spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۸۹ سلام چندروزی به هربهونه ای بود جان راحت کردیم وبه دیار قدیمی رفتیم باکو شهری به قدمت تاریخ شهری که زمانی دراوج روشنفکری ایرانی جماعت که سالهاست حتی شعله های لرزانش هم حس نمیشود ملجا وپناهگاه تبعیدیها بود ومحل نشر انچه دیکتاتورزمان اجازه ای برای نشرش نمیداد از ملا نصرالدین بگیر(اولین وکاملترین مجله طنز درتاریخ طنزوفکاهی بالاخص سیاسی نویسی) تا توفیق ونشریاتی ازاین دست ومثالهای متعدد دیگر ازهمه چیزهایی که دیدم وگشتم وشنیدم میگذریم خواستیم با رفیق سفرمان سری به موزه شهر باکو بزنیم اولین نکته تعجب امیز برای کشوروشهری که هفتاد سال اسیر دیکتاتوری کمونیسم بوده وحتی برای مسجدرفتنشان هم باید کارت تردد میگرفتند تعدد موزه هایی بود که یکی از دیگری کاملتر بودند گویی دری به تاریخ ونادیده ها باز میشود من ساعتها برای موضوع مورد علاقه ام تاریخ مشروطه درتبریز (مرکز اصلی مشروطه ان زمان تبریز بود) درجاها وموزه ها وخانه های مرتبطش گشته ام اطلاعات دختری که درارشیو عکس موزه تاریخ باکو برایمان صحبت میکرد انقدر کامل بود که وقتی از بحث وگفتگو فارغ شدم بیش از دوساعت انجا درمورد تاریخ ومباحثش بحث کرده بودیم(شیرین اما درداور)!! اطلاعات دانشجوی دکتری سیاسی مملکت ما به زحمت با خود من برابری میکرد ومن محو این علاقه وفهم این ادمایی شدم که شاید باورتان نشود یک سوم مسئولان موزه های کشورما حقوق میگیرند وگرانی درانجا درحالت نرمالش بیست درصد بالاترازایران است! عکسی دیدم از برادرزاده های ستارخان که درتبریز بعد از کمک رسانی روسهابه حکومت محمد علی شاه به دار اویخته شدند چون ملتی ازاد ومملکتی اباد میخواستند ! همان عکسها ومطالب رو درتبریز من هرچه بالا پایین کردم هیچ نوع دسترسی بهشون پیدا نکردم اگرمیخواهید هویت ملتی را تغییر دهید هویت (تاریخ وفرهنگ)انهارا تغییر دهید گفتنی بسیار است اما خاموشی تنها راه باقیمانده هست وقتی ملتی درطلب خود نیستند چه نیازی به گفتن! ما نیز به سان ملتمان اسوده میخوابیم! 13 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۸۹ متاسفانه ابزار تشکرم فعال نیست و به این شکل از تاپیک شما تشکر میکنم. بسیار عالی و تامل بر انگیز بود. 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۸۹ متاسفانه ابزار تشکرم فعال نیست و به این شکل از تاپیک شما تشکر میکنم. بسیار عالی و تامل بر انگیز بود. خواهش میکنم رفیق لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۸۹ شاید اینی که میگم زیاد به موضوع داداش سجاد بی ربط نباشه چن روز پیش از زبان پسر پروفسور حسلبی شنیدم و خب خیلی برا خودم در درجه اول و در درجه بعدی واسه هم وطنانم متاسف شدم پسر پروفسور می گفت تو بچگی با پروفسور از راه دوشنبه می خواستم به وطن رجعت کنیم می گفت اون زمون دوشنبه هم زیر یوغ حکومت یک دست کمونیستی شوروی بود و اکثر مغازه ها سر ساعت 5 باید بسته میشدن هیشکی نبود تا ما ازش سوال کنیم پدر می خواست مارو به میدان فرودسی ببره ادرس بلد نبود می گفت یه پسر لبو فروشی بود که داشت بساطشو جمع می کرد بره خونه اش پدر اون پسره رو صدا کرد و ازش پرسید پسرجان تو میدون فردوسی رو میدونی کجاست می گفت تا اسم فردوسی اومد پسره لبو فروش صاف ایستاد و با تحکم گفت آقای فردوسی ؟ بله میدونم می گفت طوری اسم اقای فردوسی رو اورد انگار که اسم یه مقام خیلی مهم و بلندپایه رو به زبون میاره می گفت وختی پدر ازش پرسید تو شاهنامه رو میدونی چیه گفت بله کجاشو می خواید بخونم براتون اینجا فردوسی برای ما خیلی عزیزه دخترا موقع عروسی دسته گلشونو به اتفاق خانواده عروس و دوماد نثار پاهای مجسمه فردوسی می کنن نمیدونم شما با شنیدن و خوندن این مطالب چه حسی بهتون دست میده واقعا حس نمی کنید ما قبلا چیزهایی داشتیم که الان از دستتمون گرفتن وما از درون تهی شدیم؟ ما بی هویت شدیم و کردنمون فردوسی مولوی حافظ خیام کوروش کبیر ستارخان باقرخان شهریار بابا طاهر اصالت ایرانی 6 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۸۹ شاید اینی که میگم زیاد به موضوع داداش سجاد بی ربط نباشهچن روز پیش از زبان پسر پروفسور حسلبی شنیدم و خب خیلی برا خودم در درجه اول و در درجه بعدی واسه هم وطنانم متاسف شدم پسر پروفسور می گفت تو بچگی با پروفسور از راه دوشنبه می خواستم به وطن رجعت کنیم می گفت اون زمون دوشنبه هم زیر یوغ حکومت یک دست کمونیستی شوروی بود و اکثر مغازه ها سر ساعت 5 باید بسته میشدن هیشکی نبود تا ما ازش سوال کنیم پدر می خواست مارو به میدان فرودسی ببره ادرس بلد نبود می گفت یه پسر لبو فروشی بود که داشت بساطشو جمع می کرد بره خونه اش پدر اون پسره رو صدا کرد و ازش پرسید پسرجان تو میدون فردوسی رو میدونی کجاست می گفت تا اسم فردوسی اومد پسره لبو فروش صاف ایستاد و با تحکم گفت آقای فردوسی ؟ بله میدونم می گفت طوری اسم اقای فردوسی رو اورد انگار که اسم یه مقام خیلی مهم و بلندپایه رو به زبون میاره می گفت وختی پدر ازش پرسید تو شاهنامه رو میدونی چیه گفت بله کجاشو می خواید بخونم براتون اینجا فردوسی برای ما خیلی عزیزه دخترا موقع عروسی دسته گلشونو به اتفاق خانواده عروس و دوماد نثار پاهای مجسمه فردوسی می کنن نمیدونم شما با شنیدن و خوندن این مطالب چه حسی بهتون دست میده واقعا حس نمی کنید ما قبلا چیزهایی داشتیم که الان از دستتمون گرفتن وما از درون تهی شدیم؟ ما بی هویت شدیم و کردنمون فردوسی مولوی حافظ خیام کوروش کبیر ستارخان باقرخان شهریار بابا طاهر اصالت ایرانی انگار امروز زودتر از معمول مشمول سهمیه بندی شدیم! سپاس ساراجان حق مطلب رو ادا کردی عزیز فرهنگی که برای خود ارزشی قایل نیست وفقط بوق وکرنا اسم پرطمطراق وپیشینه ای زخم خورده رو به گوشها نوید میده 2 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۸۹ تشکر فرهنگی که برای خود ارزشی قایل نیست وفقط بوق وکرنا اسم پرطمطراق وپیشینه ای زخم خورده رو به گوشها نوید میده موافقم 1 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۸۹ سلامچندروزی به هربهونه ای بود جان راحت کردیم وبه دیار قدیمی رفتیم باکو شهری به قدمت تاریخ شهری که زمانی دراوج روشنفکری ایرانی جماعت که سالهاست حتی شعله های لرزانش هم حس نمیشود ملجا وپناهگاه تبعیدیها بود ومحل نشر انچه دیکتاتورزمان اجازه ای برای نشرش نمیداد از ملا نصرالدین بگیر(اولین وکاملترین مجله طنز درتاریخ طنزوفکاهی بالاخص سیاسی نویسی) تا توفیق ونشریاتی ازاین دست ومثالهای متعدد دیگر ازهمه چیزهایی که دیدم وگشتم وشنیدم میگذریم خواستیم با رفیق سفرمان سری به موزه شهر باکو بزنیم اولین نکته تعجب امیز برای کشوروشهری که هفتاد سال اسیر دیکتاتوری کمونیسم بوده وحتی برای مسجدرفتنشان هم باید کارت تردد میگرفتند تعدد موزه هایی بود که یکی از دیگری کاملتر بودند گویی دری به تاریخ ونادیده ها باز میشود من ساعتها برای موضوع مورد علاقه ام تاریخ مشروطه درتبریز (مرکز اصلی مشروطه ان زمان تبریز بود) درجاها وموزه ها وخانه های مرتبطش گشته ام اطلاعات دختری که درارشیو عکس موزه تاریخ باکو برایمان صحبت میکرد انقدر کامل بود که وقتی از بحث وگفتگو فارغ شدم بیش از دوساعت انجا درمورد تاریخ ومباحثش بحث کرده بودیم(شیرین اما درداور)!! اطلاعات دانشجوی دکتری سیاسی مملکت ما به زحمت با خود من برابری میکرد ومن محو این علاقه وفهم این ادمایی شدم که شاید باورتان نشود یک سوم مسئولان موزه های کشورما حقوق میگیرند وگرانی درانجا درحالت نرمالش بیست درصد بالاترازایران است! عکسی دیدم از برادرزاده های ستارخان که درتبریز بعد از کمک رسانی روسهابه حکومت محمد علی شاه به دار اویخته شدند چون ملتی ازاد ومملکتی اباد میخواستند ! همان عکسها ومطالب رو درتبریز من هرچه بالا پایین کردم هیچ نوع دسترسی بهشون پیدا نکردم اگرمیخواهید هویت ملتی را تغییر دهید هویت (تاریخ وفرهنگ)انهارا تغییر دهید گفتنی بسیار است اما خاموشی تنها راه باقیمانده هست وقتی ملتی درطلب خود نیستند چه نیازی به گفتن! ما نیز به سان ملتمان اسوده میخوابیم! تا سوم بهمن بای بای:icon_pf (44): اینو اسپو نوشته . 1 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ تا سوم بهمن بای بای:icon_pf (44): اینو اسپو نوشته . مرسی رفیق امروز نیاز به جذب انرژی داشتم اونم از نوع حادش! امروز یخورده زیادی تو کوچه وخیابونا گشتم وحرفای دانیلو برام کاملا ملموس بود انگارداشت تو گوشم تکرار میکرد نوشته هاشو مثل همون حرفایی از رفیقی که میگفت حکومت فرزند ملت هست! ممنون 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده