رفتن به مطلب

شهرسازي : متابوليسم (مقاله)


ارسال های توصیه شده

اين مقاله ترجمه است. كار يكي از دوستامه. اين مقدمشه اگه خواستين بگين كامل بزارم.

مقدمه

 

مطالبي كه پيش رو داريد، جمع آوري مختصري از موضوعات مربوط به سبك معماري متابوليسم مي باشد . سبكي كه پس از جنگ جهاني دوم در ژاپن پديد آمد. اين شيوه معماري به سرعت گسترش يافت و پس از مدت كوتاهي از بين

رفت .

منابع مورد استفاده در اين تحقيق ،سايت هاي اينترنتي مي باشد كه انگليسي بوده و متاسفانه با مراجعه به كتابخانه ها و مراجع مطالعاتي ،تنها تعداد محدودي عكس در برخي كتب يافته ، و منبع فارسي در اين زمينه بدست نياورديم.

هرچند تلاش ما بر اين بوده است كه مطالب با كمال دقت ترجمه شوند؛ اما با اين حال بهترآن ديديم، اصل مطلب متن اصلي مقالات را در كنار نيز بياوريم ، تا از هر گونه اشتباه مرتبط با ترجمه اجتناب شود .

در ارائه اين تحقيق ابتدا به معرفي كلي اين سبك با توجه به برداشت خود از مطالب بدست آورده از اينترنت پرداخته و سپس مقالاتي در مورد تئوري و معماري آن آورده شده است .

لینک به دیدگاه

معرفي سبك متابوليسم :

 

متابوليسم از كلمه يوناني Metabol گرفته شده و به معنا ي سوخت و ساز است . اين لغت درعرصه هاي مختلف مانند پزشكي ، ورزشي ، روانشناسي ، سياسي ،اجتماعي ، و معماري در مفاهيم گوناگوني مورد استفاده قرارگرفته است . اما معناي اصطلاحي آن در همه عرصه ها، "تحولات براي حفظ حيات " مي باشد.

متابوليسم در معماري، نام جنبشي است كه در ژاپن پايه گذاري و گسترش پيدا

كرد .اين سبك پس از جنگ جهاني دوم و دهه آخر 1960 آغاز شد . هنگاميكه ويرانه هاي بسياري پس از جنگ بوجود آمده بود و بسياري از مردم بي خانمان شده بودند. لازم بود گونه جديد از معماري پديد آيد كه قابل تجديد و نو شدن باشد و علاوه بر اينكه ،كمترين آسيب را به بخش باقي مانده بنا بزند، به جمعيتي زياد اسكان دهد . بنابراين ساختمانها بر پايه همزيستي مسالمت آميز با آميزه اي از فرهنگ و سنت منطقه بنا مي شد .

معماراني چون فوميكوماكي ، كيشو كوروكاوا، ماساتواتاكا، كيونوري كيكاتاكه و... پايه گذاران اين سبك بودند و معماراني چون كنزوتانگه، نوبوروكاوازويي، آراتاايسوزاكي، يوشينوبو آشيهارا، شومثي توماتسو، كنجي ادوان و... را مي توان بزركان متابوليسم ناميد .

اين جنبش ريشه در عقايد مذهبي ، آيين هاي ملي ، سنت و فرهنگ ژاپن داشت عقايدي مانند بوداييسم ،شينتو و ثنويت و ...

 

نظريه پردازان متابوليسم ، در ابتدا به مفهوم متابوليسم و به دنبال آن دگرديسي،همزيستي ، اطلاعات ، بوم شناسي ، ارتباط ، اقتصاد ، تكنولوژي و .... پرداختند. به عنوان مثال، كيشو كوروكاوا، به كلمه همزيستي كه در ژاپن به معناي : باهم زيستن ، مصالحه ، ائتلاف ، تركيب ، آميزش ، توازن و... است ، نگاهي جديد مي اندازد و آنرا با مفاهيم جديدي معرفي مي نمايد :

1- همزيستي، رابطه دو عنصر متضاد است در برخورد با يكديگر.

2- همزيستي براي هر دو طرف رابطه، مفيد است.

3- در رابطه همزيستي فضاي موجود گنجايش عوامل خارجي را نيز دارد.

4- در رابطه همزيستي موجودات مستقل عمل نمي كنند ولي مي توانند در تقابل و مشاركت با هم قرار گيرد . با اين شيوه تئوري معماري متابوليست آغاز شد.

در اين تئوري معماري، با توجه به طبيعت ، نحوه رشد ، حيات موجودات ، عقيده تناسخ و بازگشت مرده به زندگي د ر كالبدي جديد ، بهينه شدن زندگي به مرور زمان، پيشروي به سوي تكامل ، وجود كل و جز و وابستگي جز به كل ، وجود چرخه زندگي در هر پديده طبيعي و ... ، نوعي تجسم معماري پديد آمده كه به معماري كپسولي انجاميد.خلاصه اي از تفكرات اين شيوه و سبك چنين است: " موجودات زنده همزيستي دارند درست مانند درخت كه تنه آن عنصر اصلي و شاخه ها و برگها، وابسته ها به اصل محسوب مي شوند . وحدتي ميان كل مجموعه وجود دارد و باكم و زياد شدن وابسته ها، ايرادي به اصل مجموعه يعني تنه وارد نمي آيد. اين مجموعه مي تواندتا مدتي گسترش يابد . طور مداوم تغيير و دگرگوني داشته

باشد. با از بين رفتن يك شاخه، شاخه اي ديگر جايگزين آن مي شود، اما با شكلي تازه و زيباتر. و مي توان گفت: روح مرده اي دركالبدي جديد حلول كرده و به زندگي تا تكامل مجموعه ادامه خواهد داد .

اين تفكرات ، باعث شد به كل و جز مجموعه درست انديشيده شود و يك استراكچر اصلي و بسيار قوي با ريشه هايي عميق در مركز، بنا شود. اين سازه اصلي، بايد تحمل پذيرش بارهاي حاصل از گسترش را داشته باشد. عناصرو فضاهاي زندگي، درون سازه اصلي قرار گرفته و فضاهاي عملكردي چون پلكان ، آشپزخانه ،حمام ، سرويس و فضاهاي خدماتي در ديگر ساختمانهاي عملكردي بصورت وابسته ها و سلولهايي به عنصر اصلي چسبيده و ادامه حيات دهند. عناصر خدماتي با گذشت زمان و تغيير تكنولوژي نياز به نو شدن دارند . بنابراين ، اين عناصر به گونه اي قرار مي گيرند كه تعويض آن آسان باشد. اين بخشها كه با نام كپسول ناميده شده اند، با پيچ و مهره و بست هاي قوي از جنس فولاد به سازه اصلي متصل مي شوند. كپسول ها بصورت حجمي ساخته و به محل آورده شده و نصب ميگردند. هر مصرف كننده يا ميتوان گفت هر فردي كه در يك خانه كپسولي زندگي مي كند، با توجه به علايق يا حتي تغيير علايق، نيازهاي جديد و گسترش جنبه عملكردي زندگي اش مي تواند و بخشي ا ز منزلش را با ويژگيهاي خاصي كه خودش آنها را تعيين مي كند سفارش داده وآن را تعويض نمايد.ماكي يكي از معماران مهم متابوليستي مي گويد : در هر پروژه اولين مشغله و نگراني من خلق فضاهايي است كه فعاليت هاي مشخص افراد چه ذهني و چه جسمي در آن افزوده شود و مكاني

كه احساس افراد در آن توسعه مي يابد، براي من بيش از مسائلي چون موضوعات فضا ، كاربري ،فرم تكنيك ، ماده و جزئيات مهم است .

ساختمانهاي زنده و زيباي اين معماران، به دليل استفاده خلاقانه از تكنولوژي ، مواد مدرن ، توجه دقيق به جزئيات ، نور و شفافيت ، استثنايي و فوق العاده شناخته شد؛ و با چند نمايشگاه به كل دنيا ارائه گرديد . پروژه هايي چون هيل سايد ترمين در طول
30
سال گسترش يافت؛ و يا پروژه كوره (مرده سوزي ) كيزونواكا ساخته ماكي تركيبي است از روش مدرن او با احترامي عميق به سنت و مذهب. و اشكالي مفهومي در آن خلق شده است .او محيط هايي بوجود آورده كه مردم در آن بي توجه نيستند و مناطري خاص و پاسخ هايي خاص، براي مسائل مختص منطقه پيدا مي كنند. از بناهاي مهم ديگري كه به اين سبك ساخته شده اند، مي توان به برج ناكاگين ،برج سوني ،موزه ملي نژاد شناسي ازاكا، فرودگاه بين المللي كوالالامپور ، انجمن بين المللي ازاكا ، ساختمان مركز ارتباطات دركاماناشي كن ، هتل سايدتراس و ... اشاره كرد.

البته در اين سبك علاوه بر توجه به بناها ،به مدلهاي طراحي شهري نيز توجه شده؛ و شهرهايي نيز كه هيچوقت ساخته نشد طراحي شده است. مثل شهر فضايي (هوايي ) يا شهر اقيانوسي. در اين بخش مفهوم فضا به طور دقيق مورد مطالعه قرار گرفت. كانسپت اوليه آن، از تبادل افكار بين عامه مردم و معماران، البته با برتري معماران بوجود آمد. اما عليرغم خاص بودن و مزاياي بسيار، چون برنامه ريزي و تقسيم بندي فضايي ، مورد انتقاد برخي منتقدين معماري چون كريستوفر الكساندر

قرار گرفت كه شهرهاي جنگل گونه و طبيعت گرايانه متابوليسم را با نام " شهر بي اختيار " كه بي هدف شكل گرفته و گسترش يافته، خواند. الكساندر مقاله اي با نام "شهر درخت نيست" نوشت و در آن بيان كرد، پيچيدگي چنين طرحي اصلا مهم نيست؛ بلكه د رنهايت، بعنوان يك سازمان پر پيچ و خم منطقي شناخته مي گردد . مدتي پس از ترجمه مقاله الكساندر به زبان ژاپني تاثيرات آن در كارهاي متابوليستي ديده شد.

اما در همان دوره كوتاه تفكرات متابوليستي به سرعت گسترش يافت. دلايلي چون : پيروي از سير و تحولات و تفكرات زندگي ، قابل توسعه بودن ، انعطاف پذيري ،پاسخگويي به مسائلي چون رشد شهرهاي ژاپني (نياز به ارزان بودن ، راحت بودن و كارا بودن) و اسكان دادن به جمعيت زياد از حد در يك شهر يا منطقه، همچنين استفاده ا ز تكنولوژي با توجه به تغييرات آن در طول زمانه ، توجه به استانداردها، ايجاد طرح هاي منطقي و ... را مي توان از دلايل مهم گسترش اين تفكر ناميد.

ايجاد ساختمانهاي متابوليستي با قابليت اسكان دهي بالا در مراكز شهر توكيو و ديگر شهرهاي پرجمعيت ژاپن، باعث جلب افراد زياد با فرهنگهاي متفاوت به اين بناها گرديد . افرادي كه مسائل دنياي مدرن آنها را گرفتار كرده بود . آنها مي انديشيدند اينجا همان مركز شهري آينده است ؛ يعني ديگر به چيزي نياز ندارند؛ همه چيز آماده و مهياست ؛ اما واقعا اين تصورات به همان صورت اوليه باقي نماند. حتي معماري آلماني (نام اين معمار مشخص نيست فقط از مقاله او توانستيم استفاده كنيم) كه در اين ساختمانها براي مدتي زيسته مي گويد: "من و هم اتاقي ام

(يك دانشجوي ژاپني) زندگي عادي و يكنواختي داريم . ما صبح بيرون ميرويم و دير بر ميگرديم و مي خوابيم .كساني هم كه زودتر به خانه بر ميگردند در خانه وقت تلف مي كنند.

... زندگي روزمره در اطراف اين ساختمان از ساعت 6 صبح آغاز شده و حداكثر تا 5 صبح به طول مي انجامد. هيچ مكاني خسته كننده تر از اينجا نيست .

... حدس ميزنم اينجا يكي از بزرگترين مناطق توكيو است كه در نهايت تراكم تجاري ، خانگي ،صدا ،دود و ترافيك است . د ر اينجا شبي نيست كه در آن صداي آمبولانس ،ماشين آتش نشاني و ماشين پليس دو يا سه بار در طول شب شنيده نشود. هميشه صداي موتورها ، بوق ماشينها ، تصادفا ت ، مشاجرات گريه ها ،خنده ها و آواز شنيده مي شود. اگر چه زندگي هست، نور هست ، و هرگز تاريكي وجود ندارد و به محض اينكه خورشيد طلوع مي كند كابوكيجو ( نام ساختمان) سياره روشني از نور ميشود،

... نگاه كردن به شهر از اينجا مثل نگاه كردن به يك نقشه است . با كمي تامل هر كس مي تواند بفهمد برج ايفل در پاريس ، برج دكومو در نيويورك و برج شينجوكو(نام ساختمان ديگري است كه مدتي در آن زندگي كرده است) در توكيو است ...برخي انديشمندان توكيو را شهري براي آينده مي نامند . گاهي اوقات فكر ميكنم اينجا آينده شهر توكيو است .... اما خشونت در مركز شهر توكيو يعني اينجا، 80 درصد بيشتر از بقيه مناطق است و اين 80 درصد هيچگاه به صفر نمي رسد. "

با نگاه دقيق به اين توصيفات، مي توان دريافت با وجود توجه به اين مراكز، از جانب همه مردم شايدآرامش لازم را نتوان در آن يافت و اين يكي از دلايل كم رنگ شدن سبك متابوليسم بود .در اين دوره، به مردم باديدي ماشيني نگاه مي شد؛ هر چند اين ديد در تفكرات و تئوري وجود نداشت،اما عملا به چنين نتايجي رسيد . مردم در خانه هاي بسته بندي شده زندگي مي كردند و همانطور كه يك ماشين براي خود مي خريدند خانه شان را هم مي خريدند . به اين ترتيب متابوليسم به هدف خود يعني ماندگار بودن و ابدي بودن نرسيد؛ و اما دليل دوم، روي كار آمدن سبك دكانستراكشن بود كه با ذوب شدن در ارگانيك و انعطاف پذيري بيش از حد، حتي متابوليسم ها رانيز متعجب ساخت و به اين ترتيب بنظر مي رسيد متابوليسم ديگر پيشرو نبود .
لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...