رفتن به مطلب

تعریفی اجتماعی از فیمینیسم


ارسال های توصیه شده

فمینیسم

 

فمینیسم باور داشتن به حقوق زنان و برابری سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی زن و مرد است. فمینیسم مباحثه‌ای است که از جنبش‌ها، نظریه‌ها و فلسفه‌های گوناگون تشکیل شده‌است که در ارتباط با تبعیض جنسیتی هستند و از برابری برای زنان دفاع کرده و برای حقوق زنان و مسایل زنان مبارزه می‌کند.

واژهٔ فمینیسم را نخستین بار شارل فوریه، سوسیالیست قرن نوزدهمی برای دفاع از جنبش حقوق زنان به کار برد.

فمینیسم مجموعهٔ گسترده‌ای از نظریات اجتماعی، جنبش‌های سیاسی، و بینش‌های فلسفی است که عمدتاً به وسیلهٔ زنان برانگیخته شده‌اند یا از آنان الهام گرفته‌اند، مخصوصا در زمینه شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن‌ها. به عنوان یک جنبش اجتماعی، فمینیسم بیش‌ترین تمرکز خود را معطوف به تحدید نابرابری‌های جنسیتی و پیشبرد حقوق، علایق و مسایل زنان کرده‌است. فمینیسم عمدتاً از ابتدای قرن ۱۹ پدید آمد. زمانی که مردم به طور وسیع این امر را پذیرفتند که زنان در جوامع مرد محور، سرکوب می‌شوند.

فمینیسم مدرن

 

بسیاری از فمینیستها معتقدند که در بخش وسیعی از دنیا هنوز تبعیض در برابر زنان وجود دارد. اما در داخل جنبشها راجع به شدت مسایل جاری، اینکه مشکلات چه هستند، و چگونه می‌توان آنها را حل کرد، اختلافاتی وجود دارد.

از سوی دیگر افراطیهای شامل برخی از فمینیستهای طرفدار اصلاحات سیاسی همچون گلوریا آلرد و مری دالی کسانی هستند که استدلال می‌کنند که جامعه انسانی با تعداد کم مردان به طرز چشمگیری بهتر خواهد شد. همچنین مخالفانی نیز، همچون کریستینا هاف سامرز یا کمیل پاگلیا وجود دارند، کسانی که خود را به عنوان فمینیست می‌شناسند اما همین افراد جنبش متعصب ضد مردانه را متهم می‌کنند.

مشکل بسیاری از فمینیستها استفاده از واژه «فمینیست» در مورد گروهها یا مردمی است که در تشخیص یک برابری اساسی میان جنسیتها درمانده‌اند. برخی از فمینیستها، همچون کاتا پولیت یا نادین استروسن (رئیس آی سی ال یو و مولف کتاب «حمایت از هرزه گر و شهوتران») بر در نظر گرفتن تعریف فمینیسم بسادگی این عبارت که «زنان هم انسان هستند» تأکید می‌کند. نظریاتی که به جای متحد کردن جنسها آنها را از یکدیگرجدا می‌کنند به اعتقاد این افراد به جای «فمینیست» بودن "جنسگراً هستند.

همچنین مشاجراتی میان فمینیستهای تفاوت گرا همچون کارول گیلیگان از یک سو، کسی که معتقد است فرقهای مهمی بین جنسها وجود دارد (که ممکن است ذاتی باشد یا نباشد، اما نمی‌تواند نادیده گرفته شود)، و کسانی که معتقدند تفاوتهای غیر ضروری مابین جنسها وجود دارد، موجود می‌باشد، و نقشهای مشاهده شده در جامعه به شرایط بستگی دارند

ماریلین فرنچ در تحقیقات خود پدر سالاری و تاثیرات آن بر دنیا را بصورت جامع تجزیه و تحلیل می‌کند. او پدر سالاری را به عنوان سیستمی معرفی می‌کند که قدرت بر روی زندگی، کنترل برروی لذت و غلبه بر شادی را گرامی می‌دارد. مطابق نظر فرنچ، " تنها ابداع یک سیرت که به نسل بشریت اجازه خواهد داد بسادگی زنده بماند کافی نیست. بقا زمانیکه مستلزم وجودی آن یک حالت بدبختی باشد یک شر است. بلکه زمان شایسته‌است که باقی ماندن و ادامه حیات خوشی/لذت هدف آن باشد. مفهوم لذت توسط فیلسوفان و فاتحان هر چه بیشتر به‌عنوان صفت ناشایست و به عنوان ارزشی برای انسان ترسو، کوته فکر و پر رو تقلیل یافته‌است. تقوا هم اغلب به نام بعضی اهداف بالاتر درگیر چشم پوشی از لذت است، هدفی که درگیرقدرت (برای مردان) یا فداکاری(برای زنان) می‌شود. در دنیای بزرگ و دارای اهداف جدی، لذت به عنوان یک مسأله سطحی و پوچ توصیف می‌شود. اما لذت از دایره پیگردهای جدی یا اغراض خارج نیست، به واقع، لذت در آنها پیدا می‌شود، و این تنها دلیل واقعی جهت زنده ماندن است. این فلسفه چیزی است که ماریلین فرنچ به عنوان یک جانشین برای ساختار جاری، که در آن قدرت ارزش بالاتری داشته‌است، پیشنهاد می‌کند.

کارول تاوریس، مولف «خشم: احساس بد تعبیر شده» و «عدم سنجش صحیح زنان: چرا زنان جنس بهتر نیستند، جنس درجه دو، یا جنس مقابل می‌باشند»، مدعی است که در آینده نیز برای زمانی طولانی تجربیات مردان به عنوان استانداردهای انسانی در نظر گرفته می‌شوند و زنان همواره در آمریکای شمالی یا نقاط دیگر جهان همچنان با تبعیض مواجه خواهند بود.

تاثیر بر مذهب

 

فمینیسم تاثیری عظیم بر بسیاری از جنبه‌های مذهب داشته‌است. در شاخه‌های روشنفکری مسیحیت پروتستان (و به طور برجسته در برخی استیلاهای محافظه کارانه وابسته به علوم الهی، همچون انجمنهای الهی زنان روحانی تلقی شده‌اند، و در یهودیت نوگرا، زنان می‌توانند خاخام شوند. در درون این گروههای مسیحی و یهودی، زنان بتدریج با به دست گرفتن مواضع قدرت با مردان بیشتر برابر شده‌اند، اکنون نقش آنها در توسعه زمینهای جدید اعتقادی مورد توجه قرار گرفته‌است.

از طرف دیگر رهبری زنان در مسایل مذهبی توسط مذهب کاتولیک رومی رد شده‌است. به گونه‌ای تاریخی مذهب کاتولیک رومی زنان را از ورود به کشیشی و دیگر مقامهای روحانیت محروم کرده‌است، زنان به نقش راهبه‌ها یا مردم خارج از سلک روحانیت محدود شدند.

فمینیسم همچنین نقش مهمی در پذیرش شکلهای جدید مذهبی داشته‌است. مذاهب نیوپاگان مخصوصا گرایش به تاکید بر اهمیت روحانیت رب النوع داشته، و سوال می‌کند که چرا آنها در قالب خصومت مذهبی کهن به زنان و جنس مقدس زن می‌نگرند. فمنسیم در مذاهب بیشتر در بینش نوین به جایگاه حضرت مریم، دیدگاههای نوین اسلامی در مورد فاطمه زهرا، و مخصوصا اعتقاد کاتولیک به کوردمپتیکس نمود یافته‌است.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...