غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۸۹ من مدتها تو خواب میدیدم که 400 سال پیش هم یکبار به دنیا آمده ام. نوزده سال هم زندگی کرده بودم بعدش از دنیا رفته بودم و حالا این دومین بار هست که به دنیا آمده ام. خیلی از مختصات اون مکان رو هم تو خواب میدیدم و میشناختم. مدتها گذشت که این حس دست از سرم برداشت. 8 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۸۹ یکی از صحنه هایی که مدت ها خوابشو میدیدم ، تو مراسم عقد خواهرم عینا تکرار شد . . . 6 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ عجیب ترین اتفاقی که در زندگی برام رخ داده،زندگی بر روی کره زمین است!!! من همیشه خواب میبینم که در بهشت هستم به عنوان حضرت آدم،شیطان خودش را میکشه تا بوسیله حوا مرا فریب دهد،اما نمیتواند!!!! دیشب بهم گفت برو سیب را گاز بزن،حالشو ببر،اما یه نشانش دادم. 8 لینک به دیدگاه
غایب 4790 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ عجیب ترین اتفاقی که در زندگی برام رخ داده،زندگی بر روی کره زمین است!!! من همیشه خواب میبینم که در بهشت هستم به عنوان حضرت آدم،شیطان خودش را میکشه تا بوسیله حوا مرا فریب دهد،اما نمیتواند!!!! دیشب بهم گفت برو سیب را گاز بزن،حالشو ببر،اما یه نشانش دادم. بعدش چی شد؟ 2 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ عجیبترینش نمیدونم چی بود ولی این الان یادم اومد : داداشم نزدیک یه رودخونه خیلی پر آب و گود وایساده بود یه سرازیری بود که شیب داشت من بالای شیب بودم داداشم پایینش یه سنگ بزرگ بالا بود من غلش دادم...غل خورد رفت رفت...تا پشت پای داداشم که رسید یهو وایساد..انگار یکی نگهش داشت میخورد بهش میوفتاد تو آب زیاد عجیب نبود همینجور یادم افتاد گفتم 6 لینک به دیدگاه
maryam_alien 9904 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ اینا که همه اش شد خواب عجیب... اتفاق عجیب نیافتاده برای کسی؟ 3 لینک به دیدگاه
غایب 4790 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ چند تا خواب عجیب هم دیدم به مرور زمان میگم مثلا یه بار رفته بودم به عالم معنا 7 مرحله بود که باید طی میشد هی میرفتم مرحله بالا تر تو مرحله 2 یه زن نشسته بودم کنار یه آبشار اومد جلو....یه چیز بهم گفت...یه کلمه بود...نفهمیدم چی گفت..بعد رفت تو آسمون...بعد تو خواب احساس کردم حضرت مریم بود بعد بیدار شدم ----------------------------------- یه بار هم خواب حضرت موسی رو دیدم منم یه عادتی دارم که همیشه تو خواب مثل پرنده ها پرواز میکنم. آنقده طبیعیه که وقتی بیدار میشم بازم امتحان میکنم ببینم میشه بازم بپرم؟ همیشه هم تو یه مسیر مشخص پرواز میکنم. مثه تکرار یه فیلمه. مادرم میگه معنیش اینه که گناهانت پاک میشه. 3 لینک به دیدگاه
غایب 4790 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ اینا که همه اش شد خواب عجیب... اتفاق عجیب نیافتاده برای کسی؟ برا شما چی؟ 1 لینک به دیدگاه
maryam_alien 9904 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ منم قدیما خواب میدیم دارم پرواز میکنم..میرفتم رو سقف مینشستم..حس خیلی خوبی پیدا میکردم ولی خیلی وقته دیگه نمیبینم این خواب رو... کاش ببینم بازم یه بار هم خواب دیدم تمام شهر رو آب گرفته و من زیر اون آب دارم شنا میکنم..ساعتها... شنا هم بلد نیستم..خیلی حس فوق العاده ای بود اتفاق عجیب هم برام نیافتاده 3 لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ ما نفهمیدیم باید اینجا خواب تعریف کنیم یا اتفاق ؟ خواب که من زیاد میبینم ولی هیچکدومش عجیب نیست اما اتفاق عجیب ... ترم مهر سال 85 مقاومت مصالح 2 داشتم انقدر درس نخوندیم و فتیم سراغ کارای جانبی ( خودتون حدس بزنید ) که میانترم از 7 شدم بیست و پنج صدم !!! رفیق فابریکمم شد نیم !!! پایانترم 7 شباه روز خوندیم و رفتیم سر امتحان از 5 تا سوال 2 تاشو نوشتم !!! 2 هفته بعد خونه بودم که یه بچه ها گفت فلانی الان کاشنه و نمره های مقاومتو دیده بهش زنگیدم ازش نمرمو پرسیدم شماره دانشجوییمم دادم 84853251 یهم گفت : شدی 17 !!! کلی خندیدم اما جون مادرشو قسم خورد که 17 شدم وقتی تو سایت زدن دیدم راس میگه ... تازه بالاترین نمره کلاس شده بودم و نصف کلاس هم افتاده بودن هنوز که هنوزه نفهمیدم چی شد که اینجور شد ... 