رفتن به مطلب

مشاعره با اشعار حافظ


surgun

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

مرا در منزل جانان چه امن و عیش چون هردم

جرس فریاد میدارد که بربندید محملها

ارسال شده در
مرا در منزل جانان چه امن و عیش چون هردم

جرس فریاد میدارد که بربندید محملها

 

اعتمادی نیست بر کار جهان

بلکه بر گردون گردان نیز هم

 

عاشق از قاضی نترسد می بیار

بلکه از یرغوی دیوان نیز هم

ارسال شده در

ماهی که قدش به سرو می ماند راست

آیینه به دست و روی خود می آراست

دستارچه ای پیشکشش کردم گفت

وصلم طلبی زهی خیالی که تو راست

ارسال شده در

تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق

هر دم آيد غمي از نو به مباركبادم

ارسال شده در

می نماید عکس می در رنگ روی مه وشت

همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب

ارسال شده در
می نماید عکس می در رنگ روی مه وشت

همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب

به بارگاه تو چون باد را نباشد بار

کی اتفاق مجال سلام ما افتد

چو جان فدای لبش شد خیال می‌بستم

که قطره‌ای ز زلالش به کام ما افتد

ارسال شده در

در سنبلش آویختم از روی نیاز

گفتم من سودازده را کار بساز

گفتا که لبم گیر و زلفم بگذار

در عیش خوش آویز نه در عمر دراز

  • 6 ماه بعد...
ارسال شده در

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

 

وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود

ارسال شده در

درخت دوستي بنشان كه كام دل به بار آرد

نهال دشمني بركن كه رنج بي شمار آرد

  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

دعای نیم شبی دفع صد بلا بکند

ارسال شده در

در خرابات مغان نور خدا مي بينم

اين عجب بين كه چه نوري ز كجا مي بينم

  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

مرا چشمی ست خون افشان ز دست آن کمان ابرو

جهان صد فتنه خواهد دید، از آن چشم و از آن ابرو

  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

واعظان كاين جلوه در محراب و منبر مي كنند

چون به خلوت مي روند آن كار ديگر مي كنند

  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

بسم الله الرحمن الرحیم

 

با عرض سلام خدمت تمام هنر دوستان

انجمن - و با کسب اجازه از محضر اساتید گرامی - این

تاپیک و برای ارج نهادن به ارزش والای جناب حافظ

که دین بزرگی به گردن ادبیات ایران زمین دارند

و ایجاد کردیم، باشد برگ سبزی تحفه درویش.

 

 

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

 

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

 

 

 

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید

 

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

 

 

 

 

 

از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز/ کنار دامن من همچو رود جیحون است

  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

تو بدری و خورشید تو را بنده شده ست

تا بنده ی تو شده ست تابنده شدست

  • Like 1
  • 4 ماه بعد...
ارسال شده در

تو آفتاب ملکی و هر جا که میروی...

چون سایه از قفای تو دولت بود دوان...

  • Like 1
ارسال شده در
تو آفتاب ملکی و هر جا که میروی...

چون سایه از قفای تو دولت بود دوان...

 

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آینه سازد سکندری داند

ارسال شده در
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آینه سازد سکندری داند

 

 

دارای دهر شاه شجاع آفتاب ملک...

خاقان کامگار و شهنشاه نوجوان....

  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

نقدها را بود آیا که عیاری گیرند

 

تا همه صومعه داران پی کاری گیرند

 

 

 

:icon_gol:

×
×
  • اضافه کردن...