رفتن به مطلب

حرف هایی از اینجا و از آنجا !!


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

خدايا چگونه زندگي کردن را به من بياموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت

  • Like 1
  • پاسخ 1.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

"تهمت و دروغ"را دشمن سفارش ميدهد

و منافق ميسازد

و عوام فريب پخش ميکند

و عامي آن را ميپذيرد

  • Like 2
ارسال شده در

خدايا شهرت مني را که ميخواهم باشم

قرباني مني را که "ميخواهند باشم" نکن

  • Like 1
ارسال شده در

"زماني مصاحبه گري از معلم صداقت و صميميت دکتر علي شريعتي پرسيد :

به نظر شما چه لباسي را به زن امروز بپوشانيم ؟

دکتر علي شريعتي در جواب گفتند : نميخواهد لباسي بدوزيد و بر تن زن امروز نمائيد . فکر زن را اصلاح کنيد او خود تصميم ميگيرد که چه لباسي برازنده اوست"

  • Like 2
ارسال شده در

انسان به اندازه اي که به مرحله انسان بودن نزديک مي شود ،

احساس تنهايي بيشتري مي کند.

  • Like 2
ارسال شده در

خدايا هر که را عقل دادي ، چه ندادي؟ و هر که را عقل ندادي ، چه دادي؟؟؟

  • Like 1
ارسال شده در

با شيطان هم داستان شدم,

تا در برابر هيچ آدمي, سر تسليم فرود نياورم.

***********************

  • Like 3
ارسال شده در

هرگز از کسي که هميشه با من موافق بود ، چيزي ياد نگرفتم . . .

  • Like 3
ارسال شده در

مادرم ميگفت عاشقي يک شب است و پشيماني هزار شب؛

هزار شب است پشيمانم که چرا يک شب عاشقي نکرده ام

  • Like 3
ارسال شده در

يه مرداب براي بدست آوردن يه نيلوفر سالها ميخوابه تا آرامش نيلوفر به هم نخوره پس اگرکسي رو دوست داري براي داشتنش حتي شده سالها صبر کن

  • Like 3
ارسال شده در

خوش به حال مسافركش هاي ميدان آزادي

هر روز آزادانه فرياد ميزنند : آزادي، آزادي....

  • Like 4
ارسال شده در

کسی گفت: چه خوب فرموده حق سبحانه و تعالی که " آدم سفله را هر جا یافتید بکشید." گفتند: چنین آیه ای در قرآن نیست. گفت: بگذاریدش در قرآن، چیز خوبی است.

  • Like 3
ارسال شده در

به کسی گفتند چرا حاکم شهری نمی شوی تا قدرت داشته باشی؟ گفت: شیردادنش شیرین است و از شیر گرفتنش بسیار تلخ است.

  • Like 4
ارسال شده در

حکایت کرده اند که بر در کاخ هرات نوشته بودند: به در پادشاهان راه نیابد کسی مگر با سه چیز، بخشندگی، عقل، پایداری. کسی گفت: آنکه این سه چیز را داشته باشد که به کاخ پادشاه نمی رود.

  • Like 3
ارسال شده در

حاکمی امر کرد به شلاق زدن به کسی. مرد گفت: آنقدر بزن که روز قیامت طاقت خوردنش را داشته باشی.

  • Like 3
ارسال شده در

میان مالک بن انس و زنش دعوا شد. مالک گفت: به خدا نفرینت می کنم. گفت: بکن، یک عمر است حجاج بن یوسف را نفرین می کنی و هر روز گردنش کلفت تر می شود.

  • Like 3
ارسال شده در

تک درختم سوخت ......

 

بگذار جنگل هم بسوزد .....

  • Like 3
ارسال شده در

شده ام معادله چند مجهولی !!!!

این روزها ، هیچ کس ، از هیچ راهی ، مرا نمی فهمد ....

  • Like 3
ارسال شده در

یک نقطه بیشتر فرق رحیم و رجیم نیست ....

 

از نقطه ای بترس که شیطانیت می کند.....

  • Like 3
ارسال شده در

گفتم خدایا سوالی دارم ؟ ....

گفت بپرس .....

پرسیدم : چرا وقتی شادم همه با من می خندندولی وقتی ناراحتم کسی با من نمی گرید ؟

جواب آمد : شادیها را برای جمع کردن دوست آفریده ام ولی غم را برای انتخاب بهترین دوست ....

  • Like 3

×
×
  • اضافه کردن...