رفتن به مطلب

حرف هایی از اینجا و از آنجا !!


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 1.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بر خاک من بنویسید/ او ندانست/ و هرگز نخواست که بداند/ من هرگز نخواستم بدانم/ فقط زیستن آب را تماشا کردم/ و سکون خاک را/ من آنچه را اندیشیدم/ رها کردم ... بیژن جلالی

  • Like 8
لینک به دیدگاه
گاهی فکر می‌کنم...

فلسفهٔ وجودی بعضی میهمانی‌ها

گوشزد کردن تنهایی به بعضی آدمهاست و بس!

 

 

 

تنهایی خوبه!اما تنها نیست این موجود دوپا!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

انسان ها هر از چند گاهی از جایی می افتند ؛

از لبه پرتگاه

از پا

از این ور بوم

از دماغ فیل

از چاله به چاه

از عرش به فرش!

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دکتر شریعتی: به روحانیت چشم داشتن نوعی ساده لوحی است که ویژه عوام است...

این قشر آب بیار نیستند...

کوزه نشکنند ممنونشان باید بود...

روحانیون سه دسته اند :

پاکان

پوکان

پلیدان

 

پاکان را فقط برای وزن کلام آوردم!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

چیزهایی هست که نمیتوان به زبان آورد چراکه واژه ای برای بیان آنها وجود ندارد.اگرهم وجود داشته باشد کسی معنای آنرا درک نمیکند.اگرمن ازتو آب ونان بخواهم درخواست مرا درک میکنی......اما هرگز این دستهای تیره ای که قلب مرا در تنهایی گاه میسوزاند وگاه منجمد میکند درک نخواهی کرد:ws44:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

حسنی به روایت امروز!

 

 

حسنی نگو جوون بگو

علاف و چش چرون بگو

 

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه

نه سیما جون ،نه رعنا جون

 

نه نازی و پریسا جون

هیچ کس باهاش رفیق نبود

 

تنها توی کافی شاپ

نگاه می کرد به بشقاب !

 

باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟

نه نمی رم نه نمی رم

 

به دخترا دل می بازی ؟!

نه نمی دم نه نمی دم

 

 

گل پری جون با زانتیا

ویبره می رفت تو کوچه ها

 

گلیه چرا ویبره میری ؟

دارم میرم به سلمونی

 

که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین

 

یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم

 

چرا نمی دی ؟

واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم

 

اما تو چی ؟

نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه

 

 

در واشد و پریچه

با ناز اومد توو کوچه

 

پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟

مامان پری ،از اون بالا

 

نگاه می کرد توو کوچه را

داد زد وگفت : اوی ! بی حیا

 

برو خونه تون تورا بخدا

دختر ریزه میزه

 

حسابی فرز وتیزه

اما تو چی ؟

 

نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه

 

نازی اومد از استخر

تو پوپکی یا نازی ؟

 

من نازی جوانم

میای بریم کافی شاپ؟

نه جانم

 

چرا نمی ای ؟

واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب

 

اما تو چی ؟

نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه

 

 

حسنی یهو مثه جت

رسید به یک کافی نت

 

ان شد ورفت تو چت رووم

گپید با صدتا خانووم!

 

هیشکی نگفت کی هستی ؟

چی کاره ای چی هستی ؟

 

تو دنیای مجازی

علافی کرد وبازی

 

خوشحال وشادمونه

رفت ورسید به خونه

 

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟

اره می خوام اره میخوام

 

چاهارتا شرعن بگیرم ؟

اره می خوام اره میخوام

 

حسنی اومد موهاشو

یه خورده ابروهاشو

 

درست وراست وریس کرد

رفت و توو کوچه فیس کرد

 

یه زن گرفت وشاد شد

زی ذی شد و دوماد شد

  • Like 11
لینک به دیدگاه

عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید. شما خالق سرنوشت خود هستید و زندگی و سرنوشت شما با اندیشه های خودتان شکل می گیرد.

شما پاسخگو و مسئول نتایج زندگی خود هستید، خوب یا بد، موفق یا ناموفق، شاد یا اندوهگین، شما اختیاردار زندگی خود هستید. پس سر رشته زندگی خود را به دست بگیرید.

  • Like 12
لینک به دیدگاه

هر مشکلی در زندگی در حکم فرصتی است برای ارتقاء ، برای بزرگ شدن، برای با تجربه شدن و برای استوار کردن وجود راست قامتی برای مواجه با مسائل آتی زندگی.

  • Like 10
لینک به دیدگاه

خوشبختی ما در سه جمله است:

 

تجربه از دیروز

 

استفاده از امروز

 

امید به فردا

 

ولی ما با سه جمله دیگر زندگیمان را تباه میکنیم

 

حسرت دیروز

 

اتلاف امروز

 

ترس از فردا

  • Like 10
لینک به دیدگاه

قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض , یک طرف خاطره ها ,یک طرف فاصله ها, در همه آوازها حرف آخر زیباست,آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

  • Like 9
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...