marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۸۹ معنای حروف جر و کاربرد آنها در جمله عبارتند از : بـ = به ، بوسیله ، با (این حرف برای قسم نیز به کار می رود ) مانند باللهِ = به خدا قسم ، کتبتُ بالقلمِ = با قلم نوشتم ، اِذهب بِسلام = برو به سلامت ، ذهبتُ بهِ الی البیت = او را به خانه بردم . گاهی حرف جر «ب» بصورت «از» ترجمه می شود ؛ مثال : تتزیَّنُ الارضُ باللباس الاخضَرِ و العیونُ تَتَمتَّعُ بها : « زمین با جامه ی سبز تزیین می شود و دیدگان از آن لذت می برد ». نکته 1 فعل « قام » هر گاه همراه حرف جر « ب » بیاید به معنای « انجام داد » ، « پرداخت » می باشد ؛ مثال : قام الطّلابُ بتلاوهِ القرآن : « دانش آموز به تلاوت قرآن پرداخت » . کَ = مثل ، مانند کالنهرِ (مانند رود ) احمدُ کالأََسد : « احمد مانند شیر است » . لـِ = برای – مالِ لِمحمدٍ (برای محمد ) لَکَ ولِی = برای تو و من ت = این حرف جر برای قسم به کار می رود ؛ مثال : تَاللهِ = بخدا قسم تَرَبّی = به پروردگارم سوگند نکته 2 فعل مضارع اگر با لام امر همراه باشد معادل مضارع التزامی در زبان فارسی ترجمه می شود ؛ مثال : لِنَذهَب الی الصف : « باید به کلاس برویم » . لِأکتُب: باید بنویسم . لِیجلسنَ : باید بنشینند (آن چند زن) لِیَعلمِ الانسان أنَّ جمیعَ الکائناتِ مَسخّرهٌ له : انسان باید بداند که همه ی موجودات تحت اختیار او هستند . نکته 3 فعل کان همراه با حرف لـِ باشد به معنای داشتن ترجمه می شود ؛ مثال : کان لی کتابٌ : کتابی داشتم . نکته 4 فعل مضارع منصوب اگر همراه لـِ به صورت مضارع التزامی ترجمه می شود ؛ مثال : لنطالعَ کثیراً لِننجحَ فی الامتحان باید زیاد مطالعه کنیم تا در امتحان قبول شویم . نکته 5 لام لـِ ناصبه فعل مضارع لام تعلیل نامیده می شود . زیرا این حرف بیانگر علت انجام کار است ؛ مثال : اَحترِمُ والدیَّ لإنالَ رضا اللهِ : به پدر و مادرم احترام می گذارم برای اینکه به خشنودی خدا نائل شوم . 1 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۸۹ نکته 6 فرق لِ ناصبه با لـِ امر در صیغه هایی که به حذف حرف ن می انجامد و یا در صیغه های جمع مونث که از نظر شکل ظاهری یکسان می باشند تنها در متن جمله است که می توان به فعل امر و یا مضارع منصوب بودن آنها پی برد ؛ مثال : التلامیذُ لِیَکتُبوا رسالهً بمعلّمهم : دانش آموزان باید نامه ای به معلمشان بنویسند . التلامیذُ یذهبونَ الی الصفِّ لیکتُبوا رسالهً بمعلّمهم : دانش آموزان به کلاس می روند تا نامه ای به معلمشان بنویسند . فارسی به عربی الان زنگ خورد ، برویم به کلاس : قَرَعَ الجرسُ الآنَ ، لِنذهبْ الی الصفِّ . نکته 1 اگر حرف لـَ بر سر اسم یا خبر اِنّ وارد شود به معنای مسلماً ، یقیناً ترجمه می شود مثال : اِنّ الانسان لَفی خُسرٍ : مسلماً انسان در زیانکاری است . اِنّ فی هذا لَعجباً : مسلماً در این تعجب است . اِنَّکَ لَوَلَدٌ عاقٌ ! : واقعا تو فرزند نفرین شده ای هستی . وَ = اگر حرف عطف باشد به معنای سپس ، پس ، و ، یا می باشد ؛ مثال : رأیتُ محمداً و احمدَ «محمد و احمد را دیدم » . نکته 2 هر گاه «و» واو حالیه باشد به معنای در حالیکه ، می باشد : ذَهَبَ علیُّ والشمسُ طالعهٌ : علی رفت در حالیکه خورشید طلوع کرده بود . نکته 3 جمله ی حالیه با توجه به نیاز جمله (ماضی ، مضارع ، ماضی استمراری و ... ) ترجمه می شود . ماضی + ماضی = ماضی بعید خرجنا مِن الصّفِ و قد علَّمنا اشیاءَ کثیرهً : از کلاس خارج شدیم در حالیکه چیزهای زیادی آموخته بودیم بجای آموختیم . ماضی +مضارع = ماضی استمراری رایت ُ صدیقی و هو یَتکلّمُ باللّغهِ العربیه : دوستم را دیدم در حالیکه به زبان عربی صحبت می کرد . به جای صحبت می کند . تذکر در ترجمه ی جمله های حالیه ابتدا باید صاحب حال را بیاوریم سپس با افزودن در حالیکه ، بخش دوم جمله را ترجمه کنیم ؛ مثال : اِنَّ المنافقینَ یُخادعونَ الله و هو خادِعُهم : منافقان خدا را فریب می دهند و در حالی که خدا فریب دهنده ی آنها است . لینک به دیدگاه
marjan17 4150 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۸۹ نکته 4 جمله حالیه را می توان پیش از اتمام جمله ی پایه ترجمه کرد مثال : خَرَجَ الطلابُ من الصفِّ وَهم یَتحاورون : دانش آموزان در حالی که با صحبت می کردند از کلاس خارج شدند . توجه : در زبان عربی اگر بخواهند برای مضاف اليه ، معطوف ذکر کنند غالباً معطوف را پس از مضاف الیه می آورند : مانند : لأنّها تَضمَن سلامه الامُهِ و سعادتها : زیرا ساختار سلامه و سعاده و الأمهِ در زبان عربی فصیح کاربرد زیادی ندارند در این گونه موارد باید ساختار زبان فارسی را رعایت کنیم و بگوئیم زیرا آن سلامت و سعادت ملت را تضمین می کند . نکته 5 اگر چند فعل استمراری و یا بعید بر یکدیگر عطف شوند «کان» فقط یکبار در ابتدای آن ذکر می شد ؛ مثال : کان الطلابُ یطالعونَ دروسَهم و یکتبونَ و اجباتِهم : « دانش آموزان درسهایشان را مطالعه می کردند و تکالیف خود را می نوشتند . مُنذُ = از ، از زمانی که ، هنگامیکه مُنذُالیومِ = از امروز مُذ= از ، از زمانی که ، هنگامیکه ما رأیتُهُ مُذیومِ الاَحد = از روز یکشنبه او را ندیده ام . خَلا = بجز ، مگر ، جز مثال : ما ذَهَبَ خلا محمدٍ : بجز محمد نرفت . رُبَّ = گاهی ، چه بسا (این حرف عمدتا زائد است و مای کافه بر سر آن قرار می گیرد ). مثال : رُبَّما سعیدٌ قائمٌ : چه بسا سعید ایستاده است . حاشا = بجز ، مگر ، مثال : ضربتُ القومَ حاشا احمد : همه انها را بجز احمد زدم . مِن = از ، مثال : مَرِضَ مِن یومِ الجمعهِ : « از روز جمعه مریض شد » . نکته 6 اگر حرف جر مِن بعد از اسم تفضیل بیاید صفت تفضیلی « تر » در زبان فارسی است مثال : أنتَ اَفضَلُ مِن علیٍّ : تو از علی برتر هستی . نکته 7 اگر اسم تفضیل مضاف واقع شود معادل صفت عالی « ترین» در زبان فارسی است و عمدتاً مضاف الیه آن جمع است . أنتَ اَفضلُ التلامیذِ : تو برترین ، دانش آموز هستی . عَدا = بجز ، مگر ذَهَب القومُ عَدا جعفرٍ : همه مردم بجز جعفر رفتند . فی = در ، با عبدالله فی الدار : عبدالله در خانه است – جاء فی القوم : با مردم آمد . عَن= از سأرحَل عَن بِلادٍ أنتَ فیها : از شهرهایی که تو در آنهایی سفر نخواهیم کرد . علی = بر ، روی ، بالا حُمِلَ علی الدابَّه : بر چهار پا حمل شد . حَتی = تا أکلتُ السمکهَ حتی رأسها : ماهی را تا سرش خوردم . لینک به دیدگاه
marjan17 4150 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۸۹ نکته 8 فعل مضارع منصوب اگر همراه حتی بیاید بصورت مضارع التزامی ترجمه می شود ؛ مثال : نَصعَدُ الجبالَ حَتی نَبلغ القمّهَ : از کوه بالا می رویم تا به قله برسیم اِلی = تا ، به ، سوی –مثال : دَرَسَ الی السماءِ : تا شب درس خواند – سار الی البیت : به خانه رفت . معانی حروف عطف و نکات پیرامون آنها ثُمَ – وَ- فـ = پس ، سپس – مثال : قام سعیدٌ و جعفرٌ : سعید و جعفر ایستادند. اَم = یا مثال : أقریبٌ اَم بعیدٌ : آيا دور است یا نزدیک اَو = یا مثال : نحن أو أنتم علی الحقِّ : حق با ما یا شماست – جالِس العلماءُ اَو الزهَاد : با اهل علم یا پارسایان همنشینی کن بَل = بلکه (عمدتا قسمت اول جمله قبل از بل منفی ترجمه می شود ) مثال : ذهب محمدٌ بل سعیدٌ : محمد نرفت بلکه سعید رفت . لا= نه – مثال : ضَرَبَ احمدُ لا مرتضی : احمد زد مرتضی نزد . نکته 1 لای نفی جنس به معنای «هیچ ...... نیست » ترجمه می شود . مثال : لارَجُلَ فی الدارِ : هیچ مردی در خانه نیست . نکته 2 گاهی لا حرف جواب است به معنای خیر ، نه مثال : أقام سعید ؟ آیا سعید برخاست ؟ در پاسخ می گویند : لا : خیر لینک به دیدگاه
marjan17 4150 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۸۹ نکته 3 دقت شود که اگر در ترجمه ی یک متن فارسی به عربی حرف عطف وجود داشت باید کلمه معطوف علیه در حرکت و کاربرد ضمایر تبعیت کند . مثال برای اینکه استقلال و آزادگی خود را حفظ کنیم باید در مقابل انحرافات ایستادگی کنیم . یجب أن نَقِفَ اَمام الانحرافاتِ لکی نحتفظ باستقلالنا و حریتنا . نکته 4 لا ی نفی یا نافیه منفی بر سر مضارع قرار می گیرد و بر انجام نشدن کار یا حالتی درزمان حال و آینده دلالت می کند و غیر عامل است . مثال : لایَجلِسُ محمدُ: محمد نمی نشیند . نکته 5 لا ی نهی یا ناهیه بر سر فعل مضارع می آید و در ترجمه آن از واژه ی نباید استفاده می شود به عبارت دیگر فعل مضارع را به مضارع التزامی منفی تبدیل می کند . البته می توان در ترجمه لفظ باید را به کار نبرد اما حتما فعل جمله باید به صورت منفی ترجمه شود . لایَجلِسُ سعیدٌ: سعید نباید بنشیند . لایَجلِس سعیدٌ : سعید باید ننشیند . لا اَذهب : نباید بروم ، باید نروم توجه داشته باشید اگر قبل از حرف لا ، حرف ناصبه فعل مضارع قرار بگیرد لای حرف نافیه و فعل مضارع منصوب است مثال : اِجتَهَد حَتی لا تَسخرَ : تلاش کن تا زیان نبینی . نکته 6 در صیغه ی شماره 12 فعل مضارع جمع مونث مخاطب فعل نهی و نفی از نظر ظاهری هیچ فرقی بین آنها وجود ندارد زیرا این صیغه مضارع مبنی است پس باید از کلمات و سیاق جمله دریابیم که لا بر سر فعل مضارع آمده آیا نفی است یا نهی اِنَّ النِّساء لا تَجلِسنَ : این زنان ننشینید . لازم به ذکر است که لا نهی در اول جمله قرار می گیرد ولی لای نفی می تواند در اول وسط و آخر جمله قرار گیرد . نکته 7 به طور کلی فرق بین فعل نفی با فعل نهی در این است که در فعل نفی آخر کلمه تغییر نمی کند و در ترجمه جمله معنای خبری دارد اما در فعل نهی علاوه بر اینکه آخر فعل مجزوم می شود ترجمه جمله معنای دستوری پیدا می کند . مثال : لاتَنظِرُ = نگاه نمی کنی لاتَنظرْ= نگاه نکن لاتکتبُ = نمی نویسی لاتکتبْ = ننویس لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده