

در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود ...

[زوپیر71 92]

در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد

مجال طعنه ی بدبین و بدپسند مباد