رفتن به مطلب

ای کاش...


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

کاش در حسرت دیدار تو من می ماندم

  • Like 3
ارسال شده در

کاش میشد کاش ها جایی نداشت

کاش میشد دل به دل راهی نداشت

کاش میشد جای این ای کاش ها

قطره ای امید در دل جا گذاشت

 

 

ادامه بدید

  • Like 2
ارسال شده در

کاش مي توانستم باران باشم تا تمام غمهاي دلت را بشويم.

  • Like 3
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

اي كاش ميدانستي شبها....

تنها ستاره اي را كه به نامت زده ام

به چشمانم سنجاق ميكنم تا يادم نرود

در روي زمين كسي هم هست

كه سبزي لحظه هايش ....روزي آرزويم بود ....

خانه را در چشم هاي تو پيدا کردم

پلکهايت را به هم نزن خانه خراب ميشوم

  • Like 1
ارسال شده در

ای کاش به تمام آرزوهایمان میرسیدیم

ای کاش دنیا این قدر زود سپری نمیشد

ای کاش میشد به گذشته ها رفت تا دوباره درست قدم برداریم

  • Like 1
  • 1 سال بعد...
ارسال شده در

ای کاش که قلب تو از جنس دلم میشد

یا ذره ای در قلبم از عشق تو کم میشد...

  • Like 1
ارسال شده در

کاش سکوت

 

نوشتنی بود

 

وقتی واژه ها رنگ و بوی تو را گم کرده اند ...

  • Like 2
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

کاش می شد که کسی می آمد

این دل خسته ی ما را می برد

چشم ما را می شست

راز لبخند به لب می آموخت

  • Like 5
ارسال شده در

کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود

و قفس ها همه خالی بودند

آسمان آبی بود

و نسیمی روی آرامش اندیشه ی ما می رقصید

  • Like 3
ارسال شده در

کاش می شد که غم و دلتنگی

راه این خانه ی ما گم می کرد

و دل از هر چه سیاهی ست رها می کردیم

و سکوت جای خود را به هم آوائی ما می بخشید

و کمی مهربان تر بودیم

  • Like 2
ارسال شده در

کاش می شد دشنام، جای خود را به سلامی می داد

گل لبخند به مهمانی لب می بردیم

بذر امید به دشت دل هم

کسی از جنس محبت غزلی را می خواند

و به یلدای زمستانی و تنهائی هم

یک بغل عاطفه گرم به مهمانی دل می بردیم

کاش می فهمیدیم

قدر این لحظه که در دوری هم می راندیم

  • Like 2
ارسال شده در

کاش می دانستیم راز این رود حیات

که به سرچشمه نمی گردد باز

کاش می شد مزه خوبی را

می چشاندیم به کام دلمان

  • Like 2
ارسال شده در

کاش ما تجربه ای می کردیم

شستن اشک از چشم

بردن غم از دل

همدلی کردن را

  • Like 1
ارسال شده در

کاش می شد که کسی می آمد

باور تیره ی ما را می شست

و به ما می فهماند

دل ما منزل تاریکی نیست

اخم بر چهره بسی نازیباست

بهترین واژه همان لبخند است

که ز لبهای همه دور شده ست

  • Like 1
ارسال شده در

کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم

تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم!!!

قبل از آنی که کسی سر برسد

ما نگاهی به دل خسته ی خود می کردیم

شاید این قفل به دست خود ما باز شود

پیش از آنی که به پیمانه ی دل باده کنند

همگی زنگ پیمانه ی دل می شستیم

  • Like 2
ارسال شده در

کاش در باور هر روزه مان

جای تردید نمایان می شد

و سوالی که چرا سنگ شدیم

و چرا خاطر دریایی مان خشکیده ست؟

کاش می شد که شعار

جای خود را به شعوری می داد

تا چراغی گردد دست اندیشه مان

  • Like 2
ارسال شده در

کاش می شد که کمی آینه پیدا می شد

تا ببینیم در آن صورت خسته این انسان را

شبح تار امانت داران

  • Like 2
ارسال شده در

کاش پیدا می شد

دست گرمی که تکانی بدهد

تا که بیدار شود، خاطر آن پیمان

و کسی می آمد و به ما می فهماند

از خدا دور شدیم ...

  • Like 2
ارسال شده در

اش می فهمیدی

که شبی قلب مرا باران برد

کاش می فهمیدی

که تو باران بودی

کاش می دانستی که سکوتت تلخ است

آه این دیوار است

و تو یک قاب به این دیواری

آنشب آرام تو را می دیدم

که مرا می بردی

به کجا!

کاش نمی دانستم

روح و قلب و نفسم مال تو بود

تو مرا می بردی به سکوت ساحل

و تو ساحل بودی

آنشب از عشق برایت گفتم

از همان پل که میان من و توست

و تو عابر بودی

که گذشتی از من و گذشتم از پل

هیچ در یادت هست؟!

آنشب از درد برایت گفتم

از همان درد شکستن در هیچ

که شکستی در من و شکستم در خویش

هیچ در یادت هست

من تو را بوسیدم

تو مرا سوزاندی

و تو آتش بودی و تو آتش هستی …‎

  • Like 3
ارسال شده در

كاش ميشد بر خلاف سرنوشت

قسمت و تقدير را بر سر نوشت

  • Like 2
×
×
  • اضافه کردن...