Astraea 25351 ارسال شده در 17 اسفند، 2010 میایدارم چو جان صافی و صوفی میکند عيبش خداياهيچ عاقل را مبادا بخت بد روزی 2
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 17 اسفند، 2010 یا رب آن شاه وش ماه رخ زهره جبین در یکتای که و گوهر یکدانه کیست 5
masoume 5751 ارسال شده در 17 اسفند، 2010 تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست دل سودا زده از غصه دو نيم افتادست 3
سمندون 19437 ارسال شده در 17 اسفند، 2010 ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود 3
surgun 729 مالک ارسال شده در 26 اسفند، 2010 شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم 4
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 27 اسفند، 2010 می دو ساله و معشوق چهارده ساله همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر 2
مرید 1252 ارسال شده در 27 اسفند، 2010 رسید باد صبا غنچه در هوا داری زخود برون شد وبر خود درید پیراهن 2
Astraea 25351 ارسال شده در 29 اسفند، 2010 نقد دلی که بود مرا صرف باده شد قلب سياه بود از آن در حرام رفت 3
masoume 5751 ارسال شده در 29 اسفند، 2010 ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وين راز سر به مهر به عالم سمر شود 4
Astraea 25351 ارسال شده در 29 اسفند، 2010 در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود می ده که عمر در سر سودای خام رفت 2
masoume 5751 ارسال شده در 29 اسفند، 2010 تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست 3
مرید 1252 ارسال شده در 29 اسفند، 2010 تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش 3
masoume 5751 ارسال شده در 29 اسفند، 2010 شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش 5
AFARIN 7196 ارسال شده در 29 اسفند، 2010 شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد بندۀ طلعت آن باش که آنی دارد 2
Astraea 25351 ارسال شده در 30 اسفند، 2010 دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نبود دائما یکسان نباشد کار دوران غم مخور 2
Astraea 25351 ارسال شده در 1 فروردین، 2011 شکسته وار به درگاهت آمدم که طبيب به موميايی لطف توام نشانی داد 1
مرید 1252 ارسال شده در 1 فروردین، 2011 دیشب گله زلفش با باد همی کردم گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی 1
Astraea 25351 ارسال شده در 1 فروردین، 2011 ياد باد آن که رخت شمع طرب میافروخت وين دل سوخته پروانه ناپروا بود 2
ارسال های توصیه شده