Mahdi Eng 22940 ارسال شده در 26 تیر، 2013 پایتخت 2 نقی : من چند دفعه گفتم خودتو به یک دکتر نشون بده آخر خودتو رو به دکتر نشون نمیدی خود ما رو میزنی دیوانه میکنی ارسطو : اقا من میرم تا شما دیوانه نشید بابا پنجعلی : نیا اینجا هما : بابا این چه حرفیه؟؟!!! نقی : من چقدر بگم خودتو بیه دکتر نشون بده این جوجه هایی که در مغز تو هستن زک وزا میکنن مرغ وخروس میشن این مرغ خروسا جوجه میکنن.... ارسطو:آقا این جوجه ها منو دیوانه نکنند شما منو دیوانه میکنید نقی : شب بخیر .. .. . . پنجعلی در حالت خیره بالای سر ارسطو عاشق این یه تیکشم پنجعلی : نیاااااااا انجا 14
Mahdi Eng 22940 ارسال شده در 2 مرداد، 2013 ارسطو : با فروردین گفتی!!!؟؟ نقی : با فروردین !!! امروز صحبت میکنم ارسطو: هیچی -صد روزه میگی امروز فردا ارسطو : نمیخواد -من میدونم واسه چی صحبت نمیکنی تو نمیخوای من بار گنبد وگلدسته ببرم خودم امروز صحبت میکنم ارسطو : گفتی .. نقی چی گفتم ارسطو : گفتی ارسطو سبکه نقی : آره اصن گفتم پنجعلی: ارسطو سبکه.... نقی : همین کنار نگه دار من پیدا میشم ارسطو : مگه نمی ری گنبدوگلدسته سازی نقی : چرا اول کارمو انجام بدم بعدش میرم بابا با تو میاد..بابا جان تو با ارسطو برو بیشتر به تو خوش میگذره پنجعلی: نا.. ارسطو سبکه آّبرو میبره.......... ارسطو: آره سبکم بانقی برو سنگینه .. 7
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 2 مرداد، 2013 خوبی هندونی به پوست کلفتشه که تو هر لجنزاری باز هم سالم میمونه وضعیت سفید-امیر 14
anvil 5769 ارسال شده در 2 مرداد، 2013 مادر به پسر:میدونی گاهی مادر بودن رنج فوق العاده ایه. ماه _برناردو برتولوچی 13
*Reyhaneh* 3812 ارسال شده در 18 مرداد، 2013 [h=5]زنها زود پیر میشن، می دونی چرا؟ چون عروسکبازیشون هم جدیه، روی عمرشون حساب میشه. از دو سالگی مادرن. بعد مادرِ برادرشون میشن. بعد مادرِ شوهرشون میشن. باباشون که پا به سن میذاره ازشون پرستاری ِ یه مادرو میخوان. گاهی وقتا حتی مادرِ مادرشون هم میشن. من شوهر نکردم ولی مادرِ مادرم بودم. مادرِ پدرم بودم. مادرِ برادرم بودم. تازه به همهی اینها، بچّههای به دنیا نیاوردهام رو هم اضافه کنین، مادر اونها هم بودم... باغهای کندلوس ایرج کریمی[/h] 14
Shiva-M 8295 ارسال شده در 27 مرداد، 2013 ماتيلدا : [ در حالي که با دست بيني خود را که در اثر کتک دچار خون ريزي شده پاک مي کند ] زندگي هميشه انقدر سخته ، يا فقط وقتي بچه اي اين طوريه ؟ لئون : هميشه همين جوريه. Leon The Professional. 1994 11
Moment 15228 ارسال شده در 27 مرداد، 2013 ماتيلدا : [ در حالي که با دست بيني خود را که در اثر کتک دچار خون ريزي شده پاک مي کند ] زندگي هميشه انقدر سخته ، يا فقط وقتي بچه اي اين طوريه ؟ لئون : هميشه همين جوريه. Leon The Professional. 1994 این دیالوگ رو هیچوقت فراموش نمیکنم...خیلی خیلی قشنگ بود هم فیلمش هم دیالوگاش محشر بود 5
پیرهاید 10193 ارسال شده در 27 مرداد، 2013 امام علی (ع) روز / خارجی / قبرستان عمار یاسر(سعید نیکپور) نماز میت را بر جسم عبدالله بن مسعود(جمشید مشایخی) می خواند ، می نشیند ، کفن را از صورت این مسعود به سمتی می کشاند: بجای من ، گونه های محمد را ببوس ، بگو عمار هر وقت دلتنگ تو می شود به علی می نگرد و به حسنین . . . . 9
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 27 مرداد، 2013 رابرت دونیرو در فیلم مخمصهیه بار یه مردی بهم گفت"به خودت اجازه نده جوری گیر چیزی بیافتی که وقتی یه گوشه تو مخمصه میافتی نتونی تو 30 ثانیه ازش دل بکنی" حالا اگه تو میخوای با من باشی و هرجا که من میرم تو هم بیای، چطور انتظار داری که... که ازدواج کنیم؟ 10
sam arch 55879 ارسال شده در 12 شهریور، 2013 فیلم صورتی...اثری از فریدون جیرانی... کافی شاپ رامید جوان رو می کنه به میترا حجار از روی کتاب قانون...حضانت طفل تا 2 سالگی با مادر آن است مگر دختر باشد که تا 7 ساگی نزد مادر می ماند... سرش رو از کتاب بالا می آره..البته این در مورد مانی صدق نمی کنه... پس حضانت مانی با منه... میترا حجار کتاب رو می گیره...عینک می زنه...می گه این امکان نداره...این قانون تصویب سال 1314 هست.. حتما تا حالا تغییر کرده.... رامید جوان با یک نیش خند...چاپ کتاب رو بخون..بلند بخون....سال 76... این بار میترا حجار می خنده.... رامید می پرسه واسه چی می خندی؟! میترا حجار از روی میز بلند می شه..از اونجا که به تو می گن روشن فکر! 14
nasim184 12256 ارسال شده در 12 شهریور، 2013 بابا جون، من رمز واقعی خوشبختی را کشف کرده ام و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت، بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد ! بابالنگ دراز 14
گـنـجـشـک 24371 ارسال شده در 13 شهریور، 2013 سنگ صبور گلشیفته: کسایی که عشق بازی بلد نیستن جنگ میکن. 11
faaarnaz 5345 ارسال شده در 21 شهریور، 2013 آن هنگام که عطر بهار نارنج در آن کلام مقدس پیچید، من تو را با چشمهای بسته ام دیدم. خوبیهای تو را، لطف تو را! بهار نارنج را به نسیم بسپار و اگر خواسته ام را خواستی کتاب را به نشانه عهدی میان ما با خود ببر و گرنه بماند... شیدا- کمال تبریزی 10
!BARAN 4887 ارسال شده در 22 شهریور، 2013 نمی دونم چرا تو زندگیم، هِی نمیشه ... مرد هزار چهره - مهران مدیری 8
Moment 15228 ارسال شده در 26 شهریور، 2013 این دیالوگ رو حتما تا آخر بخونید محشره دیالوگی از فیلم sky fall ساخته سام مندز مادربزرگم يک جزيره داشت، البته چيزي نبود که بخوام به رخ بکشمش، ميتونستي تو يه ساعت از اين سر تا اون سرش رو قدم بزني اما هنوز هم...براي ما مث يک بهشت بود...يه بار تو تابستون رفتيم اونجا و متوجه شديم تمام جزيره پر از موش شده، اونا با يک قايق ماهيگيري اومده بودن و تا خرخره نارگيل خورده بودن، خوب چطوري ميتوني از دست موش ها خلاص بشي؟هوم؟ مادربزرگم راهش رو بهم نشون داد، يه ظرف استوانه اي تو خاک چال کرديم و سرش رو هم برداشتيم و به جاي اون يه نارگيل براي طعمه گذاشتيم اونجا،و موش ها براي نارگيل ميومدن اونجا و ونگ ونگ ونگ ونگ ... ميفتادن توي ظرف...و در طي يک ماه تمام موش هاي جزيره رو گرفتيم...اما بعدش بايد چيکار ميکرديم؟ ظرف رو مينداختيم تو دريا؟ ميسوزونديمش؟ نه... فقط بايد به حال خودش رهاش بکنيم!...کم کم موش ها گرسنه ميشن و يک به يک ... شروع به خوردن يک ديگر ميکنند تا وقتي که فقط دو تا از اون ها باقي بمونند...دو بازمانده! بعدش چي؟ اونا رو ميکشي؟نه! اونا رو ميبري و لاي درخت ها آزاد مي کني !!! الان اونا ديگه نارگيل نميخورن ! ... الان فقط موش ميخورن!!... تو طبيعت اون ها رو تغيير دادي. ... دو بازمانده.. 14
Moment 15228 ارسال شده در 26 شهریور، 2013 نمیدونم این دیالوگ مال چه فیلمیه " مرد اونه که تاوان نئشه گی هاشو با خماری بده ":ws3: 7
رُز 563 ارسال شده در 26 شهریور، 2013 تدی: «کدام بدتر است؟ زندگی کردن به عنوان یک هیولا... یا مردن به عنوان یک انسان خوب؟» جزیره شاتر 7
Moment 15228 ارسال شده در 2 مهر، 2013 عباس آقا: یه زمانی که قد شما بودم یه روزی معلمه اومد تو کلاس گفت آقا میخوایم یه تیاتر راه بندازیم، کی میخواد نقش گوسفندو بازی بکنه؟… آقا به حرضت عباس ، به حرضت عباس کل کلاس ایجوری دستاشونو گرفتن، همه جز حاجیت… بعد گفت کی میخواد نقش گرگو بازی بکنه؟ ما گفتیم آقا ببخشید نقش جک و جونور دیگه ای، غلاغی، فیلی،شیری، پلنگی، چیزی نداری بدی به ما؟ گفت نه، یا بایست گوسفند باشی یا گرگ؛ بعد از اون بود که ما تو زندگیمون فهمیدیم آقا یا بایست گرگ باشی یا گوسفند، یا بایست بزنی یا می زننت، یا بایست بخوری یا می خورنت، یا بایست بمالی یا می مالنت. حالا ما اشتباه کردیم ولی از یه گرگ بارون دیده به شما نصیحت، یعنی گرگم شدین جهنم، بشین ولی این تن بمیره، جون هر چی مرده گوسفند نباشید تو زندگیتون“فیلم گشت ارشاد 8
ارسال های توصیه شده