surgun 729 ارسال شده در 5 اسفند، 2010 بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت تمام هنر دوستان انجمن - و با کسب اجازه از محضر اساتید گرامی - این تاپیک و برای ارج نهادن به ارزش والای جناب حافظ که دین بزرگی به گردن ادبیات ایران زمین دارند و ایجاد کردیم، باشد برگ سبزی تحفه درویش. الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها 11
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 5 اسفند، 2010 اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را 4
spow 44198 ارسال شده در 5 اسفند، 2010 اي شاهد قدسي که کشد بند نقابت و اي مرغ بهشتي که دهد دانه و آبت خوابم بشد از ديده در اين فکر جگرسوز کاغوش که شد منزل آسايش و خوابت 4
surgun 729 مالک ارسال شده در 5 اسفند، 2010 تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه اندیشه کند رای صوابت 2
spow 44198 ارسال شده در 5 اسفند، 2010 تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه اندیشه کند رای صوابت تا ز ميخانه و مي نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پير مغان خواهد بود حلقه پير مغان از ازلم در گوش است بر همانيم که بوديم و همان خواهد بود 3
surgun 729 مالک ارسال شده در 5 اسفند، 2010 دل خرابی میکند دلدار را آگه کنید زینهار ای دوستان جان من و جان شما 3
Mitra 1723 ارسال شده در 5 اسفند، 2010 آن ترک پريچهره که دوش از بر ما رفت آيا چه خطا ديد که از راه خطا رفت ؟ 4
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 5 اسفند، 2010 آن ترک پريچهره که دوش از بر ما رفتآيا چه خطا ديد که از راه خطا رفت ؟ تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین کس واقف ما نیست که از دیده چهها رفت 4
Mitra 1723 ارسال شده در 5 اسفند، 2010 ترا که هر چه مراد است در جهان داری چه غم زحال ضعیفان ناتوان داری ؟ 4
Astraea 25351 ارسال شده در 6 اسفند، 2010 یا رب سببی ساز که یارم به سلامت بازآید و برهاندم از بند ملامت 5
sanaz.goli 3471 ارسال شده در 6 اسفند، 2010 ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند در سر کار خرابات کنند ایمان را 4
Astraea 25351 ارسال شده در 6 اسفند، 2010 اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی 4
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 6 اسفند، 2010 یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم نخور 4
surgun 729 مالک ارسال شده در 6 اسفند، 2010 روزگاریست که سودای بتان دین من است غم این کار نشاط دل غمگین من است 1
spow 44198 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 تو نيك و بد خود هم از خود بپرس چرا بايدت ديگري محتسب من يتق الله يجعل له و يرزقه من حيث لا يحتسب 3
surgun 729 مالک ارسال شده در 7 اسفند، 2010 به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل لطیفههای عجب زیر دام و دانه توست 3
surgun 729 مالک ارسال شده در 8 اسفند، 2010 من که از آتش دل چون خم می در جوشم مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم 1
ارسال های توصیه شده