10 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ اینا که همه اش شد خواب عجیب... اتفاق عجیب نیافتاده برای کسی؟ چرا . . . البته زیاد عجیب به نظر نمیاد ولی برا من خیلی عجیبه! از بچگی تو نوشتن انشا مشکل داشتم . . . اول راهنمایی که بودم ، امتحان انشا در مورد یه موضوعی بود که زیاد کسی رووش مانور نمیداد . . . در مورد شخصیت امام خمینی!! خلاصه . . . من فکر کردم امتحان در مورد 22 بهمن بدی شاه و این چرت و پرتاست که هرسال تکرار میشه کلی متن چرت و چرند حفظ کردم که برم بنویسم رو برگه . . . از در خونه خارج شدم . . . تا سر کوچه رسیدم . . . یه برگه ی تا شده ی فوق العاده تمیز و مرتب توجهم رو جلب کرد. . . بازش کردم دیدم یه مطلب توپ در مورد امام خمینی نوشته! همینجوری گذاشتمش تو کیفم و رفتم مدرسه . . . برگه ها رو که پخش کردن دیدم موضوع انشا در مورد امام خمینیه!!! 8 لینک به دیدگاه
maryam_alien 9904 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ فرشته نگهبانت برات فرستاده بوده برگه رو منم امتحان خاک2 رو توپ دادم اومدم خونه به مامانم گفتم امکان نداره زیر 18 بشم هفته بعد اومدم دیدم شدم 12 3 لینک به دیدگاه
zzahra 4750 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ یکی از صحنه هایی که مدت ها خوابشو میدیدم ، تو مراسم عقد خواهرم عینا تکرار شد . . . چی بود؟ 1 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ چی بود؟ تو مسنجر بت میگم بعدا . . . لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ فرشته نگهبانت برات فرستاده بوده برگه رو منم امتحان خاک2 رو توپ دادم اومدم خونه به مامانم گفتم امکان نداره زیر 18 بشم هفته بعد اومدم دیدم شدم 12 بتن پیشرفته چند شدی!!؟ 1 لینک به دیدگاه
zzahra 4750 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ منم یه عادتی دارم که همیشه تو خواب مثل پرنده ها پرواز میکنم. آنقده طبیعیه که وقتی بیدار میشم بازم امتحان میکنم ببینم میشه بازم بپرم؟ همیشه هم تو یه مسیر مشخص پرواز میکنم. مثه تکرار یه فیلمه. مادرم میگه معنیش اینه که گناهانت پاک میشه. ااا منم بچه بودم همیشه این خوابو می دیدم.... کاش الانم تکرار میشد خیلی قشنگ بود... یه خواب دیگه هم که بارها میدیدم این بود که داشتم از یه صخره ی بلند میفتادم پایین،دلم هرری میریخت!بعد دقیقا همون جا که باید میخوردم زمینو میمردم،از خواب میپریدم...! 6 لینک به دیدگاه
maryam_alien 9904 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ بتن پیشرفته چند شدی!!؟ نمیدونم.... لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ ااا منم بچه بودم همیشه این خوابو می دیدم.... کاش الانم تکرار میشد خیلی قشنگ بود... یه خواب دیگه هم که بارها میدیدم این بود که داشتم از یه صخره ی بلند میفتادم پایین،دلم هرری میریخت!بعد دقیقا همون جا که باید میخوردم زمینو میمردم،از خواب میپریدم...! منم از این مدل دومیا زیاد دیدم با این تفاوت که دردشو واقعا حس میکردم . . .! میگن بخاطر اعصاب ناراحتمه ! نمیدونم.... واقعا!!؟؟؟؟؟:jawdrop: 3 لینک به دیدگاه
maryam_alien 9904 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ واقعا!!؟؟؟؟؟:jawdrop: باور کن لینک به دیدگاه
zzahra 4750 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ عجیب ترین اتفاق من: بچه که بودم با بچه های محله قایم موشک بازی میکردیم ما یه حیاط خیلی بزرگ داشتیم که با بچه های کوچه برا بازی کردن اونجا جمع میشدیم موقع چشم گذاشتن من بود،همه رفتن قایم شدن،بعد من رفتم که بگردم پیداشون کنم،دوستام 3 تا بودن،من قشنگ دیدمشون که زیر پله ها 3 تایی چسبیدن به هم دیگه هی ریز ریز میخندن و منو نگه میکنن،تانصفه ها ی راه رفتم جلو،بعد داد زدم که دیدمتون و رفتم که ساک ساک کنم! وقتی برگشتم دیدم دوستام از اون ور حیاط دارن میان!! من اینجور ی موندم!! 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده