panoram 5055 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۸۹ نگاهي به شهرستان لاهيجان (گیلان) لاهيجان از زيباترين شهرهاي گيلان، بلكه ايران است. موقعيت جغرافيايي اين شهر در ناحية پايكوهي كه تپّهماهورهاي آن را بوتههاي هميشهسبز چاي، در رديفكاريهاي منظّم هندسي پوشانده است، همراه با معماري زيبا و خانههاي ويلايي با سقفهاي سفالي و رنگآميزي سفيد، جلوة زيبايي به سيماي شهر بخشيده است. به عبارت ديگر، در لاهيجان، زيباييهاي طبيعت و شهرسازي همديگر را تكميل كردهاند. شهرستان لاهيجان در ناحية شرقي استان گيلان واقع شده است و از شمال به درياي خزر، از جنوب به شهرستان رودبار، از شرق به شهرستانهاي لنگـرود و رودسر، و از غرب به شهرستانهاي آستانه اشرفيه و رشت محـدود ميشود. اين شهرستان، سرزميني هموار و جلگهاي است كه حاصل رسوبات بهجامانده از رودهاي گيلان ميباشد. جلگة لاهيجان به علّت زيبايي و قدرت حاصلخيزي اراضي و وجود فرآوردههاي كشاورزي و منابع اقتصادي، در بين ديگر شهرهاي استان اهميت خاصّي دارد. هموارترين نقطة اين سرزمين، در قسمتهاي شمالي مجاور درياست و هرچه از شمال به طرف جنوب پيش رويم، بر ارتفاع آن افزوده ميشود. قسمتي از رشتهكوه البرز، ناحية بزرگي از جنوب اين شهرستان را شامل ميگردد و مهمترين رودخانة جاري در آن « پردهسر » است. شهرستان لاهيجان داراي دو ناحية عمدة جغرافياييِ جلگهاي و كوهستاني است. در ناحية جلگهاي، نوار باريك ساحلي و در ناحية كوهستاني، محدودههاي كوهپايهاي، جنگلي و مرتعي در ارتفاعات مختلف به چشم ميخورد. آبوهواي نواحي ساحلي و جلگهاي شهرستان لاهيجان، مرطوب و در فصول مختلف داراي شرايط خيلي مطلوب مي باشد و در كوهستان، نيمـهمرطوب و داراي شرايط متوسط است. ميـزان بارنـدگي در شهرستـان لاهيجان، سالانـه 1000 تـا 1400 ميليمتر ميباشد. كشاورزي (كشت چاي، برنج، حبوبات، درختان ميوه، كنف و درخت توت)، پرورش كرم ابريشم و همچنين صيد ماهي و شكار، فعاليتهاي اقتصادي اين منطقه را تشكيل ميدهد. متأسِفانه در سالهاي اخير، باغهاي توت تبديل به مزارع و نقاط مسكوني و گاهي مخروبه گرديده است. كشت كنف نيز كمكم از رونق افتاده و اكنون كمتر كسي حاضر به كشت اين محصول كشاورزي ميباشد؛ زيرا برداشت كنف، زحمت زيادي را دربر دارد و با توجه به پايينبودن بهاي آن، دهقانان رغبتي به كشت آن ندارند. لاهيجان، مهمترين مركز كشت و توليد چاي ايران بهشمار ميرود و اين موقعيت را تاكنون با فعاليتي چشمگير حفظ كرده است؛ بهطوريكه از كلّ زمينهاي زير كشت چاي در گيلان (30297 هكتار)، حدود 6000 هكتارِ آن در لاهيجان ميباشد. كشت اين محصول براي نخستينبار در زمان ناصرالدينشاه قاجار، بهوسيلة حاج محمِدحسين اصفهاني در ايران متداول گشت، ولي رواج چنداني نيافت، تا اينكه در سال 1319 هجريقمري با پشتكار محمِدميرزاي چايكار، معروف به كاشفالسلطنه، كشت آن متداول شد و اولين مزارع چاي در لاهيجان آمادة بهرهبرداري گرديد. با توجه به تعداد زياد كارخانههاي چايسازي در لاهيجان، اين شهر را ميتوان يك شهر كشاورزي ـ صنعتي دانست. دامپروري در اين شهرستان، بهصورت يكجانشيني است و روستاييان علاوه بر كار كشاورزي، اقدام به نگهداري تعدادي دام مينمايند، كه در درجة اول از فرآوردههاي آن استفاده نموده، مازاد آن را براي فروش به شهر ميآورند. ساختمانهاي قديم لاهيجان اغلب به سبك معماري دورة صفويه است. ديوارهاي قطور با ارتفاعي قريب به پنج متر و كوچههاي پيچدرپيچ، نموداري از نماي شهر در گذشته ميباشد. اغلب خانههاي شهر به صورت شرقي ـ غربي ساخته ميشود و كمتر خانهاي را ميتوان در جهت شمالي ـ جنوبي مشاهدهنمود، كه علّت آن، تأثير عوامل جغرافيايي از قبيل رطوبت، گرما و باد است. لاهيجان از نظر سابقة شهري قدمت زيادي دارد و قبل از رشت، مركز ايالت گيلان بوده است. علاوه بر آن، حتّي پس از اينكه رشت از دورة صفويه اهميت يافت، باز هم لاهيجان به دليل سوابق تاريخي و موقعيت جغرافيايي، مركز گيلان « بيهپيش » باقيماند. اهميت لاهيجان بهعنوان يك شهر توريستي علاوه بر زيباييهاي طبيعي آن، چشماندازهاي زراعيِ باغهاي چاي است. اين شهر نيز همانند ديگر شهرهاي گيلان، از گزند بلاهاي طبيعي و غارتها و آتشسوزيها بهدور نمانده است. در سال 706 هجريقمري، اولجايتو اين شهر را اشغال كرد و در سال 890 هجريقمري، زلزله شهر را ويران ساخت. حكّامِ دو قسمت گيلان در طرفين رودخانة سفيدرود پيوسته با هم در جدال بودند؛ بخش شرقي با مركزيت لاهيجان و بخش غربي با مركزيت فومن، در هر فرصتي كه دست ميداد، براي كسب قدرت و تاراج شهرهاي يكديگر، رقابتهاي خونيني با هم داشتند كه صفحات تاريخ گيلان از منازعات آنان رنگين شدهاست، بهطوريكه در فاصلة سالهاي 908 تا 914 هجريقمري، پيش از اينكه قدرت حكومت صفوي در گيلان تثبيت شود، شهر به دفعات از طرف حكّامِ گيلان « بيهپس » غارت شد. پس از آن، حريق سال 1058 هجريقمري و زلزلة سال 1088 هجريقمري، خرابيهاي زيادي در شهر بهبار آورد. در سال 1246 هجريقمري، طاعون در لاهيجان كشتار زيادي برجاي گذاشت و باز هم آتشسوزي سال 1258 هجريقمري، شهر را از هستي ساقط كرد. « رابينو » وضعيت لاهيجان را در اوايل سدة ميلادي اخير به تفصيل توضيح داده است. بر اساس نوشتة وي، لاهيجان داراي 7 محلّه، 2260 خانه، 11000 نفر جمعيت، 15 مسجد، 25 زيارتگاه، 4 مدرسه، 6 کاروانسرا، 3 بازار، 2 زورخانه، 300 دكان و تعداد زيادي حمِام بوده است. توسعة شهر لاهيجان را در سدة اخير بايد مديون كشت چاي و رواج سريع آن در منطقه دانست. با توسعة اين كشت، صنايع چايخشككني زيادي در لاهيجان پا گرفت و از اين طريق، اقتصاد شهر به رونق گراييد. ناحيـة تاريخيِ « ديلمان » و منطقـة « كاكـو » در شهرستان لاهيجان واقع بـود كه هـماكنون جزء « سياهكل » است، و بخش ديگر شهرستان لاهيجان، « آستانه » نام داشت كه اكنون هر دو ناحيه، شهرستان شدهاند. شهر لاهيجان، مركز شهرستان، دارالملك « خان احمدخان » بود و اولين ناحيه از گيلان است كه به سال 1281 هجريشمسي، تخم چاي در آن كشت شده و به حاصل نشسته است. شهرستان لاهيجان تا اواسط سال 1339 هجريشمسي، از سمت غرب تا حدِ شاهرود و ناحية بابامنصوري ممتد بود و از جانب شرق، كلية مناطق جلگهاي و كوهستاني تا حدِ رامسر را دربرميگرفته، وسيعترين شهرستان گيلان بوده است. در سال 1339 هجريشمسي، شهرستان رودبار از شاهرود تا حدِ ديلمان از شهرستان لاهيجان منتزع، لنگرود و روستاهايِ مجاورش تا حدِ رودسر، و رودسر و روستاهايِ مجاورش تا حدِ رامسر، از شهرستان لاهيجان جدا و به نام شهرستانهاي رودبار، لنگرود و رودسر نامگذاري شدند. نام لاهيجان در جغرافياي عمومي « حدودالعالم » نيامده است و چنين برميآيد كه تا قرن چهارم هجريقمري، نام و نشاني نداشته است، امِا در يادداشتهاي « خواجه اصيلالدين محمِد زوزني » به سال650 هجريقمري، نام لاهيجان آمده است؛ بدين شرح كه اولين ناحية شرقي گيلان، خطّة لاهيجان است و قوم آن، ناصري مذهب هستند. « حمدالله مستوفي » نيز به سال 731 هجريقمري در باب بيستم از « نزهه القلوب » گويد: « ... معظّم بلاد آن (گيلانات) لاهيجان و فومن است و ... ». دوران نامبرداريِ لاهيجان تا سال 1001 هجريقمري بهعنوان يكي از دو دارالملك معتبر گيلان بوده است. شهر لاهيجان در فاصلة سالهاي 45-36 هجريقمري، يكي از قرارگاههايِ اشغالگران روسي بود و در فاصلة سالهاي 37-35 هجريقمري، مركز فرماندهي كلّ قواي شرقي جنگل در شرق گيلان و شاهد حوادثي ديگر از پيكارهاي نامنظّم بوده كه در كوهستانهايش از جمله ديلمان روي ميداده است. بعضي تاريخنويسان اسلامي، بناي شهر لاهيجان را به نام « لاهجبن نوح » نسبت ميدهند كه افسانهاي بيش نيست. چنانكه حتّي در قرن سوم هجريقمري، لاهيجان، منطقة شناختهشدهاي نبود و بعدها رو به آبادي گذاشت و نامبردار شد. به نظر ميرسد نام شهر لاهيجان، مركّب از واژههاي « لاه »، « ي نسبت »، « ج صامت ميانجي » و « ان جمع » باشد، يعني « لاه ي ج ان » يا « لاهي گان » يا منسوب به « لاه » كه به معني ابريشم است، زيرا آباديهاي لاهيجان، يكي از مراكز مهم توليد پيله و ابريشم و تهية دستبافتهاي ابريشمي بوده است. قوميت اهالي شهرستان لاهيجان، گيلك است و به زبان گيلكي با لهجة بيهپيش (شرق گيلان) و گويش لاهيجاني سخن ميگويند. لاهيجان از نظر جذابيت توريستي، اهميت زيادي دارد و سالانه پذيراي حدود 2 ميليون گردشگر ميباشد. بلوار و جزيره و استخر قديمي، شيطانكوه و بامسبز و آبشار مصنوعي، ايستگاه كشاورزي، بقعة شيخ زاهد گيلاني (متعلّق به دورة تيموريان)، مقبرة كاشفالسلطنه و گنجينة تاريخ چاي ايران، بقعة چهار پادشاهان (متعلّق به دورة كيائيان در قرن هشتم)، مسجد جامع (متعلّق به قرن نهم)، حمّام گلشن (متعلّق به دورة صفويه)، مسجد اكبريه (متعلّق به دورة قاجاريه در قرن سيزدهم)، پل خشتي (متعلّق به دورة صفويه)، بقاع محلّة اردوبازار (متعلّق به قرن يازدهم)، بقعة آقا اميرشهيد (متعلّق به دورة صفويه)، بقعة محلّة گابنه (متعلّق به دورة سامانيان)، بقاع محلّات خميركلايه، كاروانسرابر، پردهسر، شعربافان و آقا سيدحسين، تالاب بينالمللي اميركلايه و ... ازجمله جاذبههاي طبيعي و تاريخي ـ مذهبي لاهيجان بهشمار ميآيند. مهمترين سوغات شهر لاهيجان، « كلوچه » است كه با سابقهاي بسيار طولاني شهرت زيادي يافته و اغلب مسافران، آن را بهعنوان رهآورد سفر گيلان با خود همراه ميبرند. هماينك شهرستان لاهيجان با وسعت 3/584 كيلومترمربع، جمعيت 159013 نفر، 37 درصد شهرنشين، داراي 2 شهر لاهيجان و رودبنه، 2 بخش مركزي و رودبنه، 7 دهستان آهندان، بازكياگوراب، رودبنه، شيرجوپشت، لفمجان، ليالستان و ليل و 183 پارچه آبادي مي باشد. شهر لاهيجان نيز بالغ بر 59 هزارنفر جمعيت دارد. 2 لینک به دیدگاه
panoram 5055 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۸۹ محلاّت اصلي لاهيجان 1- ميدان: مهمترين محلّة شهر لاهيجان، محلّة ميدان بوده و هست. اين ميدان در ميانة جنوبي شهر جاي دارد و از ديرزمان محلّ بازرگانان بوده است. اين محلّ در سابق، محلّة اعياننشين و محلّة امراء بوده، در اين محلّه دو قلعه وجود داشت. اين محلّه داراي ميداني بوده که بيشتر دکانها و کاروانسراها در اين محلّه وجود داشته است. در اين محلّه يکي از معتبرترين زيارتگاههاي شهر، يعني چهارپادشاهان قرار دارد که مزار چهار تن از بزرگان کيايي لاهيجان است: سيد خورکيا، سيدعلي حسيني، سيدرضا حسيني، سيدرضي کيا و البتّه چندتن ديگر از سادات کيايي. مسجد جامع و حمّام گلشن و يک مدرسة علميه در اين محلّه واقع شده است و منطقة تکيهبر و جواهرپشته را نيز دربر دارد. در سفرنامة "ميرزا حسين فراهاني" (سال 1303 هـ.ق) مينويسد: «اين محلّه مشتمل بر 440 باب خانه و 1700 نفر نفوس است.» 2- شَعربافان: محلّهاي است در جنوبشرقي لاهيجان و بهنام شعرباف محلّه نيز معروف است و در سابق بهنام کوهستانکي معروف بوده است. اين ناحيه، محلّة بافندگان و نسّاجان بود و حدود چهارهزار و اندي چرخهاي ابريشمکشي و دستگاههاي بافت پارچههاي ابريشمي در اين محلّه دائر بود. و چون ابريشم را شَعر نيز گويند، بدان سبب اين محلّه را شَعرباف محلّه ميگفتند، ولي امروزه اثري از آن در اين محلّه ديده نميشود. "رابينو" دربارة اين محلّه ميگويد: « در اين محلّه 250 خانه وجود دارد و ساکنين اين محلّه، جعفري هستند. مقبرة آقا سيدمحمّد يمني در اين ناحيه است. يک مدرسه و مسجد آقا سيدحسين و دو مقبره که يکي بهنام سورم علي معروف است، و مقبرة تاجالدين مُقري نيز در اين محلّه واقع است. يکي از گورستانهاي عمومي و مهمّ شهر نيز در مجاورت آرامگاه سيدمحمّد يمني در اين محلّه قرار گرفته است. » در سفرنامة "ميرزا حسين فراهاني" دربارة اين محلّه مينويسد: « سابقاً چند کارخانة شَعربافي در اين بلد بود و همه قسم پارچههاي ابريشم ميبافتند و به اطراف ميبردند و محلّهاي از محلّات لاهيجان که موسوم به محلّة شعربافان است، اهالي آن بيشتر شعرباف و صاحب کارخانه و با مکنت و ثروت بودهاند. و اينک (سال 1303 هـ.ق) شعربافي بهکلّي متروک شده است. » او مينويسد: « سکنة اين محلّه حدود 1100 نفر و مشتمل بر 180 باب خانه است. » 3- خميرکلايه: به اين محلّه به لهجة محلّي، خومرکلايه گفته ميشود و "رابينو" آن را خرماکلايه نوشته است. اين محلّه در شمالغربي شهر لاهيجان قرار دارد و خانة حاکم شهر و اطرافيانش در اين محلّه بود. نام اين محلّه برگرفته است از خمير و کلايه. کلايه يا کُلا و يا کَل به معناي پهنهاي است جاگرفته در گسترهاي پهناور که پسوند بسياري از مکانها در شرق گيلان است. واژة خمير به معناي آرد آميخته با آب است که از آن نان ميپزند. برخي برآنند که نانواييهاي بسياري در اين محلّه وجود داشته است، و برخي ديگر برآنند که کلمة خومر به معناي سفالگر است و با نگرشي به ساختمانهاي شهر، سبب نامگذاري را ميتوان يافت. "رابينو" مينويسد: اين محلّه با 250 خانه به غريبآباد معروف است. سه مسجد در اين محلّه وجود دارد. يکي از آنها بهنام سليمانيه موسوم است و مدرسهاي هم بدان ضميمه است. اين محلّه داراي زيارتگاهي بهنام آقا سيدعلي کياسليمانيه و آقا سيداسمعيل و آقا سيدمحمّد رشيدبن موسيالکاظم ميباشد. در سفرنامة "ميرزاحسين فراهاني" نوشته است: « اين محلّه مشتمل بر 184 باب خانه و 1350 نفر نفوس است. » 4- اردوبازار: محلّهاي است در ميانة شمالي شهر و سابقاً بهنام قلعه يا قصر معروف بود. اين قلعه در سال 914 هـ.ق بهوسيلة سپاهيان امير حسامالدين فومني ويران گرديد و سلطان احمدخان در تجديد بناي آن دو سال وقت صرف نمود. در سال 1000 هـ.ق شاه عباس پس از ورود به لاهيجان در آن محلّه اقامت گزيد و اردوي همراهان و سپاهيان خود را در آن برپا داشت. از آن پس نام قلعه بهتدريج به اردو بازار تغيير يافت. آن قصر مدّت مديدي بهوسيلة حاکم بيهپيش صفويان اشغال شده بود و کسي از ويراني آن بهدرستي آگاه نيست و چند تپّه و آجرهايي که در آنجا تا مدّتها وجود داشت، محلّ آن قصر را نمايان ميساخت. "رابينو" مينويسد: « اردو بازار داراي 300 خانه و دو زيارتگاه است. » بقاع متبرّکة آقا ميرشمسالدينبن موسيالکاظم(ع) که مدرسهاي نيز بدان ضميمه بود، بهنام مدرسة صادقيه و بقعة حسن بيگدشت (بيگم آباد)، آقا ميرصادق، چهل گيسو و انبار آباد و آقا سيدرسول در اين محلّه وجود دارد و اين محلّه داراي سه مسجد بهنامهاي پاشويان و مسجد بيگمآباد و مسجد اميرشهيد ميباشد. "ميرزا حسين فراهاني" مينويسد: « اين محلّه مشتمل بر 190 باب خانه و 1300 نفر نفوس بوده است. » 5- گابنه: اين محلّه در جنوبغربي لاهيجان جاي دارد. برخي را اعتقاد بر آن است که اين نام از پيوند دو واژة گاه به معناي جاي و بَنه به معناي زمين کشاورزي پديد آمده است. اين محلّه در روزگاران گذشته، کشتگاه سبزيهاي خوردني و محلّ پرورش دام بوده است. ولي برخي ديگر را اعتقاد بر آن است که اين نام از پيوند دو واژة گاو و بنه پديد آمده است (بهتدريج به حالت مخفّف گابنه تغيير يافته است) و در مکالمات عمومي نيز گاوبنه گفته ميشود. يعني محلّي که زير سمّ گاوان است. در گذشتههاي دور احتمالاً در زمان سامانيان در اين محلّه احشام زيادي بهصورت دامداري متمرکز نگهداشته ميشده است. بقاع متبرکة آقا پيرعلي و آقا ميرابراهيم و مسجد اکبريه و مسجد آقا و مسجد آقا پيرعلي نيز در اين محلّه است. رابينو مينويسد: در اين محلّه 500 خانه وجود داشت. "ميرزا حسين فراهاني" مينويسد: « اين محلّه مشتمل بر 175 باب خانه و 1280 نفر نفوس است. » 6- پُردهسر: اين محلّه در جنوبغربي لاهيجان واقع شده است و اين نام ترکيبي است از دو واژة «پُرد» که در گيلکي به نام «پُل» است و «سَر» که به معناي «کنار» است و اين ترکيب، معناي «سرِ پُل» است. چون اين محلّه در کنار رودخانة لاهيجان قرار دارد و پُلي تختهاي روي اين رودخانه بوده است و بعدها بهصورت پُلي خشتي ساخته شد که معروف به «خشت پُل» است. در اين محلّه زيارتگاه ملّا عقيل و آقا سيدابراهيم و مقبرة آقا سيدمرتضي و دو مسجد وجود دارد. مضافاً به اينکه در جوار مقبرة آقا سيدمرتضي دومين گورستان شهر قرار گرفته است. "ميرزا حسين فراهاني" مينويسد: « اين محلّه مشتمل بر 130 باب خانه و 750 نفر نفوس است. » 7- کاروانسرابر: اين محلّه در پارة غربي شهر لاهيجان قرار دارد. اين محلّه به دليل مجاورت با مهمترين کاروانسراي مهمّ شهر در دوران قديم به نام فعلي کاروانسرابر، يعني محلّي که در بر کاروانسرا قرار دارد، ناميده شده است. بقعة آقا سيدجمالالدين اشرف بن موسيالکاظم در اين محلّه واقع شده است و بهواسطة همجواري اين محلّه با پردهسر، گاهي اين دو محلّه را با هم نام ميبرند. "ميرزا حسين فراهاني" مينويسد: « اين محلّه مشتمل بر 75 باب خانه و 500 نفر نفوس است. » 2 لینک به دیدگاه
panoram 5055 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۸۹ اماكن ديدني لاهيجان * بقعه شیخ زاهد گیلانی (مربوط به قرن هشتم هجری واقع در جاده لاهیجان - لنگرود) * بقعه چهار اولیا یا چهار پادشاهان (مربوط به دوره تیموریان واقع در میدان سردار جنگل) * بقعه میر شمسالدین (پسر امام کاظم) * مسجد اکبریه * حمام گلشن * بام سبز (شیطانکوه) * استخر لاهیجان * گنجینه چای ایران (شامل موزه چای و آرامگاه محمد میرزا کاشفالسلطنه پدر چای ایران) * تله کابین احرار (فاز اول تلهکابین لاهیجان که از فراز بام سبز آن آغاز شده و به کوه فلاح خیر ختم میشود در سال ۱۳۸۴ شمسی راهاندازی گردید.) * پل خشتی 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده