دختری از شمال 1020 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۸۸ (زنجبيل) آن جا جامي بنوشانندشان كه آميخته با زنجبيل باشد.(انسان/ 17) نام قرآني: زنجبيل نامهاي متداول: فارسي: زنجبيل شنكليل؛ عربي: زنجبيل، زنجفيل، جنزبيل، زنزبيل؛ اردو، هندي، كشميري، پنجابي: سونته، اَدَرك؛ سانسكريت: اردركم، سرينجبر، بنگالي: آدا؛ تاميلي: اينجي؛ مراتي: آل؛ گجراتي: ادو؛ مليالمي: اينچي؛ انگليسي:ginger ، فرانسوي: gingembre؛ آلماني: Zingiberi, Ingwer؛ يوناني: zingberis اسپانيايي: jengibre؛ ايتاليايي: zenzero؛ روسي: imbir لاتيني: zingiber نام علمي: Zingiber officinale (از تيره زنجبيل Zingiberceae) اشاره قرآني: "ويسقون فيها كاساً كان مزاجها زنجبيلاً." (انسان/ 17) در آن جا جامي بنوشانند شان كه آميخته با زنجبيل باشد. در اين آيه خداوند به اهل بهشت وعده فرموده كه به پاداش كارهاي نيكويشان در دنيا به آنان شرابي مي نوشاند با طعم زنجبيل. در تفسير مظهري آمده كه اعراب علاقه زيادي به زنجبيل داشتند لذا خداوند بنابر ذائقه آنان چيزي وعده فرمود. مولانا مودودي مي نويسد: اعراب عادت داشتند زنجبيل را با آب نوشيدني خود بياميزند. زنجبيل كه نام علمي آن "زنجيبر افيسينال" است گياهي بومي هندوستان مي باشد و اعراب در روزگاران قديم زنجبيل يا بس (خشك) (سونته) را از هندوستان وارد مي كردند. كلمه عربي زنجبيل گويا مشتق از كلمه سانسكريت "سرينجبر" باشد. مولانا سيد سليمان ندوي گفته است "براي ما (هنديان) نهايت افتخار است كه چند كلمه اي از سرزمين ما سعادت راه يافتن به قرآن مجيد را پيدا كرده است. شكي نيست كه در رابطه با بهشت خداوند نام سه گياه معطر سرزمين ما (هندوستان) در قرآن مجيد آمده است. و اين سه عبارتند از مِسك، زنجبيل و كافور." و بنا به گفته مولانا ندوي اين سه كلمه به ترتيب از سه كلمه هندي مُشك، سرنجورا (جرنجبرا) و كارپورا (كاپور) مشتق شده است. او نيز نوشته است كه سواي زنجبيل و كافور، كلمه طوبي نيز مشتق از كلمه توپا در زبان سانسكريت مي باشد. موارد استفاده زنجبيل زنجبيل، ريزوم اين گياه، ماده گياهي جالبي است كه اكنون در سراسر جهان به كار مي رود، و شامل روغني معطر است كه بويي خوش دارد. ماده اصلي اين روغن را كامفن، فلاندرين، زنجبرين، سينول و بورنوئل تشكيل مي دهد. اين روغن داراي رزيني چرب به نام جنجرين مي باشد. روغن زنجبيل، رزين چرب زنجبيل و زنجبيل پرورده از اقلام مهم تجارت بين المللي است. اين مواد در تهيه مواد خوراكي و نوشيدني مانند شيريني، بيسكويت، غذاهاي پرادويه، چاشني غذا، نان زنجبيلي، آبجو زنجبيلي، ترشيها، شربتها و مرباها به كار مي رود. مصارف پزشكي زنجبيل زنجبيل محرك جهاز هاضمه و براي هضم غذا بسيار مفيد است. زنجبيل براي درمان سوه هاضمه، نفخ، قولنج، استفراغ، تشنج موضعي، حالتهاي درد ناك معده و تنگي نفس بسيار موثر است. عصاره زنجبيل همراه با آب ليمو و نمك طعام اگر قبل از غذا خورده شود، براي بي اشتهايي سودمند است. همچنين در مورد صفرا و سرسام تجويز مي شود. در مورد سوزش گلو و گرفتگي سينه و صدا يك تكه زنجبيل را مي جوند تا بزاق خوب ترشح شود. عصاره زنجبيل براي درمان ديابت و رماتيسم مزمن مفيد است. دندان درد و سر دردهاي عصبي با خميري از زنجبيل خشك و آب تسكين مي يابد. ابن سينا خواص تقويتي بسياري علاوه بر اين خواص برشمرده است. جالينوس استفاده از زنجبيل را در مورد فلج و همه بيماريهاي ناشي از سردي تجويز مي كند. بسياري از كشورهاي جهان به ميزان فراوان زنجبيل توليد مي كنند كه هندوستان و مالزي و نيجريه در راس آنها قرار دارند. در هندوستان حدود چهل در صد از مجموع اين محصول را خشك مي كنند و بقيه به كشورهاي ديگر از جمله ايران، كويت، مراكش، عربستان، يمن، امارات متحده، انگلستان و آمريكا صادر مي شود. هندوستان از راه فروش زنجبيل ارز خارجي برابر با 200 ميليون روپيه به دست مي آورد. هنگ كنگ، چين و استراليا عمده ترين تهيه كننده و صادره كننده زنجبيل پرورده به بازارهاي غربي مي باشند. 1 لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۸۸ (سدر) او را بار ديگر هم بديد، نزد سدرة المنتهي، كه آرامگاه بهشت نزد آن درخت است. وقتي كه سدره را چيزي در خود مي پوشيد چشم خطا نكرد و از حد درنگذشت. (نجم/13- 18) نام قرآني: سدرة- سدر نامهاي متداول: فارسي: سدر؛ عربي: شجرة الله، ارز، ارز الرب، ارز اللبنان؛ عبري: اهرازم؛ انگليسي: cedar؛ فرانسوي: cedre؛ آلماني: Zeder؛ لاتيني:cedrus؛ يوناني: kedros؛ ايتاليايي، اسپانيايي: cedro؛ روسي: kedr. نام علمي: Cedrus Libani( از تيره كاج Pinaceae) اشارات قرآني: 1." لقد كان لسبا في مسكنهم اية جنتان عن يمين و شمال كلوا من رزق ربكم واشكروا له بلدة طيبة و رب غفور. فاعرضوا فارسلنا عليهم سيل العرم و بدلناهم بجنتيهم جنتين ذواتي اكل خمط واثل و شيء من سدر قليل."(سبا/15-16) مردم سبا را در مساكنشان عبرتي بود: دو بوستان داشتند، يكي از جانب راست و يكي از جانب چپ. از آنچه پروردگارتان به شما روزي داده است بخوريد و شكر او را به جاي آوريد. شهري خوش و پاكيزه و پروردگاري آمرزنده. اعراض كردند، ما نيز سيل ويرانگر را بر آنها فرستاديم و دو بوستانشان را به دو بوستان بدل كرديم با ميوه اي تلخ و شوره گز و اندكي سدر. 2." و هو بالافق الاعلي. ثم دنا فتدلي. فكان قاب قوسين او ادني . فاوحي الي عبده ما اوحي. ما كذب الفؤاد ما راي. افتمارونه علي ما يري. و لقد راه نزلة اخري. عند سدرة المنتهي. عندها جنة الماوي. اذ يغشي السدرة ما يغشي. ما زاغ البصر و ما طغي. لقد راي من ايات ربه الكبري."(نجم/7- 18) و او به كناره آسمان بلند بود. سپس نزديك شد و بسيار نزديك شد. تا به قدر دو كمان يا نزديكتر. و خداوند به بنده خود هر چه بايد وحي كند وحي كرد. دل آنچه را كه ديد دروغ نشمرد. آيا در آنچه مي بينيد با او جدال مي كنيد؟ او را بار ديگر هم بديده نزد سدرة المنتهي. كه آرامگاه بهشت نزد آن درخت است. وقتي كه سدره را چيزي در خود مي پوشيد چشم خطا نكرد و از حد درنگذشت. هر آينه پاره اي از آيات بزرگ پروردگارش را بديد. 3. "و اصحاب اليمين ما اصحاب اليمين . في سدر مخضود . و طلح منضود . و ظل ممدود . و ماء مسكوب . و فاكهة كثيرة . لا مقطوعة ولا ممنوعة . و فروش مرفوعة ."( واقعه/27- 34) اما اصحاب سعادت. اصحاب سعادت چه حالي دارند؟ در زير درخت سدر بي خار و درخت موزي كه ميوه اي بر يكديگر چيده شده، و سايه اي دايم، و آبي همواره جاري، و ميوه اي بسيار؛ كه نه منقطع مي گردد و نه كس را از آن بازدارند. و زناني ارجمند. ماهيت سدره در قرآن مجيد چهار بار نام كلمه سدره آمده است. دوبار در سوره نجم و دوبار در هر يك از سوره هاي واقعه و سبأ. فقط يك مورد(سوره سبأ) اشاره به اين زمين خاكي و سه مورد ديگر وصف بهشت و آسمانهاست. اغلب مفسران و مترجمان قرآن به زبان انگليسي سدره را درخت كُنار مي دانند كه به زبان هندي بري و به زبانهاي اروپايي jujube ( عناب) و ziziphus( كنار) ناميده مي شود. اما مولانا عثماني مي نويسد: " بري( عناب) سدرة المنتهي را كه در آيه 14 سوره نجم به آن اشاره شده نبايد با بري اين جهان اشتباه كرد. فقط خداوند آگاه است كه اين چه نوع درختي است. مي توان گفت كه ريشه هاي اين درخت عظيم در آسمان ششم بود و شاخه هاي آن بالاي آسمان هفتم." مولانا عبدالماجد بيان مي كند: " سدرة المنتهي مرزي است كه اين جهان را از جهان ديگر جدا مي سازد. در اعتقاد به وجود چنين درختي ترديد روا نيست زيرا به طور مسلم بسياري از چيزهاي موجود در اين جهان از جمله گياهان قطعاً در بهشت نيز وجود دارد." مولانا عبدالماجد در ترجمه سدرة المنتهي در سوره واقعه بيان مي كند كه بعضي مفسران معتقدند سدره در واقع به معناي بري( درخت كنار) نيست بلكه درخت زيباي ديگري است. مولانا حقاني معتقد است كه وحي الهي نزديك درختي مشهور بر موسي نازل شد و حضرت محمد صلي الله عليه و آله در سدرة المنتهي به ديدار حق نايل گرديد. در كتاب لغة القرآن سدر به معناي درختي كه آخرين حد معرفت انساني را مشخص مي كند آمده است. و غلام احمد پرويز سدرة المنتهي را مرز ادراك بشر مي داند. مولانا مودودي مي گويد سدره در واقع جايي است كه نبي اكرم صلي الله عليه و آله براي دومين بار جبرئيل را ملاقات كرد و درك ماهيت واقعي و توصيف درخت سدر مشكل است. لذا به نظر او آن چيزي بود كه خداوند كلمه سدر را مناسب ترين كلمه به زبان آدميان براي آن مي دانست. هيوز سدرة المنتهي را درخت نهايت مي داند. علامه يوسف علي سدره را درخت كنار از گونه كنار، عناب مي داند كه در عربستان به صورت خودرو و هم پرورشي مي رويد. به رغم اين حقيقت كه بيشتر مفسران قرآن سدره را درخت كنار مي دانند با اين وجود اغلب آنان اصل كلمه سدرة المنتهي را در ترجمه سوره نجم آيه 14 حفظ كرده اند. داود سدرة المنتهي را درخت سدره و سدر مخضود را سدر بي خار ترجمه كرده است: براي دريافت هويت واقعي و ماهيت حقيقي سدره بايد به هدف قرآن از اشاره به اين درخت توجه كرد. در هيچ يك از چهار آيه مربوط به سدر نشانه اي يا وصفي از ميوه آن نيامده است. به علاوه در هيچ يك از اين آيات خداوند كلمه سدر را همراه با درختان ميوه دار ديگر مانند نخل، زيتون، انجير، انگور و انار نام نبرده است. در چندين آيه قرآن نام اين ميوه ها و درختان ميوه با هم آمده است اما در هيچ جا نام سدر همراه با آنها نيامده است. از اين رو به روشني معلوم است كه منظور خداوند از ذكر سدره در واقع تنها بيان زيبايي، استحكام و عظمت درخت سدر بوده نه ميوه آن. مثلاً در سوره نجم و سوره واقعه با ذكر كلمه سدره وصف بديع وزيبايي از آسمانها و بهشت آمده است در صورتي كه در سوره سبأ، سدر يك نوع از سه درخت استواري بود كه از سيل بنيان كن عرم در امان ماند؛ دو درخت ديگر خردل و گز بود. قبل از تلاش براي شناخت سدره واقعي لازم است نظر كساني را كه اين گياه را درخت كنار و يا گونه اي از كنار( زيزفون) مي دانند بررسي كنيم. به نظر پاكستون زيزفون( كنار) كلمه اي مشتق از عربي و به معني بوته اي خاردار است. در واقع تمام گونه هاي كنار خاردار و كم ريشه اند. سه گونه كنار كه در عربستان مي رويد يكي كنار موريتانيايي است كه يك نوع عناب است و به زبان هندي " بِر" ناميده مي شود، ديگري كنار كازروني است كه عناب معمولي است و سومي كنار درختي است كه تاج مسيح از خارهاي آن ساخته شده بود. اين گونه كنار معمولاً بوته اي خاردار است ولي گاهي تا حد درختاني كوچك مي رسد. همه انواع آن ميوه هاي خوراكي دارند هر چند طعم هيچ كدام از آنها بخوبي ديگر ميوه هايي كه وصف آن در قرآن آمده است مانند خرما، انگور، انجير، انار و زيتون نمي باشد. گونه هاي كنار براي سوخت بسيار مناسب است اما از چوب اين درختان استفاده صنعتي نمي شود. همه اين گياهان در مناطق گرم آفريقا و آسيا مي رويد اما هيچ نوع آن در مناطق سردسير ديده نمي شود. باغستانهايي كه فقط كنار در آن كاشته باشند بندرت ديده مي شود. اين درختان يا به طور خودرو مي رويد يا در قطعات پراكنده زمين و يا در گرداگرد باغها به عنوان حصار يا پرچين كاشته مي شود. اكنون با توجه به اين خصوصيات درخت كنار به اين نتيجه مي رسيم كه سدره اي كه وصف آن در قرآن آمده هيچ يك از اين گونه هاي گياهي نيست. زيرا در سوره نجم و واقعه وصف زيبايي درختان سدره آمده و در سوره سبأ از وجود آن در سرزمين سرد و كوهستاني يمن با ارتفاعي بيش از 1300 متر از سطح دريا سخن گفته است. در چنين ارتفاعي گمان نمي رود كه درخت كنار حتي به صورت غير خودرو برويد. كنار را نمي توان درخت رعنا و مفيد دانست به حدي كه توصيف آن شايسته آيه هايي در مورد سدرة المنتهي و بهشت باشد. و به اين نكته بايد توجه داشت كه در آيه ها ذكري از ميوه سدره نشده است. در اين شرايط بناچار نظر گروهي از مفسران را كه گفته اند سدره ممكن است" درخت خوب ديگري" باشد بايد بررسي كرد. اين انگيزه اي مي شود كه امكان سدر لبنان را به عنوان سدر واقعي قرآن بررسي كنيم. نام علمي اين درخت باشكوه سدر لبناني " سدروس ليباني" است كه معمولاً ارزالرب، شجرة الله يا ارز لبنان ناميده مي شود. اين درخت در قلمرو گياهان است. سدر لبناني درختي است بسيار تناور كه ارتفاع آن تا حدود 50 متر و تنه آن تا حدود 3 متر و دور درخت تا حدود 15 متر مي رسد. شاخ و برگي انبوه و رنگي سبز تيره و شاخه هايي گسترده دارد. تمامي درخت با جلوه هماهنگ شاخ و برگها از دور شكوه و عظمت هرمي بزرگ به آن مي بخشد. مولدنكه درست گفته كه با نگاه به درخت سدر( يا جنگل سدر) آدمي محو زيبايي آن مي شود. منظره سدر افسونگر و جذاب است. موارد استفاده سدر چوب سدرالواري مرغوب است. چوبي است درخشان، روشن و با دوام و به علت داشتن رزيني به نام روغن سدر داراي بويي خوش است. به اين دلايل بود كه در دوران قبل از مسيح معابد بزرگ با چوب سدر ساخته مي شد. نياز به دقت بسيار براي نظافت و شستشوي چنين بناهايي نبود. نقل شده كه قصر باشكوه سليمان از چوب اين درخت شگفت انگيز ساخته شده بود و هشتاد هزار كارگر را براي بريدن و بردن چوب اين درخت به اورشليم به كار گرفته بودند. در دوران فراعنه نيز درختان جنگلهاي سدر لبنان را بريدند و چوب آن را براي ساختن قصرها و معابدي كه تا چندين قرن بعد باقي بود به مصر بردند. بريدن درختان سدر در زمان حضرت عيسي به مرحله اي رسيده بود كه اين درخت بسيار كمياب شده بود و در بعضي مناطق بريدن و نابودي آنها ممنوع و منفور بود. درخت سدر در كتاب مقدس در كتاب مقدس از درخت باشكوه لبنان به نام ارز كه در ترجمه يوناني و ديگر ترجمه هاي اروپايي به كدروس، سدرو، سدروس، و غيره ترجمه شده نام برده است. عده اي را عقيده بر اين است كه نام عبري اِرِز و معادل آن در عربي اَرز مشتق از زبان سامي است. همين گونه ديگر نامهاي آن مانند سدروس، سدرو، و غيره ريشه سامي دارند. اين يك حقيقت تاريخي است كه قبل از ظهور اسلام مناطق وسيعي از سوريه، فلسطين و عراق زير نفوذ يونان و روم قرار داشت. در نتيجه نام رومي و يوناني بسياري از گياهان با تغييري اندك در تلفظ و شكل كلمه وارد زبان عربي شد. لذا ممكن است اَرز (عربي) و اِرِز( عبري)، در زبان عربي به شكل سدر و سدره كه مشتق از سدروس و سدرو است درآمده باشد. اما هنگامي كه سدر واقعي يعني سدره قرآني حتي در لبنان و سوريه به صورت درختي مقدس درآمد مردم درختان ديگر را نيز سدره نام گذاشتند. مثلاً درخت اُرس در مناطق كوهستاني حجاز و ديگر بلنديهاي عربستان مي رويد با وجود آن كه نام اصلي عربي آن عرعر بود، اَرز( سدر) ناميده مي شد. به هنگام قطع درختان ارس، كه سرنوشتي همانند سدر لبناني داشت، براي عرضه به مردمي كه تقاضاي چوب و سوخت داشتند درختان ديگر نيز سدر ناميده شدند و كنار در اين ميان مقام اول را داشت مخصوصاً با توجه به اين حقيقت كه چندين گونه از اين جنس مانند كنار كازروني و كنار( سدر) در جزيرة العرب به طور خودرو مي روييد. اين گونه بود كه سدره واقعي يعني سدر لبناني يا اَرزالرب به فراموشي سپرده شد و كلمه سدره به اشتباه به جاي درخت كنار( گونه هاي كنار) به كار رفت و مقبوليتي عام و فراگير يافت. در واقع چنين تغييراتي در نامهاي بومي و محلي گياهان پديده اي متداول در اندوخته گياهي هر كشوري يا هر زباني مي باشد. مثلاً كات هندي، سندروس، ساج و غيره براي گونه هاي گياهي مختلفي به كار مي رود كه از جنسها و حتي از تيره هاي مختلف مي باشند. بنابراين مي توان بسادگي استنباط كرد كه سدره واقعي همان سدر لبناني بود گرچه انواع درختان ارس( عرعر) و كنار را نيز سدره مي ناميدند. استيگاس كه سدره را قامت بلند ترجمه كرده مسلماً به ارتفاع درخت سدره توجه داشته است. در واقع سدره زماني سلطان جنگل ناميده مي شد و اشارات زيادي به اين درخت در كتاب مقدس آمده است. اين درخت درخت خداوند نيز ناميده مي شود و در يكي از آيات اين گونه از آن ستايش شده است: درختان خداوند شادابند. يعني سروهاي آزاد لبنان كه غرس كرده است.( مزامير داود:104/16). در آيه ديگري اين گونه نام سدر آمده است: كوهها به سايه اش پوشانيده شد. و سروهاي آزاد خدا به شاخه هايش.( مزامير داود:80/10). سدر به زبان عربي شجرة الله و ارزالرب ناميده مي شود و گونه اي همجنس آن كه در كوههاي هيماليا مي رويد به زبان سانسكريت و هندي" دئودرا" ناميده مي شود كه به معني چوب يا درخت خداوند است.(30 و 97). چنان كه قبلاً بيان شد از دوران حضرت عيسي تا زمان ظهور اسلام اَرز را در زبان يوناني و ديگر زبانهاي اروپايي با كلماتي شبيه سدر مي شناختند، بنابراين اگر ارز لبنان را سدره ( سدر) قرآن بدانيم، همه آيات قرآن كه در آن نام سدر آمده است روشن و هماهنگ با اين گياه مي شود. توصيف درخت سدر در قرآن درخت سدره در آسمان ششم و هفتم( سوره نجم) تناورترين درخت و زيباترين خلقت خداوند بود و موضوع وصف و عظمت بيشتر پيامبران بود. در سوره اي ديگر( واقعه) كه شرحي از نعمتهاي بهشت است نام اين درخت به صورت سدر مخضود يعني سدر بي خار از آن جهت آمده كه در آيه بعدي همين سوره از طلح كه درختي خاردار است نام برده است. در سوره سبأ، آن جا كه مي گويد فقط سه نوع درخت از ويراني سيل رهايي يافتند وگرنه تمام بوستانها كلاً نابود مي شدند، توصيف روشني از سدره آمده است. اين گياهان خمط( درخت مسواك)، اثل( گز) و سدره (سدر لبناني) مي باشند. كه هر سه درختاني محكمند و ريشه هايي عميق دارند. بنابراين بقاي آنها در طول سيل عرم در مآرب واقعه اي منطقي تر و طبيعي تر است. در مآرب به خاطر كوهستاني بودن منطقه كه به علت ارتفاع آن( حدود 1400 متر) آب و هوايي سردسيري دارد امكان بودن سدر كه درختي سردسيري و كوهستاني است وجود دارد. بسادگي درك مي شود كه در يمن كه در آن زمان داراي تمدني عالي و دولتي ثروتمند بود سدر لبناني مي روييده است. درخت سدر در قرن نوزدهم كتابهايي كه در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم به وسيله متخصصان اين رشته نوشته شده نشان مي دهد كه سه گونه كنار انواع درخت اُرس و چند گونه گز هنوز هم در اصطلاح محلي سدر و ارز ناميده مي شوند. كاملاً روشن است كه هنگام ظهور اسلام سدر واقعي همان ارز( سدر) لبنان بوده اما هر دو نام سدر و ارز براي ديگر درختان اُرس و كنار نيز به كار مي رفته است. به هر جهت در زبانهاي يوناني، ايتاليايي و ديگر زبانهايي كه ارتباط بيشتري با شمال عربستان داشته اند، سدروس، سدار، سدرو و غيره به معناي سدر لبناني است نه كنار. درخت سدر در روايات احاديثي كه از حضرت محمد صلي الله عليه و آله نقل شده نشان مي دهد كه سدر قرآن همان درخت تناور سدر است نه بوته اي خاردار مانند كنار. براي مثال حديثي است در سنن ابوداود كه از پيامبراكرم صلي الله عليه و آله نقل مي كند:" هر كس درخت سدري را قطع كند سرنگون وارد جهنم خواهد شد." حديثي شبيه به اين در همان كتاب نقل شده:" در مكه از نبي اكرم حضرت محمد صلي الله عليه و آله شنيدم كه بُرنده درخت سدر را لعنت فرمود." پيامبر صلي الله عليه و آله اين حديث را در جريان امري فرمود كه گروهي از مردم مكه از چوب سدر براي ساختن در استفاده مي كردند. او اين عمل را كاري ناپسند( بدعت) دانست. اين احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد نابودي و قطع اين درختان از توجه علمي او به ذخاير ثروت گياهي و حفظ موازنه محيط زيست نشأت مي گرفت و اگر هنوز جنگلهاي سدر در لبنان و سوريه ديده مي شود به علت توجه مسلمانان به نگهداري اين درختان بوده است. و چنانچه قطع اين درختان جنگلي مجاز شمرده مي شد درخت سدري در اين زمان وجود نداشت. احاديث فوق بيشتر مربوط به درخت ارز است نه به درخت كُنار. قطع درخت خودرو و بوته مانند كُنار نمي تواند گناهي كبيره شمرده شود. برعكس قطع درختان كنار كهن رويش دوباره اين درخت را تسريع مي كند. اين نظر كه فقط نابودي درختان كنار مكه و مدينه ممنوع و منفور بوده منطقي به نظر نمي رسد. در حديثي در صحيح بخاري از حضرت محمد صلي الله عليه و آله نقل شده كه به اصحابش فرمود سدرة المنتهي درختي بود بسيار تنومند كه برگهايش( شاخه هايش) شبيه گوش فيل بود و ميوه اش مانند كوزه آب هاجر. اكنون هر كس اين درخت را همراه با شاخه ها و مخروطهايش( يعني ميوه اش) از نزديك ببيند تشبيهي را كه پيامبر صلي الله عليه و آله بيان فرموده تحسين مي كند. احاديث زيادي در صحيح بخاري، ترمذي و ديگر كتب حديث آمده كه در آن توصيه شده است براي غسل دادن ميت، برگ سدر را در آب گرم مخلوط كنند. در اين جا فقط برگ سدر لبناني و ارس خاردار مناسب ترين گياه، براي ضدعفوني كردن است. اما در صورت نبودن اين دو گياه، برگ كنار جانشين مناسبي براي آن مي باشد. لذا در صورت وجود هر يك از اين گياهان مي توان از برگ آن براي شستشوي ميت استفاده كرد. با توجه به حقايقي كه ذكر آن گذشت سدره قرآني(سدر) همان سدر لبنان است و درخت كُنار را سدر قرآن دانستن سوء تعبيري تاريخي است كه تا به امروز به طور مداوم بر گياهاني محلي اطلاق شده است. 1 لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۸۸ نام قرآني: تين نامهاي متداول: فارسي، اردو، هندي، پنجابي، بنگالي، مراتي: انجير؛ عربي: تين؛ عربي: تينه؛ تلگو: انجورو؛ کشميري: انجور؛ تاميلي، مليالمي: سيماي آتي؛ بنگالي: دومور؛ سانسکريت: کاکودومبريکا؛ انگليسي: fig؛ فرانسوي:figue؛ آلماني: Feige؛ لاتيني:ficus؛ ايتاليايي: fico؛ يوناني: sukio,suko؛ روسي: inzhir,figa؛ اسپانيايي: higo. نام علمي:Ficus carica ( از تيره توت Moraceae) اشاره قرآني: 1. سوره تين/1-4 والتين و الزيتون و طور سينين و هذا البلد الامين لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم سوگند به انجير و زيتون. سوگند به طور مبارک. به اين شهرايمن، که ما آدمي را در نيکوتر اعتدالي بيافريديم. در قرآن مجيد فقط يک مرتبه کلمه تين(انجير) آمده است. اما اين يگانه يادآوري، اهميتي بسيار دارد. خداوند به تين و زيتون، طورسينا و بلد امين(مکه) سوگند ياد مي کند و مي فرمايد آدمي در اين دنيا به نيکوترين اعتدالي آفريده شده است. مولانا عثماني دليل نام بردن تين و زيتون در سوگند سوره تين را دليلي بر سودمندي بسيار اين دو ميوه مي داند. ذکر نام طورسينا در اين آيه به علت آن است که از اين جا به موسي وحي شد. و شهر مکرم (مکه) که به نام بلد امين به آن اشاره شده حاکي از اهميت مکان و علو مقام شهري است که حضرت محمد صلي الله عليه و آله براي ابلاغ پيام الهي اسلام از آن جا مبعوث شد. مولانا مودودي معتقد است که سوگند خداوند به انجير و زيتون در اين آيه قرآن در واقع اشاره اي است به شام و فلسطين که پر از باغهاي وسيع انجير و زيتون است و پيامبراني بسيار در اين دو شهر زاده شدند. به نظر مولانا حقاني تين نام شهري بود که اکنون دمشق نام دارد و زيتون نام قديم اورشليم بود. برخي ديگر از دانشمندان گفته اند که تين و زيتون نام دو کوه در شمال جزيرة العرب است. بعضي نيز گفته اند تين اشاره به درخت انجيري است در بهشت که آدم و حوا بدن خود را با برگ آن پوشاندند. به عقيده ديگري تين نام جايي بود که کشتي نوح از آن جا عازم سفر شد و اهميت زيتون از آن جهت بود که پرنده اي را که نوح آزادش ساخته بود با شاخه اي زيتون به نشانه ظاهرشدن دوباره خشکي و گياه بازگشت.( سفر پيدايش 8/11) بنابر نقل مولانا عبدالماجد تعدادي از علما معتقدند گياهان و جاهايي که در سوره تين به آنها اشاره شده بيانگر اهميت چهار دين آن عصر است. از اين رو ذکر تين( انجير) اشاره به دين گواتمابودا است زيرا او در زير درخت انجير به نيروانا واصل شد. اشاره به زيتون يعني مذهب حضرت مسيح (ع). زيرا در زير درخت زيتوني به او وحي شد . کوه سينا(طور) دلالتي روشن بر دين موسي است و شهر مکرم مکه( بلدامين) به معني دين اسلام و حضرت محمد صلي الله عليه و آله رسول خدا مي باشد. علامه يوسف علي بيان مي کند که انجير هندي درختي است که مهاتما بودا در زير آن به نيروانا واصل شد. تين يا زيتون چه اشاره به درخت باشد، چه اشاره به جايي که اين درختان در آب مي رويند، در واقع به علت اهميتي که براي انسان دارند اين دو نام در قرآن مجيد آمده است. انجير شايد گياهي بومي سوريه و فلسطين و مصر باشد، زيرا نوع خودرو و هم نوع پرورشي آن در اين سرزمينها ديده مي شود. طول متوسط اين درخت حدود 10 متر است و سالي دوبار ميوه مي دهد. اين درخت تنها با وجود حشره اي به نام مگس انجير ميوه مي دهد؛ در صورت نبودن اين حشره باروري غيرممکن است و ميوه اي به دست نمي آيد. لازم است اين حشره به مناطق جديدي که کاشت درخت انجير در آن متداول مي شود منتقل گردد وگرنه درخت انجير ثمر نمي دهد. فوائد انجير انجير ماده اي سرشار از موادغذايي است و چون اليافي ندارد خوردن آن مخصوصاً پس از بهبود از بيماريهاي طولاني تجويز مي شود. گذشته از حدود شصت درصد مواد قندي موجود در آن، داراي مقدار محسوس جوهرليمو و اسيدماليک و نمکهاي کاني نيز مي باشد. آنزيم مهمي به نام فيسين Ficin نيز در انجير ديده مي شود. انجير غذايي است کامل و به سادگي هضم مي شود. از نظر طبي ماده اي است که سنگ کليه و صفرا را برطرف مي کند و در رفع انسداد خفيف کبد و طحال مؤثر است. اين ميوه براي بهبود بواسير و نقرس تجويز مي شود و براي نارسايي کبد نيز مفيد است. درحديثي حضرت محمد صلي الله عليه و آله به بيماران مبتلا به بواسير توصيه مي کند که مرتباً انجير بخورند. انجير هرچند گياه بومي سوريه، فلسطين و مصر است. اما بيش از دو هزار سال پيش در ايتاليا متداول و بزودي بومي آن جا شد و سريع در اروپاي جنوبي از جمله يونان گسترش يافت. در زمان افلاطون انجير احتمالاً معروفترين ميوه يونان بود. او انجير را چنان دوست داشت که مردم او را فيلوسوکوس، فيلو( دوستدار) سوکو( انجير)، مي خواندند و کلمه فيلوسوف از آن گرفته شد. انجير خوراکي از ميوه هاي بومي هند نيست هر چند ديگر گونه هاي آن به طور خودرو در هندوستان مي رويد. در زبان سانسکريت کلمه اي به معناي انجير وجود ندارد واين نشان مي دهد که کاشت انجير اخيراً در هند متداول شده است. گونه هاي ديگر انجير که در هندوستان مي رويند عبارتند از انجير بنگالي،( لور، لول)( هندي: بارگد) انجير خوشه اي( هندي: گولار) انجير معابد( هندي: پيپل) انجير رومفي( هندي: پاکر) و فيکوس. فيکوس در قرن 17 و18 در آسام از منابع خوب تهيه پلاستيک بود. اما پس از کشف درخت هوه Hevea در برزيل ماده اي که از اين درخت به دست مي آمد ارزش تجارتي بيشتري براي تهيه پلاستيک داشت و فيکوس از رونق افتاد. انواع ديگر اين انجير به عنوان گياهي زينتي پرورش مي يابند که کلاً گياه کشدار ناميده مي شوند. لازم است گفته شود انجير واقعي انجير خوراکي مي باشد اما گونه هاي ديگر اين گياه نيز انجير ناميده مي شوند که بعضي را انجير خودرو و بعضي را انجير هندي و غيره مي نامند. علامه يوسف علي درخت انجيرمعابد را که گواتما بودا در زير آن به نيروانا واصل شد به غلط انجيرهندي ناميده است. انجيرمعابد هر چند درختي بومي هند است درباره وجود آن در عربستان در زمان حضرت عيسي عليه السلام يا حتي قبل از آن نمي توان نظري قطعي داد؛ از اين رو کلمه تين را که ريشه اي سامي دارد مي توان براي هر يک از گونه هاي انجير به کار برد. در هر صورت اين يک واقعيت است که تين درختي مهم در فلسطين و ساير نقاط بود و به دليل همين اهميتش بود که قرآن از آن نام برده است. حديث امام محمد بن احمد ذهبي(ره) روايت کرده که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:" انجير ميوه بهشت است. آن را بخوريد که بواسير را درمان مي کند، ورم مفاصل را بهبود مي بخشد." 1 لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۸۸ ( انار) در آن دو، ميوه هست و نخل هست و انار هست. "رحمن/68" نام قرآني: رُمّان نامهاي متداول: فارسي، اردو، هندي، پنجابي: انار؛ عربي: رمان؛ عبري: رمُّن؛ بنگالي: دالم؛ مراتي: دالم؛ مراتي: دالمب، سانسكريت، گجراتي: دادِم؛ بنگالي، تلگو: دارِم؛ كشميري: دان؛ مليالمي: متلوم، تاميلي: مادولاي؛ انگليسي:pomegranate؛ فرانسوي:grenade؛ ايتاليايي: melograno, melagrana ؛ آلماني:Granatapfel؛ لاتيني:granatum؛ اسپانيايي:granada؛ روسي: granat؛ يوناني:rodi. نام علمي: Punica granatum( از تيره انارPunicaceae) اشارات قرآني: 1- وهوالذي انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات كل شيء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراكبا و من النخل من طلعها قنوان دانية و جنات من اعناب والزيتون و الرمان مشتبها وغيرمتشابه انظروا الي ثمره اذا اثمر وينعه ان في ذلكم لايات لقوم يومنون. (انعام/99) اوست خدايي كه از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتي را رويانيديم، و از آن نبات ساقه اي سبز و از آن دانه هايي بر يكديگر چيده و نيز از جوانه هاي نخل، خوشه هايي سر فروهشته پديد آورديم، و نيز بستانهايي از تاكها و زيتون و انار، همانند و ناهمانند. به ميوه هايش آنگاه كه پديد مي آيند و آنگاه كه مي رسند بنگريد كه در آنها عبرتهاست براي آنان كه ايمان مي آورند. 2- و هوالذي انشا جنات معروشات و غيرمعروشات والنخل و الزرع مختلفا اكله و الزيتون و الرمان متشابها و غيرمتشابه كلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه يوم حصاده ولا تسرفوا انه لا يحب المسرفين.( انعام/141) و اوست كه باغهايي آفريد نيازمند به داربست و بي نياز از داربست، و درخت خرما و كشتزار، با طعمهاي گوناگون، و زيتون و انار، همانند، در عين حال ناهمانند. چون ثمره آوردند از آنها بخوريد و در روز درو حق آن را نيز بپردازيد و اسراف مكنيد كه خدا اسراف كاران را دوست ندارد. 3- فيهما فاكهة و نخل و رمان.( رحمن/68) در آن دو، ميوه هست و نخل هست و انار هست. در قرآن مجيد سه جا از رمان نام برده است. در سوره انعام/141 درباره ميوه اين درختان توصيه مهمي شده است. در آن ذكر شده: چون ثمر آوردند از آنها بخوريد و در روز درو، حق آن را بپردازيد؛ معني اين دستور آن است كه خداوند انحصار يا مالكيت فردي محصولات كشاورزي و نباتي را نمي پسندد. تاريخچه انار زادگاه انار كه نام علمي آن" پونيكا گرانتوم" مي باشد، ايران است؛ هر چند نوع خودروي آن در هندوستان( در كوههاي هيماليا)، افغانستان و سوريه مي رويد. انار ميوه اي بسيار لذيذ و آبدار است و از روزگاران بسيار قديم به عنوان ميوه اي خوراكي و هم براي مصارف پزشكي اهميت بسيار داشته است. در باغهاي معلق بابل درختان انار بسيار خوبي كاشته بودند و در مصر باستان انار را مي شناختند. در زمان حضرت موسي انارهايي بسيار مرغوب در فلسطين، سوريه و لبنان كاشته مي شد. شهر رِمُّن به واسطه انار مرغوب آن، رمان(انار)، شهري معروف بود. كاشت انار در منطقه مديترانه و كشورهاي شرقي مانند هندوستان در زمانهاي آخر متداول شد. اما پس از نفوذ اسلام در اسپانيا كاشت انار در آن سرزمين معمول شد و در قرن سيزدهم ميلادي در انگلستان متداول گرديد. بعدها اسپانياييها اين ميوه پرارزش را به دنياي جديد يعني مكزيك و فلوريدا بردند. كاشت آن كم كم در ديگر كشورها گسترش يافت و اكنون تقريباً در تمام كشورهاي منطقه گرمسير و معتدل مي رويد. اكنون نوع مرغوب انار از ايران، تركيه، افغانستان، سوريه، مراكش و اسپانيا وارد مي شود. شهر شلاپور(شعله پور) هند به داشتن انارهاي شيرين شهرت دارد. در ضيافتهاي بزرگ در تركيه، انار از جمله ميوه هايي است كه مهمانان را با آن پذيرايي مي كنند. فوائد انار ارزش انرژي زايي ميوه انار65% است. آب انار بسادگي هضم مي شود و شامل 15% مواد قندي است كه منبعي سرشار از سديم است و نيز شامل مقدار زيادي ريپوفلاوين، تيامين، نياسين، ويتامين C، كلسيم و فسفر مي باشد. پروتئين و چربي آن بسيار اندك است. انار ماده اي غذايي مطبوع و داراي خواص طبي بسيار است. دارويي مقوي براي قلب است و براي التهاب معده و جلوگيري از درد دل نافع است. آب انار شربتي مبّرد و بسيار عالي است و به هنگام اسهال تشنگي را برطرف مي كند. در درمان اسهال ساده و اسهال خوني مؤثر است. آب انار براي انواع ناخوشيها از قبيل التهاب قولون، كم خوني، يرقان، فشارخون، بواسير و درد مفاصل دارويي مفيد است. و اگر با عسل خورده شود صفرا را كم مي كند. در بسياري از ناراحتيهايي كه با روش هومياپاتي- هومياپاتي(Homeopathy) يك روش درماني كه در آن بيماران را با داروهايي درمان مي كنند كه همان داروها در بدن سالم علايم همان بيماري را ايجاد مي كند.( فرهنگ پزشكي انگليسي- فارسي، احدوت)- معالجه مي شوند ميوه انار تجويز مي شوند. جوشانده پوست ريشه انار كه شامل ماده قليايي پلاتريرين و جوهر مازواست، دارويي بسيار مؤثر براي دفع كرمها از جمله كرم روده است. نقل شده كه اين جوشانده براي بيماري سل مؤثر است. پوست ضخيم انار سبب مي شود كه اين ميوه با كيفيت خوبي نگهداري شود. انار را مي توان تا شش ماه نگهداري كرد. پوست انار بيش از 20% جوهر مازو دارد و گاهي در صنعت چرم سازي به كار مي رود. چرم معروف مراكشي و اسپانيايي در زمان گذشته با پوست انار دباغي مي شد. گل انار داراي خاصيت طبي بسيار زيادي است. و در مورد سقط جنين غيرعمدي تجويز مي شود. گلهاي سرخ روشن انار شامل رنگ دانه هايي با كيفيت عالي است. 1 لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۸۸ ( انگور) "پرهيزكاران را جايي است در امان از هر آسيب؛ بستانها و تاكستانها." ( نباء/ 31- 32) نام قرآني: عنب ( مفرد)، اعناب (جمع) نامهاي متداول: فارسي: انگور، فرشك؛ عربي: عنب؛ عبري: عنو؛ اردو، هندي، پنجابي، بنگالي: انگور؛ تلگو، سانسكريت، مراتي، گجراتي: دركش؛ مليالمي: مونتارنگا؛ كشميري: داج؛ انگليسي: grape؛ فرانسوي: cultive- vigne ؛ يوناني: roga،staphilia؛ آلماني: , Weineere Traube ؛ اسپانيايي: uva؛ لاتيني:acinus ؛ ايتاليايي: acino ,uva روسي:vinograd. نام علمي: Vitis vinifera(از تيره انگورVitaceae) اشاراتي قرآني : 1-" اَيـَودّ احدكم ان تكون له جنة من نخيل و اعناب تجري من تحتها الانهار له فيها من كل الثمرات و اصابهُ الكبر و له ذرية ضعفاء فاصابها اعصار فيه نار فاحترقت كذلك يبين الله لكم الايات لعلكم تتفكرون." ( بقره/266) "آيا ازميان شما كسي هست كه دوست داشته باشد كه او را بوستاني از خرما و انگور بوده باشد، و جوي ها در پاي درختانش جاري باشد، و هر گونه ميوه اي دهد. و خود پير شده و فرزنداني ناتوان داشته باشد، بناگاه گردبادي آتشناك در آن بوستان افتد و بسوزد؟ خدا آيات خود را براي شما اين چنين بيان مي كند، باشد كه بينديشيد." 2- "و في الارض قطع متجاورات و جنات من اعناب و زرع و نخيل صنوان و غير صنوان يسقي بماء واحد و نفضل بعضها علي بعض في الاكل ان في ذلك لايات لقوم يعقلون."( رعد/ 4) "و بر روي زمين قطعه هايي است در كنار يكديگر و باغهاي انگور و كشتزارها و نخلهايي كه دو تنه از يك ريشه رسته است يا يك تنه از يك ريشه و همه به يك آب سيراب مي شوند و در ثمره، بعضي را بر بعضي ديگر برتري نهاده ايم. هر آينه در اينها براي خردمندان عبرتهاست." 3-" ينبت لكم به الزرع و الزيتون والنخيل والاعناب و من كل الثمرات ان في ذلك لاية لقوم يتفكرون."( نحل/11) "و با آن برايتان كشتزار و زيتون و نخلها و تاكستانها و هر نوع ميوه بروياند، در اين عبرتي است براي مردمي كه مي انديشند." 4-" و من ثمرات النخيل والاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا ان في ذلك لاية لقوم يعقلون."( نحل/67) "و از ميوه ها نخلها و تاكها شرابي مستي آور و رزقي نيكو به دست مي آوريد، و خردمندان را در اين عبرتي است." 5-" او تكون لك جنة من نخيل و عنب فتفجرالانهار خلالها تفجيرا."( اسراء/91) "يا تو را بستاني باشد از درختان خرما و انگور كه در خلالش نهرها جاري گرداني." 6-" واضرب لهم مثلا رجلين جعلنا لاحدهما جنتين من اعناب و حففناهما بنخل و جعلنا بينهما زرعا."( كهف/32) "برايشان داستان دو مرد را بيان كن كه به يكي دو تاكستان داده بوديم و بر گرد آنها نخلها و در ميانشان كشتزار كرده بوديم." 7-" فانشانا لكم به جنات من نخيل و اعناب لكم فيها فواكه كثيرة و منها تاكلون."( مؤمنون/19) " با آن برايتان بوستانهايي از خرما و انگور پديد آورديم. شما را در آن باغها ميوه هاي بسياري است كه از آنها مي خوريد." 8- " و جعلنا فيها جنات من نخيل و اعناب و فجرنا فيها من العيون."( يس/ 34) "و در آن باغهايي از نخلها و تاكها پديد آورديم و چشمه ها را روان ساختيم." 9- " ان للمتقينَ مفازًا. حَدَآئق و اعناباً." ( نباء/ 31-32) " پرهيزكاران را جايي است در امان از هر آسيب؛ بستانها و تاكستانها." 10- " وَعنبًا و قضبًا."(عبس/28) " و تاك و سبزيهاي خوردني." انگور يكي از لذيذترين ميوه هايي است كه خداوند براي انسان آفريده است و از اين رو يازده مرتبه در قرآن مجيد نام اين ميوه به صورت مفرد (عنب) و جمع (اعناب) آمده است. آغاز كاشت درخت مو چند نوع انگور خود رو( مو) در نقاط مختلف جهان ديده شده، بنابراين تعيين زادگاه اصلي مو مشكل است. اما بعضي از دانشمندان ارمنستان و آذربايجان را منشا اصلي اين گياه مي دانند. احتمالاً كاشت مو در اين ناحيه آغاز شده و از آن جا به ايران، عربستان و مصر گسترش يافته است. نقل شده كه كاشت مو قبل از زمان نوح متداول بوده است. از اين رو شايد بتوان گفت كه در بين ميوه ها انگور قدمتي بيش از نخل دارد. در تمدنهاي كهن آفريقا و آسيا به كاشت مو و توليد شرابي كه از تخميرانگور به دست مي آمد اهميت بسيار مي دادند. تاكنون حدود هشت هزار نوع انگور پرورشي در سرتاسر جهان ديده شده است كه نوعي انگور بي دانه ( به نام تامسون) در سطحي وسيع در چندين كشور از جمله ايتاليا، فرانسه، روسيه، اسپانيا، تركيه، ايران، افغانستان، ژاپن، سوريه، الجزيره، مراكش و امريكا كاشته مي شود. بيش از نيمي از محصول انگور جهان در كشورهاي اروپايي توليد مي شود. هندوستان قبلاً انگور را از ايران و افغانستان وارد مي كرد اما در سي سال اخير كاشت آن در ماهارشترا، آندرا و كرناتاكا موفقيت آميز بوده است و هر سال سيصد هزار تن انگور از اين نواحي به دست مي آيد ولي اين مقدار فقط يك درصد محصول جهاني است. خواص انگور انگور يكي از بهترين منابع طبيعي گلولز و فروكتوز است و 20درصد انگور را اين مواد تشكيل مي دهد. علاوه بر قندها، انگور داراي اسيد تارتاريك و اسيد ماليك فراوان است. مواد معدني مانند سديم، پتاسيم، كلسيم، و آهن به مقدار زياد در آن وجود دارد. در صورتي كه پروتئين و چربي آن بسيار ناچيز است. بوي مخصوص انگور به علت ژرانيول و لينالول موجود در آن است. اخيراً تركيب ديگري به نام ويتامين P از آن تهيه مي شود گفته مي شود اين ويتامين در جلوگيري از خونريزيهاي ناشي از بيماري قند بسيار موثر است، تورم وريدي و تصلب شرائين بدن را به خوبي بهبود مي بخشد انگور به علت مواد معدني موجود در آن خاصيتي محرك، هاضم، آرام بخش، اشتها آور، مبرّد و مدّر دارد. خون را زياد و تصيفه مي كند و ناتواني عمومي را درمان مي بخشد. آب غوره قابض است و گلو درد را درمان مي كند. شيره تاك براي بيماريهاي پوستي و چشم درد مفيد است. انگور همچنين براي برنشيت مزمن، بيماريهاي قلبي، التهاب كليه و نقرس مفيد است. براي جلوگيري از تشنج ناشي از يبوست آب انگور به كودك مي خورانند، و براي رفع تب و سرما خوردگي بسيار ثمر بخش است. براي مبتلايان به بيماري يرقان نيز غذاي مفيدي است. انگور در سرتا سر جهان مصرف خوراكي دارد، كه 80 درصد اين محصول براي ساختن شراب به كار مي رود. و 7 درصد آن صرف تهيه كشمش ( مويز) و سركه مي شود. آمريكا و كشورهاي اروپايي از توليد كنندگان عمده شراب انگور هستند، در حالي كه ايران، تركيه، يونان، استراليا و افغانستان مهمترين توليد كنندگان كشمش مي باشند. تركيه و يونان بهترين نوع كشمش را تهيه مي كنند. تخميناً هر سال 800000 تن كشمش در جهان توليد مي شود. كشمش از نظر طبي مفيدتر از انگور است. كشمش براي تب، سرفه، نزله، يرقان و تورم نيمه حاد كبد و طحال نافع است. استفاده نامطلوب از انگور قبل از ظهور اسلام انواع بسيار خوب انگور در مناطق وسيعي در سوريه، عراق، فلسطين، حجاز، يمن و حضرموت به عمل مي آمد و شراب به مقدار زياد توليد مي شد. در زمان هومر تهيه شراب انگور بخشي از زندگي مردم را تشكيل مي داد. بعد از ظهور اسلام شراب سازي و مصرف شراب منفور و حرام شناخته شد. اما كاشت درخت مو را براي استفاده از انگور آن حلال مي دانستند و اين كار را تشويق مي كردند. اين حقيقت را نمي توان نا ديده گرفت كه در جامعه عرب جاهلي كارهاي ناشايست زياد وجود داشت واعتياد به شراب يكي از علل اين فساد اخلاقي بود. دستور حرمت شراب به طور ناگهان اعمال نشد؛ بلكه اين امر به طور تدريجي و بر پايه اصول روان شناختي انجام گرفت. در مرحله اول ( بقره/219) بيان مي كند كه گناه شراب از سود آن بيشتر است. پس از اين در آيه ديگري ( نساء/43) مي فرمايد" آنگاه كه مست هستيد گرد نماز مگرديد." لذا مي بينيم اين دو آيه قرآن كريم مومنان را از شرب خمر بر حذر مي دارد و سرانجام در سوره مائده آيه هاي 90 و 91 حرمت قطعي آن اعلام مي شود. پس از نزول اين آيه سوره مائده مردم مدينه هر نوع شرابي را به كوچه ها ريختند بعضي از مسلمانان مي خواستند اندوخته شراب خود را به همشهريان يهودي خود ببخشند اما اجازه چنين كاري را نيافتند. بنابر حديثي تهيه، شرب، و حتي بخشيدن شراب حرام بود. در قرآن مجيد با كلمات مختلفي مانند خمر، شراب، سكر و كاس به شراب اشاره شده است. خمر در اصل به معني شراب انگور است ولي به طور عام اين كلمه را مي توان براي هر نوع شرابي به كار برد. سكر هر چيزي است كه سبب مستي شود. كاس به معناي جام است و شراب معناي هر نوع مايع نوشيدني از جمله شراب است. كلمه خمر در سوره بقره/219، سوره مائده/90و91، سوره محمد/ 15 و كاس در سوره طور/ 23، سوره دهر/ 5، سوره واقعه/ 18 و سوره صافات/ 45 آمده است و كلمه شراب چندين بار در جاهاي مختلف ذكر شده است. 1 لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۸۸ (زيتون) و درختي است كه در طور سينا مي رويد. روغن مي دهد و آن روغن براي خورندگان خورشي است. (مؤمنون / 20 ) نام قرآني: زيتون نامهاي متداول: فارسي، اردو، پنجابي، هندي: زيتون؛ عربي: زيتون، زيت؛ عبري: زيت؛ انگليسي، فرانسوي، آلماني: olive؛ روسي، لاتيني: oliva؛ ايتاليايي، اسپانيايي: olivo؛ ulivo؛ elia، elaia نام علمي: Olea europaea ( از تيره زيتون Oleaceae) اشارات قرآني 1- وهوالذي انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات كل شيء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراكبا و من النخل من طلعها قنوان دانية و جنات من اعناب والزيتون و الرمان مشتبها وغيرمتشابه انظروا الي ثمره اذا اثمر وينعه ان في ذلكم لايات لقوم يومنون.( انعام / 99 ) " اوست خدايي كه از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتي را رويانيديم، و از آن نبات ساقه اي سبز و از آن دانه هايي بر يكديگر چيده و نيز از جوانه هاي نخل خوشه هايي سر فروهشته پديد آورديم، و نيز بستانهايي از تاكها و زيتون و انار، همانند و ناهمانند. به ميوه هايش آنگاه كه پديد مي آيند و آنگاه كه مي رسند بنگريد كه در آنها عبرتهاست براي آنان كه ايمان مي آورند. " 2- و هوالذي انشا جنات معروشات و غيرمعروشات والنخل و الزرع مختلفا اكله و الزيتون و الرمان متشابها و غيرمتشابه كلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه يوم حصاده ولا تسرفوا انه لا يحب المسرفين. (انعام / 141) و اوست كه باغهايي آفريد نيازمند به داربست و بي نياز از داربست، و درخت خرما و كشتزار، با طعمهاي گوناگون، و زيتون و انار، همانند، در عين حال ناهمانند. چون ثمره آوردند از آنها بخوريد و در روز درو حق آن را نيز بپردازيد و اسراف مكنيد كه خدا اسراف كاران را دوست ندارد. 3- ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل والاعناب و من كل الثمرات ان في ذلك لاية لقوم يتفكرون. ( نحل / 11) و با آن برايتان كشتزار و زيتون و نخلها و تاكستانها و هر نوع ميوه بروياند، در اين عبرتي است براي مردمي كه مي انديشند. 4- وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناء تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلاكِلينَ. (مومنون / 20) و درختي است كه در طور سينا مي رويد. روغن مي دهد و آن روغن براي خورندگان نان خورشي است. 5- اللهُ نور السّمواتِ و الارضِ مثلُ نورهِ كمشكوةٍ فيها مصباحٌ المصباحُ في زُجاجةٍ الزُّجاجةُ كانّها كوكبٌ دريٌ يوقد من شجرةٍ مباركةٍ زيتونةٍ لا شرقيةٍ ولاغريبةٍ يكادُ زَيتها يُضيءُ و لو لم تمسسهُ نارٌ نورٌ علي نورٍ يهدي الله لنورهِ مَن يشاءُ و يضربُ اللهُ الامثالُ للناسِ و الله بكلِّ شيءٍ عليمٌ. (نور / 35) خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَل نور او چون چراغداني است كه در آن چراغي باشد، آن چراغ درون آبگينه اي و آن آبگينه چون ستاره اي درخشنده. از روغن درخت پر بركت زيتون كه نه خاوري است و نه باختري افروخته باشد. روغنش روشني بخشد هر چند آتش بدان نرسيده باشد. نوري افزون بر نور ديگر. خدا هر كس را كه بخواهد بدان نور راه مي نمايد و براي مردم مثلها مي آورد. زيرا بر هر چيز آگاه است. 6- و زيتونا و نخلاً.( عبس/29) و زيتون و نخل. 7- والتّينَ والزّيتون. و طُور سينين. و هذا البلدِ الامين. لقدْ خلقنا الانسانِ في احسنِ تقويمٍ. (تين / 1- 4) سوگند به انجير و زيتون، سوگند به طور مبارك، سوگند به اين شهر ايمن، كه ما آدمي را در نيكوتر اعتدالي بيافريديم. نام زيتون شش مرتبه در قرآن آمده است و يك بار در سوره مؤمنون، آيه20 اشاره غير مستقيم به درختي شده كه روغن مي دهد و در كوه سينا مي رويد. نام زيتون به تنهايي فقط دوبار آمده است در حالي كه پنج بار همراه با ديگر ميوه ها يعني خرما، انار، انگور و انجير از آن ياد شده است. نام علمي زيتون « اليا يوروپيا» است و در سرتاسر منطقه ي مديترانه اي كاشته مي شود. اما مركز عمده ي توليد آن اسپانيا، ايتاليا، تركيه، تونس و مراكش مي باشد. بر اساس تخميني در سال 1343/ 1964 حداقل 200 ميليون درخت زيتون در اسپانيا و 123 ميليون در ايتاليا وجود داشته است. پيشينه درخت زيتون زيتون درختي تناور نيست و كمتر اتفاق مي افتد كه ارتفاع آن به هشت متر برسد. زادگاه اصلي اين درخت احتمالاً فنيقيه بوده كه در حدود سال 2000 قبل از ميلاد در اين ناحيه كاشته مي شده و از آن جا به غرب يعني اروپا و آفريقا و به شرق يعني افغانستان و ايران راه يافته است. اين حقيقت درباره منشأ درخت زيتون در سوره نور، آيه 35 بيان شده كه مي فرمايد «درخت زيتون كه نه خاوري است و نه باختري». با اين وجود بعضي از مفسّران از اين آيه تفسيرهاي مختلفي كرده اند. براي مثال علامه عبدالله يوسف علي معتقد است كه درخت زيتون متعلق به همه جهان است و منحصر به شرق و غرب نيست. به علاوه از نظر او منظور از شرق و غرب جهت درخت است. ديگر نويسندگان مانند مولانا عبدالماجد، مولانا مودودي، مولانا عثماني، مولانا حقاني كم و بيش چنين نظري دارند و حتي گفته اند مزّه و كيفيّت زيتون به جهت اين درخت نسبت به خورشيد بستگي دارد. اما به نظر مي رسد اين كلام خداوند در واقع به زادگاه و گسترش اين درخت اشاره دارد نه به چيزي ديگر. درخت زيتون در ناحيه ي مديترانه اي اروپا و آفريقا درختي معمولي بود. در جنوب اروپا آن چنان فراوان پرورش مي يافت كه زيتون اروپايي نام گرفت يعني درختي كه متعلق به اروپا بود. اما محققان به اين حقيقت پي برده اند كه اروپا زادگاه اصلي زيتون نبود، بلكه فنيقيه، يا به عبارت ديگر، بخش شمالي جزيرة العرب بود كه زيتون از آن جا نشأت گرفت. به سادگي مي توان پذيرفت كه اعراب در زمان نزول قرآن به اين نكته واقف بوده اند كه رشد و پرورش گياهان در منطقه اي الزاماً به معني نشأت گرفتن گياه از آن منطقه نيست. لذا اين آيه سوره نور بر بومي بودن اين گياه دلالت دارد. موارد مصرف زيتون زيتون از طريق پيوند زدن تكثير مي شود و درختان غير پيوندي ميوه اي نامطبوع دارند. زيتون نارس طعمي تلخ دارد و در تهيه ي ترشي و چاشني غذا از آن استفاده مي شود. اما ميوه ي رسيده طعمي بسيار مطبوع دارد. زيتون ميوه اي است بيضي شكل به طول 2 تا 3 سانتيمتر. هر درخت زيتون 10 تا 20 كيلوگرم ميوه مي دهد. گوشت ميوه ي زيتون منبعي براي روغني ماندني با كيفيتي عالي است كه 15% يا بيشتر روغن از آن گرفته مي شود. روغن با فشردن به دست مي آيد. اولين افشره بهترين نوع روغن را دارد كه نيازي به تصفيه آن نيست. تركيبات اصلي روغن تازه شامل اسيد اولئيك (80%) و مقدار كمي جوهر نخل و اسيدهايي ديگر مانند اسيد استيريك، لينولئيك، آراشيديك و ميريستيك مي باشد. از تفاله ي پس از اولين افشره، روغني غير خوراكي به دست مي آيد كه در صابون سازي مصرف مي شود. روغن زيتون خوراكي در اروپا خواهان بسياري دارد و در تهيه ي سالاد و غيره مصرف مي شود. اين روغن را مي توان در برخي غذاها به طور خام مصرف كرد. در زمانهاي قديم سربازان عرب در لشكركشيها نان و روغن زيتون يا عسل براي غذا همراه خود مي بردند و با اين كار وقت خود را صرف پختن غذا نمي كردند و نان خورشي خوشگوار با روغن خام يا عسل مي خوردند. توليد سالانه روغن زيتون در جهان حدود 20 ميليون تن است. ايتاليا و اسپانيا عرضه كننده عمده اين روغن به بازار جهاني مي باشند. در هندوستان محصول زيتوني كه قابل نام بردن باشد نيست، اما به تازگي كاشت آزمايشي اين درخت در مناطق كوهستاني هند مركزي آغاز شده است. زيتون ارزش دارويي زيادي دارد. در صورتي كه به صورت خوراكي مصرف شود ماده اي مغذي، آرام بخش و مسهلي ملايم است و زخم معده و اثني عشر بيمار را بهبود مي بخشد. و در مورد نارساييهاي كليوي به عنوان غذايي بدون ازت تجويز مي شود. روغن زيتون ماده اي مليّن است و مصرف خارجي آن پوست بدن و تاولهاي سودا (اكزما) و داءالصدف را نرم مي كند. اين روغن براي ماساژ دادن نيز مناسب است و از تركيبات مهم بسياري از مرهمها و ضمادها مي باشد. در حديثي رسول خدا حضرت محمد صلي الله عليه وآله به مردم توصيه مي كند كه از روغن زيتون براي خوردن و براي ماساژ دادن استفاده كنند زيرا از «شجره ي مباركه» گرفته شده است. روغن زيتون سوخت مناسبي براي چراغ است. در سوره نور، آيه 35 اين كاربرد زيتون به خوبي وصف شده است. كساني كه روغن زيتون را به كار برده يا ديده اند به سادگي اين آيه را درك مي كنند. نوع مرغوب روغن زيتون زرد كرمي رنگ، گاهي متمايل به سبز، چنان صاف و شفاف است كه اگر در ظرفي شيشه اي ريخته شود حالت شيئي درخشان دارد و چون در چراغي بسوزد روشني چراغ، افزون مي شود. اين خاصيت زيتون در عبارت «نورٌ علي نور» توصيف شده است. كبوتري با شاخه اي زيتون در منقار رمز جهاني صلح و وحدت است. اين رمز از كشتي نوح سرچشمه مي گيرد. بنابر روايتي هنگامي كه خشم خداوند، كه در طوفان ظاهر شده بود، كاهش يافت كبوتري با شاخه اي زيتون در منقارش ظاهر شد كه نشانه ي آرامش و صلح بود. رواياتي در باب زيتون 1- السيد انصاري (ره) روايت كرده؛ پيامبر صلي الله عليه وآله: فرمود: «روغن زيتون را بخوريد و آن را به بدن خود بماليد كه آن شجره ي مباركه است.» (دارمي،ج 3، ص 29). 2- ابوهريره (ره) روايت كرده: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: «زيتون را بخوريد و به بدن بماليد كه هفتاد مرض از جمله جذام را شفا مي بخشد.» (ابونعيم). 3- علقمة بن عامر (ره) روايت كرده: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: «شما روغن را از شجره ي مباركه ي زيتون مي گيريد. خود را با آن معالجه كنيد كه شفا بخش بواسير است.» 1 لینک به دیدگاه
دختری از شمال 1020 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۸۸ ( نخل) و با آن برايتان كشتزار زيتون و نخلها و تاكستانها و هر نوع ميوه بروياند، در اين عبرتي است براي مردمي كه مي انديشند. (نحل/11) نام قرآني: نخل، نخيل نامهاي متداول: فارسي: نخل، خرما؛ عربي: نخل، تمر؛ عبري: تمر؛ اردو: خرم، كهجور؛ هندي، گجراتي، مراتي: پِند كهجور، بنگالي: كهجور؛ پنجابي: پِند؛ تلگو: كرجورو؛ كشميري: كهريز؛ مليالمي: انتها؛ سانسكريت:كرجور؛ تاميلي پريچاي؛ انگليسي: date-palm؛ فرانسوي:datte-dattier؛ ايتاليايي: dattero؛ لاتيني: palma؛ روسي: finik؛ اسپانيايي: palmera,datil؛ آلماني: Dattelpalm ؛ يوناني:finiks khurmas نام علمي: Phoenix dactylifera ( از تيره نخل Palmaceae , Arecaceae ) اشارات قرآني "ايود احدكم ان تكون له جنة من نخيل و اعناب تجري من تحتها الانهار له فيها من كل الثمرات و اصابهُ الكبر و له ذرية ضعفاء فاصابها اعصار فيه نار فاحترقت كذلك يبين الله لكم الايات لعلكم تتفكرون. ( بقره/266)" "آيا ازميان شما كسي هست كه دوست داشته باشد كه او را بوستاني از خرما و انگور بوده باشد، و جويها در پاي درختانش جاري باشد، و هر گونه ميوه اي دهد. و خود پير شده و فرزنداني ناتوان داشته باشد، بناگاه گردبادي آتشناك در آن بوستان افتد و بسوزد؟ خدا آيات خود را براي شما اين چنين بيان مي كند، باشد كه بينديشيد." 2- "وهوالذي انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات كل شيء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراكبا و من النخل من طلعها قنوان دانية و جنات من اعناب والزيتون و الرمان مشتبها وغيرمتشابه انظروا الي ثمره اذا اثمر وينعه ان في ذلكم لايات لقوم يومنون." (انعام/99) "اوست خدايي كه از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتي را رويانيديم، و از آن نبات ساقه اي سبز و از آن دانه هايي بر يكديگر چيده و نيز از جوانه هاي نخل خوشه هايي سر فروهشته پديد آورديم، و نيز بستانهايي از تاكها و زيتون و انار، همانند و ناهمانند. به ميوه هايش آنگاه كه پديد مي آيند و آنگاه كه مي رسند بنگريد كه در آنها عبرتهاست براي آنان كه ايمان مي آورند. " 3- "و هوالذي انشا جنات معروشات و غيرمعروشات والنخل و الزرع مختلفا اكله و الزيتون و الرمان متشابها و غيرمتشابه كلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه يوم حصاده ولا تسرفوا انه لا يحب المسرفين."( انعام/141) "و اوست كه باغهايي آفريد نيازمند به داربست و بي نياز از داربست، و درخت خرما و كشتزار، با طعمهاي گوناگون، و زيتون و انار، همانند، در عين حال ناهمانند. چون ثمره آوردند از آنها بخوريد و در روز درو حق آن را نيز بپردازيد و اسراف مكنيد كه خدا اسراف كاران را دوست ندارد. " 4-" و في الارض قطع متجاورات و جنات من اعناب و زرع و نخيل صنوان و غير صنوان يسقي بماء واحد و نفضل بعضها علي بعض في الاكل ان في ذلك لايات لقوم يعقلون.( رعد/ 4)" "و بر روي زمين قطعه هايي است در كنار يكديگر و باغهاي انگور و كشتزارها و نخلهايي كه دوتنه از يك ريشه رسته است يا يك تنه از يك ريشه و همه به يك آب سيراب مي شوند و در ثمره، بعضي را بر بعضي ديگر برتري نهاده ايم. هر آينه در اينها براي خردمندان عبرتهاست." 5-" ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل والاعناب و من كل الثمرات ان في ذلك لاية لقوم يتفكرون.( نحل/11)" و با آن برايتان كشتزار و زيتون و نخلها و تاكستانها و هر نوع ميوه بروياند، در اين عبرتي است براي مردمي كه مي انديشند. 6- "و من ثمرات النخيل والاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا ان في ذلك لاية لقوم يعقلون." ( نحل/67) و از ميوه ها نخلها و تاكها شرابي مستي آور و رزقي نيكو به دست مي آوريد، و خردمندان را در اين عبرتي است. 7- "او تكون لك جنة من نخيل و عنب فتفجر الانهار خلالها تفجيرا."( اسراء/91) "يا تو را بستاني باشد از درختان خرما و انگور كه در خلالش نهرها جاري گرداني." 8-" واضرب لهم مثلا رجلين جعلنا لاحدهما جنتين من اعناب و حففنا هما بنخل و جعلنا بينهما زرعا."( كهف/32) برايشان داستان دو مرد را بيان كن كه به يكي دو تاكستان داده بوديم و بر گرد آنها نخلها و در ميانشان كشتزار كرده بوديم. 9- "فاجاءها المخاض الي جذع النخلة قالت يا ليتني مت قبل هذا و كنت نسياً منسياً".( مريم/23) درد زاييدن او را به سوي تنه درخت خرمايي كشانيد. گفت اي كاش پيش از اين مرده بودم و از يادها فراموش شده بودم. 10- "و هزي اليك بجذع النخلة تساقط عليك رطبا جنياً."( مريم/25) نخل را بجنبان تا خرماي تازه چيده برايت فرو ريزد. 11- "قال امنتم له قبل ان اذن لكم انه لكبيركم الذي علمكم السحر فلا قطعن ايديكم و ارجلكم من خلاف ولاصلبنكم في جذوع النخل و لتعلمن اينا اشد عذابا و ابقي."( طه/71) "فرعون گفت: آيا پيش از آن كه شما را رخصت دهم به او ايمان آورديد؟ او بزرگ شماست كه به شما جادوگري آموخته است. دستها و پاهايتان را از چپ و راست مي برم و بر تنه درخت خرما به دارتان مي آويزم. تا بدانيد كه عذاب كدام يك از ما سخت تر و پاينده تر است." 12-" فانشانا لكم به جنات من نخيل و اعناب لكم فيها فواكه كثيرة و منها تاكلون."( مؤمنون/19) با آن برايتان بوستانهايي از خرما و انگور پديد آورديم. شما را در آن باغها ميوه هاي بسياري است كه از آنها مي خوريد. 13- "و زروع و نخل طلعها هضيم."( شعراء/148) و كشتزارها و نخلها با آن شكوفه هاي نرم و لطيف؟ 14- "و جعلنا فيها جنات من نخيل و اعناب و فجرنا فيها من العيون".( يس/ 34) "و در آن باغهايي از نخلها و تاكها پديد آورديم و چشمه ها را روان ساختيم." 15- "والنخل باسقات لها طلع نضيد."( ق/10) "و نخلهاي بلند با خوشه هاي بر هم چيده." 16- "تنزع الناس كانهم اعجاز نخل منقعر."( قمر/20) "كه مردمان را از زمين، همانند ريشه هاي از جاي كنده نخل، بر مي كند." 17-" فيها فاكهة و النخل ذات الاكمام."( رحمن/11) "در آن ميوه هاست و نخلها، با خوشه هايي كه درغلافند." 18- "فيهما فاكهة و نخل و رمان."( رحمن/68) "در آن دو، ميوه هست و نخل هست و انار هست." 19- "سخرها عليهم سبع ليال و ثمانية ايام حسوما فتري القوم فيا صرعي كانهم اعجاز نخل خاوية."( حاقه/7) "آن عذاب را هفت شب و هشت روز پي در پي بر آنان بگماشت . آن قوم را چون تنه هاي پوسيده خرما مي ديدي كه افتاده اند و مرده اند." 20-" و زيتونا و نخلاً."( عبس/29) "و زيتون و نخل." در قرآن مجيد نام بسياري از ميوه ها و درختان ميوه آمده است. ولي نام نخل بيش از همه اينها تكرار شده است. كلمه نخل( جمع آن نخيل) و نخله در بيست آيه قرآن آمده است كه همه اين آيات در اين مورد نقل شد. شايان ذكر است كه در هشت آيه نام نخل به تنهايي ذكر شده در دوازده آيه ديگر در جمع ميوه هايي ديگر مانند زيتون، انار و انگور ذكر شده است. بجز كلمه نخل نام نوعي خاص از درخت خرما به نام لينة در سوره حشر/5 آمده است. در دو آيه( 53 و 124) سوره نساء كلمه " نقير" آمده كه به معناي " گوديي بر پشت هسته خرما" مي باشد؛ يعني چيزي بي ارزش. " قطمير" كلمه ديگري است كه در قرآن در سوره فاطر/13 آمده است نيز به معناي چيزي بي اهميت است هر چند در لغت به معناي پوست نازك بين خرما و هسته آن مي باشد. كلمه " نوي" در سوره انعام /95 را علامه عبدالله يوسف علي در ترجمه قرآن خود هسته خرما معني كرده است هر چند بسياري از ديگر مفسران آن را هسته هر نوع ميوه اي مي دانند. همچنين كلمه "عرجون" به معني چوب هلالي شكل خوشه خرماست كه خشكيده و به شكل داس برآمده است كه در سوره يس/39 هلال ماه به آن تشبيه شده است. كلمات " حبل" و " دُسُر" را كه در سوره لهب/5 و قمر/13 به ترتيب آمده است علامه يوسف علي، ليف خرما معني كرده است. نام علمي درخت خرما " فونيكس داكتيلي فرا" از تيره نخل است ( كتاب نخلهاي جهان از مك كورا). درخت خرما در زبان عربي " نخل" و ميوه آن" تمر" ناميده مي شود. هر چند در بسياري از كشورهاي عربي و آفريقايي كلمه هندي " كهجور" و كلمه فارسي " خرما" براي ميوه اين درخت كاربردي عام دارد. تاريخ كاشت درخت خرما تصور مي شود كه پرورش و كاشت درخت خرما 6000 تا 8000 سال قبل در بين النهرين آغاز شد. احتمالاً هيچ درخت ميوه ديگري در آن زمان بجز درخت خرما در جايي كاشته نمي شد و شايد به همين علت خرما هميشه با تمدن و فرهنگ بشري همراه بوده است. فونيكس اسم عمومي خرما همچنين نام پرنده اي افسانه اي ( ققنوس) است. نقل شده كه اين پرنده چندين هزار سال قبل در صحراي كبيرعربستان وجود داشته است. سن متوسط اين پرنده پانصد تا ششصد سال بود و پس از آن خود را مي سوزاند و دوباره از خاكستر خودش براي دوره زندگي جديد ظاهر مي شد. ادبيات يونان و روم قديم پر از داستانهايي است درباره امكان ارتباط بين درخت خرما و ققنوس. فوايد درخت خرما بنابر ضرب المثل كهني عربي فوايد درخت خرما به اندازه تعداد روزهاي سال است. و ظاهراً نيز چنين است، زيرا خرما واقعاً فوايد گوناگوني دارد. از چوب آن در بنّايي استفاده مي شود و برگهاي بزرگ آن( كه گاهي شاخه ناميده مي شود) براي ساختن چندين كاردستي مانند بادبزن، طناب، چوبدستي، حصير و غيره به كار مي رود. بنابر سنتي قديمي، عادت اعراب بر اين بود كه در مراسم شادماني همگاني برگهاي درخت خرما را در دست مي گرفتند و به صورت دسته هايي از معابر مي گذشتند. هسته خرما اگر خيسانده و آرد شود غذاي مناسبي براي دام مي باشد. خرما علاوه بر آن كه ميوه اي شيرين و لذيذ است بهترين ماده غذايي براي انسان است. خرما شامل بيش از 60% قند تبديل شده و دكستروز به اضافه مقدار زيادي ساكاروز و پروتئين، پكتين، تانين، سلولز، نشاسته و چربي به نسبتهاي متفاوت است(30). مقدار زيادي ويتامينهاي A و B و C نيز در آن وجود دارد. به علاوه تركيبات معدني آهن، سديم، كلسيم، گوگرد، كلر و فسفر در خرما ديده مي شود. خرماي خوراكي، مانند عسل، در ساختن شيريني، نوشابه، شكر و شربتهاي شيرين به كار مي رود. خرما از نظر پزشكي بسيار با ارزش است( دائرة المعارف پزشكي اسلام) آرام بخش و مليّن و محرك قلب است و از فراموشي جلوگيري مي كند. براي ناراحتيهاي تنفسي به طور كلي و به ويژه براي تنگي نفس( آسم) مفيد است. خرما لينت آور، مدِرّ و مقوي قويه باه است. و با توجه به تمام خواص و تركيباتش مي توان آن را غذايي كامل و نيروبخش دانست. ضماد آرد هسته خرما براي شفاي بيماريهاي چشمي مخصوصاً ورم قرنيه و چشم درد مفيد است. حضرت محمد(ص) براي حفظ سلامتي، مردم را به خوردن منظم خرما توصيه مي كند. هر چند نقل شده كه يك بار حضرت علي (ع) را در دوران نقاهت از خوردن خرما نهي فرمود( كتاب سنن ترمذي) و اين توصيه كاملاً بر پايه اي علمي استوار است زيرا خرما داراي اليافي غذايي است و كساني كه دوره نقاهت را مي گذرانند و معده اي ضعيف دارند هضم اين الياف برايشان مشكل است. بعضي از مفسران قرآن مانند مولانا عبدالماجد دريابادي اشاره كرده اند كه خرما براي زن باردار بسيار مفيد است به همين جهت هنگامي كه حضرت مريم درد زاييدن گرفت برايش خرما آماده شد. ( سوره مريم/23-25) قطع درخت خرما ممنوع! خرما درختي دو پايه است يعني درخت نر و ماده آن بر دو ساقه جداگانه مي رويد و گرده افشاني بين گلهاي دو درخت سبب تولد ميوه مي شود. يك درخت خرماي نر براي گرده افشاني يكصد درخت ماده كافي است. باغ خرما نخلستان ناميده مي شود كه به معني واحه نيز مي باشد. مشهور است كه اگر در نخلستاني درختان خرماي نر وجود نداشته باشد هيچ يك از درختان آن نخلستان ميوه نخواهد داد. پيش از ظهور اسلام مردمان قبايل عربستان، درختان خرما مخصوصاً درختان خرماي نر قبايلي را كه با آنان دشمني داشتند قطع و نابود مي كردند. مسلمانان با اين عمل قطع درختان مخالفت و آن را منع كردند. اين گونه رفتار با درختان را فساد في الارض مي دانستند. حتي به هنگام جنگ به اميران لشكري دستور مي دادند كه به مردم بي گناه آزار نرسانند و درختان سبز را نبرند. اين حساسيت شديد نسبت به حفظ درختان انديشه اي انقلابي بود و راهي عملي براي گسترش جامعه اي انساني. يك بار، به هنگام مقابله با بني نضير، مسلمانان ناچار شدند درختان خرماي دشمن را ببرند تا پيشرفت نيروها را ممكن سازد. اين عمل آنان را به شدت اندوهگين كرد. در آن هنگام بود كه آيه 5 از سوره حشر نازل شد و اندوه مسلمانان را تسكين بخشيد و در شرايط دشوار اجازه انجام چنين كاري به آنان داد. خرماي مرغوب درخت خرما را سلطان واحه مي نامند. مردم معتقدند خرماي خوب را وقتي مي توان چيد كه ريشه درخت در آب غوطه ور باشد و ساقه و برگ آن در معرض تابش آفتاب گرم تابستان. طول درخت خرما به 16 تا 20 متر مي رسد. بر هر خرمابني معمولاً يك شاخه مي رويد. اما گاهي در طبيعت ديده مي شود كه چند شاخه از يك ريشه مي رويد. از دو نوع درخت: صنوان و غير صنوان در قرآن در سوره رعد/4 نام برده شده است. سن متوسط درخت خرما حدود دويست سال است، اما درختان ميوه دار خوب معمولاً عمري حدود يكصد سال دارند. درختان خرما از طريق دانه و هم از طريق پاجوش تكثير مي شوند و درختي كه به روش پاجوش تكثير شده باشد خرماي بهتري مي دهد. پاجوش معمولاً در پاي درختان جوان مي رويد. درخت خرما درختي بلند است، اما ريشه هاي مستحكم آن گاهي تا عمق بيش از دو متر در زمين فرو نمي رود. درخت خرما از نظر ريشه در مقايسه با گياهاني مانند گز( اثل) و خارشتر( الحاج) درختي ضعيف است . زيرا اين هر دو گياه به عمق تقريباً ده متر در زمين ريشه دارند. در سوره قمر /18-20 كه مي گويد:" ما بر آنها( قوم عاد) در روزي نحس و طولاني بادي سخت فرستاديم كه مردمان را از زمين، همانند ريشه هاي از جاي كنده نخل، بر مي كند" اشاره ضمني به اين خصوصيت درخت خرما دارد. ظرافت و زيبايي نخسلتانها منظره اي بديع مي آفريند. بسياري از شاعران عرب و آفريقايي و حتي اروپايي وصف نخل را در اشعار معروف خود آورده اند. هومر در حماسه اوديسه كلمه تمر را براي نماياندن زيبايي به كار برده است. چاسر و شكسپير نيز در اشعار خود از نخل نام برده اند. شرايط جغرافيايي كاشت خرما از نظر جغرافياي گياهي منطقه كاشت نخل، گستره اي است از غرب هندوستان تا شرق آفريقا. اما مهمترين ناحيه توليد اين محصول عراق، عربستان، ايران و مصر مي باشد . در ناحيه گجرات و پنجاب هند اخيراً پرورش چند نوع مرغوب نخل معمول شده است و اميد مي رود هندوستان در سالهاي آينده از نظر توليد خرما خودكفا شود. هم اكنون واردات سالانه خرما به هندوستان در حدود شصت هزار تا هشتاد هزار تن است با ارزشي بالغ بر پانزده ميليون دلار. اهميت خرما را مي توان از اين حقيقت درك كرد كه تقريباً نيم ميليون تن خرما در بازار جهاني خريد و فروش مي شود. در آريزونا و كاليفرنياي امريكا درختان خرما در گستره وسيعي روييده اند. به علت اهميت روز افزون خرما در جهان سازمان خواربار و كشاورزي ملل متحد( فائو) در سال 1357/1978 مؤسسه تحقيق و توسعه نخل را در بغداد تأسيس كرد. از زمانهاي بسيار قديم بصره، شهر بندري عراق، مركز خريد و فروش دو نوع تمر بوده است. يكي تمر درخت خرما، كالاي صادراتي مهم بصره و ديگري تمرهندي كه از هندوستان وارد مي شود. تمرهندي در عراق و كشورهاي خاورميانه به عنوان ماده اي غذايي، به ويژه براي ساختن شربت معروف است. كلمه انگليسي Tamarind به معناي تمرهندي مشتق از كلمه عربي تمرالهند است. حدود 60 گونه نخل در سرتاسر بخشهاي گرمسير آفريقا و آسيا وجود دارد. در هندوستان نخل جنگلي معمولي ترين گونه اي است كه به طور خودرو و هم به صورت پرورشي در سرتاسر اين سرزمين ديده مي شود و به آن " نخل هندي" يا " نخل خودرو" مي گويند. از شيره اين گياه نوعي شكر زرد( گور) مرغوب تهيه مي شود. برخي از دانشمندان بر اين باورند كه درخت خرماي خاورميانه گونه تكامل يافته اين نخل هندي يا نخل جنگلي( نخل خودروي هندي) است. دليل اصلي اين نظريه آن است كه درخت خرماي خوراكي هرگز به صورت خودرو در هيچ نقطه اي از جهان مشاهده نشده است. علاوه بر ارزشهاي غذايي و طبي از نظر تاريخي و فرهنگي درخت خرما را مي توان " لطفي الهي" نسبت به " آدمي" دانست و شايد به همين علت است كه در قرآن مجيد به طور مكرر با احترام از آن ياد شده است. در چندين آيه از كتاب مقدس احترام به نخل ديده مي شود. براي مثال در آيه 12 از مزمور نود و دوم كتاب مزامير داود آمده است: " عادل مثل درخت خرما خواهد شكفت". احاديثي درباره نخل 1- ابوبصير(ره) روايت كرده :" ما به او، رسول خدا صلي الله عليه و آله ، كره و خرما هديه كرديم زيرا او آن دو را با هم دوست داشت."( سنن/ ابن ماجه/ سنن ابن داود) 2- انس بن مالك از رسول خدا(ص) روايت كرده كه فرمود:" از خوردن غذاي عشاء خودداري نكنيد، حتي اگر شامل چند دانه خرما باشد. غفلت از خوردن غذاي عشاء عمر را كوتاه مي كند."( سنن، ابن ماجه) 3- محمد بن احمد ذهبي از رسول خدا(ص) روايت كرده كه فرمود:" اگر برايتان ممكن شد صبحانه را همراه خرما تناول كنيد." (سنن/ نسايي) 4- محارب بن دثار از عمر روايت كرده كه رسول خدا(ص) فرمود:" مثل مؤمن مانند نخل است."( صحيح بخاري) 5- أمّ منذر روايت كرده كه زماني رسول خدا(ص) به علي(ع) سفارش كرد كه زياد خرما مخور زيرا به تازگي از بيماري شفا يافته اي و ضعيف هستي.( مسند احمد حنبل، سنن/ ابن ماجه) 6- جابربن عبدالله روايت كرده كه رسول خدا(ص) توصيه فرمود كشمش و خرما را با هم نخوريد.(سنن/ ابن داود) 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده