سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۸۹ «جنگ ارزی» چیست و چرا مغلوبه شده؟ دنیای اقتصاد: هفته گذشته وزیر دارايی برزیل سخنانی را بر زبان آورد که طی روزهای اخیر به یکی از داغترین موضوعات مورد بحث رسانههاي اقتصادی جهان تبدیل شده است. آقای مانتگا گفتهاند که ما هماکنون در بحبوحه یک «جنگ ارزی» جهانی قرار داریم. کشورها در بازار ارز مداخله ميکنند تا نرخ برابری پولهاي ملی خود را پايین نگهدارند و رقابتپذیری خود را در بازار جهانی افزایش دهند. به همین دلیل، «ارزها به طور عمومی در حال ضعیفتر شدن هستند. این قضیه اقتصاد ما را مورد تهدید قرار ميدهد؛ زیرا رقابتپذیری ما را از میان ميبرد.»(1) به نوشته یکی از نشریات انگلیسی، وزیر دارايي برزیل با اعلام رسمی فراگیر شدن جنگ ارزی، در حقیقت مطلبی را افشا کرده است که بسیاری از سیاستگذاران در سراسر جهان از آن باخبر بودند و در گفتوگوهاي خصوصی بر زبان ميآوردند. «اهل فن»، مدتی است که ميدانند تعداد زیادی از کشورها به این نتیجه رسیدهاند که کاهش ارزش پول ملیشان، راهی سریع و کارآمد برای تحرک بخشیدن به اقتصاد درگلنشسته آنها است. در همین حال آقای استراوس کان، ريیس صندوق بینالمللی پول نیز به دولتهاي جهان هشدار داده است که از نرخهاي برابری به عنوان «سلاح» در سیاستهاي اقتصادی خود استفاده نکنند و با تاکید بر اینکه خطر جنگ ارزی اقتصاد جهان را تهدید ميکند، گفته است که این جنگ، مبارزه با رکود اقتصادی و بازگشت اقتصاد جهان به شرایط عادی را به مخاطره مياندازد. البته حتی قبل از سخنان وزیر برزیل و هشدار رييس صندوق بینالمللی پول نیز، صعود بیوقفه قیمت طلا، تقریبا نسبت به همه پولهاي ملی، تضعیف ارزش این پولها را برای همگان به تماشا گذاشته بود. اما جنگ ارزی (Currency War) چیست و چرا همه کشورها، از جمله آنهايی که خود در این جنگ مشارکت فعال دارند، از گسترش آن بیمناک شدهاند؟ پاسخ به این سوالات نیازمند توجه به چند نکته است. 1 - بحران مالی جهانی که از اواخر سال 2007 میلادی از آمریکا آغاز شد و سپس به بزرگترین بحران اقتصادی 70 سال اخیر جهان مبدل شد، اغلب اقتصادهای جهان را به رکودی شدید، همراه با افزایش نرخ بیکاری مبتلا کرد. گرچه این بحران در همه کشورها با کاهش نرخ رشد اقتصادی همراه بود، اما بارزترین نشانه آن در سقوط تجارت بینالمللی تجلی یافت. بر اساس مطالعات انجام شده در مورد 16 کشور عمده صادرکننده جهان، در جریان این بحران و در دورهای کمتر از یک سال، ارزش واقعی صادرات این کشورها به طور متوسط به میزان 20 درصد تنزل کرد؛ در حالی که تولید ناخالص داخلی همین کشورها در همین مدت فقط 4 درصد کاهش یافت. این بدان معنا است که رکود اقتصادی اخیر، فروش در بازارهای خارجی را به مراتب بیش از فروش در بازارهای داخلی دشوار و محدود كرده است. این امر عاملی بود تا کشورهای مختلف، با ترفندهای گوناگون، به یاری صادرکنندگان خود بشتابند تا بازارهای خارجی خود را حفظ کنند یا حتی بازارهای صادراتی دیگران را به تصرف خود درآورند.(2) 2 - نجات بانکها و شرکتهاي بزرگی که بر اثر بحران در معرض ورشکستگی قرار داشتند، دولت آمریکا و سپس اتحادیه اروپا را وادار كرد که با تزریق مبالغی هنگفت به یاری آنها بشتابند. این مبالغ سنگین، به کسریهاي شدید بودجه که بسیاری از این کشورها سالها با آن دست به گریبان بودند، افزود و کار را به جايی رساند که سخن از نکول بدهیهاي آمریکا و فروپاشی یورو را به میان آورد. برای مقابله با این خطرات، دولتها بر آن شدند تا به سیاستهاي ریاضتی (افزایش مالیاتها، کاهش دستمزدها، محدود ساختن چترهای حمایتی و کاهش انواع هزینههاي دولتی) روی آورند و سیاستهاي دست و دلبازانه بانکها را نیز مهار کنند. این تمهیدات طبعا موجب کاهش درآمدها و تقاضا در بازارها و دشواری بیشتر فروش کالاها و خدمات تولید شده (یا قابل تولید) شد. به بیان دیگر، این سیاستها تاثیر رکود و بیکاری ناشی از بحران را شدت بخشید و دشواری فروش را بازهم شدیدتر کرد. 3 - مبارزه با رکود و بیکاری نیازمند بالا بردن تقاضا در بازار است. افزایش تقاضا، خواه در بازار داخلی و خواه در بازارهای خارجی، راه را برای افزایش تولید و اشتغال بیشتر ميگشاید و رکود و بیکاری را تخفیف ميدهد. از آن جا که در شرایط رکود و بیکاری، به ویژه در اقتصادهايی که سیاستهاي ریاضتی را نیز به اجرا گذاشتهاند، افزایش تقاضا در بازارهای داخلی دشوار است (زیرا مردم پول کمتری برای خرج کردن دارند)، فروش در بازارهای خارجی راهحلی جذاب و وسوسهانگیز جلوه ميکند. این واقعیت که اگر همه کشورها بخواهند با نفوذ در بازارهای خارجی و افزایش صادرات و نیز محدود كردن و دشوار کردن واردات، به جنگ رکود اقتصادی بروند، دست آخر همه ناکام خواهند ماند، مانع از آن نشده که اغلب کشورها از تلاش خود در این راه دست بردارند. و این است که طی سه سال گذشته اغلب کشورها با استفاده از ترفندهای گوناگون، کوشیدهاند که دسترسی تولیدکنندگان خارجی به بازارهای خود را محدود سازند و در عین حال راه را برای حفظ و گسترش بازارهای خارجی خود هموارتر كنند. 4 - یکی از این ترفندها، کاهش ارزش پول ملی (یا دست کم جلوگیری از افزایش آن) است که معنی دیگر آن گرانتر ساختن نرخ ارز (یعنی پول کشورهای دیگر) است. با کاهش نرخ برابری پول ملی یک کشور، کالاهای داخلی برای خارجیان ارزانتر ميشود و صادرات تسهیل ميگردد. در همین حال، بالا بردن نرخ ارز، کالاهای خارجی را برای خریداران داخلی آن کشور گرانتر ميسازد و نفوذ تولیدکنندگان خارجی به بازار داخلی را دشوارتر ميکند. از این جا است که طی سالهاي اخیر شاهد تلاش اغلب کشورها برای جلوگیری از افزایش ارزش پول ملیشان بودهایم که بارزترین نمونه آن ثبات ارزش یوآن (پول ملی چین) بهرغم مازاد شدید تراز بازرگانی این کشور طی چندین سال گذشته بوده است. تقریبا همه صاحبنظران اقتصادی معتقدند که یوآن چین، با «دستکاری» و مداخله بانک مرکزی این کشور در بازار ارز پايین نگه داشته شده، هرچند که اعلام رسمی این مطلب بنا بر ملاحظات گوناگون، به ندرت صورت ميگیرد. 5 - اما چگونه و با چه اقداماتی ميتوان از افزایش ارزش پول ملی جلوگیری كرد؟ به طور کلی دو سیاست عمده برای این کار وجود دارد. راه اول خرید پول خارجی و فروش پول داخلی است. مثلا دولت چین با خرید دلار (و فروش یوآن) تقاضا برای دلار را افزایش ميدهد و از کاهش ارزش آن جلوگیری ميکند. در عین حال فروش یوآن (برای خرید دلار) عرضه یوآن در بازار ارز را بالا ميبرد و از افزایش قیمت آن جلوگیری ميكند. راه دوم، کاهش نرخ بهرهای است که در یک کشور به سرمایهگذاران پرداخت ميشود. با پايین نگهداشتن نرخ بهره سپردههاي بانکی و اوراق قرضه دولتی، تمایل سفتهبازان به سپردهگذاری (و لاجرم تقاضا برای پول آن کشور) کاهش ميیابد و از افزایش ارزش آن جلوگیری ميشود. مدتها است که دولت آمریکا نرخ بهره اوراق قرضه دولتی دو ساله خود را به کمتر از نیم درصد رسانده است. دولت ژاپن نیز اخیرا نرخ بهره را به صفر رساند تا از هجوم سپردهگذاران سفته باز خارجی بکاهد. ماه گذشته و در پی خرید سنگین اوراق قرضه ژاپن توسط چینیها، «وزیر دارايي ژاپن اعلام کرد که کابینه این کشور در نظر دارد با مسوولان چینی جلسهای بگذارند تا از انگیزه واقعی چینیها از این خرید آگاهی یابند. این لحنی دیپلماتیک برای بیان این نکته به چینیها است که فورا این کار را متوقف کنید» (3) جالب است بدانیم که اخیرا چینیها اعلام کردهاند که در نظر دارند اوراق قرضه دولت یونان (که سخن از ورشکستگی آن در میان است) را خریداری کنند. اروپايیها این خرید را ترفندی برای افزایش ارزش یورو نسبت به یوآن تلقی ميکنند. 6 - اینکه وزیر دارايي برزیل، ملاحظات را کنار گذاشته و رسما از جریان داشتن یک «جنگ ارزی» سخن گفته است و اینکه رييس صندوق بینالمللی پول در مورد خطرات جنگ ارزی تمام عیار هشدار داده است، ناشی از گسترش بیسابقه این سیاست است. صرف نظر از ایالات متحده و چین، اخیرا ژاپن، کره جنوبی و تایوان نیز به این جنگ وارد شده یا حضور آنها برملا شده است. قبلا نیز اقدامات «جنگی» سوئیس و اسرائیل افشا شده بود. ترکیه نیز اخیرا وارد این جنگ شده است. مساله این است که با توجه به حجم عظیم پولهاي سرگردان (که عمدتا ناشی از واکنش آمریکا و اروپا به بحران مالی و تزریق چندین تریلیون دلار به بازار بوده است) هر کشوری که در این جنگ وارد نشود و نرخ بهره خود را تنزل ندهد، آماج یورش سرمایههاي خارجی قرار ميگیرد و ارزش پولش افزایش ميیابد. برزیل، ترکیه، تایوان و کره جنوبی از هجوم این سرمایهها (که علاوه بر بالا بردن نرخ برابری، ميتوانند ایجاد حباب کنند یا به همان سرعتی که آمدهاند خارج شوند و بحران پدید آورند) فریادشان به آسمان رسیده است و بعضا رسما به این جنگ وارد شدهاند. سیل ورود ارز به ترکیه چنان شدت گرفته که فقط طی 5 ماه گذشته ارزش لیره این کشور نسبت به دلار 12 درصد افزایش یافته است. بانک مرکزی این کشور نیز با خرید روزانه دلار رسما وارد جنگ ارزی شده است.(4) اخیرا حتی کاشف به عمل آمده که خود برزیل نیز که از یک سال پیش آماج پولهاي سرگردان بوده، به مسوولان «صندوق سرمایه حکومتی» خود دستور داده که رئال (Real) این کشور را به معرض فروش بگذارند. 7 - گسترش دامنه «جنگ ارزی»، که بیپردهترین نوع سیاست «گدايی از همسایه» است، نهایتا و به شدت به اقتصاد جهانی لطمه خواهد زد، چنانکه در بحران بزرگ دهه 1930 همین نتیجه را به بار آورد. به همین دلیل پیش بینی ميشود که در همایش گروه G-20 که قرار است در ماه نوامبر سال جاری در کرهجنوبی برگزار شود، جنگ ارزی از مهمترین مسائل مورد بحث باشد.اما صرف نظر از کشورهای فقیر و عقب مانده یا بی ثبات، که توانايی مداخله موثر در بازار ارز را ندارند و نرخ بهره آنها نیز تاثیری بر تصمیمات صاحبان سرمایه نمیگذارد، و لاجرم صرفا نظارهگرانی هستند که از این وقایع لطمه ميبینند، جنگ ارزی کنونی قربانیان دیگری هم دارد. سخن از کشورهايی است که واقعیتهاي اقتصاد جهانی امروز را نادیده ميگیرند و از استیصال کشورهای صادرکننده و دلایل ارزانی پولهایشان بیخبرند. کشورهايی که کاهش ارزش پول ملی را نشانه ضعف و مایه سرشکستگی ميپندارند و بهرغم تورم داخلی و کاهش قدرت خرید پول ملی در داخل کشور، ثروتهاي ملی را دستمایه جلوگیری از کاهش نرخ برابری ميسازند. کشورهايی که بازارهای خود را به روی کالاهای ارزان قیمت خارجی گشودهاند و از این رهگذر، هم اشتغال داخلی را کاهش داده و هم تولید ملی را به ضعف و رنجوری کشاندهاند.هنگامی که اقتصاد جهانی سرپا و سر حال شد، این کشورها درمييابند که غفلت آنها در «سالهاي جنگی»، تولید داخلی را چنان نحیف و بیرمق ساخته که یارای رقابت، حتی با قیمتهاي دستکاری نشده کالاهای خارجی را نیز یکسره از دست داده است. منابع 1 - برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام September 28, 2010 2 - برای اطلاع بیشتر از تاثیر بحران اخیر بر تجارت بینالمللی ن. ک. به مقاله «بحران اقتصاد جهانی، سقوط تجارت بینالملل و چالشهاي پیش رو». به قلم نگارنده. در دنیای اقتصاد 15 دی ماه 1388 3 - Paul Krugman. “China, Japan, America”. N.Y.Times. September 12, 2010 4 - “Turkey steps into currency warfare”. Daily News. October 6, 2010 4 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۸۹ آره ببا دلار به ریال ایران خیلی گرون تراز 1060 تومنه شاید هول هوش دو سه هزار تومن باشه اما اینقد دولت دلار خریده و تو بازار داخلی تزریق کرده که قیمت دلار را پایین اورده . کسی میدونه چرا ؟؟؟ 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده